پسا کرونا میآید اما... وقت را غنیمت شماریم
کیمیا سماوات / خبرنگار
او این هفته با سعید راد، فریدون جیرانی، جعفر همایی و اتابک نادری
درباره جهان فرهنگ و هنر پس از کرونا حرف زده است
فریدون جیرانی متولد ۱۳۳۰ در کاشمر، کارگردان، فیلمنامهنویس، تهیهکننده و مجری و کارشناس فیلم ایرانی است که همه ما او را با فیلمهای درخشان پارکوی، قرمز، خفگی، زیر بام شهر، گلهای داوودی و... میشناسیم.
دوران کرونا و تبعاتی که داشت، دوران دردناکی بود اما فرصتی پیش آورد که همه آدمها خصوصاً نسل ما، مطالعات و کارهای کامل نشده را تکمیل کنند و به فردی مثل من که کارم تحقیق و نگارش تاریخ است کمک کرد زمانم را با مطالعه کتابهای نخوانده، فیلمهای ندیده، نمایشنامههای نخوانده و... پر کرده و از این فرصت استفاده کنم. تلخ است اما باید بگویم قطعاً در گذشته هم این فرصتها را داشتهایم که قدر آنها را ندانسته، وقت را غنیمت نشمردهایم و استفاده نکردهایم.
اگر به کرونا با دیدگاه مثبت بنگریم طبیعتاً جنبههای مفید هم داشته مثلاً اشاره کردم که به کارهای عقبافتاده رسیدگی کردیم اما اگر به درازا بکشد، نتیجه خوبی نخواهد داشت و از دل آن، افسردگی بیرون میزند چون زندگی ما وابسته به کار کردن، فیلم و سریال ساختن است. منظور از کار، کارهای اجرایی و عملی است. کارهایی که در آن آدمهای اجتماع گردهم بیایند و گروهی، ایدهپردازی کرده و به نتیجه برسند؛ نه مثل حالا که افراد هر کدام بهصورت جداگانه و دورکاری انجام وظیفه میکنند.
امیدوارم که به هرشکلی اعم از ساخت واکسن یا دارو، زندگی ما به حالت طبیعی برگردانده شود. کرونا مرگ را به همه ما نزدیک کرده و در نظر من وحشتناک است که به مرگ فکر کنم و دلم نمیخواهد در اینباره بیندیشم. در این مدت شاهد اکران آنلاین و دنبال کردن سینما از طریق فضای مجازی و رسانهها بودیم. من فکر میکنم که این گونه فضا اصلاً نمیتواند جایگزین سینمارفتن و حضور مردم در سالنهای سینما شود. سالن سینما مهمترین جایگاه برای دیدن فیلم است. سکوت و تمرکز در سینما، تاریک شدن فضا و آن حال و هوا، هرگز در خانه ایجاد نمیشود. دور هم جمع شدن مردم در سینما فقط برای تماشای فیلم مفید نیست بلکه در گفتوگوهای صمیمانه، ایجاد ارتباطات اجتماعی، آشنایی با تفکرات یکدیگرو خلق آثار نیز مؤثر است. همه تلاش ما این است که بعد از کرونا، سالنهای سینما به فراموشی سپرده نشود و البته در دنیا هم تمام فیلمسازان برای برقرار ماندن سالنهای سینما تلاش میکنند که از بین نروند. نه فضای آنلاین و نه هیچچیز دیگر نمیتواند جایگزین حضور در سالن سینما شود. برخی میگویند زمان، گذشته است و تکنولوژی پیشرفت کرده اما این نباید منافاتی با سینما رفتن داشته باشد. عزیزان من، نگذارید سالنهای سینما از بین برود. ما سالهای زیبایی را در سینما ساختهایم، برای ایجاد فضای دلنشین درآن زحمات زیادی کشیدهایم. نگذارید از بین رفته و حیف شود. هرچقدر هم تکنولوژی و جهان مدرن پیشرفتهتر بشود، برخی سنتهای قدیمی و کارهای کلاسیک لذت خود را از دست نمیدهند و جایگزینی برای آنها وجود ندارد. همچنین، به فکر کارگران بیکار شده سینما باشیم و آنها را دریابیم، خصوصاً در این بحبوحه کرونا که بسیاری در تأمین معاش زندگی خود به مشکل خوردهاند و متأسفانه هیچ سازمانی به آنها رسیدگی نمیکند. ما نباید فقط به فکر خودمان باشیم بلکه باید یاد بگیریم در شرایط سخت پشت عزیزانمان بوده و کسانی را که برایمان زحمت کشیدهاند، تنها نگذاریم. اگر انسانها در شرایط دشوار کنار یکدیگر نباشند، انسانیت معنای خود را از دست میدهد.
سعید راد در گفتوگو با «ایران جمعه» از زندگی شخصی و سینماییاش در دوران کرونا میگوید
مرگ فقط مال همسایه نیستــــ
کیمیا سماوات/ با شیوع ویروس کرونا بسیاری از مشاغل بهحالت تعلیق یا تعطیل درآمدند اما خاموش و بیرمق شدن مراکز فرهنگی مثل سینما و تئاتر، تعلیق و تعطیلیای بود که صرفاً جنبه حذف یک سرگرمی یا اوقات فراغت نبود بلکه آگاهی بخشی به جامعه و چشم بیدار جامعه را کمسو و کم فروغ کرد. چند ماهی است که دیگر از قرارهای دوستانه در سینما و نقدوبررسیها و گپوگفتهای بعد از تماشای فیلم یا تئاتر خبری نیست و سالنهای سینما پر از صندلیهای خالی است. با این حال، این اپیدمی تنها گریبان کشور ما را نگرفت بلکه سراسر جهان را با فصل و دوره جدیدی درگیر کرد که شاید هرگز کسی فکر نمیکرد بعد از گذشت سالهای سال از بیماریهایی کشنده مثل وبا و طاعون و حصبه، یکبار دیگر جهان دستخوش چنین اتفاقی شود. در این گفتوگو سراغ کسی رفتهایم که مثل بسیاری دیگر نگران و دلواپس اهالی سینما از خرد تا کلان و البته مخاطبان آن یعنی مردم است و اگرچه معتقد است پساکرونایی وجود ندارد اما باز آرزو میکند که آن روز تلفن را بردارد و به همه بگوید کرونا تمام شد. بازیگری که نیاز به معرفی ندارد و دهههاست شناس همه مردم ایران است و طی سالیان دور و نزدیک، او را با کارهایی مثل برزخیها، دوئل، خط قرمز و... میشناسیم. با سعید راد درباره کرونا و پساکرونا و دغدغههای شخصی و سینماییاش حرف زدهایم.
چشمانداز شما از دوران پساکرونا چیست؟ در واقع فکر میکنید بعد از این اپیدمی رابطه مردم با سینما چگونه خواهد بود؟
راستش درحال حاضر اعتقادی به پساکرونا ندارم؛ هرچند امیدوارم هرچه زودتر سایه این بیماری از سر ما برداشته شود. درست است که سینما، سرچشمه ارتقای فرهنگ و آگاهی و بهنوعی غذای فرهنگی مردم است اما باید باور کنیم که دیگر اینطور نیست. مرگ و گرفتاری مهمتر است یا تئاتر و سینما؟ خود من عضو خانواده سینما هستم و دلم میخواهد فعالیت در عرصه سینما دوباره رونق بگیرد تا باز کنار مردم باشیم اما فعلاً که چارهای نیست. فرض کنیم که فیلمی هم اکران شود؛ طبیعتاً کسی به سینما نمیرود. کرونا نه فقط آسیب روحی بلکه اقتصادی هم به جهان زده و گمان میکنید با این وضع اقتصادی، مردم میتوانند به سینما بروند؟ فرض کنیم هزینه سینما را هم پرداخت کنند؛ با این ترس که دائم با خود بگویند نکند صندلی کناری ناقل کرونا باشد یا محیط آلوده باشد چه باید کرد؟ سینما رفتن و دیدن فیلم که با زجر نمیشود.
فکر میکنید اکرانهای آنلاین و فضای مجازی بتواند جایگزین حضور فیزیکی مخاطب در سینما باشد؟
فکر میکنم بله، با این وضعیت اقتصادی و شرایط جامعه، نوع سینما بهطور کل تغییر خواهد کرد. با اندک حقوقی که دریافت میکنید، میتوانید با اعضای خانواده خود یا تعدادی از دوستانتان به سینما بروید؟ اکران آنلاین فیلمها بهترین جایگزین است .فقط امیدوارم ترتیبی داده بشود که جلوی کپیبرداری و استفاده غیرقانونی از آنها گرفته شود. این فیلمها صاحب دارند و دانلود غیرقانونی آنها مانند بالا رفتن از دیوار همسایه و دزدی از آن است.
در طول زندگی خود با چیزی شبیه این بیماری مواجه شده بودید؟
نه من که تنها یک شهروند هستم بلکه دنیا با آن مواجه نشده بود. طاعون، وبا، سل و... بوده اما ویروس کرونا چیزی عجیبتر و پیچیدهتر از آنها است و ما حتی به طور دقیق نمیدانیم چیست و منشأ آن از کجاست.
در دوران جنگ و بمباران هم سینماها و مراکز فرهنگی دیگر، به حالت تعلیق درآمده بودند و آنچنان زیربمباران و در محاصره جنگ رونقی نداشتند؛ تفاوت این دوره با آن دوره را در چه میبینید؟
مسأله جنگ در ایران، درگیری و نزاع، گرفتاریها و آسیبهای آن برای ایرانیها بود اما حالا تمام دنیا گرفتار این مسأله است. سینما و مراکز دیگر در کل دنیا تعطیل است و این مختص ایران و ایرانیها نیست. در جهان برای جلوگیری از انتشار ویروس کرونا و این فاجعه مرگبار دستورالعملهای شدیدی را در دستور کار قرار دادند اما متأسفانه اگر نیمنگاهی به ایران بیندازید متوجه میشوید که در کشور ما نه تنها جدی گرفته نشد بلکه مردم انگار با آن شوخی هم دارند و وقتی آمار مرگومیر در اثر کرونا را میشنوند با خودشان میگویند برای ما اتفاق نمیافتد یا به قولی میگویند: «مرگ مال همسایه است». باید اشاره کنم که یک موضوع را نباید به فراموشی سپرد و آن، رسیدگی به مردم است. خجالت میکشم بگویم که چه افراد محترم و سرشناسی در سینما میشناسم که حتی در پرداخت اجارهخانه هم به مشکل بر خوردهاند و من خواهش میکنم صنوف مرتبط با سینما به این موضوع رسیدگی کنند و به این افراد با حفظ آبرویشان کمک کنند.
گمان میکنید کرونا ما را به آدمهای دیگری تبدیل خواهد کرد و بهسمت جامعهای متفاوت پیش خواهد برد؟
بله تبدیل شدهایم. روابط اجتماعی مردم بعد از کرونا کاملاً متفاوت خواهد شد. چه بسا در حال حاضر هم تغییر کردهایم؛ البته شرایط مردم متفاوت است. بعضی مجبورند برای تهیه مایحتاج به بیرون بروند و کار کنند اما برخی دیگر اصلاً رعایت نمیکنند و برای کارهای غیرضروری هم بیرون میروند. در انگلیس ویروسی از خانواده کرونا شناسایی کردهاند که باعث شده تمام پروازها را لغو کنند اما اگر به پروازهای داخلی ایران نگاه کنید با سیل عظیمی از جمعیت روبهرو میشوید که شاید سفرشان اضطراری هم نباشد. بهنظر من این خیلی دلیل بدی است که بگوییم اگر سرکار نروم یا اگر فلان جا نروم به مشکل میخورم و نمیتوانم نیازهای زندگیام را برطرف کنم. وظیفه دولت این است که مایحتاج مردم را تأمین کند تا مردم هم از این بهانهها نیاورند. متأسفانه ما همیشه دلیلی برای توجیه اشتباهات خود داریم. اگر مراقب خودمان باشیم یعنی از 10 نفر دیگر هم مراقبت کردهایم. شجاعت از دل ترس زاییده میشود. ما هنوز آنقدر که باید نترسیدهایم که رعایت کنیم و این مشکل اصلی است. اینکه از خطر بترسیم خود نوعی شجاعت است. وقتی میخواهیم از جایی بپریم درحالی که میدانیم پایمان میشکند، نام این پریدن شجاعت نیست بلکه حماقت است. کرونا هم دقیقاً همینطور است، ظاهراً به حدی که باید از آن نترسیدهایم. این ویروس پیر و جوان نمیشناسد و با هیچکس شوخی ندارد. تیم ذوبآهن چند نفر کرونایی داشت؟ میبینید چه نزدیک و خطرناک است؟
یک سال است که آدمها باهم حتی دست نمیدهند، یکدیگر را در آغوش نمیگیرند... بیشک همه اینها باعث آسیبهای روحی و روانی خواهد شد. شخصاً فکر میکنید چطور با این مسأله باید برخورد کرد و خود شما چه میکنید؟
فکر میکنم عدم به جای آوردن آداب دست دادن، روبوسی و کارهایی مشابه اینها نیست که افسردگی میآورد؛ افسردگی وقتی به وجود میآید که اگر یک هواپیما سقوط کند تعداد کشتههای آن دیگر جدی گرفته نشود آنهم به این دلیل که روزانه تعداد بالایی از آدمها را بهدلیل ابتلا به ویروس کرونا از دست میدهیم و انگار به این آمار و ارقام عادت کردهایم و این واقعاً تلخ است. افسردگی یعنی حتی نمیتوانیم به خاکسپاری عزیزانمان برویم مبادا که ویروس شیوع بیشتری پیدا کند. اتفاقاً چه بهتر که فرهنگ روبوسی و چلاندن همدیگر حذف یا عوض شود. شادی چیز دیگری است. شادی یعنی بخیل نباشیم، از حسادت دوری کنیم. متأسفانه هنوز که هنوز است مالاندوزیها، حسادتها، کینهورزیها، دروغگوییها، بدی کردنها، به فکر همسایه نبودنها و... وجود دارند. باید جدیتر بگیریم و قبول کنیم که باید بترسیم. اطاعت از قوانین کرونا نوعی شجاعت است. باید همین جا از خط مقدم جبهه مقابله با کرونا یعنی کادر درمان، تشکر ویژه کنم که با بردباری تمام و تلاشی وصفناپذیر به بیماران رسیدگی میکنند. اینها ارزش و زیباییهای جامعه ما هستند. هرچه بگویم تکرار مکررات است اما کادر درمان، بسیار قابل احترام و ستایشاند.
اگر صبح از خواب بیدار شوید و ببینید کرونا از میان ما رفته، اولین کاری که انجام میدهید چیست؟
به تمام عزیزانم زنگ میزنم و این خبر مسرتبخش را به آنها میدهم.
در این دوره بسیاری از چهرههای شاخص فرهنگی و هنری را از دست داده و حضور مرگ و مرگاندیشی بهنظر بیش از پیش شده است. عمر شما دراز و مستدام، اما خود شما در این دوران چقدر به مفهوم و ذات مرگ و نزدیکی آن فکر کردهاید؟
من از مرگ نمیترسم چون همیشه سالم زندگی کردهام، تخطی نکردم، بدی را برای کسی نخواستهام، دست در جیب کسی نکردم و... اما از زجری که حین مرگ ایجاد میشود میترسم. مرتب به دوستانم گوشزد میکنم که اگر مرگ من فرا رسید از من عکس نگیرید. مثلاً وقتی عکس آقای جلیلوند را میبینم که دوست صمیمی من بود و با او زندگی کردهام، وحشت می کنم، عکس عباس کیارستمی، عکس ناصر حجازی را دیدم وحشت کردم. اینها بزرگان ما هستند، به گردن ملت ایران حق دارند و دیدن این تصاویر ترسناک است و آدم با خود میگوید چقدر مرگ زجرآور است. در کل باید بگویم شخصاً از مرگ نمیترسم اما از مرگ عزیزانم واهمه دارم؛ مثلاً وقتی تست کرونای نوه من در آذربایجان مثبت شد آنقدر دلواپس و نگران شدم که میخواستم بروم آنجا که البته الحمدلله در تست بعدی منفی شد. احساس میکنم مهربانیای را که خداوند در وجود ما گذاشته فراموش کردهایم. کاش از صبح که بیدار میشویم به همه سلام کنیم، لبخند بزنیم، برای راننده تاکسیها دست تکان بدهیم و در رانندگی به هم راه بدهیم؛ احوالپرس هم باشیم چون شاید فردا دیر باشد. ما باید پیشقدم مهربانی باشیم. به جای دروغگویی و ریاکاری، صداقت، بردباری و صبر، بخشش، مهربانی و از خودگذشتگی را باید بیاموزیم.