امید نعمتی در گفتوگو با ایران جمعه از ماحصل روزهای محدودیت میگوید
عمیقتر دقیقتر و جدیتر شدیم
کیمیا سماوات / خبرنگار
او این هفته با امید نعمتی از خلاقیتهایی که در دل محدودیت جوانه زد، حرف زده است
امید نعمتی میگوید: عمیق شدن، غنیتر شدن و حذف پول بهعنوان هدف از ویژگیهای اصلی آثار خلق شده در کرونا بود.
در این روزهای کرونایی، تنها راه حلی که به ذهنمان میرسید پناه بردن به هنر بود و گوش دادن به موسیقی دلخواه، خواندن کتابهای مورد علاقه یا تماشای فیلم و سریال، تسکینی بود که زمان را بگذرانیم. هنرمندان بسیاری هم در این دوره به خلق اثر هنری پرداختند و ثابت کردند که میتوان حتی در محدودیتها خلاق بود و مخلوقاتی پدید آورد از دل این روزهای تاریک. در گفتوگوی پیش رو با امید نعمتی درباره همین مسأله حرف زدهایم. اینکه چطور و در چه شرایطی محدودیت میتواند بسترساز خلاقیت باشد و نه درجازدن و دست روی دست گذاشتن. نعمتی از هنرمندان جوانی است که چندسال است در حوزه موسیقی فعالیت میکند و کارهایش همیشه پرطرفدار و پرفروش بوده و کنسرتهایش هم پرجمعیت. خواننده گروه پالت، فارغالتحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سوره است و فعالیت موسیقایی خودش را با یادگیری آواز ایرانی شروع کرد و مدتی بهعنوان خواننده در گروه «دنگشو» فعالیت میکرد و بعد از جدایی به گروه پالت پیوست و تا امروز خواننده ثابت این گروه تلفیقی است. امید نعمتی یک آلبوم مستقل بهنام «حرمان» هم منتشر کرده است.
در این روزها که کرونا خیلی از اهالی هنر را خانهنشین کرده، شما چه کردید؟
در این مدت ما کنسرت برگزار نکردیم اما یک اجرای آنلاین داشتیم. کتاب «چند نامه به هنرمندی جوان» داستان نامههای هنرمندی بزرگ و سرشناس به یک هنرمند جوان است که در آن نامه پرسشی اساسی مطرح شده بود با این مضمون که تو باید به این فکر کنی آیا آنقدر شیفته خلق اثر هنری هستی که اگر خلق نکنی، پایان زندگی خودت را ببینی؟ اگر اینچنین است تو تمام زندگیات را در راستای خلق اثر هنری شکل میدهی. من فکر میکنم کرونا فرصت خوبی بود برای خلق کردن؛ فرصتی که در خانه بمانی و عمیقتر، دقیقتر و جدیتر به آفرینش یک اثر فکر کنی و ما هم دقیقاً همین کار را کردیم و به ساخت آهنگ و شعر پرداختیم.
خیلیها معتقدند محدودیت باعث بروز خلاقیت است. بهنظر شما هم همینطور است؟
بله، فکر میکنم برای این که خلاق باشی، نیازی به این که تمام امکانات برایت فراهم باشد نیست. خلاقیت یک نیاز درونی است و ربطی به امکانات ندارد. مانند یک نوع بیماری که به آن دچاریم. برای مثال «هِنری ماتیس» که نقاشی میکرده، در اواخر عمر خود دچار گونهای از بیماری میشود که بدنش فلج میشود؛ یک چوب بلند برای خودش درست میکند که وقتی در بستر بیماری به سر میبرد، همچنان بتواند به ساخت کلاژ بپردازد. این بیماری یا استعداد اگر درون هر هنرمندی باشد میتواند اثر ارزشمندی را خلق کند، عاری از این که امکانات پیشرفتهای برای او مهیا باشد. محدودیت بستری است برای این که ذهنت را تغذیه کنی و تبدیل به خوراک ذهنت شود. آثار بسیاری در زمان جنگ یا در کشورهای فقیر و در محدودیت خلق شدهاند.
بهجز کارهایی که خودتان انجام دادید چه خلاقیتهایی را در حوزه موسیقی دیدید که برایتان جالب بود و آن را تحسین کردید؟
اتفاق جالبی که در این دوران افتاد و من بسیار از رخ دادن آن خرسندم، این بود که آدمهایی که در حوزه موسیقی، صرفاً بهدنبال پول بودند، در حال حاضر فعالیتشان به صفر رسیده چون در شرایط کرونا پول در هیچ چیز نیست. هنرمندانی هم چنان کار تولید میکنند که بهدنبال درونمایه اصلی موسیقی بودند. بسیاری از افراد را میبینم که ویدئو، آهنگ و خلاقیتهای زیبایی را در فضای رسانه تولید میکنند که به نظرم خیلی جذاب است.
چطور میشود درباره خلاقیت در عرصه موسیقی، آنهم در دورهای که تمامی اجتماعات و کنسرتها و... تعطیل هستند ابراز نظر کرد؟ خلاقیت به تنهایی ارزشمند است؟
بدون شک بله. خصوصاً در فضای موسیقی پاپ سالهای اخیر، آدمها به این فکر هستند که چطور میشود از این بازار پول در بیاورند. مانند این که بخواهند یک محصولی را تولید کنند که مردم از جنس، رنگ و بوی آن خوش شان بیاید. برای همین خوانندههایی را مشاهده میکنیم که عرصه هنر موسیقی را به تجارت تبدیل کردهاند. من منکر این که از موسیقی درآمد هم داشته باشیم نمیشوم اما نباید هدف اصلی پول باشد. پاپاستارهای بسیار خوبی در سراسر جهان داریم که از فضای تجاری سوءاستفاده نکردهاند اما طبیعتاً از این حوزه درآمد هم داشتهاند. هرچند که مردم هم بهدلیل مشکلات معیشتی فرصت ارتقای سلیقه خود را ندارند و بهدنبال سادهترین چیزها هستند؛ در نتیجه این افراد بیآلایشترین کارها را ساخته و عرضه میکنند که البته ماندگار هم نیستند.
بعد از این دوران، خلاقیتهایی که از دل محدودیتها بیرون آمدهاند به موسیقی و دیگر هنرهای ما و اهالیاش کمکی خواهند کرد یا صرفاً نقش التیام بخشیدن دارند و با گذر از این دوره، آنها هم تب شان فروکش میکند و از یاد میروند؟
هم هنرمند فرصت بیشتری برای پردازش به خودش را پیدا کرد و هم از طرفی مردم مجالی داشتند که بیشتر گوش کنند و بیشتر ببینند؛ برای همین فکر میکنم تأثیر عمیق و ماندگاری خواهد داشت.
در حوزه موسیقی یک نوازنده و آهنگساز میتواند جلوی دوربین گوشیاش بنشیند و بهصورت آنلاین برای همه کنسرت اجرا کند یا قطعهای بنوازد و... اما میتوانیم بگوییم دستاورد ما در موسیقی آن هم در دوران محدودیت مشخصاً چه بوده و چه کردهایم؟
با گذر زمان پاسخ بهتری میتوان داد. زمان که بگذرد متوجه میشویم چه دستاوردهایی داشته و دارد اما بزرگترین دستاوردی که برای آن متصور هستم، عمق بیشتر است. چه برای سازندگان و چه برای شنوندگان. گاهی زندگی آنقدر سریع میگذرد که آدمها نمیتوانند به درون خودشان بپردازند. هرچه هنر درونیتر باشد نتیجه مطلوبتری دارد. هنرمند نیاز به تنهایی دارد و این دقیقاً چیزی است که کرونا برای ما مهیا کرده.
اگر فرض را بر این بگذاریم که تجربهها و ایدههایی که در چندماهه اخیر در حوزه موسیقی اجرایی شد آثار دوران محدودیت هستند؛ این آثار چه ویژگیهایی دارند؟
عمیق شدن، غنیتر شدن و حذف پول بهعنوان هدف، از ویژگیهای اصلی آثار خلق شده در کرونا بود.
برای شما که خیلی اهل سفر کردن هستید، این دوران بدون مسافرت چطور گذشت و چه حالی داشتید؟ توانستید چیزی جایگزین آن کنید؟
واقعیت این است که هیچچیز برای من نمیتواند جایگزین سفر شود. جالب است بگویم همیشه بهجاهای مختلفی سفر میکردیم اما این اوقات باعث شد به درون خودمان سفر کنیم. شخصاً بشدت نقش هنر در زندگی زمان کرونا را مؤثر میدانم؛ این موضوع کاملاً واقعیست و ربطی به شعار و اینها ندارد. وقتی میگویم موسیقی، کتاب، فیلم و سریال تا حد زیادی به ما کمک کرد و هر فیلم و سریالی که دیدم یا کتابی که خواندم برای من مثل یک سفر بود و تجربه ناب و ویژه که باید بیشتر قدرش را بدانیم... هنر را...
در دوران کرونا برای چه چیزی بیشتر دلتنگ شدید؟
برای سفرهای درونشهری. همیشه عاشق این بودم که به بازارهای مختلف و رستورانهای متفاوت بروم و طعم غذاهای جدید را بچشم که در این دوران مقدور نبود و نمیشد عادت همیشگی را اجرایی کرد. حالا که فکر میکنم میبینم چقدر برای خیلی چیزهای حتی ساده دلم تنگ است. اصلاً همین موضوع که خیلی وقت است به بازارهای رشت یا شیراز سر نزدهام، غمگین ام میکند.
فرض کنید صبح از خواب بلند میشوید و میبینید که کرونا از میان ما رفته، اولین کاری که میکنید چیست؟
هدفونم را میگذارم توی گوشم و میروم خیابان انقلاب و چهارراه ولیعصر پیادهروی میکنم. دلم برای ساندویچهای قدیمی و کوچک هم تنگ شده. به نظر من کرونا تجربه جالبی بود اما واقعاً کافیست و امیدوارم هرچه زودتر جهان از لوث وجود این بیماری پاک شود.
کارگاههای آنلاین شعر و ادبیات یا چطور از سرعت اینترنت گریان شدهایم
سجاد گودرزی / شاعر
در گذشته انجمنها و محافل ادبی که ساختار مکتبخانهای داشتند با جذب علاقهمندان خوش قریحه و دستورالعملهایی مثل از بر کردن چند هزار بیت از شاعران مختلف و فراگیری بحور و اوزان مختلف با روش تمرین و تکرار و... به آموزش شعر و ادبیات میپرداختند. با آغاز تغییر و تحولات همه جانبه در کشور از اواخر عصر قاجار و شروع حکومت پهلوی بواسطه آشنایی با مظاهرمدرنیته در غرب، شعر و ادبیات نیز از این تغییرات بینصیب نماند و این تحولات و آشنایی با ادبیات جهان، تغییر و تحول در بنای شعر و ورود داستان بهعنوان یک نوع ادبی تازه را در ادبیات بهدنبال داشت.
همانطور که با وجود تأسیس دانشگاه و تغییر زیرساختهای آموزش در آن سالها اکثر جریانهای ادبی تأثیرگذارتا به حال در جایی و توسط اشخاصی خارج از فضای آکادمیک اتفاق افتاده، حالا هم بهدلیل فقدان کلاسها و کارگاههای مؤثر شعر معاصر و ادبیات داستانی در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی دوستداران این حوزهها معمولاً کارگاه مورد علاقه خود را در خیلی از زمینههای هنری بیرون از محیط دانشگاه و بیرون از محیطهای آکادمیک دنبال میکنند. در صورتی که خیل عظیمی از این علاقهمندان خود فارغالتحصیل همان رشته از دانشگاههای مختلف کشورهستند. بهعنوان اولین نمونه این کارگاههای مدرن در حوزه شعر و داستان میتوان به کارگاه دکتر رضا براهنی در دهه شصت اشاره کرد؛ کارگاهی که به موضوع هنر مدرن جهان و نقد و تحلیل شعر و ادبیات میپرداخت. رفته رفته علاوه بر کارگاههای خصوصی مؤسسههای فرهنگی تک منظوره و چند منظوره نیز در این سالها اقدام به برگزاری کارگاههای شعر و داستان نمودهاند و فارغ از آسیبهایی که منتقدان برای این کارگاهها قائلند از جمله ایجاد محدودیت در خلاقیت فردی یا تأثیرپذیری بیش از حد آثار تولید شده از استاد مربوطه، خیلی از موجهای ادبی بر پایه این کارگاهها بوده است، بهعنوان نمونه میتوان به تأثیر و موجی که کارگاههای دکتر رضا براهنی و هوشنگ گلشیری در دهه شصت در شعر و داستان ایجاد کردند اشاره کرد و به شاگردان این دو کارگاه که سالهاست در عرصه جدی ادبیات قلم می زنند و امروزه هر کدام کارگاه خود را دارند.
با شروع ویروس کرونا و بهدنبال آن تعطیلی کارگاهها و مراکز آموزشی، دست اندرکاران مؤسسات و کارگاهها بعد از مدتی سردرگمی، بهتر دیدند با استفاده از نرمافزارها و ابزارهای مختلف جریان آموزش را از طریق فضای مجازی دنبال کنند اما با وجود اینکه فقدان زیرساختها و امکانات لازم چه در بحث طراحی و چه اجرا، سیستم آکادمیک و رسمی را بهدلیل گسترده بودن و کثرت خط قرمزها با چالشهای جدی روبهرو کرده بود و بیشترین آسیب را از این حادثه مناطق دور از دسترس و محروم میدیدند، جریان غیررسمی و شعر و ادبیات و کلاً هنر شروع به بازیابی خود در این بستر جدید که از قبل هم با آن بیگانه نبود، کرد. مؤسسات و کارگاههای خصوصی بهدلیل عدم وابستگی به بودجه عمومی و جلوگیری از ورشکستگی باید سریع دست به کار میشدند و به همین دلیل با استفاده از نرمافزارهای موجود که فیلتر نبودند از جمله واتساپ، اسکایپ و اینستاگرام کار خود را زودتر شروع کردند و در این بازی جدید دست به خلاقیتهایی زدند که نیاز به گردش کار و تأیید در چرخه نظام اداری نداشت، هر چند که این روش خالی از عیب نبود اما روش آزمون و خطا بهتر از نشستن و کار نکردن بود، کما اینکه کارگاههای شعر و ادبیات نیاز چندانی بجز به یک خط اینترنت و هنرجویان مشتاق را نداشت.
شرایط ویژه قرنطینه در دوران کرونا علاوه بر اینکه باعث عدم تحرک جسمی و انزوای اجتماعی میشد و کم کم بیماریهای روانی را از جمله افسردگی و اضطراب و... گستردهتر میکرد از طرفی این امکان را به مؤسسات و کارگاههای هنری میداد برای همه افرادی که در قرنطینه به سر میبرند برنامهریزی کنند و طیف مخاطبان وسیعتری را نسبت به قبل داشته باشند. بههمین دلایل ساده که هنر باعث تقویت اعتماد به نفس و کاهش استرس و اضطراب و ایجاد سلامت روان از یک طرف و ایجاد اشتغال و گردش مالی از طرف دیگر میشد میتوانست هم به سلامت روان جامعه در این وانفسا کمک شایانی بکند و هم مؤسسات هنری و کارگاههایی را که پشتوانهای نداشتند سرپا نگه دارد.
از جمله اینکه فضای مجازی این امکان را به هنرجویان مستعد دور از مرکز میداد که از طریق این فضا در کارگاه استادانی که این سالها بهدلیل بعد مسافت امکان حضوردر آنجا را نداشتند شرکت کنند. یا این امکان را به ما میداد که ارتباط عمیقتری با جامعه هنری خارج از کشور داشته باشیم. یا این امکان را به استادان خارج از کشوری که حالا با قرنطینه و هزینههای سرسام آورش دست به گریبان بودند داد که هنرجویانی برای برگزاری کلاسهایشان از اقصی نقاط جهان جذب کنند.
علی ایحال این روزها در عالم هنر زیاد میشنویم که موزهای آثار بزرگانی چون رامبراند، سزان و صدها تن از مشاهیر هنر جهان را بهصورت مجازی و مجانی نمایش میدهند، فراخوان نمایشنامهخوانی نمایشنامهای از شکسپیر را بهصورت مجازی میبینیم که هزاران نفر در آن شرکت میکنند و با خواندن یک خط از نمایشنامه در جمعی مجازی حال خوشی پیدا میکنند، نوازندهای حرفهای را دیدهایم که در بالکن خانهاش برای همسایهها اجرایی چند نفره داشته و فیلم این اجرا در فضای مجازی دستبهدست به ما رسیده است و حالمان را بهتر کرده، در چالشهای زیادی شرکت کردهایم که به هنر خودمان یا کارگاهی که در آن شرکت کردهایم ربط داشته، چالش شعرخوانی در قرنطینه، چالش داستانخوانی در قرنطینه، جمع خوانی یک کتاب و جلسه نقد و بررسی آن در فضای مجازی، شب شعرهای مجازی و... نمونههای زیادی از این دست چالشها دیدهایم و نمونههایی از آنها با ما خواهد ماند چون با این توفیق اجباری جزئی از زندگی ما خواهند بود. هرچند که گاهی از سرعت اینترنت آموزش آنلاین گریان شدهایم ،اما داد زدن معلمی که آرزو میکند فضای مجازی آنقدر پیشرفت کند که بتواند از راه دور توی سر شاگردانش بزند، یا عکس معلمانی با بالا تنه رسمی کت و کراوات و پایین تنهای در حد پیژامه نشسته روبهروی مانیتور در حال تدریس یا گذرگاه غیر رسمی افراد خانواده از روبهروی دوربین کلاس آنلاین خندهای به لبان ما نشانده است.