کـــرونا مأموری که میخواهد انسان فراموشکار را تکانی بدهد
بلا یا موهبتی به نام کرونا
محسن بوالحسنی / روزنامهنگار
او در جمعخوانی این هفته پای صحبتهای سیاوش جمادی، عماد افروغ و علیاکبر قاضیزاده نشسته است
عماد افروغ /جامعهشناس و استاد دانشگاه
اساس و نوع نگاه ما به تاریخ یکسالهای که ما در دوران کرونا تجربه کردیم بیشک در وهله اول برآمده از نوع نگاه و تحلیل هر کس از این ماجراست و طبیعتاً هر کسی بسته به زاویه نگاه، دید و تفسیرش از عالم، برداشتی از این یک سال خواهد داشت و همه این تفکرات و تحلیلها وابسته به جهانبینی و نگرش هستیشناسانه اوست. یک نفر با نگاه و تحلیل و تفسیری معناگرایانه و معنوی که به عالم دارد، با قضیه برخورد میکند و کسی دیگر به این لایههای زیرین توجه کمتری دارد و سعی میکند همه چیز را در سطح ببیند و در همین سطح، تحلیلی ارائه بدهد. با این توصیف و مقدمه باید بگویم اگر چه در این یک سال بسیاری از جمله نزدیکان مستقیم و غیرمستقیم خود من و خانوادههای بسیاری از مردم کشورم داغدار رفتن عزیزانشان شدند و از صمیم وجود با آنها همدردی و شراکت در غمشان دارم اما این نکته، باعث نمیشود که صرفاً به تلخیها و جنبههای صرفاً منفی و مصیبتبار آن توجه و فکر کنم. شفاف باید به این نکته اشاره کنم که عماد افروغ در سطح کلان، نگاهی منفی به کرونا ندارد و برای خود تفسیری الهیاتی از آن دارد که گاهی در مصاحبهها و یادداشتهایی هم به آن اشاراتی کردهام و در این یادداشت هم به این نکته مجدد نقبی میزنم که من، نمیتوانم نگاه عارفانهای به آن چه در این یک سال، کرونا رقم زد نداشته باشم. این اساس نگاه من است و کسی نمیتواند من و تحلیل و نگاهم را متهم به درست و غلط کند چون پیش از هر چیزی باید در این قضیه دید که تعریف ما اصولاً از «درست» و «غلط» چیست و چگونه باید این گزارهها را در برابر تحلیل و ایدهای اینچنین گذاشت. با اینحال این دیدگاه سرمنشأ و مشربی فکری در ذهن من دارد که سعی میکنم در سطور پیشرو، به آن بپردازم.
کرونا معاملات و معادلات بسیاری را در جهان به هم زد و ساده اگر در یک جمله بخواهیم بگوییم باید به این نکته اشاره کنیم که دنیای قبل از کرونا دنیای قابل دفاعی نبود و کرونا اساس این دنیای سرشار از اعتباریات و متنهای کاذب را فرو ریخت. بسیاری از این اعتباریات، به عنوان حقیقیات به خورد ما داده شده بود .بهعنوان مثال بیاییم و تحقیق کنیم و ببینیم که چه دکانبازیهایی را که کرونا تعطیل نکرد یا چه نهادهایی که خود را القا میکردند و کرونا این القا را تخفیف داد یا شکست. معتقدم کرونا وجه مثبتی دارد که بسیار قابل تأمل است اگر بخواهیم بگوییم کرونا مأموریتی داشته و این مأموریت را بیرون از خانه انجام میدهد و لذا ما باید در خانه بمانیم تا او به این مأموریتی که شاید آنچنان منفی نیست بپردازد اما نکته اینجاست که او کار خودش را میکند و مأموریتش را انجام میدهد و اگر خوب نگاه کنیم میبینیم این مأموریت گاهی در به زانو درآوردن نهادهای علمی پرطمطراق جهان یا نظام سرمایهداری خود را نشان میدهد و میشود مصداقهای فراوان از این مسأله پیش نظر گذاشت. درست در دوران کروناست که اتفاقات مهمی در جهان سرمایهداری رخ میدهد. ترامپ بعد از کرونا رأی نمیآورد و با بیکاری پنجاه میلیونی امریکا مواجه میشود و هیچکس فکر نمیکرد ترامپ به لحاظ اقتصادی ضربه بخورد و فرو بپاشد و تا پیش از شیوع و جولان کرونا در امریکا، بسیاری از منتقدان او حتی معتقد بودند که ترامپ به لحاظ اقتصادی خوب عمل کرده اما کرونا همین معادله را هم بههم زد و در نهایت هم سیل بیکاری در امریکا و هم ناتوانیاش در مهار کرونا او را شکست داد. باید اینها دیده شود و روی آنها فکر کرد.
از سویی دیگر؛ چرا به این اشاره نکنیم که کرونا در چهارسطح تغییر وتحول اساسی بهوجود آورد. در یک سطح باعث تغییر و تحول رابطه انسان با طبیعت شد. ما با طبیعت بیگانه بودیم و ارتباط ما با طبیعت با تسلط ما بر آن معنی میگرفت و این تسلط به سرکشی از طبیعت رسیده بود. ما پدر طبیعت را درآوردیم و هرگز به این مسأله فکر هم نکردیم که ما اشتراکات بسیاری با طبیعت داریم و مسئولیتی در قبالش. فقط بهرهکشی کردیم و کرونا این تفکر را به هم زد و گفت کسی حق ندارد با طبیعت چنین برخوردی داشته باشد و اگر قرآن فرموده طبیعت در اختیار شماست، این به معنی تسلط و ویرانی آن نیست؛ بلکه دلیلی است بر حفاظت و مسئولیت نسبت به آن. نویسنده کتاب انسان خردمند در بخشی از آن به این نکته اشاره میکند که جهان عنقریب بر مرگ هم فائق خواهد آمد و مرگ هم یک بیماری است و همه ما دیدیم که کرونا آمد واین نظریه را به کل رد کرد و به آن خندید. بسیاری از اپیدمیولوژیستها تا پیش از کرونا فکر میکردند هرگز دیگر اپیدمی و بیماری در سطوح بیماریهای کلان در گذشته به سراغ انسان نخواهد آمد اما این اتفاق افتاد. در سطح دوم تغییر و تحول در روابط، این رابطه انسان با انسان و انسان با پروردگار بود که تغییر کرد. انسانی که خدا و خود واقعی خودش را فراموش کرده بود و غرق در محسوسات و دنیا شده بود را تکانی داد و به خود آورد و به او فهماند که مرگ نزدیک است. در این سطح، وقتی هر کسی با هر تفکر و آیینی میبیند که مرگ در نزدیکترین مقام، کنار او و چسبیده به او ایستاده است، یعنی کرونا مأموریت خود را انجام داده است. مرگآگاهی امروز بسیار به ایده انسانها در هر سطحی، راه پیدا کرده است و آنها دارند با این تفکر زندگی میکنند و این مرگاندیشی یقیناً آنها را انسانهای متفاوتی از آنچه قبلاً بودهاند کرده است. شکل رابطه انسان با دیگری نیز سطحی متفاوت است از تحولات و تغییراتی که کرونا مسبب آن شد. در این مقطع، نوعدوستی تجلی کرده است و این جمله که «دیگری نیز مهم است و وجود دارد» به جمله مهمی در جوامع امروزی تبدیل شد. سطح چهارم از تغییر، تغییر شکل رابطه انسان با ساختارهای اجتماعی و اقتصادی است. بسیاری از این روابط و ساختارها به هم ریخت و اگر تحلیل کلان اقتصادی بخواهیم کنیم ،دیگر جهانیسازی و سرمایهداری جای جولان ندارد. بنابراین بگذارید من حرف دلم را بزنم؛ من به کرونا جسارت نکردم و هرگز از آن به عنوان یک ویروس منحوس یاد نکردم و چنین چیزی را به زبان نیاورده و نمیآورم. از نظر و دیدگاه من اگر کرونا را بلای آسمانی هم بدانیم؛ باید در ادامهاش این را هم بگوییم که این بلا، یک موهبت آسمانی برای بشر نیز بود. بلا موهبت است و نازل میشود و برای عدهای درس عبرت است و از بلاهای بزرگتر و بیشتری جلوگیری میکند و ذهن ناکامل بشر نمیتواند تا هنگام وقوع به آن احاطه داشته باشد و امر، امری الهی است که در زمان و موعد مقرر خود محقق میشود.
کرونا علیالقاعده باید ما را به انسانهای بهتری تبدیل کند. وقتی میگوییم کرونا چنین تحولاتی را رقم زده در واقع مسئولیت ماست که سنگینتر شده و معنی آن این است که ما مثلاً باید به مساوات، متوجه قشرهایی ضعیف باشیم که در خانه ماندهاند و آسیب دیدهاند و برای آنها فکر کنیم و دستی بجنبانیم از سر رفع گرفتاری و به داد و درد آنها برسیم. این است که ما را در روزگاری که کرونا به نظر بسیاری بلایی شده، انسانهای بهتری میکند تا به هم نزدیکتر شویم و آلام یکدیگر را کاهش دهیم. در این بحث، عدالت اجتماعی نباید پیش پای بخششهای فردی و دونپایه ذبح شود و نمیشود ما همه تقصیرها و مسئولیتها را گردن کرونا بیندازیم و شانه خالی کنیم از زیربار مسئولیت انسانی که داریم. نکته نهایی که باید به آن اشاره کنم مبین این مطلب است که به عقیده من، نهاد علم ما طی سالهای گذشته مدام اسیر فرمالیسم و شکلگرایی بود و نه در پی معنا و رفع نیاز مردم. حال ممکن است بعضی بگویند افروغ ضد علم است؛ نه. چنین چیزی نیست. از نظر من مدتهاست که بسیاری علم را تعینی و درجهای کردهاند و مثل ثروت، تنها به وجوه مادی آن تأکید میشود و نیز به نظام بالا به پایینی آن. در این مدت اخیر چنین رویکردی عقبنشینی کرد و جای خود را به معناشناختی علم داد و راهکار آن برای برون رفت از مصایب انسانی و پیدا کردن راه بهبود حالی برای بشر... در پایان باز به این نکته تأکید میکنم که جامعه ما به عنوان یک اندام انسانی زجر بسیار کشید و کسان بسیاری داغ دیدند و به شخصه شریک غم همه آنها هستم و این مسأله، البته که مسأله و درد بزرگی است؛ اما توجه به درسهایی که ما از کرونا گرفته و میگیریم نیز توجه مهمی است برای همه ما که نفس میکشیم و در کشاکش مرگ و زندگی، بر کفه سنگین ترازوی زندگی ایستادهایم و باید فکر کنیم و بنیادی فکری برای آنچه در این یک سال تجربه کردیم به دست بیاوریم.