فرصتها و تهدیدهای فرهنگ استارتاپی برای جوامع در حالتوسعه
توزیع عادلانه فرصتها با استارتاپها
علی کشفی/فعال استارتاپی
هر هفته در این صفحه به تغییرات مهم در ایران از دریچه فرهنگ استارتاپی نگاه میکنیم؛ این بار نوبت علی کشفی،
بنیانگذار استارتاپ گردشگری فلایتیو است. او که دغدغه جوامع محلی و رشد متوازن یکی از نگرانیهای همیشگیاش است
در این نوشته از فرصتها و تهدیدهای نوآوری استارتاپها نوشته.
در رابطه با تغییراتی که استارتاپها در جامعه ایجاد کرده و امکاناتی که فراهم کردهاند میتوان از جنبههای مختلف صحبت کرد. اما من به دو موضوع یعنی کاهش نابرابری و افزایش فرصتها از یک سو و ایجاد تعادل در زندگی از سوی دیگر خواهم پرداخت. همه این تغییرات ناشی از نگاه جدیدی است که استارتاپها به زندگی داشته و بهدنبال آن سبک زندگی جدیدی را برای ما رقم زدهاند. اما همه این دستاوردها پیش از هرچیز ناشی از شفاف بودن مدل این کسبوکارهاست.
شفافیت در استارتاپها
یکی از مواردی که استارتاپها را در زندگی ما بسیار تأثیرگذار کرده استفاده آنها از بستر اینترنت و دسترسی همزمان به تعداد زیادی از مردم است. طبیعتاً استارتاپها برای رسیدن به این هدف و برای اینکه بتوانند به شکلی مقیاسپذیر به تعداد زیادی از کاربران در مناطق مختلف جغرافیایی خدمترسانی کنند نیاز به شفافیت بالایی دارند. مغازه کوچکی را در نظر بگیرید که یک زمانی در گوشهای از شهر فعالیت میکرد و محصولی را میفروخت. بهعنوان یک خریدار به سختی میتوانستید بفهمید که این محصول از کجا آمده است، قیمت اصلیاش چقدر بوده و مغازهدار چقدر از فروش آن سود میبرد. ولی استارتاپها خواهناخواه باید در کارشان شفافیت داشته باشند، زیرا در معرض دید و قضاوت تعداد زیادی از کاربران قرار دارند.
یک زندگی متعادل
اتفاق دیگری که استارتاپها رقم زدهاند صرفهجویی در زمان است. ذات نوآورانه استارتاپها و اصول و شرایطی که برای رشد بیشتر ناگزیر از رعایت آنها هستند، باعث بهبود بسیاری از فرایندهای روزمره زندگی شهروندان شده است. بهعبارتی بهدنبال تغییراتی که استارتاپها بهوجود آوردهاند شهروندان و کاربران میتوانند زمان بیشتری را ذخیره کنند. ما بهعنوان شهروندانی که عصر صنعتی را پشت سر گذاشته و در عصر تکنولوژی و نوآوری به سرمیبریم با ترندها، فکرها و ابداعات جدیدی محاصره شدهایم. در این شرایط نیاز داریم زمان بیشتری را به خودمان اختصاص دهیم. مدل کاری استارتاپها کمک میکند در زندگی خود تعادل برقرار کنیم. حتی این روزها شرکتهای نوآور و استارتاپهای بزرگ دنیا سعی دارند ساعات کاری کارمندان خود را کم کنند. شرکتهای بزرگی که چهار روز در هفته را برای کارکردن درنظر گرفته و سه روز را کاملاً تعطیل کردهاند متوجه شدهاند بهرهوری کارکنان این شرکتها در آن چهار روز، 30 درصد افزایش پیدا کرده است. استارتاپها این فرهنگ را بسط دادهاند که هرچه انسانها فرصت بیشتری برای فکر کردن به خود و پرداختن به روابط اجتماعی و کاریشان داشته باشند در کارشان هم موفقتر خواهند بود. تعادل برقرار کردن میان کار و زندگی دغدغهای است که استارتاپها آن را جدی گرفتهاند و سبک زندگی جدیدی که استارتاپها برای ما رقم زدهاند مقدمه رسیدن به چنین شرایطی را برای ما مهیا کرده است.
توزیع عادلانه فرصتها
اتفاق دیگری که استارتاپها بانی آن بودهاند افزایش فرصت تغییر و رشد برابر است. نمونه بارز آن هم دسترسی عادلانه به آموزش است که امروزه به وسیله استارتاپها و وبسایتهای بزرگ دنیا فراهم شده و افراد میتوانند در کمترین زمان به آخرین آموزشها و آخرین مطالب علمی دسترسی پیدا کنند. تا چندین سال پیش چنین فرصتی وجود نداشت ولی استارتاپها چنین فرصتی را ایجاد کردند. کاهش نابرابری در دسترسی به فرصتها و امکان دادن به جغرافیای محلی برای رشد متوازن، هدیه استارتاپها به جوامع در حال توسعه است؛ فرصتی که این روزها در ایران هم نتایج آن را با دهها کسب وکار نوآورانه استانی شاهد هستیم. اگرچه در ابتدای راه هستیم اما به نظر من این مدل از کسبوکار در حال تسری به سایر بخشهای اقتصادی کشور است و احتمالاً در سالهای آتی موج تازهای از کسبوکارهای توسعهگرا را شاهد خواهیم بود.
روی دیگر سکه استارتاپها
درست است که استارتاپها اتفاقهای خوبی را رقم زدهاند ولی درست همانند چاقوی جراحی که در عین نجات جان انسان میتواند به تهدیدی برای او تبدیل شود، کارایی استارتاپها و چگونگی بهرهبردن از آنها به نگاه ما بستگی دارد. استارتاپها برای رشد همهجانبه جامعه ظرفیت بسیار بالایی دارند اما همه چیز بستگی به این دارد که از کدام دریچه به آنها نگاه کنیم. اگر خلق ارزشهای انسانی و کمککردن به انسانها مدنظرمان باشد استارتاپها قطعاً در رشد جامعه مؤثر خواهند بود. برای نمونه آلودگی هوا را در نظر بگیرید. بارها از بزرگترهایمان شنیدهایم که زندگی در گذشته چقدر سخت بوده و برای رفتن از جایی بهجای دیگر، نه فقط ماشین، حتی خیابان مناسبی هم وجود نداشته است. امروزه همه این مشکلات برطرف شده ولی همه این امکاناتی که در اختیار انسان قرار گرفته در نهایت به هوای آلوده منجر شده است چراکه صرفاً توسعه را مدنظر قرار دادهایم و بهبود زندگی انسان، محور اصلی کارمان نبوده است. یعنی با یک رویکرد اشتباه، شهر را برای خودروها توسعه دادهایم نه برای انسانها. شهری که برای انسانها توسعه داده میشود احتمالاً درختهای بیشتر و خودروهای کمتری خواهد داشت. در چنین شهری بهجای اتوبان، محل عبورومرور دوچرخهسواران وجود خواهد داشت. این مثالی است که نشان میدهد باید از بستر نوآوری و تکنولوژی و بستری که استارتاپها برای یک زندگی تازه دراختیارما قرار دادهاند استفاده کنیم تا بتوانیم یک زندگی انسانی داشته باشیم. خلاصه اینکه باید دقت داشته باشیم نگاه غیرانسانی به محصولات و خدمات و ظرفیتهای این کسبوکارها میتواند آنها را به تهدیدی علیه زندگی ما تبدیل کند.