رویدادهای مهم این شماره:
انتشار نخستین گفتوگوی مطبوعاتی
شهرام ناظری
1369، سالی که هم پرویز ناتل خانلری، هم مهدی اخوان ثالث و هم زهرا کیا طی آن درگذشتهاند
اشاره به اخوان ثالث در خبر درگذشت زهرا کیا
همسر خانلری در گور اخوان
لابد شنیدهاید که خاکسپاری مهدی اخوان ثالث در محوطه آرامگاه فردوسی، حرف و حدیثهایی در پی داشته است. از جمله اینکه اخیراً زردشت اخوان ثالث در گفتوگو با نگار حسینخانی در روزنامه همشهری در این باره حرف زده بود. حالا جالب است بدانید ماجرای خاکسپاری اخوان، سوی دیگری هم داشته که به زهرا کیا مربوط بوده است؛ ادیبی که همسر پرویز ناتل خانلری و خواهر تندرو کیا بود. عجب نسب و سببی! نه؟ او همسر کسی بود که از اردوگاه سنتگرایان با نیما مخالفت میکرد و در عین حال خواهر کسی که از جبهه آوانگاردهای ادبی با نیما بر سر ستیز بود. بگذریم....
خبر درگذشت کیا در شماره 39 «دنیای سخن» منتشر شده است. نکته این است که در متن خبر آمده که زهرا کیا در گوری آرام گرفته که قرار بوده اخوان در آن به خاک سپرده شود، اما خب میدانیم که اخوان را به توس میبرند. کیا در بهشت زهرای تهران قطعه ۷۳، ردیف ۳۱، شماره ۶۶ به خاک سپرده شده است، در جوار همسرش. ماجرا به سال 1369 مربوط است؛ سالی که هم پرویز ناتل خانلری، هم مهدی اخوان ثالث و هم زهرا کیا طی آن درگذشتهاند. هنوز چهار سالی تا شکلگیری قطعه هنرمندان بهشت زهرا مانده بوده؛ میدانیم که اولین مدفون قطعه هنرمندان مهرداد بهار بوده است به آبانماه 1373 و جالب است بدانید یکی دو سال پیش که یکی از شاگردان بهار درگذشت، پیکرش را بدون اجازه خانواده بهار، به عنوان همسایه طبقه دوم او به خاک سپردند. عجب مربعی! بهار و شاگردش، کیا و اخوان.
انتشار نخستین گفتوگوی مطبوعاتی شهرام ناظری
رغبتی به انتشار «زمستان» نداشتم
از گفتوگو با سیمین بهبهانی و بیژن اسدیپور که بگذریم، شماره 39 «دنیای سخن» که ویژهنامه نوروز سال 1370 نیز محسوب میشود، دربردارنده اولین گفتوگوی شهرام ناظری با یک نشریه هم است؛ این ادعایی است که شاهرخ تویسرکانی در مقدمه این گفتوگو مطرح کرده. هر چند، چندان منطقی به نظر نمیرسد ناظری که فعالیت موسیقاییاش را از دهه پنجاه آغاز کرده، تا این سال، یعنی سال 1369 در هیچ گفتوگوی مطبوعاتی حاضر نشده باشد، اما حالا تویسرکانی به ما میگوید که منظورش، گفتوگوی مفصل بوده است. یحتمل تا پیش از این تاریخ، گفتوگوهای خبری و کوتاه با این خواننده صورت پذیرفته است.
ناظری در این گفتوگو از تولد و خانوادهاش میگوید تا به آغاز فعالیتش در رادیو به سال 1353 میرسد. از آثار جدیدش چون «گل صد برگ» و حواشی اخذ مجوز برای آن میگوید و در خلال این حرفها به موسیقی عرفانی میپردازد که آن روزها به نوعی او نماینده رسمیاش بوده است.
تازهترین آلبومی که از ناظری، هنگام انتشار این گفتوگو منتشر شده بوده، «زمستان» بوده است؛ آلبومی با آهنگسازی محمدرضا درویشی بر شعر «زمستان» مهدی اخوان ثالث. این اثر با انتقادهای متعددی روبهرو شد از جمله در رابطه با تلفیق شعر و موسیقیاش. موسیقی کلاسیک ایران، تجربه چندانی را در همراهی با شعر نیمایی از سر نگذرانده بود و از همین رو، ناظری نیز با اشاره به همین تازگی، متواضعانه، موسیقی «زمستان» را باارزش اما تلفیق آن را با شعر دچار مشکل میداند: «پیش از همه، ما متوجه این مشکلات شدیم و به همین دلیل من رغبت چندانی به انتشار این نوار نداشتم».
مثل بسیاری از گفتوگوهای «دنیای سخن» با هنرمندان، این گفتوگو نیز پس از بازگشت شهرام ناظری از سفر خارج از کشور صورت گرفته است و از اینرو، بخشهایی از گفتوگو به شرح کنسرتهای آن سال ناظری در اروپا و امریکا میگذرد.
شاهرخ تویسرکانی در توضیح و تشریح و مناسبت این گفتوگو نوشته است: «شهرام ناظری را آنگونه که من میشناسم آزاده و بینیاز است و همواره از جنجال و مطرح شدن پرهیز داشته است. او آرام و بیصدا، کارش را میکند و صدایش را در بیصدایی به گوش همه میرساند. او شیفته شعر است و بیش از همه به «ملای روم» عشق میورزد. شعر مولانا را آنچنان گرم و دلچسب با آواز و بدون آواز میخواند که انگار در محضر آن پیر عشق و عرفان درس گرفته است. گفتوگو با شهرام در دو نشست طولانی و دو محیط آکنده از شور و عرفان صورت گرفته است.» ناظری در بخشی از این گفتوگو در پاسخ به این سئوال که کار جدی موسیقیاش را از کی شروع کرده اینطور پاسخ میدهد: «سال 53 با تأیید و تشویق نورعلی برومند و دوستان دیگری چون محمدرضا لطفی و هوشنگ ابتهاج توانستم در رادیو و تلویزیون به عنوان خواننده رسمی استخدام شوم. نخستین کارم را نیز با گروه شیدا انجام دادم با تصنیفی از شیخ بهایی و مثنوی مولوی که این همکاری بعدها با حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان ادامه داشت. سال 54 در رادیو با خوانندگان ارزشمندی چون حسین قوامی، عبدالعلی وزیری و محمدرضا شجریان آشنا شدم و از تجربیاتشان بهرهمند بودم. پیش از انقلاب به دلایل جو خاصی که در رادیو حاکم بود، من و سایر همکارانم که به موسیقی اصیلی میاندیشیدیم، با کارهای مبتذلی که رواج داشت مخالف بودیم و به همین سبب فعالیت چندانی نداشتیم. در آن زمان 4 یا 5 کار را برای تلویزیون بیشتر اجرا نکردم.