یگانه خدامی/ خبرنگار
او هر بار در این صفحه پیشنهادهایی برای تماشا ارائه میکند
در این دنیای شلوغ که هر روز یک فیلم، یک نمایش، یک آلبوم و یک اثر هنری خلق و جلوی چشمانمان به نمایش گذاشته میشود، انتخاب کار سختی است. انتخاب اینکه برای تماشای کدام اثر وقت بگذاریم و به آن دل بدهیم. قرار است در این صفحه هنرمندان و منتقدان مختلف دستمان را بگیرند و راهنماییمان کنند تا برای آخر هفتهها یک انتخاب خوب داشته باشیم. انتخابی که پشیمانمان نکند.
فیلم/ پدرانه
یک کمدی محبوب
اوون گلیبرمن/ منتقد ورایتی: از گذشته اینگونه بوده که اگر یک فیلم سینمایی را بهعنوان یک کمدی محبوب تلقی میکردید، در حد یک توهین به آن فیلم محسوب میشد، ولی وقتی فیلم «پدرانه» که یک فیلم کلیشهای و کمدی-درام شیرین غیرقابلانکار از نتفلیکس است، تماشا میکنید که در آن کوین هارت تغییری ملایم در خلقوخوی شناخته شده خود در ایفای نقش پدرانه فداکار ولی مستأصل ارائه میدهد، آنگاه میتوانید تصور کنید فیلمی را که کمدی نامیدید، تا چه حد پرمحتواتر، عمیقتر و پیچیدهتر از سطح کمدیهاست. این فیلم، هارت را از یک شخص مسخرهباز بازیگوش به ارنست هارتفلت تبدیل میکند و اینکار را به گونهای انجام میدهد که در اکثر اوقات کاملاً تأثیرگذار است و حتی مخاطب باور میکند که کشمکشها و صحنههای فیلم، واقعاً اتفاق میافتند. فیلمهایی نظیر «کریمر علیه کریمر» از پدر مجرد استفاده کردهاند تا دلسوزی مردان در قبال فرزندان را به تصویر بکشند. ولی مت که مدی را از بدو تولد بزرگ کرده، مسیر پرپیچ و خمی در پیش دارد. او میخواهد کارها را خود، یکتنه انجام دهد. این فیلمی است که در آن کوین هارت در آغوش میگیرد، میگرید و یاد میگیرد که چگونه سوگواری کند. در «پدرانه» میبینید که هارت با استفاده از بدخلقی خود میکوشد تا احساسات پدرانه را که از ناامیدی دوری میکند، به تصویر بکشد.
پدرانه
کارگردان: پل وایتز
بازیگران: کوین هارت، آنتونی کاریگان، دیوانا وایس، ملودی هارد
سال ساخت: 2021
فیلم تئاتر/ اپرای عروسکی مکبث
اپرایی از کشتار
مهدی نصیری/ منتقد تئاتر: نخستین ویژگی «اپرای عروسکی مکبث» استفاده از امکانات نمایشی، شامل عروسک های نخی و صحنه نمایش است. عروسکهای نمایش بهروز غریبپور که با شیوه عروسک نخی به حرکت در میآیند قدرت حرکت و زیبایی حضور و فانتزی های تصویر نمایشی را بخوبی در مقابل تماشاگر قرار میدهند.
خون، جنون و کشتار، حوزهها و موضوعاتی هستند که کارگردان اپرای عروسکی مکبث بیش از هر چیز دیگر اهمیت و تأثیر جادویی آن را بر سایر حوزهها و موضوعات نمایش مورد تأکید و اهمیت قرار داده است. فصول زیبای ملاقات مکبث با جادوگران یا صحنهای که پس از کشتار و خونریزی بسیار در قبرستانی از ظهور اشباح تنها مانده و عروسک های سفیدپوش از زیر زمین بالا میآورند جنون درونی مکبث را با وحشت و مرگ توأم میکنند. باعث شده که نمایش براساس رسالتش هر چه بیشتر بر تصاویر و قابهای فانتزی عروسکی تسلط داشته باشد و چنین فضا و رویکردی را بخوبی به نمایش بگذارد.
جنایت و کشتار محور موضوعی قالب نمایش است که به یاری رویدادها و بازی عروسک ها و همچنین موسیقی و صحنه پردازی، حضور جادویی و مرموزش را بر ذهن و درک مخاطب تحمیل میکند. این همان تأثیری است که کارگردان میخواهد با تفسیر خود از اثر جاویدان شکسپیر بر مخاطب بگذارد. شاید اگر آشنایی و اشتیاق سلیقهها، مخاطبان ایرانی، با موسیقی و اپرا بیشتر از این بود، حتی تأثیری بیش از این را هم میشد از نمایش خوب مکبث انتظار داشت. اما ناآشنایی و تجربه اندک مواجههمان با اپرا بخش مهمی از تأثیر موسیقی اپرایی مکبث را ناکارآمد ساخته و در نهایت ادراک بسیاری از ما از موسیقی نمایش، شهودی و ناخودآگاه است.
اپرای عروسکی مکبث
نویسنده: ویلیام شکسپیر
طراح و کارگردان: بهروز غریب پور
آهنگساز: جوزپه وردی
لیبرتو: فرانچسکو ماریا پیاوه خوانندگان
مکبث: جوزپه تادی Giuseppe Tadei بانکو: جوانی فویانی Giovanni Foiani لیدی مکبث: بریژیت نلسن Brigit Nelson دستیاران کارگردان
بازی دهندگان عروسک: مریم اقبالی، علی پاکدست، علی ابوالخیریان، مرجان احمدی، مرضیه سرمشقی، نسیم امیرخسرو، قاسم رحمتی، هانی حسینی، سارا اقبال، مهرنوش صادقیان، صدف بیگدلی، حجت هاشمی، آیدا کلاهی، منا تعظیمی، سارا ولی، زینب اشرفزاده، الهام وفایی، مائده مدنی
کتاب/ هفت ناخدا
ما درون قصهها هستیم
فرشته نوبخت/ نویسنده : هفت ناخدا، شامل هشت داستان کوتاه نوشته شهریار مندنیپور است. مندنیپور قصهنویسی صاحب سبک است که جهانهای رواییاش غالباً استوار بر مبنای «زمان» و «زبان» است. در «هفت ناخدا» نیز به سبک متداول او با داستانهایی روبهرو هستیم که در ظرفی از زبان و زمان شکل گرفتهاند و عناصر داستانی به مثابه اجزایی منعطف درون توده مومی و نرم زبان و زمان جذب شدهاند.
از منظر زمان و زبان، ذهنیت و خیال بر اتمسفر داستانها غالب است و مخاطب بیش از آنکه درگیر با دینامیسم داستانها باشد، در مسیر ذهنیت و شاعرانگی خداوندگار داستانها است. به بیانی، مندنیپور از زمان و زبان امکاناتی برای تصرف ذهن و خیال مخاطب میسازد تا در چهارچوب آن خیال مخاطب را به دام اندازد، اما شگفت آن است که گاه همان امکانات به سبب قدرتی که دارند، بر ضد خود عمل نموده و از مرکز روایت میگریزند. چنین ویژگی را در داستان «دستور زبان مرگ» میبینیم که ابعاد خلاقانه داستان چنان است که قاب اصلی جهان روایت را فرو ریخته و از آن فراتر میرود.
سخن آخر را از شهریار مندنیپور وام میگیرم که مجموعه را با فرا- داستان «بانوی باغ» آغاز نمود و با فرا-داستان «گندمزار پاییزی» به پایان رسانید. بانوی باغ و گندمزار پاییزی هر دو داستانهایی درباره «نوشتن» هستند و در واقع مجموعه «هفت ناخدا» بین دو قلاب فرا-داستانی قرار گرفته یا گیر افتاده است. شاید به این دلیل که ما آگاه باشیم که قصهها، راویانی دارند که خود درون قصهاند و ما همه درون قصهها هستیم، چه آنکه مینویسد، چه آنکه میخواند.
هفت ناخدا
نویسنده: شهریار مندنیپور
نشر: مرکز
سال چاپ: ۱۳۹۹