بررسی نحوه همآیندی جریانهای اعتراضی ایران معاصر در رسانه
رسانههای بیگانه چگونه آشوب میآفرینند؟
گروه سیاست/ اگر به تحولات اجتماعی و سیاسی سال 2019 میلادی - از شیلی و بولیوی تا الجزایر و لبنان و عراق و ایران و هنگکنگ- نظر کنیم، ملاحظه خواهیم کرد که رسانههای فارسیزبان معارض در پوشش اخبار این تحولات، صرفنظر از تحلیل علل وقوع و پیشبینی آینده، به طرز کمسابقهای نحوه «هماهنگی، ارتباطات و همآیندی» میان جنبشها و جریانهای معترض را بازنمایی میکردند. در ایران نیز در سالهای اخیر بهویژه پس از فتنه سال 88 و مهار جریان برانداز موسوم به «جنبش سبز»، مسأله تقویت و همآیندی جریانهای اعتراضی و آشوبطلب به یکی از دغدغهها و اهداف اصلی و راهبردی سرویسهای اطلاعاتی معاند و دستگاه رسانهای و تبلیغاتی آنها تبدیل شد. منطقاً پیشبینی و نحوه مواجهه با این مسأله و کنترل آن نیز تبدیل به یکی از دغدغهها و اولویتهای امنیتی و رسانهای جمهوری اسلامی شده است که ظهور ضعیف و خفیف چنین پیوندهایی را در ناآرامیهای دی ماه 96 و آبان 98 که عمدتاً هم خاستگاه اقتصادی داشتند، میشد مشاهده کرد. در اتفاقات اخیر البته این ظهور به اوج خود رسید و رسانهها با دمیدن در تنور آشوب، نقش بیبدیلی ایفا کرده و میکنند؛ در این مطلب با تأکید بر اینکه رسانههای بیگانه قطب اصلی پیشران ناآرامیها بودهاند، الگوی ایجاد آشوب توسط آنها مورد بررسی و تشریح قرار گرفته است؛
همآیندی جریانهای اعتراضی؛ از عملیات روانی تا عملیات میدانی
مسأله «همآیندی جنبشهای اجتماعی اعتراضی» هرچند یک هدف راهبردی در میانمدت و شاید هم بلندمدت محسوب میشود، اما خود این هدف، وسیله واسطی برای تحقق هدف اصلی یعنی تحول و گذار سیاسی یا به زبان صریحتر ابزاری برای براندازی نظم سیاسی حاکم و جایگزینی نظم مطلوب جدید است که تحقق میدانی آن عمیقاً وابسته به عملیات روانی رسانهای است. آنچه در اینجا بهعنوان «همآیندی جریانهای اعتراضی» مطرح است، بیشتر به معنای «انضمام» دو یا چند جریان اعتراضی است و نه «اتحاد» آنها و بهکاربردن مفهوم «اتحاد» دراین باب، خالی از مسامحه نیست؛ چراکه مفهوم اتحاد، درباره اموری صدق میکند که ماهیت محصل و متعینی ندارند و پس از ترکیب، هویت واحدی را شکل میدهند و اگر هم -مسامحتاً - در این جستار از مفهوم «اتحاد» میان جریانها استفاده میشود، بهمعنای پیوند انضمامی جریانها است؛ جریانهای اعتراضی که تحقق یافتهاند و هر یک ماهیت، برنامه، وسایل و اهداف خاص خود را دارند و صرفاً میتوانند از برخی وجوه - مثلاً از حیث همپوشانی اهداف- به جریانی دیگر «منضم» شوند. البته فرض دیگری نیز در اینجا قابلیت طرح پیدا میکند و آن اینکه با توجه به عدم تعین و شکلگیری دقیق جریانهای اعتراضی در ایران، آیا فرض «اتحاد جریانها» از وجاهت بیشتری برخوردار نیست؟ بههرترتیب، بنابر ملاحظاتی، مقرر شد تا «همآیندی انضمامی جریانهای اعتراضی» مفروض بنیادی این پژوهش لحاظ شود، هرچند فرض اتحاد نیز نه تنها فرضی متناقض نیست بلکه جداً قابلیت بررسی مستقل دارد. در همآیندی جریانهای اعتراضی، از طریق تحلیل نحوه بازنمایی اخبار رسانههای مذکور، سعی میشود روند چگونگی برقراری تألیف، همآیندی و پیوند میان جنبشهای اعتراضی از طریق تبدیل «عملیات روانی» به «عملیات میدانی» ترسیم شود. آنچه در این بخش اولویت دارد، وجه پیوندساز مؤلفههای ذیل در عملیات روانی این رسانهها و نه وجوه دیگر است.
موجه نمایی شورش
تحولات اجتماعی بهعنوان پدیدههایی بشری، نیازمند جذب نیروی انسانی هستند و یکی از عوامل اصلی جاذبهآفرین در این تحولات نیز وجود استدلال و توجیهات «منطقی» و «اخلاقی» است. آنچه بهطور خاص در اینجا منظور است، نقش توجیهات منطقی و اخلاقی در «جذب افراد» نیست، بلکه بررسی قدرت توجیهات عقلی و اخلاقی در «تقریب میان جریانهای اعتراضی» است.
در این بخش میتوان به دو رویکرد اصلی رسانههای معاند با انقلاب اسلامی با هدف توجیه شورش و پیوندسازی میان جنبشها و جریانهای اعتراضی اشاره کرد؛ رویکردهای «غیر مستقیم» و «مستقیم». نخستین رهیافت این رسانهها ذیل رویکرد غیرمستقیم القای یأس، ناکارآمدی، دروغ، فساد و تبعیض، نابرابری و جبر در نظام حاکم در لابهلای اخبار و گزارشها و تحلیلهای ایشان است که بهصورت بیوقفه انجام میشود که این امر به لحاظ روانی، میتواند «طغیان و شورش علیه نظم حاکم» را در ضمیر ناخودآگاه مخاطبان بهطور «غیر مستقیم» موجه جلوه بدهد. رویکرد دیگر رویکرد «مستقیم» و آشکار است که برحسب آن، این رسانهها به نحو بالفعل و صریح، شورش علیه وضع و نظم موجود و ضرورت پیوند جریانهای اعتراضی را بهعنوان راه نجات و احیاناً تنها راه به مخاطب تلقین میکنند.
یکی از اصلیترین شبکههای رسانهای در موجهنمایی شورش اجتماعی و لزوم پیوند و همآیندی جریانها در آشوب اخیر سایت «ایران اینترنشنال» است. این سایت وابسته به سعودی یکی از اصلیترین پایگاههای رسانهای در این میان بوده که مصاحبههای متعدد با شخصیتهای به اصطلاح کارشناس برای تئوریزه کردن شورش و مشروعیتبخشی به آن انجام میدهد.
ایران اینترنشنال در اقدامی کم سابقه به احزاب تجزیهطلبی که مشی مسلحانه دارند هم آنتن داد تا آنها هم به روشنی اعلام حضور کنند. خبرنگار این رسانه حتی برای رسمیت بخشیدن به پرچم تجزیهطلبان و حزب دموکرات کردستان به میان تروریستهای کومله رفت و در نشست خبری آنها حاضر شد.
سایتها و شبکههای دیگری چون voa و bbc و من و تو و فارسی وان وابسته به دولتهای غربی هر کدام به پخش و تولید گزارشهای ساختگی توأمان با تصاویر و فیلمهای مهندسی شده میپردازند. علاوه بر آن شبکههای اجتماعی چون «مملکته» و «وحید آنلاین» و کانالهای غیر رسمی منطقهای در بخش سیستان و کردستان مأموریت خطیری را برای بازنمایی اتهامات و اخبار جعلی خصوصاً کشتهسازی در همان راستا دارند.
الگوسازی و آموزش
پس از بحث نمادها باید به بازنمایی نمونهها و الگوهای موفق و ناموفق اعتراضی تاریخی و بینالمللی توسط رسانههای معاند و اهداف این بازنمایی اشاره کرد. «الگوسازی» هرچند خود از یک لحاظ هدف است اما از جهاتی دیگر وسیلهای است که با اهداف «آموزشی» و «انگیزشی» صورت میگیرد؛ «آموزش» الگوهای ناموفق برای تکرار نشدن خطاهای آن و آموزش راهبردها و تاکتیکهای الگوهای موفق به جهت پیادهسازی آنها در میدان عملیات و بهلحاظ انگیزشی با هدف ایجاد حس احتیاط و بیم نسبت به تکرار الگوی ناموفق و ایجاد انگیزه و اشتیاق روانی برای سرمشقگیری از نمونه موفق.
در این راستا الگوهایی مانند فیلیپین، گرجستان، الجزایر و هنگکنگ و... به عنوان الگوهای موفق اعتراض مسالمتآمیز بازنمایی میشوند که از نظر آنها احتمال موفقیت آنها نیز تا حد زیادی مشروط به «همراهی و حضور فعال 3.5 درصد» از کل جمعیت کشوراست.
شبیهسازی و ادراکسازی
این فرایند هم از طریق بازنمایی رخدادهایی با فاصله زمانی و مکانی از جامعه هدف صورت میگیرد و در آن اخبار تحولات اجتماعی و سیاسی مناطق دیگر برای مخاطب به نحوی بازتاب داده میشود که -احتمالاً- ناخودآگاه و ناخواسته به تطبیق و تشبیه با وضعیت جامعه خود دست بزند. شبیهسازی از جهاتی نزدیک و شبیه به مورد پیشین یعنی الگوسازی است؛ با این توضیح که فیالمثل یک خبر میتواند متضمن هر دو فرایند الگوسازی و شبیهسازی باشد اما باید توجه داشت که این دو فرایند، دو شیوه ادراکسازی متفاوت هستند که برحسب اولی (الگوسازی) ذهن، پذیرنده الگوی القایی رسانه است درحالی که در دومی (شبیهسازی) به تطبیق و تشبیه و مقایسه الگوها میپردازد. در سالهای اخیر بهطور خاص به شبیهسازی نمونههای داخلی کشور پرداخته شده و شیوه و رفتار و حتی شعارهای انقلاب اسلامی بهطور ملموسی به کار گرفته میشوند.
هشتگسازی و روندسازی
هشتگها ابزارهای رسانهای هستند که با استفاده از آنها میتوان مطالب گوناگون و مختلف اما مرتبط در حوزههای علمی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی و... را دستهبندی و جستوجو کرد و به همین دلیل، دامنه کاربرد آن بسیار وسیع است و در شبکههای اجتماعی از جمله توئیتر، تلگرام، اینستاگرام، فیسبوک، و... مورد استفاده قرار میگیرد. قابلیت ارتباط و اتصال پیامها، تصاویر و متنهای مکتوب در فضای مجازی - به مثابه نشانههای ارتباطی انسانی- به وسیله هشتگها، علت اصلی استقبال گسترده کاربران از چنین برچسبی است و روشن است که چنین قابلیتی، چه نقشی در ایجاد ارتباط افراد و جنبشهای اجتماعی -از جستوجو، یافتن و تبلیغ تا سازماندهی و هماهنگی- میتواند داشته باشد. هشتگها همچنین میتوانند ابزاری در جهت اشاعه و تبلیغ کلیدواژهها، شعارها و نمادهای زبانی باشند.
در آشوب اخیر هشتگهای متعددی بنا به مناسبتهای گوناگون در فضای رسانههای ضد انقلاب منتشر شد که به برخی از آنها اشاره میشود: #مهسا - امینی (به منظور بازنمایی حادثه) / #اعتصابات- سراسری / #اعتراضات- سراسری / #انقلاب1401 / #opIran / #زن- زندگی- آزادی / #دیوار نویسی
شعارپردازی و تداعیسازی
شعارها نیز در تحولات اجتماعی شباهت و اهمیتی کموبیش به اندازه نمادها دارند؛ خصوصاً نمادهای زبانی، با این تفاوت که نمادهای زبانی اغلب تصورات و مفاهیم اختصاری و مفردهای هستند که از میان تکواژهها انتخاب میشوند و ساختار و کارکرد اسمرمزگونه دارند در حالیکه شعارها معمولاً گزارهگونه، موزون و هیجانآفریناند.
در مورد شعارها در سالهای اخیر اغلب نیز شعارهای اصیل انقلاب در معرض قلب مفهومی و کارکردی قرار میگیرند. یا تبلیغ وسیع شعارهایی از این دست در کانالهای ضدانقلاب: حق ما کم نیست، زانوی غم نیست / میکشم، میکشم، آنکه برادرم کشت / آزادی، آزادی، آزادی / نیکای ما رو بردن، جنازهاش رو آوردن / مرگ بر ستمگر... / کشته ندادیم که سازش کنیم... / شهید نمیمیرد / و زندهباد خون شهیدان...
انتشار فراخوان ارسال تصویر و صدا
بررسی ماهیت، زمینهها و اهداف پروژه جاسوسی کمهزینه موسوم به «شهروندخبرنگار» و استفاده از اخبار و گزارشهای ارسالی از داخل کشور نیز پروژهای است که سالهاست روی آن سرمایهگذاری شده است. البته استفاده ابزاری ازاین پروژه بهطور گسترده توسط قاطبه صفحات، کانالها، شبکههای تلویزیونی و رادیویی و سایتهای گروههای ضد انقلاب تبلیغ میشود. به طور کلی این پروژه با کم کردن هزینههای میدانی و رصد غیر مستقیم و جامع هم رنگ مردمی به آن زده و هم آن را واقعیتر جلوه میدهد. فیلمهایی که در کانالهای مختلف از تجمعات منتشر میشود اغلب از همین کانال دریافت شده است.
معرفی و جعل مناطق درگیر بحران
کاملاً مشخص است که یکی از اهداف پخش مستقیم تصاویر ارسالی، معرفی مناطق درگیری است، راهبردی که بیبیسی در سال 88 آن را عملیاتی کرد و اکنون نیز این روش تداوم داشته و توسط جریانهای رسانهای دیگر نیز پیگیری میشود و باز مشخص است که از این عملیات رسانهای، یک هدف میدانی، یعنی توسعه و تعمیق بحران در مناطق درگیری از طریق تحریک و اعزام افراد فریبخورده و اغتشاشگر به آن مناطق را دنبال میکنند. اما نکته اینجا است که عمده این مناطق بدون نام و هویت منتشر میشوند و عمدتاً هم جعلی هستند و واقعیت ندارند. برای نمونه در اتفاقات اخیر و در ادامه این پروژه انتشار فیلمهای ساختگی و تحریف واقعیات، یک فیلم همزمان با عنوان کرمانشاه و مریوان توسط رسانههای بیگانه منتشر شد! همچنین کاربران توئیتری فیلمی از شعار دادن عدهای مقابل سرهنگ نیروی انتظامی را یک بار با عنوان وقوع این اتفاق در شیراز و بار دیگر در آبادان منتشر کردند.
کشته سازی
معرفی افراد جانباخته در درگیریها یا به عبارت بهتر پروژه «کشتهسازی» نیز یکی از اقدامات مؤثر در حوزه عملیات روانی رسانهای است که در بحبوحه درگیریها و غالباً هنگامی که شعلههای آتش آشوب درحال فروکش کردن است و فضا بر آشوبگران درحال تنگ شدن است، صورت میگیرد و اهداف خاصی در آن از جمله مظلومنمایی، تحریک عواطف و هیجانات و جلب توجه ملی و بینالمللی دنبال میشود. رسانههای ضد انقلاب در طول تاریخ نشان دادهاند در هر شورشی، هرگاه حیات آن به نقطه پایانی خود نزدیک میشود، دست به معرفی «نام» افراد جانباختهای از درون کشور میزنند که یا در گیرودار اغتشاشات بر اثر اقداماتی مشکوک به قتل رسیدهاند و یا نامهای جعلی را کاملاً «به دروغ» به عنوان کشته معرفی میکنند تا فضای ملتهب داخلی را زنده نگهداشته و زمینه حمایتها و دخالتهای بیشتر خارجی را فراهم کنند. به دلیل اینکه در آشوب اخیر به معنایی زنان بازیگر اصلی میدان هستند کشتهسازیها نیز در جامعه زنان صورت گرفته است. به عنوان نمونه نیکا شاکرمی و سارینا اسماعیلی و در مورد اخیر دکتر پریسا بهمنی جراح عمومی زنجانی که در سانحه رانندگی جان خود را از دست داد ولی او را جزو کشتهشدگان تجمع پزشکان مقابل ساختمان نظام پزشکی تهران معرفی کردند، از برنامه این دست رسانهها است.
نفرتپراکنی نسبت به نظام حاکم
پخش پیدرپی اخبار و گزارشهایی با موضوع پخش صحنههای درگیری آشوبگران با نیروهای ضدشورش، کشتهسازی، شهیدسازی، مظلومنمایی و سایر تصویرسازیهای پرتعداد روانی و رسانهای علیه نظم موجود که ذکر برخی از آنها گذشت، مواردی هستند که میتوانند از یک سو به انتشار نفرت از حاکمیت در جامعه منجر شوند و از سوی دیگر این نفرتپراکنی نیز خود میتواند زمینه آشوب و بینظمی را فراهم کند؛ به بیان دیگر، اینها در یک روند متقابل و «دوری» میتوانند علت و معلول هم باشند. اخباری با مضمون سوءاستفاده نیروهای امنیتی از اموال عمومی مانند آمبولانسها برای برخورد با معترضان و یا پخش اخبار تجاوز جنسی به دستگیرشدگان که این سناریوی اخیر در این یک دهه در چند پرده به نمایش درآمده است.
همسونمایی نیروهای نظامی با شورشیان
یکی از اهداف راهبردی رسانههای معارض، همسوسازی نیروهای سیاسی و امنیتی حاکمیت با جریان یا جریانهای اعتراضی از طریق استهزا، تردیدافکنی و هراسافکنی در دل ایشان از یک سو و از سوی دیگر انتشار اخبار و تصاویر ساختگی بر این مضمون است. القای همراهی این نیروها، قدرت و انگیزه را در جبهه مقابل افزایش میدهد.
آموزش و تحریک خانوادهها
انجام عملیات روانی روی خانوادههای جانباختگان و بازداشت شدگان و نمایش داغداری و غم آنها تلاش برای تحریک احساسات و ایجاد پیوند میان ایشان در جهت انجام اقدامات اعتراضی و هزینهسازی مضاعف برای نظام، به منظور فراهم کردن زمینه دخالتهای بینالمللی قابل توجه است. پیشران اصلی این راهبرد را نیز میتوان شبکه «ایران اینترنشنال» دانست. مصاحبه با پدر مهسا امینی مبنی بر اینکه مصاحبه پخش شده او توسط صداوسیما با تهدیدهای مقامهای امنیتی علیه او و برادر همسرش صورت گرفته و سعی بر معکوسسازی آنچه قبلاً بیان شده و همسو کردن آن با گزارههایی که پیشتر برای مخاطب ساخته شده نمونهای از این عملیات است. از نمونههای برجسته دیگر میتوان به مصاحبه با مادر نیکا شاکرمی و انتشار تصاویر و فیلمهایی با عنوان خانوادههای داغدار بازداشتگاه اوین در تجمعات روبهروی این مکان اشاره کرد.
آموزش و تحریک اصناف و اتحادیهها
این پروژه طولانی نیز از اهمیت بالایی برای پژوهش پیرامون آن برخوردار است و اگر به اخبار انتشار یافته در رسانههای ضدانقلاب نظری اجمالی هم بیفکنیم، به سهولت درخواهیم یافت که اصناف و اتحادیههای صنعتی و اقتصادی از چه میزان اهمیتی برای ایشان برخوردارند. انتشار پرتعداد اخبار و گزارشهایی از بیانیهها و اعتراضات منسوب به کانون صنفی معلمان، کانون وکلا، پزشکان، شرکت واحد و... موضوعی است که نیاز به توضیح اضافی ندارد. بار معنایی آنها برای جامعه نشان دادن همراهی طبقههای مختلف جامعه و همراهی با آشوب تعریف شده است.
نمــــادپــــردازی
نمادسازی در اعتراضات اجتماعی یکی از کمهزینهترین و درعین حال مهمترین و مؤثرترین راهبردهای عملیاتی در هدایت و مدیریت اذهان عمومی و حتی ایجاد هماهنگی و سازماندهی افراد در شورشهای اجتماعی و برقراری الفت ذهنی و قلبی میان نیروهای معترض است که از مجاری متعدد و متفاوتی انجام میشود؛ مانند نمادسازی انسانی، مکانی، زبانی و... که در اینجا برحسب استقراء به چند مورد خاص اشاره میشود؛ البته نمادسازی لزوماً به معنای آن نیست که سازنده و موجد نمادها، این رسانهها هستند، بلکه بیشتر به این معنا است که رسانههای مزبور علاوه بر مسأله «ابداع و پردازش» نمادها، بیشتر در جهت «اشاعه و تبلیغ» آنها نقش دارند.
نمادسازی انسانی
برحسب نمادسازی انسانی، چهرههای شاخص یا پیشرو بهعنوان سمبل انتخاب میشوند تا از طریق بزرگداشت یاد آنان بتوانند پیوند میان اعضای جریان اعتراضی را حفظ و جریانهای دیگر را نیز تحریک به پیوستن کنند. این نمادها معمولاً از بین «کشتهها» انتخاب میشوند که از یکسو و به لحاظ «ادراکی»، قوه خیال و حافظه معترضان را نسبت به «گذشته» شورش و جریان اعتراضی تقویت کنند و از سوی دیگر و به لحاظ «تحریکی»، با تحتالشعاع قراردادن عاطفه ایشان، بتوانند آنان را نسبت به «آینده» شورش و جریان اعتراضی و تغییر نظم و وضع موجود، تهییج و تشجیع کنند. در آشوب اخیر، موتور محرک در کشور خود یک نماد انسانی (مهسا امینی) بود. نمادی که با تهمت کشته شدن و به قتل رسیدن توسط نیروی انتظامی به خوراکی برای استارت زدن به آشوب تبدیل شد. البته میتوان به طور خاص «زن» را یک نمادسازی انسانی برای کلیت ناآرامیها حتی در خارج از کشور و در برابر جامعه جهانی در نظر گرفت. از طرفی برجستهسازی حضور دانشآموزان و نوجوانان در میان معترضین و سعی در پیوند زدن آنها به جمعیت آشوبگران در صدد نمادسازی انسانی برای محکوم کردن حکومت و نشانهگذاری آن به ظالم بودن صورت گرفته است.
نمادسازی مکانی
نمادهای مکانی میتوانند بستر تحقق و تکرار شورش و از سوی دیگر، محل تداعی رخدادهای خاطرهبرانگیز برای افکار عمومی باشند؛ به عنوان نمونه کلیدواژههایی مانند «گشت ارشاد» و به دنبال آن «نیروهای انتظامی» در آشوبهای اخیر موقعیت مکانی پاسگاهها و مراکز نیروهای انتظامی را در صدر هدف قرار داد. میدانهای بزرگ و معروف هر شهر خصوصاً شهر تهران میدان آزادی، دانشگاهها و مدارس از مکانهای نمادین استفاده شده دیگر هستند.
نمادسازی زمانی
گاهی هم «زمان» میتواند به نمادی عمومی در جهت پیوند نیروهای اعتراضی تبدیل شود. «روزها» و حتی «ساعتها» از جهت پیوندی که با افکار، اعتقادات مذهبی، فرهنگی و مناسک عملی انسانها دارند، این قابلیت را دارند که به عنوان نمادهایی تاریخی برای برقراری پیوند میان افراد ناراضی از وضع موجود لحاظ شوند. تلاش فراوان رسانههای ضد انقلاب برای برگزاری مراسم «هفتم» و «چهلم» مهسا امینی و سایر افراد را در همین راستا میتوان در نظر گرفت. از سویی میتوان این سبک عملیات روانی رسانههای مذکور را نوعی مهندسی معکوس و نوعیشبیهسازی «چهلم»های منتهی به انقلاب اسلامی - بهعنوان الگویی موفق- تلقی کرد. از مهمترین نمودهای نمادسازی از زمان میتوان به وقایع، افراد و حتی مشابهتهای شعاری زمان انقلاب اشاره کرد.
نمادسازی زبانی
مفاهیم و واژهها نیز قابلیت بالایی برای تبدیل شدن به نمادهای پیوندساز و همآیندساز دارند؛ چراکه یکی از اصلیترین عناصر در القا و انتقال پیام اعتراض و شورش به ذهن هستند. به عنوان نمونهای در ماجرای اخیر به ترکیب واژه «زن، زندگی، آزادی» یا بهطور قومیتی «ژن، ژیان، آزادی» میتوان اشاره کرد که با مضمونی دربرگیرنده «حجاب اجباری»، این گزاره به مخاطب القا میشود که «جمهوری اسلامی، به دلیل سیاستهای استبدادی و ضد مردمی خود! حق آزادی را از زنان سلب کرده و زندگی آنها را در جبر حکومتی قرار داده است.» واژگان پرکاربرد دیگر «انقلاب»سازی است که ترکیبات مختلف آن مانند انقلاب 1401 و انقلابیون در نمادسازی با هدف تطبیق احساسات وطندوستانه طبقات مختلف جامعه ایرانی به عنوان یکی از تصویرسازیهای زبانی مورد استفاده قرار میگیرد.
نمادسازی پدیداری
تمثّلاتی مانند تصاویر و رنگها که بهواسطه ادراکات حسی بر نفس انسان پدیدار میشوند نیز از اهمیت بالایی در نماد شدن برخوردارند؛ به عنوان نمونه رنگ، در انقلابهای نرم و پیوند میان افراد و جنبشها بسیار مؤثر بوده است. همچنین صداها و آهنگها هم به دلیل تأثیراتی که میتوانند بر روان انسان بگذارند، میتوانند نماد بشوند، موج اعتراضی ایجاد کنند و طبقات و اصناف خاصی را در جهت شورش، هماهنگ کنند؛ در این خصوص باید به تلاش برخی از رسانههای معارض در تبلیغ گسترده آهنگ «برای آزادی» از شروین حاجیپور متناظر با نمادسازی زبانی «زن، زندگی، آزادی» برای ابراز همبستگی و نمادی برای عصیان و اعتراض تبدیل شده که برای هم آوایی آشوبگران مورد استفاده قرار میگیرد، اشاره کرد.
مضاف برآن، چرخاندن روسری و حتی سوزاندن آن و بریدن گیسوی زنان در کل کشور و انتشار فیلمهای آن به نمادی برای آشوبها مبدل شده است. در باب نمادهای پدیداری بعضی معتقدند که در برخی مواقع این علائم و نمادها حتی قابلیت پرکردن خلأ رهبری در یک جنبش را دارند. این امر در ناآرامیهای اخیر به وضوح مشخص است. فقدان رهبریت در مرکز تصمیمگیری به تمسک جستن به نماد منتهی میشود تا قوای مورد نیاز برای تجمیع افراد را فراهم کند.