- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پیمان شوقی
تقارن نمایش « میهمان داریم» با فیلم «شیار 143» به دلیل شباهت مضمونیشان که هردو به فرازهایی از زندگی خانوادههای شهدا میپردازند اتفاق جالبی است؛ هرچند در یک نظام صحیح اکران نباید چنین تقارنهایی پدید آیند، ولی حالا که چنین شده میشود از مقایسه دو اثر بهره برد و از نحوه مواجهه شان با مخاطب درسهایی آموخت که قطعاً به کار سینمای فردای کشور میآید.
«میهمان داریم» همچنین حاصل بازگشت کارگردان صاحبنامش به عرصه فیلمسازی است پس از وقفهای طولانی. محمدمهدی عسگرپور آخرین فیلمش را پس از حدود 10سال از آخرین فرصت اکران آثارش برپردههای سینما میبیند (آخرین ساختهاش 7 سال پیش فقط در جشنواره فجر به نمایش درآمد و «اقلیما» آخرین کاری بود که ازاو در اکران عمومی دیدیم). بنابراین عامه تماشاگران او را بیشتر به عنوان مدیر خانه سینمای ایران میشناسند تا یک فیلمساز. بخصوص که تقابل و درگیریهای متعددی هم با سازمان سینمایی دولت قبل برسر تعطیلی خانه سینما داشت و با جوش و خروش و سرو صدای فراوان کوشید از حقوق اصناف سینمایی دربرابر زورگوییهای غیرمنطقی صیانت کند.
ولی در « میهمان داریم» اثری از آن جنبه شخصیتی سازندهاش نیست. «میهمان داریم» حکایت زندگی روزمره و آرام یک زوج سالمند است که تنها در خانهای فرسوده در محلات قدیمی شهر زندگی میکنند و بهنظر میرسد که زندگی و آرامششان از هرطرف در معرض تهدید است. در آستانه ورود میهمانی ناشناس ولی بسیار محترم به این خانواده،پسر جانبازشان به خانه برمیگردد و مشکلات فکری و روحی او هم به نگرانیهای پیرمرد وپیرزن از آبروریزی به خاطر وضع افتضاح خانه در مقابل میهمان اضافه میشود. اما در اوج این فشارها، بازگشت سه فرزند سفرکرده نزد پدرو مادر،کارها را سامان میدهد و علاوه برآن همگی فرصت این را مییابند که حلاوت و شیرینی زندگی کنار یکدیگر را که سالها دست نداده بود،دوباره تجربه کنند. تنها در لحظات پایانی فیلم است که بیننده با حقیقت وجودی این سه فرزند و راز شهادت شان آشنا میشود و کل داستان خانواده،بعد دیگری پیدا میکند.
مقایسه این فیلم با «شیار 143» نشان میدهد که فیلمسازان ما پس از دو دهه فترت سینمای جنگ، اینک در آستانه کشف منظری تازه برای پرداختن به آدمهای درگیر جنگ هشت ساله و دوران دفاع مقدس هستند. این هردو فیلم میکوشند با کاستن از نمایش اغراقآمیز باورهای عقیدتی رزمندگان، به سمت تصویرکردن وجوه شخصی و انسانیشان بروند. شهدایی که فیلم به ما نشان میدهد برخلاف برادر جانبازشان هیچ نشانهای از تقابل واقعیت جامعه امروز با آرمانهای دینی و معنوی سالهای جنگ را ندارند. حضور آنها عطر صمیمیت و آرامشی در فضای دلگیر و مسموم خانه میپراکند که به بازماندگان آن دوره اجازه میدهد یک بار دیگر آرمانهای دیروز خود را مرور کنند و جاهای خالی را بیابند. این سه شهید عملاً درطول حضورشان در داستان کاری نمیکنند جز کمک به ترمیم زخمهای جسمی و روحی که برپیکر عزیزانشان وارد شده است. تلاش پسرها در ترمیم خرابیهای خانه و سعی دختر برای بازگرداندن روح زندگی و امید به آینده در برادر پریشانش، بیانگر تفسیر عسگرپور است از اهمیت زنده نگه داشتن یاد و خاطره حضور شهدا در جامعه. به عبارت دیگر او تلاش برای شناسایی روحیات و شخصیت شهدای جنگ را دوای درد و کلید راهگشای مشکلات و معضلات جامعه امروز میداند.
« میهمان داریم»در شبی طوفانی و تاریک در خانهای رو به زوال شروع میشود و در تلألؤ رنگ و نور در روز میلاد حضرت ولی عصر(عج) در حضور میهمان گرانقدر خانواده به پایان میرسد. در این فاصله نه تنها سه شخصیت اصلی فیلم یعنی پیرمرد و پیرزن و فرزند جانباز از کدورت و عصبیت و ناامیدی درآمدهاند، نشانههایی از تمایل پسربه ازدواج و تسلسل نسل آرمان خواهان میبینیم. به این ترتیب عسگرپور مستقیماً موضع خود را درقبال مسائل جامعه امروز و دعواهای جناحی و غیره بیان میکند و برایش نسخه میپیچد. ازین نظر تفاوت کارکرد فیلم او با آثاری شبیه « شیار 143 » در این است که آشکارا موضع اجتماعی دارد و درچارچوب علایق و دغدغههای احساسی و شخصی خانواده شهدا باقی نمیماند.
اما صرفنظر از درونمایه، «میهمان داریم» به لحاظ یک اثرسینمایی کاستیهای آشکاری دارد و باوجود انرژی فراوانی که صرفش شده (از جمله گزینش هوشمندانه بازیگران معتبرش) بیشتر مناسب رسانههای دیگر مثل تئاتر یا تلویزیون نشان میدهد. فیلمنامه اثر گذشته از ناتوانی در نشان دادن اتصال دو دنیای غیب و شهود (قضیه نشت گاز از لوله شکسته و نامعلوم بودن اینکه خانواده به جهان شهدا رفته یا آنها به نجات جان خانواده آمدهاند) بسیارلَخت و ایستا حرکت میکند، اطلاعاتی که باید برای شناسایی و باورپذیر کردن شخصیتها بدهد را درست تقسیم نکرده و مثلاً شخصیت پیرمرد (ابراهیم)تا سکانس ماقبل آخر که گذشته اش را درحضور همسر و فرزندان مرور میکند هیچ جاذبهای جز بازی پرویز پرستویی ندارد. همچنین دلیل تنش شخصیت جانباز (بهروز شعیبی) یا شخصیت پردازی مادر (آهو خردمند) به فراموشی سپرده شده و به حدس و گمان تماشاگر واگذار شده است.
به نظر میرسد همین متن روی صحنه نمایش و با استفاده از عناصر نمایشی تئاتر بهتر میتوانست ابعاد درونی و مفاهیم ارزشی نهفته را عرضه کند. در شکل فعلی « میهمان داریم» واقعاً شبیه نمایشهای فیلم شده است که فکری به حال آنات و نیازهای سینمایی اش نکردهاند. چنین نگرشی البته نافی ارزشهای متن یا شیوه کارگردانی راحت و بیتکلف کارگردان نیست، بلکه بیشتر حاوی این نگرانی است که یکی از فرصت های جذب تماشاگران به چنین قصهها ومفاهیمی از دست رفته است.به هرحال، ساخته شدن آثاری چون « میهمان داریم» در دل سینمای حرفهای کشور را باید قدر دانست ولی در کنارش به شکلی جدی از پدیدآورندگانش خواست که خواستها و سلایق بینندگان امروزی را هم دستهکم نگیرند و با دقت نظر بیشتری در مخاطب شناسی به راهشان ادامه دهند.
1-برگرفته از سروده احمد شاملو
بهمن عبداللهی
«گیشه» یکی از ارکان اصلی سینما در هر نقطه از جهان بویژه در سینمای ایران بهشمار میآید. در یک دهه گذشته بسیاری از صاحبان سرمایه و تهیهکنندگان سینما از کاهش تعداد تماشاگران ابراز نگرانی کردهاند. اما سال 93 را باید سر فصل تازهای در فروش آثار سینمایی دانست. در حالی که به پایان نهمین ماه سال نزدیک میشویم، 8 فیلم از میان آثار اکران شده توانستنهاند هر کدام از مرز فروش یک میلیارد تومان در تهران بگذرند و یک فیلم هم رکورد تاریخ فروش سینمای ایران را شکسته است. میانگین فروش فیلمها بالاتر رفته و در عین حال فیلمهای مخاطب خاص هم راه به اکران باز کردهاند. همه این اتفاقات لبخند را بر لب سینماداران، تهیهکنندگان و البته مسئولان امر آورده و امید به روزها و سالهای بهتر را رقم زده است. افزایش تعداد سالنهای خوب، تنوع در مضامین، بالارفتن کیفیت ساختاری، مدیریت نسبی و البته شوق عمومی باعث شلوغ ترشدن سالنهای تاریک سینما شده است. نگاهی به دهها فیلمی که کمتر از یک میلیارد تومان فروش داشتهاند و تعدادی از آثار که زیر خط 100 میلیونی توقف کردهاند و حتی فیلمهای صفاکران نشان میدهد گیشه سینماهای پایتخت (بهعنوان پایه بررسیهای پژوهشی در همین موضوع) تارسیدن به ایدهآل هنوز فاصله زیادی دارند. با این حال رقم فروش بیش از 29 میلیارد تومانی در مقایسه با رقمهای حداکثر 21 میلیاردی در طول سالهای گذشته امید به آینده و برنامهریزی برای رشد حضور مردم در سالنها را یادآوری میکند. در این گزارش نگاهی دقیقتر بهماجرای فروش فیلمها در 9 ماهه سال 93 و نیز مقایسه با 5 سال گذشته دارم که میخوانید.
ë موشها و عشقها
در سال 93 (تا هفته گذشته) مجموعاً 36 فیلم در گروههای سینمایی روی پرده رفتهاند که از این میان 7 فیلم از یک تا 4 میلیارد تومان فروش داشته و فیلم «شهر موشها2» ساخته مرضیه برومند 5 میلیارد و 930میلیون تومان در تهران فروختهاست. فیلم اول صدر جدول امسال در عین حال پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران به شمار میآید که توانسته «اخراجیها» را پست سر بگذارد. شاید در یک دهه گذشته و حتی پیشتر فیلمهای کمدی و عاشقانه بیشترین علاقهمندی را برای حضور تماشاگران در سینماها رقم میزدند، اما اکران قسمت دوم شهر موشها پساز حدود 30 سال وضعیت را عوض کرد و نشان داد عموم تماشاگران بر نوستالژی بیش از کمدی و عاشقانه متکی هستند.
فیلمهای کمدی «طبقه حساس» با 3 میلیارد و 394 میلیون تومان، «آتشبس 2» با 2 میلیارد و 598 میلیون تومان، «معراجیها» با 2 میلیارد و 14 میلیون تومان و «رد کارپت» با یک میلیارد و 875 میلیون تومان ردیفهای دوم تا پنجم جدول را به خود اختصاص دادند و پس از آنها «خط ویژه»، «چ» و «کلاشینکف» که هر یک موضوعی اجتماعی، دفاع مقدس یا جوان پسند داشتند با فروشهای بالای یک میلیارد تومان قرار دارند.
در ادامه نیز فیلمهایی مثل «خواب زدهها»، «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران»، «ساکن طبقه وسط»، «شیار 143»، «آرایش غلیظ»، «امروز»، «پنج ستاره»، «فرشتهها با هم میآیند»، «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو»، «زندگی جای دیگری است»، «متروپل»، «آنچه مردان درباره زنان نمیدانند»، «خانوم»، «مستانه»، «اشباح» و «میهمان داریم» قرار دارند که بین 100 تا 999 میلیون تومان فروش داشتهاند. البته برخی از این فیلمها به دلیل ادامه اکران احتمالاً از مرز یک میلیارد تومان خواهند گذشت. با این حساب تنها 12 فیلم از 36 فیلم اکرانشده زیر 100 میلیون فروش داشته و شکست خورده تلقی میشوند.
جالب آنکه تعداد فیلمهای زیر 100 میلیون تومان فروش، در سال 92 مجموعاً 28 فیلم، در سال 91 مجموعاً 15 فیلم، در سال 90 مجموعاً 30 فیلم، در سال 89 مجموعاً 24 فیلم و در سال 88 مجموعاً 22 فیلم بوده است. در عوض تعداد فیلمهای بالای یک میلیارد تومان در سال گذشته 6 فیلم، در سال 91 مجموعاً 5 فیلم، در سال 90 مجموعاً 5 فیلم، در سال 89 یک فیلم و در سال 88 مجموعاً 2 فیلم بوده است.
ë سال 93 سال رکوردها
سال 93 را میتوان سال شکستن رکوردهای فروش نامید، با توجه به اینکه سهسال است قیمت بلیتها افزایش پیدا نکرده، رقم فروش 29 میلیارد و 185 میلیون تومانی (تا سهشنبه گذشته) یک رکورد جدید در تاریخ سینمای ایران تلقی میشود.
شاید بهلحاظ تعداد تماشاگر نتوان چنین عنوانی برای سال 93 قائل شد اما به لحاظ ریالی رقم نزدیک به 30 میلیارد تومان برای 36 فیلم – تنها در 9 ماه- رقم قابل تأملی است.
نگاهی به مجموع رقمفروش فیلمها در سالهای گذشته نشان میدهد، در سال 92 فروش 58 فیلم به 21 میلیارد تومان، در سال 91 فروش 54 فیلم به 20 میلیارد تومان، در سال 90 فروش 64 فیلم به 21 میلیارد و در سال 89 مجموع فروش 62 فیلم به 14 میلیارد تومان رسیده است. بنابراین حتی بدون احتمال رسیدن رقم فروش فیلمها تا پایان امسال به 35 میلیارد تومان یک رکورد تازه به شمار میآید.
از دیگر رکوردهای امسال به افزایش میانگین فروش میتوان اشاره کرد که تا همین 9 ماه به رقم 810 میلیون برای هر فیلم رسیده است. این رقم در سال گذشته 370 میلیون و در سال قبلتر 379 میلیون بود.
ë فروش شهرستانها
گرچه در پژوهشها و بررسیهای معمول رقم فروش شهرستانها چندان مورد توجه قرار نمیگیرد، اما بد نیست اشاره کنم که فروش 30 فیلم از میان آثار امسال (6 فیلم هنوز در شهرستانها اکران نشده یا رقم فروش آنها اعلام نشده است) به رقم حدود20 میلیارد تومان رسیده است.
نکتهای کهدر خصوص اکران شهرستانها میتوان اشاره کرد، اینکه برخلاف سالهای سیطره نگاتیو بر سینما، چند سالی است به سبب امکانات جهان دیجیتال فیلمها به سرعت کپی شده و به طور غیر مجاز در شبکههای زیرزمینی و قاچاق عرضه میشوند، بههمین دلیل مسئولان سینمایی با دیجیتال کردن سالنهای سینما سرعت رسیدن فیلمها را به شهرستانهاکمتر کرده و به همان نسبت اکران فیلمها در سراسر کشور به پایان میرسد تا بلافاصله وارد شبکه نمایش خانگی شده و دست قاچاقچیان کوتاه شود. حالا دیگر مثل سالهای نهچندان دور نمیتوان فیلمهای تاراج، عقابها، یاسهای وحشی و... را هرچند ماه یکبار بر سر درسینماها رؤیت کرد!
ë فیلمهای روی پرده
این روزها جدا از دهها فیلم گروه سینماهای هنر و تجربه مجموعاً 7 فیلم جدید بر پرده عموم سینماهاست. در این میان «آتشبس 2» ساخته تهمینه میلانی همچنان با 12 سینما در صدر توجه مخاطبان قرار دارد و روزانه 30 میلیون تومان میفروشد.
«شیار 143» کار دوم نرگس آبیار با 884 میلیون تومان در 31 سینما در ردیف دوم قرار دارد و «ساکن طبقه وسط» نخستین ساخته شهاب حسینی با 15 سالن و 879 میلیون تومان در ردیف سوم قرار دارد.
«آنچه زنان درباره مردان نمیدانند» از قربان محمدپور با 413 میلیون تومان، «میهمان داریم» ساخته محمد مهدی عسگرپور با 190 میلیون تومان، «تراژدی» کار آزیتا موگویی با 59 میلیون تومان و «بیگانه» با 27 میلیون تومان در ردیفهای چهارم تا هفتم قرار دارند. البته با توجه به میانگین فروش روزانه «شیار 143» و «آنچه مردان درباره زنان نمیدانند» انتظار میرود این دو فیلم بزودی از مرز یک میلیارد تومان عبور کنند.
ë آرزوهای بزرگ برای آینده
رمزگشایی افزایش رقم فروش فیلمهای سال 93 چندان پیچیده نیست، چرا که دو فیلم پرفروش سال (شهر موشها و آتشبس) دنباله آثار موفق سالهای پیش هستند و در صورت حضور تماشاگران قبلی به همراه مخاطبان نسل جدید یقیناً به فروش چشمگیری دست پیدا خواهیم کرد. حتی فیلم «معراجیها» هم باوجود دنباله دار نبودن، اسم مسعود دهنمکی را بهعنوان موفقترین کارگردان گیشهها (با احتساب همه آثار) یدک میکشد. از سوی دیگر فضای کمدی آثاری مثل «طبقه حساس» و «ردکارپت» میتواند دلیل کافی برای استقبال باشد، اما مهمتر از آن حضور رضا عطاران در این دو اثر بهعلاوه حضورش در «کلاشینکف» است.
در کنار این عوامل حمایت رسانههایی مثل تلویزیون از «چ»، ترکیب بازیگران در آثاری مثل «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» یا فضای اجتماعی و جوان پسند در «خطویژه» را میتوان مورد توجه قرار داد.
بهنظر میرسد مهمترین دلیل فروش17 فیلمی که از 500 میلیون تا 6 میلیارد تومان فروش داشتهاند به برنامهریزی شورای صنفی نمایش، بحران نداشتن هنگام اکران (ماجرای «گشت ارشاد» و «خصوصی» یادتان هست؟) افزایش سالنهای مناسب، تنوع در ژانرها و نشاط عمومی در نیمه اول سال بازمیگردد.
یقیناً بررسی رویدادهای سینمایی سال 93 و دقیق شدن روی دلیل استقبال عمومی مردم از سینماها میتواند مسئولان سینمایی و متولیان امر اکران را به مسیری هدایت کند که در سال آینده و سالهای بعدتر شاهد استقبال بینظیر از حداکثر فیلمهای اکران شده باشیم و رکوردهای میلیاردی فیلمها را به آثار بیشتری تعمیم بدهیم.
حسین فروغی
نویسنده و منتقد سینما
آگاهانه و بدون کتمان باید پذیرفت وقتی سخن از فیلم و سینمای ایران است، پیرو آن آثار تولیدی باید معرف فرهنگ و هنر ایران باشد و به تبع آن باید همه مردم به نحوی در این آثار موجودیت، سهم و مشارکتی داشته باشند (همانگونه که در گیشه و فروش فیلمها سهم دارند)، با این حساب فیلمهای تولید شده باید معرف جامعه بزرگ ایران، فرهنگ، مرام، خصلتها، رسوم و... مردمان این مرز و بوم باشد.
این به معنای آن نیست که تمام اقوام در یک فیلم حضور فیزیکی داشته باشند، بلکه بر این باورم که خطه پهناور ایران با بافت و اقلیمهای متفاوت و معماریهای شگرف که در جایجای خاکش گنجینههای آشکار و قابل توجهی دارد و با طبیعت زیبا و چهار فصلش، با مردمان خونگرم و رسوم گوناگونش میتواند عرصه خوبی برای فیلمسازان ما باشد.
با آنکه دفاتر تولید اکثر فیلمهای سینمایی ایران در تهران واقع شده، ولی پذیرفتنی است که سینمای ایران فقط از آن تهران نیست و متعلق به تمام مردم ایران است و نباید این سینما را فقط در تهران خلاصه کرد!
وقتی بجز تهران، عرصه شهرهای دیگر کشورمان را در فیلمهایمان مدنظر قرار دهیم و بخواهیم از این منظر به کنه جریان نگاه کنیم، با نگاهی اجمالی، حداقل نتیجه، باعث رونق سینماهای شهرستانها خواهیم بود، بخصوص که در شهر موردنظر، در گوشهای از یک فیلم سینمایی سهمی داشته باشد و به بهانهای قسمتی از داستان فیلم در آن شهر بگذرد.
معمولاً شهرستانیهای خونگرم و میهماننواز از حضور عوامل تولید یک فیلم سینمایی در شهر خود استقبال کرده و احساس غرور میکنند و در ضمن میزبانهای خوبی برای آنها هستند. این مسأله در کل به نفع سینما بوده و باعث رونق بیشتر آن میشود، ضمن اینکه ما در فیلمهایمان نقاط دیدنی و کمتر مورد توجه واقع شده را در دید عموم قرار میدهیم (که خود باعث رونق گردشگری است) و همچنین در خارج از مرزها شناخت بیشتری نسبت به هنر و جاهای دیدنی ایران پیدا میشود. حتیالمقدور سینماگرانی که زاده شهر دیگری بجز پایتخت هستند و شناخت بیشتری نسبت به شهر زادگاه خود، همشهریان اقلیم خود و رسومش و نقاط قابل توجه و دیدنی دارند، موفقتر میتوانند نسبت به این مقوله عمل کنند.
کلیشه جا افتاده لوکسگرایی در فیلمهای آپارتمانی و ویلایی آنچنانی باعث شده سینما وسعت خود را در همین فضای محدود فعلی حفظ کرده و پایگاه و جایگاه فیلمسازی را در تهران قرار دهد تا بتواند گیشه موفقی داشته باشد. در صورتی که بعضی از این دست فیلمها گیشه آنچنانی نداشته و فیلمهای بیزرق و برقی داشتهایم که اتفاقاً گیشه موفقی نیز داشتهاند.
فیلمنامهنویسان اگر در جای کوچکی از فیلمنامههایشان اشارهای به یک شهر دیگری بجز تهران داشته باشند، حداقل کاری که کردهاند، تقسیم عادلانهای انجام شده است.اینکه عدهای از تهیهکنندگان بردن دوربین و عوامل فیلم به خارج از تهران را متحمل هزینه میدانند یا مشکلات دیگری همچون دور بودن از خانه و زندگی خود و عوامل فیلم را بهانه قرار میدهند، قابل توجیه نیست و با اشاره به اینکه هنر سینما برای خود مشکلاتی چه از نظر اقتصادی و چه از جنبههای دیگر دارد که باید با آن کنار آمد و این بهانه خوبی برای هنرمندان نیست!
وقتی قسمتی از یک پروژه فیلمسازی در یک شهرستان فیلمبرداری میشود، اهالی آن شهر تسهیلاتی برای گروه چه از نظر مادی و معنوی فراهم میآورند.
در گذشته این مسأله نمود بیشتری داشت و حتی فیلمهایی ساخته میشد که کل ماجرا فقط در یک شهر بجز تهران! اتفاق میافتاد (و موفق هم میشد!) اما در حال حاضر این خیلی کمرنگ و شاید هم بیرنگ شده است و باید درباره تغییر آن اندیشید.
علیرضا مرادی
«بیگانه» یکی از داستانگوترین ملودرامهای اکران شده امسال است. فیلمی که چارچوب روایی کلاسیکی دارد و عطفهای داستانی نیز برمبنای همین چارچوب امتحان پس داده و یک به یک در دل داستان رخ میدهند تا بار تعلیقی خود را به فیلم بیفزایند. این تعلیق به گونهای است که هر سه ضلع رابطه نشان داده شده در فیلم که شامل رابطه زناشویی، رابطه فامیلی (دو خواهر) و رابطه عشقی است، بدرستی درگیر خط اصلی داستان میشوند.
شخصیتهای دنیای سینمایی توکلی، مؤلفههای اخلاقی و رفتاری خاصی دارند. تمام آنها به نوعی با ترس و نگرانی مواجه هستند که پاسخ به این ناهنجاریهای درونی را در شرایطی که خود به وجود آوردهاند، میجویند. بنابراین «بیگانه» نیز برمبنای همین مشی فکری کارگردان شکل میگیرد.
شخصیتهای داستان در بروز این مؤلفهها، شدت و ضعف و گاه احتیاط دارند و همین موضوع تعلیق را در طول داستان، کم و زیاد میکند و این مهم، چیزی مستقل از ابهام اصلی فیلم است که با آمدن مشکوک نسرین به خانه خواهرش و متعاقب آن، لو رفتن چند دروغ بزرگ او، است. بدین ترتیب کارگردان یک فضای کنترل شده غیرقابل پیشبینی را برای مخاطبش میآفریند که تا انتهای اثر رغبت ندارد دست به رمزگشایی حتی بخشی از آن بزند.
از قضا، بار تعلیق در این فیلم توکلی به نسبت دیگر فیلمهای او بسیار بیشتر است. گویی فیلم از هر نشانه کوچکی در جهت افزایش تعلیقهای بیدامنه در فیلم استقبال میکند. تعلیقهایی که بعضاً ریشه در زندگیهای گذشته شخصیتها دارند، به زمان حال کشیده میشوند و حتی در آینده نیز ادامه پیدا میکنند که پایانبندی اثر، بهترین مثال برای تداوم حس تعلیق در زمان آینده است.
تعلیقها جنبه سؤالی دارند و در تمامیت اثر به جواب خود میرسند و برخی دیگر که جنبهای ایهامگونه و تسریبخش به اجتماع و آدمهای مشابه دارند نیز در همان حالت تعمیم باقی مانده و واکاوی چندانی نمیشوند- که البته نباید هم بشوند چون در آن صورت، شکل آسیبشناسانه به خود گرفته و ظرفیتهای داستانی فیلم را به چالش میکشند و نمیتوانند همپای درام پیش روند- کما اینکه فیلمنامهنویس نیز کوچکترین علاقهای برای وارد کردن داستان خود به این شکل از قصهگویی ندارد و همین، نقطه قوت فیلم و فرار از پاشنه آشیل آن است.
اما مهمترین نکته ساختاری «بیگانه»، ایرانیزه کردن رمان «تنسی ویلیامز» است. این شاهکار ادبی، نشانگر گوشههای وسیعی از مقوله خشونت در خانواده است؛ از خشونتهای فیزیکی و عاطفی گرفته تا خشونتهای انفعالی در مقام شخصیتهای داستان به انضمام نمایش گستردهای از بیاخلاقیهایی که تقریباً در تمامی اشخاص داستان به چشم میخورد. اما آن مدل خشم، امریکایی بوده که قابلیت ایرانیزه شدن ندارد. به همین علت، توکلی تلاش کرده این خشم را در قالب حسرت و فرار از آن شرایط بحرانی به تصویر بکشد.
ویلیامز در رمان خود، کاراکتر «بلانش» را در موضعی قرار میدهد که اوج خشونتها علیه او رخ میدهد، اما در فیلمنامه توکلی «نسرین» این نقطه اوج را پشت سر گذاشته و حال منتظر عقوبت کارهای خود و فرار از آن است. به نوعی زیرکی توکلی در این بوده که نخواسته با نشان دادن اوج خشونت، فیلم خود را وارد حریم خطوط قرمز جامعه کند و عنصر واقعگرایی را از فیلم خود بگیرد. پس کاراکتر خود را در مرحله بعدی این انفعالات قرار داده و واکنشهایی که از سوی خواهر، شوهر خواهر و مردی که عاشقش شده را به تصویر میکشد و در این بین، شخصیت روانپریش نسرین با زندگی گذشته او و حوادثی که برایش رقم خورده را به عنوان محلی برای تجلی واکنشهای این سه نفر قرار میدهد. «بیگانه» یک ملودرام با چاشنی ایرانی است که آشکارا بهترین فیلم کارنامه توکلی محسوب میشود و حتی میتواند در چشم مخاطبان خود، بسیار ایرانیتر از «اینجا بدون من» باشد.
-
آنچه به دیده میآید و آنچه از دیده میگذرد(1)
-
عبور از مرز 30 میلیاردی
-
دوربینها را از تهران بیرون ببرید
-
ملودرام ایرانیزه شده