ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روحانی در جلسه ستاد اقتصادی تأکید کرد
بازی ارزی دشمن برای آشفته کردن کشور
رئیس جمهوری گفت: با وجود شرایط سخت به وجود آمده ناشی از جنگ اقتصادی با دشمنان در دو سال گذشته، آرزوی دیرینه مردم و نخبگان در تحقق اقتصاد بدون نفت پیریزی شده و با وجود تلاطمها و تکانههای شدید اقتصادی ناشی از تحریمهای ظالمانه و شیوع ویروس کرونا، روند شاخصهای اصلی اقتصاد کشور در بخش تولید و صادرات به خوبی پیش میرود.
حسن روحانی در جلسه ستاد اقتصادی دولت، با بیان اینکه در این جنگ اقتصادی دشمنان و بحران ناشی از شیوع ویروس عالمگیر کرونا، مردم در شرایط سختی قرار گرفتهاند و دوران دشواری را طی میکنیم، افزود: همه ما با احساسی که نسبت به وطن، نظام و انقلاب داریم با شکیبایی در مقابل مشکلات و سختیها مراحل رسیدن به هدف مهم اقتصاد بدون نفت را طی میکنیم و پیروزی در این مسیر نیازمند وحدت، انسجام و همراهی همه اقشار، گروهها و مردم است.
رئیس جمهوری با اشاره به اینکه دشمنان این مردم و سرزمین در یک عملیات روانی پیچیده با تشدید فشارهای اقتصادی بهدنبال به شکست کشاندن تجربه اقتصاد بدون نفت در کشور ما هستند، گفت: از یک طرف مشکل برای صادرات نفت ما به وجود آوردهاند و با حداکثر توان مانع از انتقال داراییهایمان به داخل کشور میشوند و از طرف دیگر شبانهروز القاء میکنند سیاستهای اقتصاد بدون نفت موفق نبوده و اقتصاد ایران تحت تحریمهای اعمال شده در حال شکست است و نشانههای آن را هم نه شاخصهای اصلی که صرفاً نوسانات قیمت برخی کالاها و نرخ ارز اعلام میکنند. در حالی که شاخصهای اصلی نشان از عدم توفیق آنان در شکست ایران دارد.
روحانی افزود: تبیین و تحلیل موفقیتهای کشور در مقابله با تحریم و تحقق اقتصاد بدون نفت، نه تجلیل از موفقیتهای دولت بلکه تکریم عزت و مصالح ملی است. رئیس جمهوری با تأکید بر اهمیت نقش دستگاههای تبلیغی و رسانهها بویژه صدا و سیما و فضای مجازی در مقابله با جنگ روانی دشمنان، افزود: رسانهها و دستگاههای تبلیغی باید با اقدامات هوشمندانه و با اطلاعرسانی، آگاهیبخشی و قدرت اقناع بالا، اجازه ندهند مردم اسیر عملیات روانی و القائات دشمنان در مورد اقتصاد کشور قرار گیرند.
روحانی با بیان اینکه طی سه سال گذشته با اعمال تحریمهای ظالمانه، نبود صادرات نفت و مشکلات ایجاد شده در مورد وصول دارایی های ارزی ایران در خارج از کشور، قیمت ارز کنترل شده است، گفت: در ماههای گذشته با مسدود شدن مرزها بهدلیل شیوع ویروس کرونا وقفهای در صادرات و واردات کالا ایجاد شد اما ملت شریف ایران مطمئن باشند که با بازگشت مبادلات تجاری به روال قبل از کرونا، در ماههای آینده بازار صادرات و واردات به حالت طبیعی بازخواهد گشت و به یک ثبات در اقتصاد و بازار ارز خواهیم رسید.
در این جلسه رئیس کل بانک مرکزی گزارشی از وضعیت بازار ارز و برنامهریزیهای در دست اقدام این بانک برای مدیریت بازار ارز ارائه کرد. عبدالناصر همتی با اشاره به روند مثبت صادرات نفت و فرآوردههای نفتی و نیز صادرات غیرنفتی، اقدامات بانک مرکزی برای برگشت ارز صادرکنندگان و نیز استفاده از منابع مسدود ارزی در خارج از کشور را تشریح کرد.
رئیس جمهوری نیز اقدامات فوری بانک مرکزی جهت کنترل و مدیریت بازار ارز و ضرورت برگشت هرچه سریعتر ارزهای صادرکنندگان به چرخه اقتصاد را مورد تأکید قرار داد.
4 فعال اقتصادی و تولیدکننده در گفتوگو با«ایران» خواستار شدند
ورود بانک مرکزی برای تثبیت ارز
همراه با یادداشت هایی از ابوالفضل روغنی، محسن پورسینا، سعد حسینی و یونس ژائله سعدآباد
مرجان اسلامی فر
خبرنگار
روز گذشته رئیس جمهوری در نشست ستاد اقتصادی دولت از دلایل افزایش قیمت ارز در بازار آزاد سخن گفت و رئیس کل بانک مرکزی هم برنامههای آن نهاد سیاستگذار ارزی را برای ثبات قیمت ارز اعلام کرد (مطلب بالا را بخوانید). اما در این میان تولیدکنندگان هم نسبت به شرایط پیش آمده گلهمند هستند و نوسان قیمت ارز بلای جان تولید و صنعتگر شده است. آنها میگویند با منابع مالی محدود میتوانند ادامه حیات دهند اما با نوسان روزانه نرخ ارز کاری از دست شان بر نمیآید و روز به روز سفره تولید آنها در حال آب رفتن است. فعالان صنعتی قبول دارند که دولت روحانی در بدترین شرایط گرفتار شده است از تحریم و کرونا گرفته تا ممنوعیت در جابهجایی پول! اما خواسته مشخص فعالان صنعتی این است که بانک مرکزی با تمام توان در بازار ارز دخالت کند تا قیمت دلار به ثبات برسد. در ادامه نظر 4 نفر از فعالان اقتصادی و تولیدکنندگان را آوردهایم که اکثر آنها بر ثبات اقتصادی و نرخ ارز تأکید داشتند و راهکارهایی را به سیاستگذاران توصیه کردند تا تولید از شرایط پرچالش این روزهاعبور کند.
تولیدکننده ثبات اقتصادی میخواهد
ابوالفضل روغنی
رئیس کمیسیون صنایع اتاق بازرگانی ایران
مهمترین کارکرد ارز در هر کشوری میتواند ایجاد ثبات اقتصادی باشد بخصوص کشوری که موازنه صادرات و واردات آن بهخوبی رعایت نمیشود، وقتی سهم واردات یک کشور مانند ایران بیشتر باشد مصرف ارزی آن هم افزایش پیدا میکند لذا هر گونه تغییر نرخ ارز بر اقتصاد و تولید اثرگذار است. باید قبول کرد که قیمت ارز اثر مستقیم بر تولید میگذارد. اعضای اتاق بازرگانی و فعالان اقتصادی بارها اذعان داشتند که نرخ تورم تک رقمی شود و نرخ واقعی ارز هم در بازار بر مبنای عرضه و تقاضا مشخص شود و البته این قیمت به گونهای باشد که بتواند در بازارهای جهانی خود را پشتیبانی کند. با این شرایط تولیدکننده به کشف قیمت ارز و ثبات قیمت ارز نیاز دارد ولی این در شرایطی باید اجرایی شود که نوسان قیمت ارز روزانه نباشد. اگر قیمت ارز ماهانه و حتی هفتگی دستخوش تغییر نبود این همه به بدنه صنعت لطمه وارد نمیکرد. زمانی که تولیدکننده برای خرید مواد اولیه مذاکره میکند(پرداخت بهصورت دلاری است) تا به نتیجه برسد باید روز به روز ارز بیشتری اختصاص دهد و این به منزله کاهش قدرت خرید تولیدکننده اصلی است. از طرفی تولیدکننده اصلی با خریدار توافق میکند اما برای آنکه قیمت ارز در تولید بسیار اثرگذار است خریدار نهایی هم باید پول بیشتری پرداخت کند که این امر در نهایت به ضرر مصرفکننده است چرا که باید بهای بیشتری را بپردازد. افزایش قیمت ارز برای تولیدکننده هیچ مزیتی ندارد و تنها باعث صدمه دیدن آن خواهد شد؛ رشد قیمت ارز باعث میشود که خریدار نتواند ماشینآلات و تکنولوژیهای مورد نیاز خود را وارد یا با فرسوده آن جایگزین کند چرا که نرخ ارز مرتب در حال گران شدن است و این موضوع قدرت مالی تولیدکننده را کاهش داده است. توصیهام به دولت این است که به جای پیدا کردن معلول گرانی در بازار، سراغ ثبات قیمت ارز و متغیرهای اقتصادی برود. دامنه تغییرات ارز نباید به گونهای باشد که تولیدکنندگان بهصورت متناوب متحمل خسارت مالی شوند. ورودی منابع ارزی کشور به خاطر تحریم نفت و تحریم صادرات بسیار ضعیف شده لذا در این شرایط ضروری است که بانک مرکزی دخالت در بازار داشته باشد. از مسئولان بانک مرکزی و سیاستگذاران میخواهیم که بهصورت شفاف به تولیدکنندگان بگویند که تا سه ماه آینده چه اتفاقی میافتد تا ما بر آن اساس برنامهریزی کنیم. وقتی جریان انقباضی ورود ارز به کشور وجود دارد سیاستگذاران چند برنامه تدوین کنند تا در صورت محقق شدن هر کدام آن یک برنامه پیشبینی شده را اجرایی کنند. در مقطع فعلی ما نمیدانیم چه کاری انجام میدهیم چرا که به روزمرگی دچار شدیم. روز به روز از نقدینگی واحدهای تولیدی وصنعتی کم و سفره سرمایه در گردش تولید کوچکتر میشود. وقتی تولید دچار بحران میشود تولیدکنندگان به ناچار به سمت کاهش تولید، اخراج نیروی کار و کاهش کیفیت میروند، لذا سیاستگذاران با برنامهریزی جلوی این اتفاق را بگیرند؛ تمام مشکلات با ثبات اقتصادی حل خواهد شد.
جنگ صنعت داریم
سعد حسینی
عضو اتاق بازرگانی ایران
تولید نسبت به سالهای گذشته شرایط بدی دارد و این اوضاع و احوال بهدلیل تحریم و نوسان قیمت ارز است. صنعت کشور بیش از هر زمان دیگر به سروسامان گرفتن نیاز دارد. اعتقاد دارم که این روزها تولیدکنندگان با جنگ صنعت مواجه شدند. جنگی که در آن پشتیبانی وجود ندارد و صنعتگران مجبور هستند با تمام چالشها مقابله کنند. زمانیکه قیمت دلار ثابت بود یا کمترین نوسان را شاهد بودیم قیمت کالاها ثبات داشت و هیچ فردی حداقل برای یکسال نگرانی نداشت ولی رشد روزانه قیمت ارز باعث شده است که دیگر در بخش تولید ثبات قیمتی را شاهد نباشیم. این مهم توزیعکنندگان و واحدهای صنفی را هم دچار مشکل کرده است چرا که آنها هم مجبور هستند با قیمتهای جدید کالا بخرند و به مردم عرضه کنند.
سالهای گذشته زمانی که تولیدکنندگان از وضعیت خود گلهمند بودند شرایط بحرانی نبود و بالاخره با فراز و نشیب روزها سپری میشد ولی اکنون چنین نیست تمام صنعتگران به یک اندازه مشکل دارند چرا که نرخ ارز در فعالیت تک تک صنایع اثرگذار است. خواسته تولیدکنندگان از دولت این است که قیمت ارز در یک عدد ثابت بماند و هر روز تولیدکنندگان با قیمتهای جدیدی مواجه نشوند زیرا این روال باعث زمین گیر شدن صنایع میشود. دولت هم به خاطر تحریم و شیوع ویروس کرونا با چالشهای جدی روبهرو است و همین موضوع باعث شده که نتواند از تولیدکنندگان حمایت لازم را داشته باشد. با توجه به شرایط به وجود آمده تنها یک راهکار توصیه میشود و آن این که دولت اقتصاد را به بخش خصوصی واگذار کند و خودش از تمام بخشها کنار برود. بخش خصوصی با صادرات و واردات میتواند ارز بازار را کنترل کند و کشور را به سمت ثبات ارزی و حتی تنظیم بازار ببرد. هیچ صادرکنندهای دوست ندارد که کشورش با کمبود ارز مواجه باشد و ارز حاصل از صادرات خود را وارد کشور نکند؛ لذا با اعتماد سیاستگذاران به صادرکنندگان میتوان منابع ارزی کشور را تقویت کرد.
افزایش قیمت ارز دامنه تولید را محدود میکند
یونس ژائله سعدآباد
عضو اتاق بازرگانی ایران
افزایش قیمت دلار منجر به بیثباتی در تولید شده چرا که این امر بهصورت مستقیم در خرید مواد اولیه اثرگذار است. وقتی تولیدکننده مجبور شود مواد اولیه تولید را با ارز گرانقیمت خریداری کند، عملاً گرانی دامنگیر کالاها میشود چرا که تولیدکننده برای جلوگیری از توقف تولید، مجبور به خرید مواد اولیه با ارز بالا است. استمرار این امر و جهش چندباره نرخ ارز، نقدینگی واحدهای صنعتی را با چالش جدی مواجه میکند به گونهای که ادامه مسیر فعلی باعث تعطیلی واحدهای صنعتی میشود. تولیدکنندگان بارها در مصاحبه و سخنرانیهای خود گفتند که کمبود نقدینگی دارند و زایش قوانین متعدد باعث شده تولید نتواند آزادانه حرکت کند. ولی در این برهه شرایط بسیار متفاوتتر است. چرا که تولیدکنندگان ضمن مواجهه با تحریمهای سخت با افزایش قیمت ارز و شیوع ویروس کرونا روبهرو هستند. قبل از شیوع کووید 19، تعداد زیادی از تولیدکنندگان نسبت به صادرات کالا اقدام میکردند و ارز به دست آمده هم به سامانه نیما میآمد تا نیازهای ارزی کشور تأمین شود ولی در شرایط کنونی و بسته شدن مرزها(شیوع کرونا) صادرات با محدودیت و حتی ممنوعیت مواجه است. طبیعی است در این فرآیند ارز کمتری وارد کشور میشود. در این میان ذکر این نکته ضروری است که بخشی از تولید فارغ از موارد یاد شده چون تحریم و نرخ ارز به خاطر شیوع ویروس کرونا با کاهش مواجه شده است. تولید متأثر از عرضه و تقاضا است اگر تقاضا برای کالایی کاهش پیدا کند، تولیدکننده چارهای جز کاهش تولید نمیتواند داشته باشد؛ اگر کووید 19 نبود مازاد تولید به کشورهای مختلف صادر میشد. با توجه به موقعیت پیش آمده توصیه میکنم که دولت به سمت کاهش قیمت ارز برود و فضایی فراهم کند تا نرخ ارز در بین 14 الی 15 هزار تومان تثبیت شود. در این میان تمام صنعتگران و تولیدکنندگان باید دنبال این باشند که تسهیلگر فعالیت دولت باشند و در تمام عرصهها به سیاستگذاران کمک کنند تا فضای اقتصادی و تولیدی از التهاب پیش آمده فاصله بگیرد. نکته دیگری که برای صنعتگران بحران فکری ایجاد کرده حرف و حدیثها مبنی بر چاپ پول است. ما اگر هزینهها را کم کنیم نیازی به افزایش نقدینگی نیست. بانک مرکزی میبایست استقلال مالی داشته باشد و نسبت به چاپ پول با هدف افزایش نقدینگی اقدام نکند.
موقعیت پیش آمده در اقتصاد بسیار خاص است چرا که منابع مالی هم با محدودیتهای جدی روبهرو شده و همین امر اجازه نمیدهد نقدینگی واحدهای صنعتی و تولیدی افزایش پیدا کند؛ با تورم فعلی و افزایش قیمت ارز اگر میزان سرمایه بانکها 5 برابر هم شود باز نمیتوان نقدینگی مورد نیاز تولیدکنندگان را تأمین کرد. با وجود تمام چالشها و مشکلات، تولیدکنندگان به این مقوله باور دارند که اگر دولت و بخش خصوصی در کنار هم قرار گیرند میتوان از بحران پیش آمده عبور کرد.
آینده نگری را از تولیدکننده نگیرید
محسن پورسینا
عضو اتاق بازرگانی ایران
موضوعات مختلفی در باب حمایت از تولید و احیای وضعیت تولیــــــدکنندگـــــــان مطرح میشود ولی مهمترین مبحث برای تولیدکنندگان که این روزها همه به آن نیاز مبرم دارند، ثبات اقتصادی است. شرایط روز کشور به گونهای شده که نمیتوان حتی آینده نزدیک را پیشبینی کرد. این امر خدشهای بزرگ به حوزه تولید است. نکته دیگری که در زمره چالشهای صنایع و تولیدکنندگان قرار میگیرد؛ عرضه سهام شرکتهای وابسته به دولت و در پی آن رشد روز افزون شاخص کل بورس است. تولیدکنندگانی که در مقیاس کوچک در حال فعالیت هستند، با مشکل تأمین منابع مالی و یک تضاد در اقتصاد مواجه شدند. بهصورت کلی رشد شاخصهای بورس اتفاق خوبی است اما این امر باعث میشود سرمایهگذاری در صنایع کوچک و متوسط به حداقل برسد. زمانی که وضعیت شاخصهای بورس سبز (رو به افزایش) است و از هر تجارت و تولیدی دیگر این امر سوددهتر و آینده دارتر شده است دیگر صاحب پول و سرمایه نمیخواهد ثروت خود را وارد صنعت و تولید کند و ترجیح میدهد بدون تقبل زحمت وارد بورس شود و سود کلان ببرد. مجموعههای صنعتی بزرگ که در بورس هستند و معمولاً خصولتی محسوب میشوند، شرایط خوبی به جهت استقبال مردمی از بورس دارند اما صنایع کوچک و وابسته که جایی در بورس ندارند نمیتوانند از این مزیت بهرهمند شوند. این گروه برای ادامه حیات نیاز به نقدینگی دارد که به خاطر محدودیت منابع مالی تنها تکیهگاهش میتواند منابع مالی افراد حقیقی باشد. افراد حقیقی رغبتی برای سرمایهگذاری در صنایع کوچک ندارند که البته حق هم دارند چرا که حضور در بورس برای آنها سوددهتر از سرمایهگذاری در تولید است. این امر باعث شده شرایط برای فعالیت خیلی از تولیدکنندگان سخت و دشوار شود. از طرفی افزایش قیمت سکه، دلار و ارز باعث شده که محاسبه قیمت تمام شده کالا برای تولیدکنندگان سخت شود و حتی نتوانند بهصورت تقریبی به عددی برسند بدین جهت تولیدکنندگان تنها به فکر ثبات اقتصادی هستند. تولیدکنندگان بهدنبال حفظ اشتغال و تولید هستند بدین جهت راهکاری که برای برون رفت از شرایط موجود میتوان توصیه کرد، حمایت دولت از صنایع کوچک در قالب پرداخت تسهیلات است. اگر ستاد تسهیل بودجهای را در راستای حمایت از صنایع اختصاص دهد و این رقم بهصورت استانی تقسیم و در اختیار بانکها قرار گیرد تا تولیدکنندگان به آن دسترسی داشته باشند، کمک خوبی صورت میگیرد. خیلی از صنایع بزرگ به منابع بانکی دسترسی دارند اما صنایع کوچک با حمایت دولت(وام یارانه دار) میتوانند از تسهیلات بهرهمند شوند.
«ایران» از اولین روز اجباری شدن ماسک در مکانهای عمومی پایتخت گزارش میدهد
تهرانیها زیر پوشش ماسک
گروه اجتماعی/ از دیروز استفاده از ماسک در مکانهای شلوغ و پرتردد کشور اجباری شد. این بار ستاد ملی مقابله با کرونا، استفاده نکردن از ماسک در مراکز شلوغ را مشمول مجازات دانسته است. برای مثال چنانچه کارمندی در محل کارش ماسک نزند، از طرف کارفرما غیبت میخورد. در مورد دیگری بنا به دستور رئیس جمهوری افرادی که برای ورود به محلهای شلوغ و پر جمعیت از ماسک استفاده نکنند، از دریافت خدمات محروم میشوند. دولت یازدهم در حالی جمعیت عمومی را در مکانهای سربسته و شلوغ ملزم به اجبار استفاده از ماسک کرده است که اتفاقاً مشاهدات میدانی نشان می دهد این طرح با استقبال شهروندان، کارکنان و کارمندان ادارات، مراکز درمانی، استفاده کنندگان از وسایل حمل و نقل عمومی، کارکنان میوه و تربار، بانکها و فروشگاههای بزرگ و شلوغ مواجه شده است. شهروندان تهرانی در اولین روز اجباری شدن استفاده از ماسک، اعمال محدودیتهای سختگیرانه از سوی دولت را راه حل منطقی برای پیشگیری از افزایش تعداد مبتلایان میدانند. تهرانیها معتقدند دولت با اجبار مردم به استفاده از ماسک سلامت شهروندان را در مکانهای پرتردد در اولویت قرار داده و اجرای این طرح برای قطع زنجیره ویروس بسیار کمک کننده میتواند باشد. در این گزارش به چند نقطه شهر سر زدیم تا حال و هوای اولین روز اجباری شدن ماسک را روایت کنیم.
توزیع رایگان ماسک در بیمارستان مفید کودکان
برخلاف روزهای گذشته این بار تصویر متفاوتی از مراجعه کنندگان به مرکز درمانی را میبینیم. اغلب بیماران و همراهان برای ورود به بیمارستان مفید ماسک زدهاند. آنهایی هم که ماسک ندارند پیش از ورود به ساختمانهای اصلی باید از باجه وسط محوطه بیمارستان ماسک تهیه کنند. روی بنر زردرنگی که به دیوار فلزی باجه نصب است، نوشته شده واحد «تریاژ». اینجا اولین نقطهای است که بیماران و همراهان بدون پوشش ماسک، باید از این باجه ماسک تهیه کنند و سپس اجازه ورود به داخل ساختمانها به آنها داده میشود. جلوی باجه چندین زن و مرد به همراه چند کودک خردسال منتظر ایستادهاند تا از متصدی باجه ماسک بگیرند. یکی از آنها که دست کودک خردسالش را گرفته، میگوید: «بچهام یک مرتبه تب کرد فرصت نداشتم بروم و ماسک بخرم. خدا خیرشان دهد اینجا ماسک دادند. خیلی راضی هستیم این گونه جان بچههایی که به اینجا میآیند کمتر به خطر میافتد.» مراجعهکنندگان، طرح اجباری شدن ماسک از سوی دولت را اقدام بسیار خوبی میدانند و معتقدند وقتی کسی به توصیهها و نکات بهداشتی توجهی نشان نمیدهد، دولت مجبور است استفاده از ماسک را اجباری کند.
اگرچه ماسک زدن به توصیه کارشناسان بهداشتی یک باید است اما مشاهدات ما نشان میدهد چنانچه ماسک به قیمت مناسب و به آسانی در دسترس شهروندان قرار بگیرد، اقبال مردم نسبت به پوشیدن ماسک هم بیشتر میشود.
زنی میانسال در محوطه بیمارستان کودکان مفید در حال توزیع ماسک است. یک عدد ماسک و یک بسته بیسکوئیت را داخل کیسه پلاستیکی گذاشته و آن را بین مردم توزیع میکند. البته تمایلی برای مصاحبه نشان نمیدهد اما مسئول باجهای که ماسک توزیع میکند، میگوید: «اولین بار است چنین صحنهای را در بیمارستان میبیند. بالاخره در این اوضاع بیماری همه باید هوای یکدیگر را داشته باشند تا مریضی نگیرند.»
الزام ارباب رجوع به رعایت پروتکلهای بهداشتی
متجمعهای قضایی و دادسرها نیز از جمله مکانهای شلوغ و البته پر تردد در تهران هستند که روزانه ارباب رجوع زیادی به این مکانها رفت و آمد دارند. برای تهیه گزارش از رفتار بهداشتی مردم به یکی از دادسراها در ناحیه یک تهران میروم. اینجا همه پروتکلهای بهداشتی مو به مو اجرا میشود. ورود همه مراجعهکنندگان به داخل ساختمان منوط به پوشیدن ماسک است و چنانچه کسی ماسک نداشته باشد، باید از باجهای که جلوی دادسرا تعبیه شده، ماسک تهیه کند. سرباز مقابل در ورودی ایستاده است و برخلاف روال همیشگی مراجعه کنندگان را بازرسی بدنی نمیکند و تلفنهای همراهشان را داخل دستمال کاغذی میپیچد و داخل فایلهای فلزی میگذارد. قضات و کارمندان همگی ماسک زدهاند و به جز این جلوی اتاقهایشان میز و صندلی گذاشتهاند و ارباب رجوع را از نزدیک نمیپذیرند و فاصله یک و نیم متری باید رعایت شود. اگرچه برخی از مراجعه کنندگان ماسک ندارند اما همانها نیز به طرح اجباری شدن ماسک در مکانهای شلوغ لبخند رضایتبخشی میزنند و این دستور دولت را مساوی با حفاظت از سلامت و جانشان میدانند.
ماسکها روی چانهها
تصویر دیروز فروشگاهها و مراکز خرید پایتخت نیز تقریباً متفاوت از روزهای قبل از آن بود. این بار انتظامات مراکز خرید و حتی برخی از مغازهداران سفت و سخت پای تصمیمات ستاد ملی کرونا ایستادهاند و اجازه نمیدهند کسی بدون ماسک وارد فروشگاهها و مراکز خرید شوند. مشاهدات خبرنگار «ایران» نشان میدهد که در مراکز خرید و فروشگاههای بزرگ پایتخت زدن ماسک برای خریداران اجباری شده است. انتظامات چند مرکز خرید در کنار در اصلی میزهای بزرگی گذاشتهاند و روی میزها بستههای ماسک قرار گرفته است. برخی از مراکز خرید با تبسنج وضعیت جسمی مردم را چک میکنند و از آنهایی که ماسک ندارند، میخواهند که از ماسکهایی که روی میز گذاشتهاند، استفاده کنند.
در برخی از مراکز خرید هم انتظامات ماسکها را میفروخت. ماسکی دو هزار تومان. اگر مشتری از خرید ماسک خودداری میکرد و یا بی توجه به درخواست زدن ماسک رد میشد، مأموران انتظامات از ورودش به داخل پاساژ خودداری میکردند. با اینکه جلوی در اصلی مراکز خرید مأموران انتظامات به طور جدی پروتکلهای بهداشتی را اجرا میکردند اما داخل پاساژ برخیها چندان به زدن ماسک اهمیتی نمیدادند. مأموران انتظامات میگفتند آنهایی که ماسک ندارند، با ماشین به پارکینگ آمدهاند و با آسانسور وارد طبقات مراکز خرید شدهاند. البته این ماسک زدن هم برای مشتریان و فروشندهها مدلهای خاصی داشت. برخی ماسکها را روی چانههایشان زده بودند و برخی دیگر روی پیشانی و یا موهایشان. دلیلش را که میپرسیدم این جمله را میشنیدم: «خفه شدیم از ماسک زدن.»
برخی از مغازهداران هم جلوی شیشه اصلی مغازهها نوشتههایی از این دست را چسباندهاند: «لطفاً بدون ماسک وارد نشوید. برای حفظ سلامتی خودتان میگویم.» وضعیت اما در بازارچههای کوچک برخی از محلهها بدتر است. اکثر فروشندگان بازارچههای محلی خودشان از ماسک استفاده نمیکردند. آنهایی هم که ماسک داشتند، بیشتر خانمهای فروشنده بودند و زنان بیشتر از مردان در مراکز خرید و فروشگاها از ماسک استفاده میکردند. حتی برخی از زنان فروشنده شیلد هم داشتند و دور تا دور میز محل کارشان را با پلاستیک شیشهای پوشانده بودند و از خریدارها هم میخواهند که از پشت همان پلاستیکها کارشان را دنبال کنند. بودند مشتریانی که بی توجه به این درخواستها کار خودشان را میکردند. علت این بی توجهی هم این بود: «ماسک داریم یادمان رفت بیاوریم.»
تعداد کمی ماسک نداشتند
در اولین روز اجباری شدن ماسک در همه مراکز و معابر عمومی، مشاهدات نشان میدهد که اغلب شهروندان و غرفهداران در میادین میوه و ترهبار خود را مکلف به اجرای قانون کرده و تقریباً بیشتر افراد ماسک زدهاند. در میدان میوه و ترهبار قزل قلعه به عنوان یکی از اصلیترین مراکز خرید عمومی، بیش از 85 درصد مردم از ماسک به عنوان یک ابزار پیشگیری استفاده کردهاند، با این همه تعداد محدودی همچنان به این قانون بیاعتنا هستند و متأسفانه هیچ ابزار قانونی هم برای جلوگیری از ورود آنها به غرفهها پیشبینی نشده است و افراد با ماسک و یا بدون ماسک به راحتی میتوانند وارد غرفهها شده و خرید کنند. وضعیت البته در میادین محلی و کوچک نسبت به میادین بزرگ دردناکتراست و در بعضی غرفهها مشاهده میشود که فرد غرفهدار هم بدون ماسک و رعایت فاصله اجتماعی در میان ازدحام و شلوغی مردم، درحال کشیدن میوه و صیفی جات است، جالب اینکه وقتی به آنها تذکر داده میشود هم با بیاعتنایی لبخند زده و از کنارتان رد میشوند. با وجود اجبار به ماسک حتی خریداران نیز به صورت انگشت شمار بدون ماسک وارد غرفههای شلوغ میشوند و درجواب تذکر دیگران به رعایت فاصله اجتماعی از فرصت فاصله بین صفوف استفاده کرده و از دیگران جلو میزنند. متأسفانه علی رغم دستور اکید رئیس جمهوری ، هیچ فردی از انتظامات و یا حراست در جلوی ورودی غرفهها به شهروندان بدون ماسک تذکر نمیدهد و آنها میتوانند بدون مزاحمت وارد غرفهها شده و خرید کنند. برخی خریداران با ابراز نارضایتی نسبت به این اقدام به غرفهداران تذکر میدهند که کالای این افراد را روی ترازو نگذارند. فروشندگان اما میگویند که دستوری برای نکشیدن بار خریداران نگرفتهاند و تا زمانی که به آنها مکتوب ابلاغ نکنند، نمیتوانند خودسرانه تصمیمگیری کنند.
البته برخی غرفهداران هم معتقدند که دلشان به حال شهروندان میسوزد و نمیتوانند به درخواست آنها جواب منفی بدهند، جالب اینکه افراد بدون ماسک اغلب جوانند وعدهای نیز میگویند که ماسک داشتهاند اما به خاطر گرما آن را داخل کیف گذاشتهاند. افراد مسن با ناراحتی و غرولند از کنار افراد بدون ماسک رد میشوند، آنها معتقدند که باید از همان ابتدا، جلوی ورود افراد بدون ماسک گرفته شود و یا جریمهشان کنند. برخی هم میگویند که وقتی اجبار به استفاده از ماسک است، باید حتماً غرفه فروش هم گذاشته شود تا اگر کسی به هر دلیلی نداشت، همان جا تهیه کند.
استقبال مردم از اجباری شدن ماسک در بانکها
از روز گذشته ماسک زدن در محیط بانکها هم اجباری شد. در محوطه بانک ها صد درصد پرسنل و مردم ماسک دارند، هرچند بعضی برای دقایقی ماسک خود را پایین کشیدهاند. خانم مسن خانهداری که برای انجام کار بانکی به بانک آمده، درباره اجباری شدن ماسک به «ایران» میگوید: از اجباری کردن ماسک راضی هستم، این حرکت خیلی خوب و مثبت است. خیلی از افراد از عواقب بیماری اطلاع ندارند و ماسک زدن را جدی نمیگیرند. باید اجبار کرد تا این دسته از افراد هم رعایت کنند. خانم دیگری که اتفاقاً از پرسنل بیمارستان است، با بیان اینکه اگر مردم نکات پیشگیرانه را رعایت نکنند، بیماری همچنان ماندگار است، معتقد است: باید اجباری شدن ماسک در محیطهای بسته و گاهی شلوغ مانند بانکها، زودتر از اینها انجام میشد، همه افراد در معرض ابتلا به بیماری هستند، پس باید موضوع را جدیتر گرفت. مردی حدود 45 ساله که پیمانکار است نیز در نوبت بانک روی صندلی نشسته، او نیز میگوید: کاش همه افراد درک الزام استفاده از ماسک را داشته باشند، من در زمینه کار خودم هم تمام کارگران را ملزم به استفاده از ماسک کردهام. یکی از کارمندان بانک که پشت باجه نشسته، با اشاره به این که اگر فردی ماسک نداشته باشد، حتی اگر شماره هم گرفته باشد، کارش را انجام نمیدهیم، میگوید: نمیتوان یک نیرو را ملزم کرد تا ماسک داشتن مردم را چک کند اما از انجام کارهای بانکی برای افرادی که ماسک ندارند، خودداری میکنیم؛ این در حالی است که در بانک دیگری پرسنل به مشتریانی که ماسک ندارند، ماسک رایگان ارائه میدهند، هرچند بعضی از مشتریها از بانک خارج شده، ماسک تهیه کرده و دوباره مراجعه میکنند. در هر حال به افراد بدون ماسک در هیچ بانکی خدمات ارائه نمیشود.
برش
از هر10 نفر 8 نفر ماسک زدند
اجبار به استفاده از ماسک در حمل و نقل عمومی از حدود 2 هفته پیش آغاز شد، در این مدت بیش از 90 درصد مردم ماسک میزدند، اما در اولین روز از اجباری شدن ماسک به صورت عمومی، فضای مترو کمی متفاوتتر از قبل بود. تقریباً از هر 10 شهروند، 8 نفر ماسک زده بودند، از دو نفر باقی مانده، یک نفر بدون استثنا جلوی گیتهای ورودی و با تذکر مأمور مترو، ماسک مچاله شده و بدون حفاظ را از داخل جیب یا کیفش را درمیآورد و با تمارض به اینکه ماسک زده، از گیت رد میشد، همین فرد به محض اینکه پایش به واگن قطار میرسید، ماسک را برمیداشت و دوباره داخل جیبش میگذاشت. نفر دوم هم از اساس ماسک نداشت. مأمور قطار یک در میان، افرادی را که ماسک نداشتند به سمت میز فروش ماسک هدایت میکرد و فروشنده نیز با همان دستی که پول خرد را گرفته بود، از داخل پاکت یک یا دو عدد ماسک را به مشتری میداد. سپس مشتری با دستی که ضدعفونی نشده، جلوی چشم مأمور، ماسک را بر صورت میگذاشت و داخل قطار میشد. برخی نیز با بیان اینکه بیماری تنفسی دارند و اگر ماسک بزنند نمیتوانند نفس بکشند، تنها ماسک خود را به مثابه کارت ورود به مأمور نشان میدادند و از گیت عبور میکردند. مأموران نظافتچی مترو هم گاهی بدون ماسک مشغول جمعآوری زباله بودند که به محض رفتار مشکوک یک مسافر، از ترس اینکه مأمور بهداشت نباشد، به سرعت ماسک را از جیب در آورده و میزدند. برخی غرفهداران هم که ماسک و شیلد میفروختند، خودشان ماسک نداشتند. البته در ورودی مترو نیز غرفههای فروش ماسک دایر شده بود تا کسی بهانهای برای پیدا نکردن ماسک نداشته باشد.
شبی در اورژانس بیمارستان مسیح دانشوری
همراهان خاموش شب
محمد معصومیان
گزارش نویس
ساعت از ده شب گذشته و همینطور به صف بیماران مشکوک به کرونا که منتظر ویزیت دکتر هستند اضافه میشود. بالای کانکسهایی که برای ویزیت در فضای باز گذاشتهاند نور اتاقهای بیمارستان سوسو میزند. پسر جوانی مات و متحیر روی صندلی با پاکت سیتیاسکن ریه در دست به اتاقها خیره شده است. لابد خودش را آنجا تصور میکند با دستگاههایی که به دهان و بینیاش وصل شدهاند. کمی آن طرفتر زیر سقف پارکینگ صدای سرفههای خشک بیمارانی میپیچد که منتظر خالی شدن تخت هستند. تابلوی بیمارستان مسیح دانشوری در تاریکی مثل چراغی روشن میدرخشد و دو طرف خیابان ورودی پر از اتومبیل است. ماشینهای پسران و دختران جوانی که بدون ماسک در دستههای چندتایی نشستهاند روبه منظره تهران و از هوای خنک شب لذت میبرند. همینطور که این پا و آن پا میکنم تا همراه بیمار کرونایی را ببینم و از مشکلات و نگرانیهایش بپرسم، مردی جا افتاده با کت و شلواری طوسی و پیراهنی سفید همرنگ ماسکی که صورتش را پوشانده از ماشین پیاده میشود. از حرفهای پشت تلفنش میفهمم که بیماری در بیمارستان دارد و همین باعث میشود نزدیکتر شوم و سر صحبت را باز کنم.
60 ساله به نظر میرسد و خوشرو و خوش صحبت است. بدش نمیآید این لحظات ناخوشایند را با کسی حرف بزند. در خلوتی پیادهرو نزدیک بیمارستان میایستیم و او از امیرعلی پسر 26 ساله یکی از دوستانش که به کرونا مبتلا شده و بهخاطر تنگی نفس به اینجا منتقل شده میگوید: «آمدهام که دست تنها نباشد و فقط نمیدانم چرا تلفنش را جواب نمیدهد.» کمی از وضعیت کرونا در تهران حرف میزنیم و او از تجربه خودش که همین چند ماه پیش مبتلا شده بود میگوید: «اصلاً باورت نمیشود اما حتی انگشتانم سر شده بود. خانم و بچهها را راهی کردم و تنهایی آنقدر آناناس و لیمو وعدسی خوردم تا خوب شدم.» همینطور که به حرفهایش گوش میدهم نزدیک در بیمارستان میرسیم و او به نگهبانان میگوید که برای مطلع شدن از وضعیت بستری یکی از دوستانش آمده ... باهم داخل می رویم. صدای پارس سگها از درههای پایین بیمارستان در کوه میپیچد و انگار نیرویی مرا به داخل بیمارستان میکشد.
به پیچ اول بیمارستان که میرسیم نور چراغ اتاقها از لای برگ درختان به چشمم میخورد. صدای سرفه خشکی از پشت سرم میشنوم و تازه میفهمم واقعاً دارم وارد بیمارستانی میشوم که در تمام این چند ماه در صدر پذیرش بیماران کرونایی بوده و انگار تازه میفهمم چقدر از کرونا میترسم. اما میروم تا امیرعلی را ببینم. ماسکم را روی صورت سفت میکنم و سعی میکنم به مورمور شدن تنم توجه نکنم. از پرسنل آدرس بخش کروناییها را میپرسیم و از پلههای تمام نشدنی بیمارستان با نور موبایل بالا میرویم. در تاریکی راه پله مردی با لباس ایزوله و صورتی پوشیده با ماسک و شیلد از لای درختان بیرون می آید. بالا میرویم و چشممان به تاریکی عادت میکند. انتهای پلهها زنی با دو دختر جوان همگی ماسک بهصورت ایستادهاند و میگویند بخش کروناییها همینجاست. درست همینجا با ورودی کوچک و نورهایی که چشم را میزند.
مرد همراهم روبه روی بخش پا شل میکند و میپرسد:«برویم داخل؟» و بدون حرفی وارد میشویم. در شیشهای بخش اول باز میشود و ردیف اتاقها تا انتهای سالن تمیز و مرتب بنظر میرسد. در اتاقها باز است و بیماران به خواب رفتهاند. سرک سریعی میکشم. یکی پاهایش از پتو بیرون مانده و در اتاق دیگر مردی با اکسیژن روی دهان جلوی پنجره به بیرون خیره شده است. مرد همراهم به پرستاران بخش اطلاعات امیرعلی را میدهد تا بفهمیم در کدام بخش است. از پرستاران که مشغول سرچ هستند میپرسم اوضاع چطور است؟صدای ضجههای زنی از انتهای سالن با صدای سرفههای خشک بیماران دیگر درهم میپیچد. پرستار بعد تمام شدن سرچ میگوید:«در اورژانس عفونی است» بعد سرش را بلند میکند و میگوید: «اوضاع مثل روزهای اول بیماری است. خیلی بد است.»
از بخش بیرون میآییم و حالا از پنجرههای بیرون به اتاقها خیره میشوم. این بار با دیدن خندههای دو مرد که روی تخت نشستهاند و انگار به چیز مشترکی میخندند نفس راحتی میکشم. خندههایی که مثل دیدن آب وسط کویر آرامم میکند. ساختمان که تمام میشود بخش اورژانس عفونی است. متشکل از 5 کانکس سفید پذیرش، تریاژ، پزشک و آزمایشگاه و مردان و زنانی که در صفهای نامنظم ایستادهاند تا ویزیت شوند. مرد با خوشحالی میگوید:«امیرعلی آنجاست.» اما امیر علی آنجا هست و نیست. مرد با خوشحالی به سمت پسر جوانی میرود که روی ویلچر نشسته و حتی نای بلند کردن سرش را ندارد. ماسکی رو صورت زده و پدر و مادر و پسر جوان دیگری اطرافش ایستادهاند: «سلام امیرعلی.» اما پاسخی درکار نیست. باد آرامی میپیچد لای درختانی که در تاریکی هیبتی مرموز به خود گرفتهاند و خشخش میکنند اما از امیرعلی صدایی بلند نمیشود. پدر پیرش با چشمانی که بیتاب در چشمخانه میچرخند ایستاده و مادرش پاکت در دست انگار که آتش به چادرش افتاده از این کانکس به آن کانکس میدود.
صدای سرفههای خشک است و سکوت مردمی که حوصله حرف زدن با هیچکس را ندارند بجز دختر جوانی که با ماسک و شیلد میخندد. وسط این همه اضطراب با قهقهه خندهها و شوخی با همسرش، زندگی میپاشد به در ودیوار بیمارستانی که شاید در تاریخ 120 سالهاش این همه مرگ و بدبختی به خودش ندیده است:«من هم کرونا دارم ولی مگر چه شده است؟ کرونا است دیگر. ولی باور کن یک آن وسط خندیدن انگار توی دلم خالی شد و لرز به جانم افتاد.» نگاهی به همسرش میکند و ادامه میدهد: «نکند فشارم افتاده؟» شوهرش میگوید: «شاید چون هندوانه خوردی سردی کردهای.» مادرش از ماشینی پارک شده پیاده میشود و میگوید: «بیا توی ماشین» و در را محکم میبندد. دختر که تقریباً 25 ساله بنظر میرسد با بیخیالی و خنده میگوید: «بخدا این بکن نکنها بدتر از کروناست.»
پزشکی با لباس ایزوله وماسک بزرگی که با کپسولهای بزرگی مجهز شده وسط کانکسها با حوصله به خانوادههای نگران مشاوره میدهد. نگاهی بهعکسها و آزمایشهای امیرعلی میاندازد و میگوید: «اکسیژن خون پایین نیست ولی ضربان قلب بالاست.» دکتر پیشنهاد میکند با توجه به نبود تخت خالی در بیمارستان بهتر است سری به بیمارستان شهدا و طالقانی بزنند: «اگر جای خالی پیدا نکردید بهتر است خانه نبرید. اینجا بماند بهتر است آنجا دیگران را تهدید میکند.» او در جمع مریضها توضیح میدهد که سه روز است تختی خالی نشده بس که مریضها بد حال هستند.«بهترین چیز این است که همه ماسک بزنید.» سؤالها از او زیاد است و او یکییکی جواب میدهد:«ما موارد زیادی داشتیم که یک بار گرفتند و خوب شدند و دوباره هم درگیر شدند.» او توضیح میدهد روزهای اول اگر 500 نفر میآمدند 50 نفر کرونا داشتند چون مردم میترسیدند و زیاد مراجعه میکردند. مردم دورهاش کردهاند و او یک به یک جواب میدهد.
یکی از خانوادهها با التماس میپرسد واقعاً تخت خالی نیست و او صندلیهایی را زیر پارکینگ نشان میدهد و میگوید:«روی صندلیها را ببین، آن اکسیژن را گذاشتیم برای آنهایی که اینجا میمانند و تازه خیلیها رفتهاند خانه تا صبح بیایند. صبح بیایید میبینید چه خبر است.» حرفهایش که تمام میشود از او میپرسم حتماً خانواده هم حسابی نگران شما هستند؛ آنها چه حالی دارند؟«خداروشکر تا حالا که بیمار نشدهام اما اگر بگیرم داستانی میشود چون بچههایم آلرژی شدید دارند. خانه هم میروم خودم را قرنطینه میکنم و بچههایم را نمیبینم» همینطور که از جمعیت فاصله میگیرد مردم یکصدا برای او آرزوی سلامتی میکنند.
در حال خداحافظی با مرد همراهم هستم که بالاخره خبر پیدا شدن یک تخت خالی در بیمارستانی دیگر خنده کم رمقی بهصورت مادر و پدر امیرعلی میآورد. برای او که هنوز بیصدا روی ویلچر نشسته آرزوی سلامتی میکنم و سلانه خودم را به ماشین میرسانم. با دیدن پسران و دختران جوانی که تکیه زده به ماشینها بدون ماسک در حال معاشرت هستند با خودم میگویم ای کاش میشد چند دقیقه آنها را به بیمارستان چند قدمیشان برد تا ببینند چطور کرونا با بیرحمی تمام لبخندها را به سرفه تبدیل میکند.
آقای توکلی شما چرا؟
آقای احمد توکلی از جمله شخصیتها یا چهرههای سیاسی و اقتصادی است که حضور در مسئولیتهای مختلف از جمله دولت، مجلس و حالا مجمع تشخیص مصلحت نظام را در کارنامه خود دارد. به واسطه همین حضور مستمر در مسئولیتها میتوان او را مصداق مدیران سرد و گرم چشیده یا اصطلاحاً استخوان خرد کرده نظام دانست و سر بزنگاهها و بحرانها از اندوختههای آنها بهره برد. در حقیقت امثال آقای توکلی پابه سن گذاشتههایی هستند که میتوانند راهنما و مشاور خوبی برای سیاستمداران یا مدیران جوانتر باشند. ایشان از جمله منتقدان سیاستهای دولت روحانی است و به طرق مختلف هم انتقادهای خود را یا به صورت علنی یا خصوصی به دولتمردان انتقال داده است. اشاره به این موارد در حقیقت مقدمهای است برای بیان این نکته که به فراخور همین تجربیات و اندوختههای چند دههای و اینکه حالا جزو ریش سفیدان یک مجموعه سیاسی است، هم مسئولیت و هم انتظارات از ایشان بیشتر است و مصداق همان مثل معروف، در حکم خشت خام است در برابر آئینه جوانترها.
او دیروز درباره طرح سؤال از رئیس جمهوری یک قدم هم به پیشتر گذاشته و گفته با استیضاح رئیس جمهوری بیشتر موافق است. به هر حال از چند نماینده شاید فاقد تجربیات سیاسی و دوراندیشیها و حتی مطلع از ساز و کارهای استیضاح و تأثیرات بیرونی بر آن چندان انتظاری نیست؛ آنها تصور میکنند در برابر شعارها و وعدههایی که در ایام انتخابات دادهاند یا برای آنکه مورد توجه بیشتر رسانهها قرار گیرند، حالا باید متهمی پیدا کنند و رگهای گردن را کلفتتر و اقدامات پر سر و صداتر را انتخاب کنند. خیلی هم حرجی بر آنان نیست که ندانند استیضاح رئیس جمهوری آن هم در سال آخر مسئولیت خود و در شرایطی که کشور درگیر یک مواجهه سخت داخلی و خارجی با بیماری کرونا و اعمال فشارهای خارجی است، تصمیمی نیست که چند نماینده به تنهایی بگیرند و مجموعه نظام هم نسبت به آن موضعی نداشته باشد. بماند که اساساً کلید زدن چنین طرحی و تهیه امضاها و اجرایی شدن آن چه بسا چند ماه به طول بینجامد و در صورتی که حتی موفق هم بشود تا انتخابات ریاست جمهوری، معاون اول همین رئیس جمهور باید عهدهدار امور اجرایی کشور شود. در حقیقت طرح استیضاح بجز همان شوآفهای تبلیغاتی و یا
رو کم کنیهای سیاسی و جناحی تأثیر دیگری حداقل معطوف به آنچه دغدغه مدعیان است، ندارد. حال چنانچه گفته شد بر نمایندگان کم تجربه حرجی نیست اما همین مهم را نمیتوان به چهرههایی مثل احمد توکلی هم تعمیم داد. اتفاقاً از امثال ایشان انتظار میرود که این قبیل موارد و بخصوص تبعات چنین ماجراجوییهای پر هزینه را به جوانترها گوشزد کنند. این انتظار در حقیقت معطوف به مسئولیت اجتماعی و سیاسی آقای توکلی است که شرایط موجود کشور را نه از زاویه رقابتهای جناحی و انتخاباتی که از منظر مصلحت نظام و مردم ارزیابی کنند. پیش از این در سال 97 تعدادی از اعضای خبرگان رهبری در دیدار با رهبر معظم انقلاب پیشنهاد داده بودند نهادهای زیرمجموعه ایشان بخشی از وظایف دولت را برعهده بگیرند و به تعبیر عزتالله ضرغامی یک دولت پنهانی شکل بگیرد، نهادهای زیر نظر رهبری از جمله بنیاد مستضعفان و ستاد اجرایی فرمان امام و... بیایند و کارهای اقتصادی دولت را برعهده بگیرند که رهبر انقلاب به جد با آن مخالفت کردند.
رهبر معظم انقلاب 22 مرداد 97 با تأکید بر اینکه همواره از دولتها حمایت کردهاند و از این دولت نیز حمایت میکنند، تأکید کردند: «هرکسی که اعلام کند ما به بنبست رسیدهایم، یا جاهل است و یا حرف او خائنانه است... آنها که میگویند دولت باید برکنار شود در نقشه دشمن نقش آفرین هستند. دولت باید سر کار بماند و با قدرت، وظایف خود را در حل مشکلات انجام دهد.»
فعالان حوزه فضای مجازی در گفت و گو با «ایران»:
فیلتر اینستاگرام کسب و کارهای بسیاری را دچار صدمه می کند
سوسن صادقی
خبرنگار
با شروع به کار مجلس یازدهم موضوع فیلترینگ اینستاگرام داغ شد و طرح این موضوع موجب نگرانی همه فعالانی شد که بر بستر این شبکه اجتماعی کسب و کار راهاندازی کردهاند و حالا با زمزمه فیلترینگ به نوعی کسب و کار خود را در خطر میبینند. در همین راستا به سراغ کارشناسان و فعالان حوزه کسب و کار در فضای مجازی رفتیم تا نظر آنها را در خصوص فیلتر اینستاگرام جویا شویم.
نظارت به جای فیلتر
«هر ابزاری حتی خود اینترنت میتواند دارای کارکرد دوگانه باشد. یعنی میتوان از آن بهعنوان ابزاری مثبت و در جهت تأمین منافع کسب و کارها و جامعه استفاده کرد یا آنکه در جهت عکس؛ پس بهطور ذاتی هیچ یک از این ابزارها از جمله شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام، ابزارهای غیرمفیدی نیستند.»
فرشاد وکیلزاده دبیر کسب و کارهای مجازی با بیان مطلب فوق به «ایران» گفت: در حال حاضر در تمام دنیا از شبکههای اجتماعی که نفوذ بالایی در بین مردم دارند، بهعنوان یکی از ابزارهای مهم جهت برقراری ارتباط مستقیم با مشتریان استفاده می کنند و کسب و کارها برای سرمایهگذاری در این بسترها بودجه بالایی را اختصاص میدهند.وی افزود: علاوه بر آن بهدلیل وجود شبکههای اجتماعی و امکان به اشتراک گذاشته شدن نظرات و دیدگاههای مشتریان، شرکتها نسبت به ارتقای سرویس دهی و پاسخگویی به مشتریان اقدام کرده و رقابت در این بخش موجب ارتقای سطح خدمات و رضایت مشتریان شده است.
این فعال استارتاپی با اشاره به اینکه شبکههای اجتماعی بهطور بالقوه میتوانند بسیار مؤثر و تأثیرگذار باشند، گفت: ولی متأسفانه چون بر این فضا نظارتی صورت نمیگیرد در حوزه کسب و کارها نیز مشکلات فراوانی مانند عرضه انواع کالای تقلبی، غیرمجاز و قاچاق، انواع کلاهبرداری وجود دارد از سوی دیگر این دسته از کسب و کارها بیمه و مالیات هم نمیپردازند و از اینرو به کسب و کارهای قانونمدار اینترنتی بشدت آسیب می رسانند که جا دارد بر این فضا نظارت بیشتری صورت بگیرد.
مجید حصارکی کارشناس حوزه فناوری اطلاعات نیز معتقد است افرادی که به بهانه داشتن دغدغههای فرهنگی بهدنبال فیلترینگ، بخصوص فیلتر شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام هستند مشکلات بزرگتری مانند تعطیلی کسب و کار دهها هزار نفر بر این بستر را از یاد بردهاند و تنها بهدلیل تخلف 4 درصد و وجود محتوای غیراخلاقی بهدنبال فیلترینگ این شبکه اجتماعی هستند.
حصارکی به «ایران» گفت: وجود شبکههای اجتماعی، محلی برای کسب درآمد دهها هزار نفر از مردم در این شرایط خاص اقتصادی است و فیلترینگ یعنی قطع درآمد آنها و ضرر و زیانهای زیاد اقتصادی به این بخش از جامعه.وی افزود: از سوی دیگر اکنون دانشآموزان بهدلیل آموزش آنلاین و مجازی بیش از پیش در این فضا بوده و خواهند بود بنابراین با فیلترینگ دانشآموز 7 ساله نیز با فیلترشکن به فضای مجازی وارد خواهد شد و اینجاست که به سایت هایی دسترسی خواهد داشت که پیش از این امکانش وجود نداشت.حصارکی با بیان اینکه باید بپذیریم دنیای امروز دنیایی نیست که بتوان با حذف رقیب یا فیلتر یا مسدودسازی جلوی نشر اطلاعات و فعالیتهای درست در این فضا را گرفت، گفت: کاملاً روشن است که هر محدودسازی باعث میشود مقاومت مردم نسبت به موضوعی که منع شدهاند افزایش یافته و در نهایت نارضایتی اجتماعی بالا برود.این کارشناس فناوری اطلاعات راهکار دسترسی نداشتن به محتوای نامناسب و غیراخلاقی در این فضا را آموزش و تولید محتوای باکیفیت عنوان کرد و افزود: با آموزش و تولید محتوای باکیفیت است که میتوان مسیر درست را به کاربر نشان داد. با فیلترینگ تنها زمینه را برای دسترسی به محتواهای غیراخلاقی بیشتر از قبل مهیا و عملاً با دست خود اقتصاد کسب و کارهای دراین بستر را نابود میکنیم.
نگرانی کسب و کارها
اما کسانی که بر بستر اینستاگرام کسب و کاری راه انداختهاند درباره بحث فیلترینگ این شبکه اجتماعی چه میگویند. علی بابایی فعال حوزه تبلیغات در اینستاگرام است. وی به «ایران» گفت: مدت زمانی است که از بستر اینستاگرام استفاده میکنم و کار ما تبلیغ در این محیط برای کسب و کارهاست. خیلی از کسب و کارها در این محیط فعال هستند و بواسطه کار تبلیغاتی که برای آنها انجام میدهیم، متوجه میشویم که خیلی از افرادی که در این محیط فعالیت میکنند در خانه هستند و حتی سرپرست خانوارند.
وی افزود: ما بهعنوان یک شهروند مخالف فیلتر اینستاگرام هستیم و در پاسخ به کسانی که میگویند در این بستر هنجارشکنی صورت میگیرد باید گفت کسانی که هنجارشکن هستند فرقی نمیکند در چه محیطی هستند چرا که در هر صورت کار خود را انجام میدهند.
آوا رضایی فروشنده صنایع دستی بر بستر اینستاگرام است. صنایع دست ساخته ای که بیشتر کار خود اوست. او نیز معتقد است خیلیها مانند او در کنار خانواده و فرزندان شان هستند وهم از طریق فضای مجازی مانند اینستاگرام کارهای دست خود را میفروشند و امرار معاش میکنند.
رضایی به «ایران» گفت: شبکه اجتماعی اینستاگرام به درآمدزاییام کمک کرده است و واقعاً از اینکه برخی میگویند میخواهند این بستر را فیلتر کنند، بسیار نگرانم چون پیش از اینکه در اینستاگرام فعال باشیم در تلگرام کارهای خود را به مشتریان میفروختیم و با فیلتر آن مشتریان خود را از دست دادیم و بعد در اینستاگرام متمرکز شدیم. در این فضا راحت به مشتریان خود دسترسی داریم و محصولاتمان را معرفی می کنیم و به فروش میرسانیم.
وی افزود: خیلیها مانند من در این بستر کسب و کاری راه انداختهاند. یکی شیرینی پزی دارد دیگری لباس کودک ارائه میدهد و حتی خیلی از مغازه داران و شرکتها و فروشگاهها در این مکان محصولات و اجناس خود را تبلیغ میکنند و میفروشند و با پست به دست مشتریان میرسانند.رضایی درباره اینکه عدهای میگویند که شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام باعث سست شدن بنیان خانوادهها و از هم پاشیدگی یا حتی محل هنجارشکنیها و بیاخلاقیها شده است، گفت: این موضوع ربطی به شبکههای اجتماعی ندارد. وقتی زندگی فردی دارای تنش است و مشکل دارد بدون شبکههای اجتماعی هم از هم میپاشد از سوی دیگر وقتی کودک و نوجوانی با محتوای نامناسب در این فضا مواجه میشود به خانواده او ارتباط دارد که فرزندش را از مشکلات این فضا آگاه نکرده است.
وی افزود: خانواده باید خودش این محیط را برای فرزندانش فیلتر کند. میتوانیم با آگاهی دادن به فرزندانمان اجازه ندهیم از فضاهای نامناسب و غیراخلاقی استفاده کنند. به هر حال در فضای بیرونی هم خطرات زیادی در کمین بچهها است. آیا والدین اجازه میدهند فرزندان شان به هر جایی بروند و با هر کسی مراوده کنند. فضای مجازی نیز دقیقاً همین گونه است. کسی که یاد بگیرد از این فضا بدرستی استفاده کند، خلاف نخواهد کرد و فردی که حتی در محیط بیرونی بهدنبال خلاف و بیاخلاقی است در فضای مجازی نیز بهدنبال بیاخلاقی میرود.
الهام نادری در اینستاگرام، پیج گلدوزی دارد که به همراه مادر و خواهرش تابلوهای زیبایی را دوخته و در معرض فروش میگذارند. نادری به «ایران» گفت: اگر اینستاگرام را هم فیلتر کنند مردم مانند تلگرام با فیلترشکن از این فضا استفاده میکنند بنابراین فیلترینگ فایدهای ندارد.وی درباره اینکه عدهای در این فضا بیاخلاقی میکنند نیز گفت: همیشه عده ای از این افراد در جامعه وجود دارند و از هر فضایی برای هنجارشکنی استفاده میکنند. موضوع مهم این است که اکثر مردم از این فضاها استفاده درستی میکنند. بجز کسب و کارها صفحات خوب ورزشی، اخبار، سرگرمی، گردشگری و... وجود دارد که بسیار هم مفید هستند و کسی که دنبال محتوای خوب باشد آنها را براحتی پیدا میکند.
اصغر دلنواز استاد زبان در دانشگاه است و در اینستاگرام صفحهای را راهاندازی کرده و در حال آموزش نکات زبان انگلیسی به مخاطبان و کاربران خود است. دلنواز به «ایران» گفت: مردم از شبکههای اجتماعی داخلی و خارجی استفادههای مختلفی میکنند از ارتباطات تا کسب و کار. به نظرم آنگونه که برخی اعلام میکنند از این فضاها استفاده نادرستی میشود، حرف درست و منطقی نیست. اتفاقاً تعداد کمی هستند که بهدنبال بیاخلاقیاند و اکثریت از این فضاها استفاده درستی میکنند.وی افزود: کسی که بخواهد کار خلافی انجام دهد با فیلترینگ هم بهدنبال راهی برای انجام کارهای خود میگردد، بنابراین فیلترینگ چاره کار نیست و تنها باعث میشود عدهای که بر این بستر کسب و کار خود را راهاندازی کردهاند صدمه ببینند و دقیقاً اتفاقی که با فیلتر تلگرام برای این کسب و کارها افتاد، دوباره روی دهد.
وی گفت: اتفاقاً به نظرم فیلتر کردن خطرناکتر است چون الان امکان ورود به هر فضایی امکان ندارد ولی اگر فیلتر شود دسترسی به صفحات خلاف اخلاقی که خود شبکه اجتماعی اینستاگرام فیلترکرده است نیز میسر میشود و اتفاقاً آن موقع است که دیگر نمیتوان بر عملکرد فرزندان نظارت کرد.
کووید 19 علاوه بر تهدید سلامت و جان انسان ها، فوتبال ایران را با چالشی جدی مواجه کرده است
دعوای کرونایی
گروه ورزش / مسابقات لیگ برتر فوتبال در حالی به دومین هفته بازگشایی خود رسید که دو تیم استقلال تهران و فولاد خوزستان در آستانه برگزاری بازی خود در هفته بیست و سوم با وضعیت عجیبی روبهرو شدند. فولادیها اعلام کردند که 16 کرونایی دارند و استقلالی ها هم گفتند که جواب آزمایش 13-12 نفر از اعضای این تیم مثبت است. از سویی فولاد و استقلال که 4 تیر به مصاف هم رفته بودند، حالا وارد دعوایی شدهاند که هر یک طرف مقابل را مسئول کرونایی شدن اعضای خود میداند. علاوه بر این، سرنوشت دیدارهای پارس جنوبی جم- استقلال و نساجی – فولاد که قرار بود دیشب برگزار شود هم فعلاً نامشخص است و نتیجه آن به راستیآزمایی درخصوص تعداد افراد مبتلا به کرونا بستگی دارد.
تست آبیها بعد از بازی با فولاد منفی بود
اتفاقات این دو تیم از بازی رودررو در خوزستان آغاز شد و استقلالیها مدعی شدند که بعد از بازی با فولاد به کرونا مبتلا شدند در حالی که آبیها پیش از بازی با سایپا در هفته بیست و دوم مسابقات تست کرونا داده بودند و با اعلام امین نوروزی (معاون پزشکی باشگاه استقلال)، جواب تست کرونای تمام اعضای مجموعه تیم استقلال منفی بود. این در حالی است که آبیها مجدداً بر سر موضع خود هستند و سعید رمضانی، سرپرست تیم فوتبال استقلال گفت: «متأسفانه تستی که دیروز (شنبه) از بازیکنانمان گرفتیم، در تست اول 8 نفر مثبت شدند و بعد از آن مجدداً تست را به آزمایشگاه تحویل دادیم و در نهایت تا ساعت 18:30 تعداد 12-13 نفر مبتلا به کرونا داشتیم. قطع به یقین بعد از بازی با فولاد تست بازیکنان ما مثبت شده چون قبل از اینکه وارد مسابقات شویم، 4 بار تست گرفتیم از بازیکنانمان و جواب هر 4 آزمایش منفی بود.» در این بین سعید آذری، مدیرعامل فولاد، در اینستاگرامش نوشت: «تست کرونای آبیها در 9 تیر منفی بوده در حالی که بازی مقابل فولاد در تاریخ 4 تیر برگزار شده است.» البته در این بین حسن بیت سعید، بازیکن تیم فولاد شنبه (14 تیر) با انتشار ویدئویی اعلام کرد 12 روز است که در قرنطینه به سر میبرد و حالش خوب است. اما این جمله نکتهای عجیب در دل خود دارد. براساس گفته بیت سعید، در واقع او از دوم یا سوم تیر در قرنطینه است در حالی که او 4 تیر در بازی فولاد مقابل استقلال 90 دقیقه در زمین حاضر بود!
پارس جم: به فیفا شکایت میکنیم
اما موضوع استقلال به اینجا ختم نشد و آبیها که روز شنبه باید به جم میرفتند، از این کار امتناع ورزیدند و در تهران ماندند تا بازی این تیم با پارس جنوبی جم لغو شود. این موضوع باعث واکنش تند جمیها شد و آنها اطلاعیهای منتشر کردند. در این اطلاعیه جمیها اعلام داشتند: «تصمیم یکسویه باشگاه استقلال در عدم سفر به شهر جم و اعلام اینکه در دیدار مقابل پارس جنوبی حاضر نخواهد شد، نه تنها وجاهت فوتبال باشگاهی را زیر سؤال برده بلکه این بیاعتنایی و نگاه بالادستی داشتن به فوتبال ایران نه برای هواداران پارس جنوبی جم قابل هضم است و نه برای کارشناسان و جامعه فوتبال؛ باشگاه استقلال نشان داد نه تنها به ضوابط و پروتکلهای مطروحه ازسوی سازمان لیگ اعتنایی ندارد بلکه آنها قصد دارند برای کل فوتبال تصمیم بگیرند. چنانچه سازمان لیگ برخلاف آییننامه داخلی مسابقات ۴۸ ساعت قبل از بازی تعویق یا لغو بازی را اعلام نکند و ناظرین و داوران بازی درمحل مسابقه حاضر نباشند، این موضوع تخلف آشکار بوده و باشگاه پارس جنوبی ضمن تهیه مستندات درصورت عدم پیگیری ارکان قضایی فوتبال برای احقاق حق خود به مرجع رسیدگی فیفا مراجعه خواهد کرد.»
آبیها در تهران، بازیکنان پارسجنوبی آماده بازی
این اطلاعیه نشان داد که پارسیها قصد دارند وارد زمین شوند تا با وجود عدم حضور آبیها، 3 بر صفر برنده این دیدار شوند. بازیکنان تیم فوتبال پارس جنوبی جم با وجود عدم حضور آبیها، صبح دیروز همانند مسابقات پیش رو عرقگیری کردند. شاگردان هومن افاضلی، ساعت 11 (روز شنبه) تمرین صبحگاهی قبل از مسابقه را در محل اقامت تیم انجام دادند تا برای بازی هفته بیست و سوم لیگ برتر مقابل استقلال آماده شوند. علاوه بر این، تیم نساجی هم قصد دارد به همراه داوران وارد زمین شود تا مسابقه نساجی و فولاد هم به دلیل عدم حضور تیم میهمان 3 بر صفر به سود نساجی خاتمه یابد.
پشت پرده لغو سفر آبیها به جم
پیش از این مدیرعامل استقلال اعلام داشت که وضعیت جم قرمز است اما جمیها مدعی شدند که چون احمد سعادتمند در جم اسکان نیافته، اعلام میکند که وضعیت این شهر قرمز است! این در حالی است که مسئولان پارس جنوبی مجتمع توریستی ورزشی پازارگاد در عسلویه را برای سعادتمند رزرو کرده بودند که این محل طی سه سال اخیر به دلیل داشتن امکانات مناسب از سوی باشگاههای لیگ برتری چون تراکتور، پرسپولیس و سپاهان مورد استفاده قرار گرفته است. در حقیقت جمیها اعتقاد دارند که چون سعادتمند در جم اسکان نیافته، مانع از حضور تیمش در این شهر شده است.
واکنش پزشک بیمارستان مسیح دانشوری به تست استقلالیها
استقلالیها برای تست کرونا به بیمارستان مسیح دانشوری مراجعه کرده بودند و سازمان لیگ تست کرونای این بیمارستان را قبول ندارد و اعتقاد دارد که باید مجدداً بازیکنان این تیم تست کرونا بدهند. اما دکتر علیرضا ناجی، رئیس مرکز تحقیقات ویروسشناسی بیمارستان دکتر مسیح دانشوری که تستهای بازیکنان تیم استقلال توسط او و همکارانش انجام شده، در گفتوگویی مدعی شده که نتیجه تستهای انجام شده بازیکنان استقلال قطعی است. او اعلام داشت: «آزمایشگاهی که بنده در آن هستم نیز یکی از آزمایشگاههای عمده و پیشرو در تشخیص بیماری کووید-19 است. روز 13 تیر من خودم به همراه یکی از همکارانم به مجموعه ورزشی انقلاب، محل تمرین تیم استقلال رفتیم و از 61 نفر از پرسنل و بازیکنان استقلال تست گرفتیم و تا ساعت 3 و نیم صبح من و همکارانم در آزمایشگاه بودیم که جواب اولیه را برای این تیم ارسال کنیم. به باشگاه اطلاع دادم تعداد موارد مثبت قطعی باشگاه استقلال تا ساعت 17 روز گذشته 12 نفر (یک نفر پزشک تیم و بقیه از بازیکنان) است و یک نفر هم مشکوک بود که امروز اعلام میکنیم.»
تعداد جانباختگان اطفای حریق جنگلهای ایران به 6 نفر رسید
سوگ سیاوشان در زاگرس
زهرا کشوری
خبرنگار
«محمد جواد مختاریان» هم جانش را فدای زاگرس در فارس کرد تا تعداد پروانههایی که در آتشسوزی جنگلهای زاگرس در 15 روز گذشته جان باختند به شش نفر برسد. 5 نفر از جان باختگان داوطلبان اطفای حریق هستند و یک نفر از آنها نیروی جوان ارتش است. یک هفته پیش از پر کشیدن محمد جواد در میان شعله ها، پاوه در دره ژاله به سوگ «مختار خندانی»، «بلال امینی» و «یاسین کریمی» نشسته بود و «سیروان» رودارود بر این مرگ سیاوش گونه گریسته بود. پیشتر از آن نوبت البرز بود تا جان خود را فدای زاگرس کند. آنجایی که بلوطها و بنههای خائیز با تن البرز زارعی خاکستر حریق شدند. پیش از زاگرس هم «احسان عزیزی» جان بر سر جنگلهای بوزین و مره خیل گذاشته بود، همان جایی که مختار، بلال و یاسین پروانه وار سوختند!
پیش از آنکه آتش به جان زاگرس بیفتد، کارشناسان بسیاری چون «محمد درویش» و «هادی کیادلیری» در گفتوگو با «ایران» از تبدیل پوشش گیاهی ایران به «انبار باروت» خبر داده بودند. دو سال پیش از آنکه طبیعت ایران سوگوار جوانانش بشود، آسمان خوب باریده بود و شولایی سبز از گیاهان چین بر چین کوهها و دشتها کشیده بود. باران رحمت الهی بود و طبیعت تشنه آن اما، گرمای تابستان و خشک شدن پوشش گیاهی خبر خوبی با خودش نداشت! هر جرقهای میتوانست به فاجعهای تبدیل شود و ریههای تنفسی کشور را خفه کند. جنگلها ریههای تنفسی طبیعتند اما کمتر کسی فکر میکرد ایران علاوه بر بلوطها و بنه هایش، گذشته از کبکها و تیهوهایش به سوگ فرزندانش هم مینشیند! اما نشست تا شاعرها بنویسند:«ما ساکنان زاگرس اینگونهایم یا بلوط میشویم یا هیزم!»
یک سؤال هم قلبهای سوگمند را داغ دیدهتر کرد! تا کی نجات جنگلهای افتاده در طعمه شعلهها باید به مرگ جوانان زاگرس و البرز بینجامد؟! مگر جنگلهای ایران چند داوطلب دارد که هرچند وقت یکبار به سوگ یکی از آنها مینشیند؟
«محمد درویش» عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات سازمان جنگلها، نرخ مشارکت در حوزههای مختلف اجتماعی در کشور را پایین میداند.
او اعتقاد دارد که هنر دولتمردان ایرانی باید این باشد که بتوانند مردم را جذب کنند تا آنها داوطلبانه وارد این حوزهها شوند. تسهیلات برای آنها قائل شوند، به آنها منزلت بدهند، نگاه امنیتی را از آنها بردارند و فرآیند ثبت انجمنها و نهادهای مردمی را کوتاه کنند! درویش، کشور ژاپن را با جمعیت 120 میلیونی اش مثال میزند. به گفته او، تمام نیروهای مشغول در سازمان حفاظت محیط زیست ژاپن 800 نفر است اما سازمان محیط زیست ایران 7 هزار نیرو دارد و سازمان جنگلها، منابع طبیعی و آبخیزداری کشور 14 هزار نیرو. او میگوید: «همیشه هم میشنویم ایران با 21 هزار نیرو در دو سازمان متولی، کمبود نیرو دارد.» او میپرسد چطور 800 نفر نیرو برای یک کشور 120 میلیونی کافی است اما 21 هزار نیرو برای کشوری 80 میلیونی کم است؟ محمد درویش در پاسخ میگوید: «چون ژاپن به مردم تکیه دارد. از دبستان مردم را جوری تربیت میکند که کشور را خانه خودشان میدانند اما در کشور ما به گونهای رفتار میشود که انگار به همکاری مردم نیازی نیست.» او به گفتوگوهای رسانهای سرهنگ «جمشید محبت خوانی» فرمانده یگان حفاظت محیط زیست اشاره میکند و میگوید: «سرهنگ محبت خوانی فعالان داوطلب را احساسی میداند.» محبت خوانی پس از مرگ سه داوطلب نجات زاگرس در پاوه گفته بود:«مردمی که قصد کمک به اطفای حریق جنگل دارند باید با محیطبانها هماهنگ باشند و از مسیرهایی بروند که آنها میگویند. مرگ این سه دوستدار طبیعت در واقع درس عبرتی است برای کسانی که میخواهند کمک کنند.» محبت خوانی اعتقاد دارد با احساسات نمیشود با حریق مقابله کرد. او میگوید:«نیروهای مردمی هر کاری که میکنند باید با هماهنگی محیطبانها باشد، چون باتجربهاند. حرفم این است که مردم نباید احساساتی شوند.» محبت خوانی در پاسخ به این سؤال که نمیخواهید این نیروها را سرو سامان بدهید تا در مواقع لازم کمک کارتان باشند؟ گفته بود:«این افراد خودشان سرو سامان یافتهاند و عضو سمن هستند.»حرفهای محبت خوانی به واکنشهای اعتراضآمیز زیادی در فضای مجازی منجر شد. درویش هم اعتقاد دارد این حرفها، نرخ مشارکت را پایین میآورد. درویش به یک مسأله دیگر هم اشاره میکند. داوطلبانی که جان بر سر محیط زیست و جنگلها میگذارند باید در ردیف شهدا قرار بگیرند اما معمولاً دو سازمان محیط زیست و جنگلها نمیتوانند بنیاد شهید را مجاب کنند تا داوطلبان نام شهید بگیرند. او از لزوم آموزش نیروهای داوطلب در کنار محیطبانها حرف میزند اما میگوید: «وقتی سازمان نمیتواند بنزین ماشینهای محیطبانان را تأمین کند نمیتوان انتظار داشت که داوطلبان را آموزش بدهد.» او اعتقاد دارد که سازمان باید به سمت تجهیز اطفای حریق برود و تجهیزات به روز در اختیار محیطبانها و انجمنهای مردمی قرار بدهد تا دفتر این سوگنامه هرساله بسته شود. درویش میگوید: «سازمان محیط زیست باید مقتدر شود. یگان مجهز و حرفهای را برای حفاظت از رویشگاههای جنگلی آموزش دهد. صاحب یگان هوایی شود.»
علاوه بر آموزش داوطلبان و محیطبانها، آموزش مردم هم راه دیگری است که از سوختن بلوطها و بلوطبانها جلوگیری میکند.
او اعتقاد دارد که باید برخوردی جدیتر با کشاورزانی که کاه و کلش را آتش میزنند داشت و به گردشگران و طبیعتگردان یادآور شد که جا گذاشتن یک شیشه نوشابه در طبیعت یا انداختن یک ته سیگار روشن در محیط زیست میتواند جان هکتارها جنگل و البته جوانی را در زاگرس بگیرد. خانوادهای را در خائیز به سوگ بنشاند. پاوه را برای همیشه عزادار پسرانش کند. تا ابد بر تن مره خیل سیاه بپوشاند! یک ته سیگار میتواند خیل عظیمی از جانداران را جزغاله کند. گونههای گیاهی کمیاب را از بین ببرد. درختان بنه، ارژن، بادام کوهی و بلوط را پرپر کند تا با لهیب آتش، سرزمینی سبز، گورستان سوخته جوانانش شود.
نیم نگاه
محمد درویش: تمام نیروهای مشغول در سازمان حفاظت محیط زیست ژاپن 800 نفر است اما سازمان محیط زیست ایران 7 هزار نیرو دارد و سازمان جنگل ها، منابع طبیعی و آبخیزداری کشور 14 هزار نیرو. همیشه هم می شنویم ایران با 21 هزار نیرو در دو سازمان متولی، کمبود نیرو دارد. 800 نفر نیرو برای یک کشور 120 میلیونی کافی است اما 21 هزار نیرو برای کشوری 80 میلیونی کم است؟
خبرنگار
«محمد جواد مختاریان» هم جانش را فدای زاگرس در فارس کرد تا تعداد پروانههایی که در آتشسوزی جنگلهای زاگرس در 15 روز گذشته جان باختند به شش نفر برسد. 5 نفر از جان باختگان داوطلبان اطفای حریق هستند و یک نفر از آنها نیروی جوان ارتش است. یک هفته پیش از پر کشیدن محمد جواد در میان شعله ها، پاوه در دره ژاله به سوگ «مختار خندانی»، «بلال امینی» و «یاسین کریمی» نشسته بود و «سیروان» رودارود بر این مرگ سیاوش گونه گریسته بود. پیشتر از آن نوبت البرز بود تا جان خود را فدای زاگرس کند. آنجایی که بلوطها و بنههای خائیز با تن البرز زارعی خاکستر حریق شدند. پیش از زاگرس هم «احسان عزیزی» جان بر سر جنگلهای بوزین و مره خیل گذاشته بود، همان جایی که مختار، بلال و یاسین پروانه وار سوختند!
پیش از آنکه آتش به جان زاگرس بیفتد، کارشناسان بسیاری چون «محمد درویش» و «هادی کیادلیری» در گفتوگو با «ایران» از تبدیل پوشش گیاهی ایران به «انبار باروت» خبر داده بودند. دو سال پیش از آنکه طبیعت ایران سوگوار جوانانش بشود، آسمان خوب باریده بود و شولایی سبز از گیاهان چین بر چین کوهها و دشتها کشیده بود. باران رحمت الهی بود و طبیعت تشنه آن اما، گرمای تابستان و خشک شدن پوشش گیاهی خبر خوبی با خودش نداشت! هر جرقهای میتوانست به فاجعهای تبدیل شود و ریههای تنفسی کشور را خفه کند. جنگلها ریههای تنفسی طبیعتند اما کمتر کسی فکر میکرد ایران علاوه بر بلوطها و بنه هایش، گذشته از کبکها و تیهوهایش به سوگ فرزندانش هم مینشیند! اما نشست تا شاعرها بنویسند:«ما ساکنان زاگرس اینگونهایم یا بلوط میشویم یا هیزم!»
یک سؤال هم قلبهای سوگمند را داغ دیدهتر کرد! تا کی نجات جنگلهای افتاده در طعمه شعلهها باید به مرگ جوانان زاگرس و البرز بینجامد؟! مگر جنگلهای ایران چند داوطلب دارد که هرچند وقت یکبار به سوگ یکی از آنها مینشیند؟
«محمد درویش» عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات سازمان جنگلها، نرخ مشارکت در حوزههای مختلف اجتماعی در کشور را پایین میداند.
او اعتقاد دارد که هنر دولتمردان ایرانی باید این باشد که بتوانند مردم را جذب کنند تا آنها داوطلبانه وارد این حوزهها شوند. تسهیلات برای آنها قائل شوند، به آنها منزلت بدهند، نگاه امنیتی را از آنها بردارند و فرآیند ثبت انجمنها و نهادهای مردمی را کوتاه کنند! درویش، کشور ژاپن را با جمعیت 120 میلیونی اش مثال میزند. به گفته او، تمام نیروهای مشغول در سازمان حفاظت محیط زیست ژاپن 800 نفر است اما سازمان محیط زیست ایران 7 هزار نیرو دارد و سازمان جنگلها، منابع طبیعی و آبخیزداری کشور 14 هزار نیرو. او میگوید: «همیشه هم میشنویم ایران با 21 هزار نیرو در دو سازمان متولی، کمبود نیرو دارد.» او میپرسد چطور 800 نفر نیرو برای یک کشور 120 میلیونی کافی است اما 21 هزار نیرو برای کشوری 80 میلیونی کم است؟ محمد درویش در پاسخ میگوید: «چون ژاپن به مردم تکیه دارد. از دبستان مردم را جوری تربیت میکند که کشور را خانه خودشان میدانند اما در کشور ما به گونهای رفتار میشود که انگار به همکاری مردم نیازی نیست.» او به گفتوگوهای رسانهای سرهنگ «جمشید محبت خوانی» فرمانده یگان حفاظت محیط زیست اشاره میکند و میگوید: «سرهنگ محبت خوانی فعالان داوطلب را احساسی میداند.» محبت خوانی پس از مرگ سه داوطلب نجات زاگرس در پاوه گفته بود:«مردمی که قصد کمک به اطفای حریق جنگل دارند باید با محیطبانها هماهنگ باشند و از مسیرهایی بروند که آنها میگویند. مرگ این سه دوستدار طبیعت در واقع درس عبرتی است برای کسانی که میخواهند کمک کنند.» محبت خوانی اعتقاد دارد با احساسات نمیشود با حریق مقابله کرد. او میگوید:«نیروهای مردمی هر کاری که میکنند باید با هماهنگی محیطبانها باشد، چون باتجربهاند. حرفم این است که مردم نباید احساساتی شوند.» محبت خوانی در پاسخ به این سؤال که نمیخواهید این نیروها را سرو سامان بدهید تا در مواقع لازم کمک کارتان باشند؟ گفته بود:«این افراد خودشان سرو سامان یافتهاند و عضو سمن هستند.»حرفهای محبت خوانی به واکنشهای اعتراضآمیز زیادی در فضای مجازی منجر شد. درویش هم اعتقاد دارد این حرفها، نرخ مشارکت را پایین میآورد. درویش به یک مسأله دیگر هم اشاره میکند. داوطلبانی که جان بر سر محیط زیست و جنگلها میگذارند باید در ردیف شهدا قرار بگیرند اما معمولاً دو سازمان محیط زیست و جنگلها نمیتوانند بنیاد شهید را مجاب کنند تا داوطلبان نام شهید بگیرند. او از لزوم آموزش نیروهای داوطلب در کنار محیطبانها حرف میزند اما میگوید: «وقتی سازمان نمیتواند بنزین ماشینهای محیطبانان را تأمین کند نمیتوان انتظار داشت که داوطلبان را آموزش بدهد.» او اعتقاد دارد که سازمان باید به سمت تجهیز اطفای حریق برود و تجهیزات به روز در اختیار محیطبانها و انجمنهای مردمی قرار بدهد تا دفتر این سوگنامه هرساله بسته شود. درویش میگوید: «سازمان محیط زیست باید مقتدر شود. یگان مجهز و حرفهای را برای حفاظت از رویشگاههای جنگلی آموزش دهد. صاحب یگان هوایی شود.»
علاوه بر آموزش داوطلبان و محیطبانها، آموزش مردم هم راه دیگری است که از سوختن بلوطها و بلوطبانها جلوگیری میکند.
او اعتقاد دارد که باید برخوردی جدیتر با کشاورزانی که کاه و کلش را آتش میزنند داشت و به گردشگران و طبیعتگردان یادآور شد که جا گذاشتن یک شیشه نوشابه در طبیعت یا انداختن یک ته سیگار روشن در محیط زیست میتواند جان هکتارها جنگل و البته جوانی را در زاگرس بگیرد. خانوادهای را در خائیز به سوگ بنشاند. پاوه را برای همیشه عزادار پسرانش کند. تا ابد بر تن مره خیل سیاه بپوشاند! یک ته سیگار میتواند خیل عظیمی از جانداران را جزغاله کند. گونههای گیاهی کمیاب را از بین ببرد. درختان بنه، ارژن، بادام کوهی و بلوط را پرپر کند تا با لهیب آتش، سرزمینی سبز، گورستان سوخته جوانانش شود.
نیم نگاه
محمد درویش: تمام نیروهای مشغول در سازمان حفاظت محیط زیست ژاپن 800 نفر است اما سازمان محیط زیست ایران 7 هزار نیرو دارد و سازمان جنگل ها، منابع طبیعی و آبخیزداری کشور 14 هزار نیرو. همیشه هم می شنویم ایران با 21 هزار نیرو در دو سازمان متولی، کمبود نیرو دارد. 800 نفر نیرو برای یک کشور 120 میلیونی کافی است اما 21 هزار نیرو برای کشوری 80 میلیونی کم است؟
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مراسم رونمایی از سردیس شهید سلیمانی:
شهید سلیمانی مردمی بود و مردمی زیست
مریم سادات گوشه
خبرنگار
صبح دیروز تالار رودکی میزبان مراسم رونمایی از سردیس شهید سلیمانی بود. در این مراسم که با حضور سید عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و خانواده سردار شهید سلیمانی وآیتالله سیدمحمدعلی موسوی جزایری رئیس حوزه علمیه اهواز برگزار شد، از پوستر جشنواره بینالمللی «ذوالفقار» در استان خوزستان و جشنواره ملی «تئاتر سردار آسمانی» در استان کرمان بهصورت ارتباط زنده تصویری رونمایی شد.
باشکوه خواهد ماند
سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در این مراسم با اشاره به این نکته که میزبان حقیقی این محفل خانواده سردار عزیز دلها شهید سلیمانی هستند، گفت:«شهید سلیمانی را میتوان در یک جمله اینگونه تعریف کرد که او باشکوه زیست، باشکوه رفت و باشکوه ماند، شکوه و عزت همیشه همراه انسانهایی همچون شهید سلیمانی است، زندگی و مرگ این افراد همیشه باعزت همراه است، زیست شهید سلیمانی به گونهای است که یک مراقبت پویا و همراه با عمل و حرکت را میتوان در آن دید.»
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ادامه داد: «وقتی امام راحل رحلت کردند یکی از رسانهها آن زمان تیتر زد «باشکوه آمد و باشکوه رفت» و امروز هم میتوان از این تیتر اقتباس کرد و گفت «سردار سلیمانی باشکوه زیست، باشکوه رفت و باشکوه خواهد ماند»، میتوان گفت به این شکل زیست کردن رمز و راز زیادی دارد.»
اودر ادامه با برشمردن ویژگیهای انسانهایی همچون شهید سپهبد سلیمانی خاطرنشان کرد: «اولین ویژگی که انسان را به خدا میرساند تقوا است، در کنار تقوا؛ احسان ویژگی دیگری است که انسانهایی همچون شهید سلیمانی دارند، وقتی انسانی متقی و محسن شد معیت الهی او را فرا میگیرد و این معیت آثار زیادی برای انسانهای متقی و محسن به همراه دارد.»
صالحی یادآور شد:«اخلاص خیلی سخت است زیرا یک مراقبت سخت درونی میخواهد زیرا انسان نباید دچار هواهای نفسانی شود، هیچکس از شهید سلیمانی در طول چهل سال گذشته منیت ندیده است، کسانی که در این وادی بودند میدانند با چنین جایگاهی نداشتن ادعا در هیچ چیز چه مسیر سختی است.» اوافزود: «مراعات حدود شرعی و اخلاقی در شهید سلیمانی متبلور بود، رهبر معظم انقلاب نیز در مورد ایشان به همین ویژگی تأکید داشتند و فرمودند «شهید سلیمانی هم یک جنگاور مسلط نظامی و هم یک فرد با مراعات حدود شرعی بود»، اینکه در سختترین شرایط انسان حدود انسانی، اخلاقی و شرعی را فراموش نکند کار بسیار دشواری است. مهار نفس در لحظات سخت و رعایت حدود انسانی و شرعی کار آسانی نیست.» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تصریح کرد: «شهید سلیمانی چهل سال بیوقفه در خط جهاد بود، در جبهه دفاع مقدس و همچنین مقابله با تروریسم خط نبرد و مبارزه را رها نکرد.»
صالحی با برشمردن ویژگیهای دیگر شهید سلیمانی گفت: «ایشان همیشه مردمی بود و مردمی زیست، به همین خاطر مردم به ایشان ادای دین دارند، او پناهگاه مردم بود و با مردم ارتباط نزدیکی داشت و مردم بدون حجابی میتوانستند به ایشان دسترسی پیدا کنند و مشکلات خود را مطرح کنند.»
او ادامه داد: «شهید سلیمانی بهعنوان خاطرهای در ذهنها خواهد ماند، امسال چهلمین سالگرد دفاع مقدس است، این شهید با دفاع مقدس جان گرفت و بوی او در میان همگان پیچید، امسال اولین سالگرد دفاع مقدس بدون حضور این شهید والامقام است اما حیات ایشان در بین همه جاری و ساری است.» عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی اضافه کرد:«وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به سهم خود در چهلمین سالگرد دفاع مقدس ارتباط و نقش شهید سلیمانی در دوران دفاع مقدس را پاس خواهد داشت و هم مکتب شهیدان و هم مکتب شهید سلیمانی را معرفی خواهد کرد.» صالحی بیان کرد:«امسال همزمان با چهلمین سالگرد دفاع مقدس همه استانها بویژه استان خوزستان و کرمان بهعنوان دو بال این حرکت خواهند بود، خوزستان به اعتبار روزهای سخت جنگ و خونهایی که در این خاک ریخته شد تا خاک وطن حفظ شود و کرمان نیز بهعنوان زادگاه این شهید دو استان اصلی در اجرای برنامهها خواهند بود.» او در پایان از تمام اهالی فرهنگ، هنر و رسانه که میتوانند در ترویج مرام شهید سلیمانی اقدامی کنند قدردانی کرد و در این مراسم پوستر شهید سلیمانی به خانواده ایشان
اهدا شد.
ذوالفقار بالاترین نشان نظامی است
به گزارش «ایران» در این مراسم پس از پخش قرائت قرآن از کنار مزار شهید سلیمانی در کرمان آتنا مدی مجری گفت: «نشان ذوالفقار بالاترین نشان نظامی است که رهبر انقلاب به شهید سلیمانی تقدیم کردند و عنوان جشنوارهای ادبی هنری با موضوع شهید سلیمانی با گستره بینالمللی در قالب پوستر، پویانمایی و شعر در استان خوزستان شد.» سپس حجتالاسلام موسوی فرد، امام جمعه اهواز در ارتباط ویدئویی گفت: «سردار بزرگوار ما در همه قلبها به گونهای راهیافت که تا قرنها خاطرهاش در یادها باقی خواهد ماند.»
او ادامه داد: «روحیه حاج قاسم همچون امام(ره) بود و ویژگی ممتاز ایشان بود که هر جا میتوانست نیاز نیازمندی را برطرف کند، آنجا حضور مییافت.»
غلامرضا شریعتی استاندار خوزستان هم در سخنانی گفت:«استان خوزستان هم در هشت سال دفاع مقدس شاهد فداکاریهای حاج قاسم سلیمانی بود و هم در سیل خوزستان شاهد مدیریت و کنترل سیل توسط ایشان و یارانشان همچون ابومهدی المهندس بودیم.» او با اشاره به جشنواره ذوالفقار گفت:«این جشنواره موجب پیوند هنری با یادبود شهید سلیمانی است و انتظار میرود از دل این جشنواره شاهد رویشهای جدیدی باشیم.» استاندار خوزستان اعلام کرد: «آمادگی این را داریم که دبیرخانه دائمی این جشنواره را تشکیل دهیم و ذرهای از دینمان به مالک اشتر انقلاب اسلامی را ادا کنیم.»
محمد جوروند مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان هم در سخنانی گفت: «به نیابت از هنرمندان خوزستان اعلام آمادگی میکنیم که میزبان شایستهای برای هنرمندان رشتههای مختلف با نام و یاد شهید سلیمانی باشیم.»
در ادامه مراسم ارتباط مستقیم اینترنتی با کرمان برای رونمایی از پوستر دومین جشنواره تئاتر خیابانی سردار آسمانی برقرار شد.
محمدرضا علیزاده، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان در این ارتباط ویدئویی که از کنار مزار شهید سلیمانی برقرار شد، با اشاره به حضور رضا ایرانمنش بازیگر سینما و جانباز دفاع مقدس در این مراسم گفت:«پس از شهادت سردار سلیمانی، جامعه فرهنگی هنری جزو اولین گروههایی بود که برنامههایی برای این موضوع تدارک دید.»
او افزود: «دومین دوره جشنواره تئاتر خیابانی در دیماه (اول تا ششم دی) و سالگرد شهادت سردار سلیمانی در سه بخش خیابانی، صحنهای و نمایشنامه برگزار میشود.»
در ادامه و پس از اجرای موسیقی زنده، کلیپ ساخت سردیس شهید سلیمانی توسط هنرمند مجسمهساز صبرعلی لوایی که در جشنواره دوازدهم تجسمی فجر هم شرکت داده بود، پخش شد.
در این بخش قرار بود سردار علی فضلی هم حضور یابد و از رشادتهای شهید سلیمانی بگوید که بهدلیل مساعد نبودن وضعیت جسمانی و توصیه اکید پزشکان، این موضوع ممکن نشد، اما به احترام خانواده شهید سلیمانی پیامی به مراسم فرستاد که در بخشی از آن آمده است: «سخن گفتن از شخصیتی که سراسر عمر خود را وقف کشور کرده، امری سهل و ممتنع است.»
سعی کردم شجاعت و صلابت سردار در سردیس حفظ شود
صبرعلی لوایی
سازنده سردیس شهید سلیمانی
سال گذشته نزدیک برگزاری دوازدهمین جشنواره تجسمی فجر بودیم که به خاطر شهادت سردار سلیمانی از من خواستند در غرفه سردار سلیمانی حاضر شوم و سردیس ایشان را بسازم.
غرفهای در جشنواره تجسمی فجر به این موضوع اختصاص داده بودند که مربوط به سردار سلیمانی بود. یک نقاش پیشکسوت هم همان 10 روز جشنواره در این غرفه یک اثر زیبا خلق کرد. من نیز سردیس ایشان را در ابعاد 5/1 برابر طبیعی و به ارتفاع 85 سانتیمتر ساختم. من 10 روز در آنجا مدلاژ کار را ساختم و وقتی از آن دیدن کردند خوششان آمد و طی برنامهای آن را ریختهگری برنزی کردیم و ساختیم. اکنون پس از گذشت چند ماه این سردیس در حضور خانواده سردار رونمایی شد.
این کار با سایر آثارم متفاوت است. بیست روز مانده به جشنواره این موضوع را به من گفتند و من در ابتدا قبول نمیکردم چون سردار مرد بسیار بزرگی بود و باید یک اثر فاخر از ایشان ساخته میشد. اعتراضم به خاطر زمان محدود بود. اما چون اصرار زیادی شد قبول کردم و همه توانم را به کار بستم.
طی بیست روزی که فرصت داشتم تحقیق بسیاری در خصوص سردار و عکسهای ایشان کردم و سپس آن را ماکتسازی و طراحی کردم. من به این نتیجه رسیدم که باید اثری خلق کنم که شجاعت و صلابت سردار سلیمانی در آن حفظ شود. امیدوارم که اینگونه شده باشد.
سیاستگذار یا مجری سیاستهای نظام؟
محمد صدر
عضو مجمع تشخیص مصلحت
حضور وزیر امور خارجه در جلسه دیروز مجلس همراه با حاشیههایی بوده است. از توهینهایی که به محمدجواد ظریف شده تا انتقاداتی که برخی نمایندگان بر دستگاه دیپلماسی وارد کردند. به نظر میرسد کلیت برخی ادعاها و انتقادات نمایندگان از وزیر خارجه ناظر بر فهم این مسأله است که آیا دستگاه دیپلماسی و شخص وزیر خارجه سیاستگذار در حوزه سیاست خارجی است یا مجری؟ آنها که اطلاعی از ساختار حقوقی و حقیقی تصمیمسازیها در عرصه سیاست خارجی و بخصوص موارد و موضوعات مهم دارند، میدانند که مسائل مهم این حوزه ابتدا در شورای عالی امنیت ملی بحث و بررسی میشود که اعضای آن از جمله رؤسای سه قوه مشخص است.
نکته مهم دیگر اینکه سیاستگذاریها در شورای عالی امنیت ملی وقتی به تصویب میرسد برای اجرایی شدن باید به تأیید رهبری انقلاب برسد و در حقیقت تا این تأیید حاصل نشود، سیاستها وارد مرحله اجرایی نمیشود. بنا بر این تصمیمگیری درباره موضوعات مهمی همچون امضای برجام یا خروج از آن یا سیاستهای منطقهای موضوعاتی نیستند که وزارت خارجه به صورت مستقل خودش تصمیم بگیرد و خودش هم اجرا کند. البته که وزارت خارجه با بحثهای کارشناسی خود زمینه اجرای سیاستها را تنظیم و تسهیل میکند.
نکته دیگری که شنیدم برخی نمایندگان خیلی روی آن مانور دادند و البته ادعا کردند ترسیم یک دو گانه سازی درباره دیپلماسی و مقاومت یا «سلیمانی- ظریف» بوده و وزیر خارجه را متهم کردهاند که شجاعت و درایت شهید سلیمانی را نداشته یا راه متفاوتی را پیموده است. در این باب توضیح این نکته ضروری است که اساساً وظایف وزارت خارجه با سپاه قدس و در کل سپاه پاسداران متفاوت است. با این وجود آقای ظریف و شهید سلیمانی هم به لحاظ عاطفی و هم فکری بسیار به هم نزدیک بودند.
ما مرحوم شهید سلیمانی را مرتب در وزارت خارجه میدیدیم که برای هماهنگی و همفکری با آقای ظریف به وزارت خارجه میآمدند. منتقدان یا از این روابط اطلاع ندارند یا تصور میکنند با چنین ادعاهایی میتوانند به ظریف ضربه بزنند حال آنکه اتفاقاً هنر هر دو بزرگوار یاد شده همین بود که بخش سیاسی و نظامی را بخوبی در مورادی که لازم بود هماهنگ میکردند و این هماهنگیها هم عمدتاً در خود شورای عالی امنیت ملی انجام میشد. به طور مشخص همکاریهای این دو بخش درخصوص تحولات منطقه و براساس سیاست گذاریهای نظام در لبنان، حمایت از فلسطین، سوریه، عراق و یمن مشهود و محسوس بود و اگر نبود این هماهنگی، نظام جمهوری اسلامی ایران حتماً در موارد یاد شده به موفقیتهای بدست آمده نمیرسید.
بنابراین منتقدان اطلاعات خود را تکمیل کنند و بدانند که موفقیتهای منطقهای ما مرهون تلاشها و هماهنگیها، شجاعت و درایت ظریف و سلیمانی است. این نکتهای که آقای ظریف در صحن مجلس اشاره کردند که روابط و هماهنگی او با شهید سلیمانی را منتقدان باید از آنهایی بپرسند که با شهید سلیمانی و سید حسن نصرالله دم خور هستند، نکته بجا و دقیقی است.
رهبری انقلاب پیش از این هم درباره ظریف و هم درباره دیپلماتها اظهار نظر کردهاند و بنده هم اطلاع دارم که ایشان نگاه ویژهای به آقای ظریف دارند و او را یک کارشناس و خبره در حوزه سیاست خارجی میدانند که همه تلاشش در مسیر تحقق منافع ملی است.
در نهایت اینکه اگر چه انتقاد حق نمایندگان مجلس است اما شایستهتر بود که ملاحظه جایگاه وزارت خارجه را هم میکردند. ظریف همین چند روز پیش در جلسه شورای امنیت، دفاع قاطعی از منافع ایران کرد که بازتاب گستردهای هم در سطح جهان داشت. حال به فاصله چند روز چنین مواجههای با رئیس دستگاه دیپلماسی بدون توجه به تبعات بینالمللی آن چندان زیبنده نبود.
عضو مجمع تشخیص مصلحت
حضور وزیر امور خارجه در جلسه دیروز مجلس همراه با حاشیههایی بوده است. از توهینهایی که به محمدجواد ظریف شده تا انتقاداتی که برخی نمایندگان بر دستگاه دیپلماسی وارد کردند. به نظر میرسد کلیت برخی ادعاها و انتقادات نمایندگان از وزیر خارجه ناظر بر فهم این مسأله است که آیا دستگاه دیپلماسی و شخص وزیر خارجه سیاستگذار در حوزه سیاست خارجی است یا مجری؟ آنها که اطلاعی از ساختار حقوقی و حقیقی تصمیمسازیها در عرصه سیاست خارجی و بخصوص موارد و موضوعات مهم دارند، میدانند که مسائل مهم این حوزه ابتدا در شورای عالی امنیت ملی بحث و بررسی میشود که اعضای آن از جمله رؤسای سه قوه مشخص است.
نکته مهم دیگر اینکه سیاستگذاریها در شورای عالی امنیت ملی وقتی به تصویب میرسد برای اجرایی شدن باید به تأیید رهبری انقلاب برسد و در حقیقت تا این تأیید حاصل نشود، سیاستها وارد مرحله اجرایی نمیشود. بنا بر این تصمیمگیری درباره موضوعات مهمی همچون امضای برجام یا خروج از آن یا سیاستهای منطقهای موضوعاتی نیستند که وزارت خارجه به صورت مستقل خودش تصمیم بگیرد و خودش هم اجرا کند. البته که وزارت خارجه با بحثهای کارشناسی خود زمینه اجرای سیاستها را تنظیم و تسهیل میکند.
نکته دیگری که شنیدم برخی نمایندگان خیلی روی آن مانور دادند و البته ادعا کردند ترسیم یک دو گانه سازی درباره دیپلماسی و مقاومت یا «سلیمانی- ظریف» بوده و وزیر خارجه را متهم کردهاند که شجاعت و درایت شهید سلیمانی را نداشته یا راه متفاوتی را پیموده است. در این باب توضیح این نکته ضروری است که اساساً وظایف وزارت خارجه با سپاه قدس و در کل سپاه پاسداران متفاوت است. با این وجود آقای ظریف و شهید سلیمانی هم به لحاظ عاطفی و هم فکری بسیار به هم نزدیک بودند.
ما مرحوم شهید سلیمانی را مرتب در وزارت خارجه میدیدیم که برای هماهنگی و همفکری با آقای ظریف به وزارت خارجه میآمدند. منتقدان یا از این روابط اطلاع ندارند یا تصور میکنند با چنین ادعاهایی میتوانند به ظریف ضربه بزنند حال آنکه اتفاقاً هنر هر دو بزرگوار یاد شده همین بود که بخش سیاسی و نظامی را بخوبی در مورادی که لازم بود هماهنگ میکردند و این هماهنگیها هم عمدتاً در خود شورای عالی امنیت ملی انجام میشد. به طور مشخص همکاریهای این دو بخش درخصوص تحولات منطقه و براساس سیاست گذاریهای نظام در لبنان، حمایت از فلسطین، سوریه، عراق و یمن مشهود و محسوس بود و اگر نبود این هماهنگی، نظام جمهوری اسلامی ایران حتماً در موارد یاد شده به موفقیتهای بدست آمده نمیرسید.
بنابراین منتقدان اطلاعات خود را تکمیل کنند و بدانند که موفقیتهای منطقهای ما مرهون تلاشها و هماهنگیها، شجاعت و درایت ظریف و سلیمانی است. این نکتهای که آقای ظریف در صحن مجلس اشاره کردند که روابط و هماهنگی او با شهید سلیمانی را منتقدان باید از آنهایی بپرسند که با شهید سلیمانی و سید حسن نصرالله دم خور هستند، نکته بجا و دقیقی است.
رهبری انقلاب پیش از این هم درباره ظریف و هم درباره دیپلماتها اظهار نظر کردهاند و بنده هم اطلاع دارم که ایشان نگاه ویژهای به آقای ظریف دارند و او را یک کارشناس و خبره در حوزه سیاست خارجی میدانند که همه تلاشش در مسیر تحقق منافع ملی است.
در نهایت اینکه اگر چه انتقاد حق نمایندگان مجلس است اما شایستهتر بود که ملاحظه جایگاه وزارت خارجه را هم میکردند. ظریف همین چند روز پیش در جلسه شورای امنیت، دفاع قاطعی از منافع ایران کرد که بازتاب گستردهای هم در سطح جهان داشت. حال به فاصله چند روز چنین مواجههای با رئیس دستگاه دیپلماسی بدون توجه به تبعات بینالمللی آن چندان زیبنده نبود.
ظریف در میانه میدان
سید محمدصادق خرازی
سفیر سابق ایران در سازمان ملل
از آمدورفت چهرههایی که چون شهاب در این دنیای فانی درخشیدند، چشمم به نور ایمان و ایثار بزرگانی روشن بود که امروز در بهشت برین در کنار اولیای الهی، در مقام شامخ شهید سکنی دارند؛ از شهید بزرگوار سردار اسلام دکتر چمران که روزگار نوجوانیام با همراهی ایشان در دهلاویه گذشت تا اندکی بعد در دفتر حزب جمهوری اسلامی در تهران و درک گوشهای از عظمت شهید والامقام دکتر بهشتی که به تعبیر راستین امام راحل، «یک ملت بود.» در این قافله سرسپردگان راه حق و دلدادگان مسیر اعتلای ملک و دین بودند دوستان و همراهانی که جوانی و میانسالیام با حظ حضور آسمانیشان در این دنیای خاکی سپری شد که آخرینشان سردار سربهدار ماندگار ایران و اسلام، شهید والامقام حاج قاسم بود که چون نگین خاتم سلیمانی، بر دستها و دلهای عزادار مردم قدردان و وفادار ایران و عراق به سوی بهشت ابدی بدرقه شد.
حاج قاسم نه یک فرد، که یک مکتب است که کمین شبپرستان و شبیخون راهزنان نور او را بیشتر و راه او را پررهروتر کرد. این خون ریخته در سرزمین حسین (ع) هماره تازه و گرم میجوشد و با غیرتش جهانی میخروشد. قاسم صورت و سیرت مقاومت بود؛ راه و روح مبارزه. مرد دفاع بود نه جنگ. عارف زاهد بود و عاشق شاهد. قدرتش نه بر پایه سیطره بر نیزه که سلطه بر دلهای مردم بود و همان بود که همه را فرزند خود میدانست با حجاب و کمحجاب را. این بود که در فراقش از اصولگراترین یاران تا چهرههای خارج از ایران گریستند؛ چون قاسم نماد آبرو و آرزوی ایران است.
در سالهای طولانی درک حضور منورش او را دیپلماتی بزرگ دیدم؛ یک انقلابی غیور که مذاکره را اصل میدانست و هرگز راه را بر گفتوگو نمیبست. در این مسیر یکی از همراهان همیشگی، یاران وفادار و همفکران فداکارش محمدجواد ظریف بود. این دو سردار یک جبهه دفاع بودند در دو کسوت. هر دو برای یک هدف و یک آرمان پا به عرصه مبارزه نفسگیر با دشمنی در دو جبهه نهادند؛ دشمنی که اشغالگر بود و تحریمگر. با یکی باید در لباس نظامی جنگید و با دیگری در کسوت دیپلماسی. به واسطه سالها حضورم در سازمان ملل شهادت میدهم که هماوردی ظریف در جلسه مجازی شورای امنیت در هفته گذشته، کم از جنگ طاقتفرسای نظامی در جبهه دفاع از تمامیت ارضی ایران نداشت. ظریف مستظهر به حمایت ملتی بود که غرور و شرف و آبروی خود را نمیبازند حتی در آوردگاهی که امریکا با تمام توانش به میدان آمده و اذناب خود را در منطقه آماده کرده باشد.
حال چند روزی پس از این نبرد سخت، فرمانده میدان در حلقه نمایندگان مجلس آماج بدترین توهینها قرار میگیرد. همان وزیر خارجهای که رهبر معظم انقلاب او را «امین، غیور، شجاع و متدین» خواندند. کمتر مسئولی در جمهوری اسلامی تاکنون با چنین تعابیر حکیمانه و حمایتهای پدرانهای از سوی مقام معظم رهبری روبهرو شده است. ظریف همان دیپلمات کارکشتهای است که جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی امریکا در کتابش مینویسد نگران دیدار ترامپ با او بوده چون میترسید ایرانیها در مذاکرات احتمالی خیلی بهتر از رئیسجمهوری امریکا عمل کنند. همان ترامپ که مخالف مذاکرات کری با ظریف بود و همان کری که ظریف او را در مذاکرات هستهای مات کرد. قدرت او در مذاکرات را همه دیپلماتهای بزرگ جهان اذعان کردهاند از پطروس غالی تا هنری کیسینجر که او را «دشمن قابل احترام» خواند.
ظریف در میدان نبرد، در جبهه پایداری از انقلاب اسلامی ایران تنها ایستاد تا جایی که رهبری با صدای بلند چندین بار از پیکارگران عرصه جبهه خارجی نام بردهاند. ظریف مردانه ایستاده است در برابر خودی و در برابر غیرخودی تنها ایستاد و نیکبختانه در سپهر تاریخ ایران ماندگار مانده است.
سفیر سابق ایران در سازمان ملل
از آمدورفت چهرههایی که چون شهاب در این دنیای فانی درخشیدند، چشمم به نور ایمان و ایثار بزرگانی روشن بود که امروز در بهشت برین در کنار اولیای الهی، در مقام شامخ شهید سکنی دارند؛ از شهید بزرگوار سردار اسلام دکتر چمران که روزگار نوجوانیام با همراهی ایشان در دهلاویه گذشت تا اندکی بعد در دفتر حزب جمهوری اسلامی در تهران و درک گوشهای از عظمت شهید والامقام دکتر بهشتی که به تعبیر راستین امام راحل، «یک ملت بود.» در این قافله سرسپردگان راه حق و دلدادگان مسیر اعتلای ملک و دین بودند دوستان و همراهانی که جوانی و میانسالیام با حظ حضور آسمانیشان در این دنیای خاکی سپری شد که آخرینشان سردار سربهدار ماندگار ایران و اسلام، شهید والامقام حاج قاسم بود که چون نگین خاتم سلیمانی، بر دستها و دلهای عزادار مردم قدردان و وفادار ایران و عراق به سوی بهشت ابدی بدرقه شد.
حاج قاسم نه یک فرد، که یک مکتب است که کمین شبپرستان و شبیخون راهزنان نور او را بیشتر و راه او را پررهروتر کرد. این خون ریخته در سرزمین حسین (ع) هماره تازه و گرم میجوشد و با غیرتش جهانی میخروشد. قاسم صورت و سیرت مقاومت بود؛ راه و روح مبارزه. مرد دفاع بود نه جنگ. عارف زاهد بود و عاشق شاهد. قدرتش نه بر پایه سیطره بر نیزه که سلطه بر دلهای مردم بود و همان بود که همه را فرزند خود میدانست با حجاب و کمحجاب را. این بود که در فراقش از اصولگراترین یاران تا چهرههای خارج از ایران گریستند؛ چون قاسم نماد آبرو و آرزوی ایران است.
در سالهای طولانی درک حضور منورش او را دیپلماتی بزرگ دیدم؛ یک انقلابی غیور که مذاکره را اصل میدانست و هرگز راه را بر گفتوگو نمیبست. در این مسیر یکی از همراهان همیشگی، یاران وفادار و همفکران فداکارش محمدجواد ظریف بود. این دو سردار یک جبهه دفاع بودند در دو کسوت. هر دو برای یک هدف و یک آرمان پا به عرصه مبارزه نفسگیر با دشمنی در دو جبهه نهادند؛ دشمنی که اشغالگر بود و تحریمگر. با یکی باید در لباس نظامی جنگید و با دیگری در کسوت دیپلماسی. به واسطه سالها حضورم در سازمان ملل شهادت میدهم که هماوردی ظریف در جلسه مجازی شورای امنیت در هفته گذشته، کم از جنگ طاقتفرسای نظامی در جبهه دفاع از تمامیت ارضی ایران نداشت. ظریف مستظهر به حمایت ملتی بود که غرور و شرف و آبروی خود را نمیبازند حتی در آوردگاهی که امریکا با تمام توانش به میدان آمده و اذناب خود را در منطقه آماده کرده باشد.
حال چند روزی پس از این نبرد سخت، فرمانده میدان در حلقه نمایندگان مجلس آماج بدترین توهینها قرار میگیرد. همان وزیر خارجهای که رهبر معظم انقلاب او را «امین، غیور، شجاع و متدین» خواندند. کمتر مسئولی در جمهوری اسلامی تاکنون با چنین تعابیر حکیمانه و حمایتهای پدرانهای از سوی مقام معظم رهبری روبهرو شده است. ظریف همان دیپلمات کارکشتهای است که جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی امریکا در کتابش مینویسد نگران دیدار ترامپ با او بوده چون میترسید ایرانیها در مذاکرات احتمالی خیلی بهتر از رئیسجمهوری امریکا عمل کنند. همان ترامپ که مخالف مذاکرات کری با ظریف بود و همان کری که ظریف او را در مذاکرات هستهای مات کرد. قدرت او در مذاکرات را همه دیپلماتهای بزرگ جهان اذعان کردهاند از پطروس غالی تا هنری کیسینجر که او را «دشمن قابل احترام» خواند.
ظریف در میدان نبرد، در جبهه پایداری از انقلاب اسلامی ایران تنها ایستاد تا جایی که رهبری با صدای بلند چندین بار از پیکارگران عرصه جبهه خارجی نام بردهاند. ظریف مردانه ایستاده است در برابر خودی و در برابر غیرخودی تنها ایستاد و نیکبختانه در سپهر تاریخ ایران ماندگار مانده است.
تعاونیها شفافیت و نوآوری
محمدجعفرکبیری
معاون وزارت تعاون
بنگاههای عضومحور از جمله تعاونیها، کسبوکارهایی هستند که به شفافیت عملکرد معروف هستند. این شفافیت، به گواهی تاریخ آنها، ناشی از رویکردی است که این بنگاهها در بدو شکلگیری خود اتخاذ نمودند. با شکلگیری فضای رقابت سرمایهداری و عدم پایبندی بنگاههای سودمحور به مناسبات قانونی و اخلاقی و ورود آنها به فرآیندهای پیچیده و پنهانی که حقوق شهروندی، بویژه شهروندان طبقات غیرمرفه جامعه را تهدید میکرد، شرکتهای تعاونی بر اساس مبانی دموکراتیک شکل گرفتند و بدین ترتیب، شفافیت که آن روی دموکراسی است، به عنوان مفهومی کلیدی در بیانیه هویت تعاونیها قرار گرفت. در بیانیه بینالمللی هویت تعاونی که آخرین نسخه آن در سال 1995 در مجمع عمومی اتحادیه بینالمللی تعاون به تصویب رسید...
از جمله ارزشهای حاکم بر عملکرد تعاونیها عبارتند از صداقت (honesty) و شفافیت (openness)؛ بدان معنا که اعضای تعاونیها، به واسطه اصل نظارت دموکراتیک بر عملکرد مدیریت تعاونی، در جریان کلیه فعالیتهای تعاونی قرار میگیرند و مسئولیت عملکرد تعاونی را میپذیرند. بنابر همین ضرورت ذاتی، ملاحظه میشود که سیستم حسابداری تعاونیهای واقعی، عموماً شفافتر و واقعیتر از سایر بنگاههای تجاری بوده و حسابرسی آنها به مراتب آسانتر است.
اما مابهازای صداقت و شفافیت برای بنگاههای تعاونی در عرصه کسب و کار چیست؟ در تعاونیهای واقعی، شفافیت عملکرد تعاونی که بر اساس آگاهی و مسئولیت کلیه اعضا است، امکان اعتماد جمعی را در بنگاه فراهم میسازد. این اعتماد جمعی، اهرمی مهم در تحقق حس تعلق مالکیت جمعی اعضا نسبت به تعاونی است و نهایتاً بنگاهی که اعضایش نسبت به آن حس مالکیت جمعی داشته باشند، نقشی کلیدی در پشتیبانی و تقویت عملکرد مدیریت آن بنگاه خواهند داشت.
این، یعنی ایجاد حس تعلق به بنگاه، چیزی است که اغلب بنگاههای تجاری غیر عضومحور، کمتر توانستهاند به آن دست یابند، هرچند در این راه اقدام به اتخاذ سیاستهای مختلف از جمله سهامدار کردن کارکنان شرکت نمودهاند. اما واقعیت آن است که در بنگاههای عضومحور، اعضا علاوه بر کاربران، مالکان جمعی تعاونی نیز هستند و تحت یک مدیریت ارزش محور، بخوبی میتوانند در فرآیندی همافزا، عملکرد تعاونی را پشتیبانی نمایند. در بحران مالی 1998 آسیا، مطالعات به عمل آمده نشان میدهد که بنگاههای تعاونی به واسطه همین فرآیند همافزا، توانسته بودند تابآوری بیشتری از خود در مقایسه با سایر بنگاههای تجاری نشان دهند.
توسعه تعاونیها منجر به بازتوزیع عادلانه ثروت در اقتصاد میشود و همچنین بسترساز مناسبی برای توسعه رفاه اجتماعی از طریق مشارکت مردمی هستند. «نیاز مشترک» که مبنای تشکیل تعاونیهاست، الهام بخش استراتژیهای بدیع و نوآورانهای در اعضا و مدیریت ارزشمحور نیز میباشد. تعلق مشترک و مسئولیت جمعی حاصل از شفافیت عملکرد، این امکان را فراهم میسازد تا اعضا و مدیریت برای حفظ و رشد تعاونیشان به راه حلهای بدیع برسند، مثلاً وارد فضاهایی از کسب و کار شوند که برای معمولاً بنگاههای تجاری غیرتعاونی که عموماً بزرگ هستند، مقرون به صرفه نیستند. همچنین، در یک تحقیق بینالمللی تطبیقی که در سال 2016 بین تعاونیها و بنگاههای غیرتعاونی صورت گرفت، ملاحظه شد که تعاونیها در مقایسه با غیرتعاونیها 10 درصد بیشتر به نوآوری به عنوان سه اولویت اول خود تأکید دارند. این امر، با توجه به ماهیت ارزشمحور تعاونیها و استفاده از بازارهای خاص سرمایه به گونهای که شرط استقلالشان را به خطر نیندازد و موارد دیگر، کاملاً منطقی به نظر میرسد.
سامانه جامع و هوشمند بخش تعاون برای توسعه شفافیت از طریق توسعه دولت الکترونیک و حذف گرههای فسادزا در بخش دولتی و غیردولتی از طریق نظارت هوشمند و مستمر اعضا طراحی و به بهرهبرداری رسیده است و همچنین مرکزی نوآوری نیز با هدف افزایش بهرهوری تعاونیها از طریق ارائه مشاوره کسب وکار و حمایت از R&D تعاونیها و ایجاد فضای مشترک با شرکتهای دانش بنیان و نوآور به منظور گذر از تعاونیهای سنتی به تعاونیهای مدرن و رقابتپذیر در هفت استان کشور راهاندازی شده است. توسعه شفافیت و نوآوری افق روشن اعتماد عمومی به کارکرد تعاونیها است.
منابع در روزنامه ایران محفوظ است.
معاون وزارت تعاون
بنگاههای عضومحور از جمله تعاونیها، کسبوکارهایی هستند که به شفافیت عملکرد معروف هستند. این شفافیت، به گواهی تاریخ آنها، ناشی از رویکردی است که این بنگاهها در بدو شکلگیری خود اتخاذ نمودند. با شکلگیری فضای رقابت سرمایهداری و عدم پایبندی بنگاههای سودمحور به مناسبات قانونی و اخلاقی و ورود آنها به فرآیندهای پیچیده و پنهانی که حقوق شهروندی، بویژه شهروندان طبقات غیرمرفه جامعه را تهدید میکرد، شرکتهای تعاونی بر اساس مبانی دموکراتیک شکل گرفتند و بدین ترتیب، شفافیت که آن روی دموکراسی است، به عنوان مفهومی کلیدی در بیانیه هویت تعاونیها قرار گرفت. در بیانیه بینالمللی هویت تعاونی که آخرین نسخه آن در سال 1995 در مجمع عمومی اتحادیه بینالمللی تعاون به تصویب رسید...
از جمله ارزشهای حاکم بر عملکرد تعاونیها عبارتند از صداقت (honesty) و شفافیت (openness)؛ بدان معنا که اعضای تعاونیها، به واسطه اصل نظارت دموکراتیک بر عملکرد مدیریت تعاونی، در جریان کلیه فعالیتهای تعاونی قرار میگیرند و مسئولیت عملکرد تعاونی را میپذیرند. بنابر همین ضرورت ذاتی، ملاحظه میشود که سیستم حسابداری تعاونیهای واقعی، عموماً شفافتر و واقعیتر از سایر بنگاههای تجاری بوده و حسابرسی آنها به مراتب آسانتر است.
اما مابهازای صداقت و شفافیت برای بنگاههای تعاونی در عرصه کسب و کار چیست؟ در تعاونیهای واقعی، شفافیت عملکرد تعاونی که بر اساس آگاهی و مسئولیت کلیه اعضا است، امکان اعتماد جمعی را در بنگاه فراهم میسازد. این اعتماد جمعی، اهرمی مهم در تحقق حس تعلق مالکیت جمعی اعضا نسبت به تعاونی است و نهایتاً بنگاهی که اعضایش نسبت به آن حس مالکیت جمعی داشته باشند، نقشی کلیدی در پشتیبانی و تقویت عملکرد مدیریت آن بنگاه خواهند داشت.
این، یعنی ایجاد حس تعلق به بنگاه، چیزی است که اغلب بنگاههای تجاری غیر عضومحور، کمتر توانستهاند به آن دست یابند، هرچند در این راه اقدام به اتخاذ سیاستهای مختلف از جمله سهامدار کردن کارکنان شرکت نمودهاند. اما واقعیت آن است که در بنگاههای عضومحور، اعضا علاوه بر کاربران، مالکان جمعی تعاونی نیز هستند و تحت یک مدیریت ارزش محور، بخوبی میتوانند در فرآیندی همافزا، عملکرد تعاونی را پشتیبانی نمایند. در بحران مالی 1998 آسیا، مطالعات به عمل آمده نشان میدهد که بنگاههای تعاونی به واسطه همین فرآیند همافزا، توانسته بودند تابآوری بیشتری از خود در مقایسه با سایر بنگاههای تجاری نشان دهند.
توسعه تعاونیها منجر به بازتوزیع عادلانه ثروت در اقتصاد میشود و همچنین بسترساز مناسبی برای توسعه رفاه اجتماعی از طریق مشارکت مردمی هستند. «نیاز مشترک» که مبنای تشکیل تعاونیهاست، الهام بخش استراتژیهای بدیع و نوآورانهای در اعضا و مدیریت ارزشمحور نیز میباشد. تعلق مشترک و مسئولیت جمعی حاصل از شفافیت عملکرد، این امکان را فراهم میسازد تا اعضا و مدیریت برای حفظ و رشد تعاونیشان به راه حلهای بدیع برسند، مثلاً وارد فضاهایی از کسب و کار شوند که برای معمولاً بنگاههای تجاری غیرتعاونی که عموماً بزرگ هستند، مقرون به صرفه نیستند. همچنین، در یک تحقیق بینالمللی تطبیقی که در سال 2016 بین تعاونیها و بنگاههای غیرتعاونی صورت گرفت، ملاحظه شد که تعاونیها در مقایسه با غیرتعاونیها 10 درصد بیشتر به نوآوری به عنوان سه اولویت اول خود تأکید دارند. این امر، با توجه به ماهیت ارزشمحور تعاونیها و استفاده از بازارهای خاص سرمایه به گونهای که شرط استقلالشان را به خطر نیندازد و موارد دیگر، کاملاً منطقی به نظر میرسد.
سامانه جامع و هوشمند بخش تعاون برای توسعه شفافیت از طریق توسعه دولت الکترونیک و حذف گرههای فسادزا در بخش دولتی و غیردولتی از طریق نظارت هوشمند و مستمر اعضا طراحی و به بهرهبرداری رسیده است و همچنین مرکزی نوآوری نیز با هدف افزایش بهرهوری تعاونیها از طریق ارائه مشاوره کسب وکار و حمایت از R&D تعاونیها و ایجاد فضای مشترک با شرکتهای دانش بنیان و نوآور به منظور گذر از تعاونیهای سنتی به تعاونیهای مدرن و رقابتپذیر در هفت استان کشور راهاندازی شده است. توسعه شفافیت و نوآوری افق روشن اعتماد عمومی به کارکرد تعاونیها است.
منابع در روزنامه ایران محفوظ است.
پاسخ ظریف به حملات برخی از نمایندگان
تاریخ نشانخواهد داد
- گزارش «ایران» از جلسه پرتنش بهارستان
-ظریف: حرفها و توهین ها را به جان میخرم به من ذلیل گفتید در صورتی که مقام معظم رهبری شجاع گفته بود به من دروغگو گفتید در صورتی که ایشان صادق گفته بودند
همراه با یادداشت ها و گفتارهایی از- سید محمد صدر- سید صادق خرازی- سید مرتضی مبلغ- عباس سلیمی نمین- رامین مهمانپرست- علی نجفی خوشرودی
- محمد مهاجری
2 و 3
- محمد مهاجری
2 و 3
فریاد حریف - منطق ظریف
جواد دلیری
سردبیر
یک - روز سهشنبه محمدجواد ظریف به عنوان سخنگوی ملت ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد، خوی استبدادی حاکمیت امریکا را عیانتر و صدای رسای دفاع از حقوق و منافع ایران را بلندتر فریاد زد. او در سازمان ملل زورگویی ۷۰ ساله امریکا – از مصدق تا امروز- را برملا کرد، مقتدرانه گفت که ما به فشار چه از جانب دولتهای خارجی و چه از جانب نهادهای بینالمللی تن در نمیدهیم. او اما چون وصیت امام راحل که فرموده بود هرچه فریاد دارید بر سر امریکا بزنید فریاد زد تا جهان را همراه ایران در برابر زورگویی امریکا کند. دیروز اما در مجلس انقلابی ایران به جای تقدیر و تشکر از مواضع انقلابی و ملی ظریف، بر سر او فریادها زده شد و به جای آنکه امریکا رسواتر شود وزیر خارجه ایران اسلامی که رهبری نظام او را «امین، غیور، شجاع و متدین» توصیف کرده بودند، دروغگو خواندند. البته این بار ظریف در برابر نمایندگان ملت سر تعظیم فرود آورد و دربرابر توهینها پاسخهای ملی داد.
دو - سیاست خارجی همواره در تلاطم بین دو قطب واقعگرایی و ذهنیت گرایی بوده؛ جایی که شناخت واقعی مناسبات بینالملل بر خیال تغییر روند جهانی غلبه میکند و منافع ملی را نه بر حسب آرزوهای محال که بر مبنای واقعیات شناسایی و دنبال می کند. برخلاف سیاست داخلی که تحت نفوذ دولتها است صحنه سیاست بینالملل خارج از اراده صرف و سیطره آنها قرار دارد. در سیاست داخلی غالباً گفته میشود دولتها بازیگر بیرقیب هستند اما در محیط بینالمللی آنها با چندین رقیب یا متغیر روبهرو هستند. در چنین محیط پیچیدهای نمیتوان و نباید با همان نگاه و ادبیاتی سخن گفت که مقابل گروههای داخلی.
در ادبیات سیاسی امروز، تعبیر دقیقتری برای اصل واقعگرایی در سیاست خارجی استفاده میشود و آن مفهوم «عقلانیت» است. طبق این اصل، ارزش و اعتبار هر سیاستی با قاعده سود و زیان سنجیده میشود و سیاست خارجی آن دولتی به صفت عقلانیت مزین میشود که بتواند با برقراری تناسب درست میان امکانات داخلی و اهداف خارجی، حداکثر منافع را برای ملت خویش به ارمغان آورد.
سه - جامعه ایران نظارهگر فصل جدیدی از رفتار جریان مخالف دولت است که مشخصه آن تندخویی و پرخاشگری است. گرچه ذهن و خاطر ایرانیان به صداهای افراطی آشنا است اما حتی کسانی که دورههای مختلف کشمکشهای چپ و راست را تجربه کردهاند، گواهی میدهند که این سطح از تندخویی و بدگویی علیه دولتمردان را سراغ ندارند. گویی همه کسانی که توپخانه توهین علیه دولت روشن کردهاند معتقدند که برای متوقف ساختن چرخ قوه مجریه هر رفتار و گفتاری رواست.
عرف و تجربه دنیای سیاست میگوید که طایفهای از بازیگران سیاسی از درشتگویی و تهدید و تندروی در زبان و قلم بهعنوان ابزاری برای نمایش قدرت بهره میجویند. آنها با نهایت توان بر شیپور مخالفت میدمند تا جبهه و اردوی خویش را در موضع برتر و مسلط نشان دهند اما این پندار اهل افراط غالباً با آنچه در دنیای واقعی ناظران سیاست سنجش میکنند، یکسان نیست. جبهه مخالفان تندرو بر این گمانند که هیاهو و شلوغکاری در میدان سیاست هیچ نتیجهای نداشته باشد دستکم فضا را برای چند صباح ملتهب میسازد. از یک طرف دریافتهاند که برای دولت آرامش نقش اکسیژن حیاتبخش را دارد و هر تلنگری به فضای امن و آرام جامعه میتواند تمرکز دولت را بر هم زند. حسن روحانی نیز بارها تأکید کرده که مهمترین سلاح اهل افراط همانا بر هم زدن اعتدال و آرامش است. از این منظر اگر در اتفاقات روزهای اخیر بنگریم، میتوان گفت ظاهراً در مواضع تندروها هر بار یک وزیر یا ارگانی از دولت هدف حمله قرار میگیرد اما واقعیت این است که فلشها، گفتمان و برنامه اصلی دولت یعنی اعتدال را نشانه رفته است.
چهار - منافع ملی همچون دیگر آرمانهای والای مردم، قصه پر غصهای در اندیشه و عمل جریانهای سیاسی دارد. در این سامان ظاهراً هیچ کس به انکار این اصل نمیپردازد اما در عمل، این منافع و منویات برخی جناحها و اشخاص است که جای منافع ملی مینشیند. برخی مدعیان در گرامیداشت منافع ملی سخنها میرانند اما هر تصمیم معطوف به آن را با برداشتهای جناحی و گروهی ارزیابی می کنند. منافع ملی بر یک منطق نیرومند در زندگی سیاسی بشر متکی است و آن اینکه کشورها همانند افراد – که مخلوقاتی عقلاً طالب نفع شخصیاند – دایم در جست وجوی منافع خویش هستند.
منافع ملی به دوران خود آگاهی ملتها درباره حقوق شان در عرصه دور از دسترسی به نام سیاست خارجی بر میگردد و زمانی این اصل محور و مدار تصمیم گیریها قرار گرفت که رقابت بر سر «سود» و «قدرت» به قانون طلایی مناسبات دولتها تبدیل شد. فصل مشترک بلامنازع، پاسداشت تأمین منافع ملی است اگر چه تحقق آن بسته به ماهیت فکری مجریان یا مدعیان، در دوگانه «واقعگرایی و ذهنیت گرایی» متفاوت است.
در این میان چنانچه منافع ملی مبنای تصمیمگیریها قرار گیرد، سیاست خارجی از چنبره امیال و سلیقه افراد و طبقه خاص خارج میشود. در یک مجموعه مبتنی بر منافع ملی، دیپلماسی توپی نیست که در میدان کشاکش جناحها به گردش در بیاید بلکه این اندیشه و علایق جوشیده از متن مطالبات مردم است که از مجرای اراده منتخبان آنها مواضع دیپلماتیک آن ملت را رقم میزند.
منافع ملی از آن جهت که بالاترین خیر و مصلحت است بر هر اصل دیگری تقدم دارد و در صحنه اجرا و عمل این قابلیت را دارد که ملاحظات و موانع بازدارنده را از مسیر مجریان بردارد.
با این وصف، اتفاقاتی که در برهه کنونی در قالب چالش برخی جناح ها با بدیهیترین اصول سیاست خارجی مردم سالار دیده میشود نشان از آن دارد که فاصلهای جدی تا نهادینه شدن ترجیح منافع ملی بر جناحی داریم. آنچه روز گذشته در صحن بهارستان حادث شد نمونهای بارز از این ادعاست که برخی دانسته یا ندانسته تضعیف رکن پایهای دولت و ویترین نظام در عرصه بینالمللی را با هدف کسب منافع زودگذر جناحی فرصتی مغتنم شمردند آن هم به نام دفاع از ملت!
سردبیر
یک - روز سهشنبه محمدجواد ظریف به عنوان سخنگوی ملت ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد، خوی استبدادی حاکمیت امریکا را عیانتر و صدای رسای دفاع از حقوق و منافع ایران را بلندتر فریاد زد. او در سازمان ملل زورگویی ۷۰ ساله امریکا – از مصدق تا امروز- را برملا کرد، مقتدرانه گفت که ما به فشار چه از جانب دولتهای خارجی و چه از جانب نهادهای بینالمللی تن در نمیدهیم. او اما چون وصیت امام راحل که فرموده بود هرچه فریاد دارید بر سر امریکا بزنید فریاد زد تا جهان را همراه ایران در برابر زورگویی امریکا کند. دیروز اما در مجلس انقلابی ایران به جای تقدیر و تشکر از مواضع انقلابی و ملی ظریف، بر سر او فریادها زده شد و به جای آنکه امریکا رسواتر شود وزیر خارجه ایران اسلامی که رهبری نظام او را «امین، غیور، شجاع و متدین» توصیف کرده بودند، دروغگو خواندند. البته این بار ظریف در برابر نمایندگان ملت سر تعظیم فرود آورد و دربرابر توهینها پاسخهای ملی داد.
دو - سیاست خارجی همواره در تلاطم بین دو قطب واقعگرایی و ذهنیت گرایی بوده؛ جایی که شناخت واقعی مناسبات بینالملل بر خیال تغییر روند جهانی غلبه میکند و منافع ملی را نه بر حسب آرزوهای محال که بر مبنای واقعیات شناسایی و دنبال می کند. برخلاف سیاست داخلی که تحت نفوذ دولتها است صحنه سیاست بینالملل خارج از اراده صرف و سیطره آنها قرار دارد. در سیاست داخلی غالباً گفته میشود دولتها بازیگر بیرقیب هستند اما در محیط بینالمللی آنها با چندین رقیب یا متغیر روبهرو هستند. در چنین محیط پیچیدهای نمیتوان و نباید با همان نگاه و ادبیاتی سخن گفت که مقابل گروههای داخلی.
در ادبیات سیاسی امروز، تعبیر دقیقتری برای اصل واقعگرایی در سیاست خارجی استفاده میشود و آن مفهوم «عقلانیت» است. طبق این اصل، ارزش و اعتبار هر سیاستی با قاعده سود و زیان سنجیده میشود و سیاست خارجی آن دولتی به صفت عقلانیت مزین میشود که بتواند با برقراری تناسب درست میان امکانات داخلی و اهداف خارجی، حداکثر منافع را برای ملت خویش به ارمغان آورد.
سه - جامعه ایران نظارهگر فصل جدیدی از رفتار جریان مخالف دولت است که مشخصه آن تندخویی و پرخاشگری است. گرچه ذهن و خاطر ایرانیان به صداهای افراطی آشنا است اما حتی کسانی که دورههای مختلف کشمکشهای چپ و راست را تجربه کردهاند، گواهی میدهند که این سطح از تندخویی و بدگویی علیه دولتمردان را سراغ ندارند. گویی همه کسانی که توپخانه توهین علیه دولت روشن کردهاند معتقدند که برای متوقف ساختن چرخ قوه مجریه هر رفتار و گفتاری رواست.
عرف و تجربه دنیای سیاست میگوید که طایفهای از بازیگران سیاسی از درشتگویی و تهدید و تندروی در زبان و قلم بهعنوان ابزاری برای نمایش قدرت بهره میجویند. آنها با نهایت توان بر شیپور مخالفت میدمند تا جبهه و اردوی خویش را در موضع برتر و مسلط نشان دهند اما این پندار اهل افراط غالباً با آنچه در دنیای واقعی ناظران سیاست سنجش میکنند، یکسان نیست. جبهه مخالفان تندرو بر این گمانند که هیاهو و شلوغکاری در میدان سیاست هیچ نتیجهای نداشته باشد دستکم فضا را برای چند صباح ملتهب میسازد. از یک طرف دریافتهاند که برای دولت آرامش نقش اکسیژن حیاتبخش را دارد و هر تلنگری به فضای امن و آرام جامعه میتواند تمرکز دولت را بر هم زند. حسن روحانی نیز بارها تأکید کرده که مهمترین سلاح اهل افراط همانا بر هم زدن اعتدال و آرامش است. از این منظر اگر در اتفاقات روزهای اخیر بنگریم، میتوان گفت ظاهراً در مواضع تندروها هر بار یک وزیر یا ارگانی از دولت هدف حمله قرار میگیرد اما واقعیت این است که فلشها، گفتمان و برنامه اصلی دولت یعنی اعتدال را نشانه رفته است.
چهار - منافع ملی همچون دیگر آرمانهای والای مردم، قصه پر غصهای در اندیشه و عمل جریانهای سیاسی دارد. در این سامان ظاهراً هیچ کس به انکار این اصل نمیپردازد اما در عمل، این منافع و منویات برخی جناحها و اشخاص است که جای منافع ملی مینشیند. برخی مدعیان در گرامیداشت منافع ملی سخنها میرانند اما هر تصمیم معطوف به آن را با برداشتهای جناحی و گروهی ارزیابی می کنند. منافع ملی بر یک منطق نیرومند در زندگی سیاسی بشر متکی است و آن اینکه کشورها همانند افراد – که مخلوقاتی عقلاً طالب نفع شخصیاند – دایم در جست وجوی منافع خویش هستند.
منافع ملی به دوران خود آگاهی ملتها درباره حقوق شان در عرصه دور از دسترسی به نام سیاست خارجی بر میگردد و زمانی این اصل محور و مدار تصمیم گیریها قرار گرفت که رقابت بر سر «سود» و «قدرت» به قانون طلایی مناسبات دولتها تبدیل شد. فصل مشترک بلامنازع، پاسداشت تأمین منافع ملی است اگر چه تحقق آن بسته به ماهیت فکری مجریان یا مدعیان، در دوگانه «واقعگرایی و ذهنیت گرایی» متفاوت است.
در این میان چنانچه منافع ملی مبنای تصمیمگیریها قرار گیرد، سیاست خارجی از چنبره امیال و سلیقه افراد و طبقه خاص خارج میشود. در یک مجموعه مبتنی بر منافع ملی، دیپلماسی توپی نیست که در میدان کشاکش جناحها به گردش در بیاید بلکه این اندیشه و علایق جوشیده از متن مطالبات مردم است که از مجرای اراده منتخبان آنها مواضع دیپلماتیک آن ملت را رقم میزند.
منافع ملی از آن جهت که بالاترین خیر و مصلحت است بر هر اصل دیگری تقدم دارد و در صحنه اجرا و عمل این قابلیت را دارد که ملاحظات و موانع بازدارنده را از مسیر مجریان بردارد.
با این وصف، اتفاقاتی که در برهه کنونی در قالب چالش برخی جناح ها با بدیهیترین اصول سیاست خارجی مردم سالار دیده میشود نشان از آن دارد که فاصلهای جدی تا نهادینه شدن ترجیح منافع ملی بر جناحی داریم. آنچه روز گذشته در صحن بهارستان حادث شد نمونهای بارز از این ادعاست که برخی دانسته یا ندانسته تضعیف رکن پایهای دولت و ویترین نظام در عرصه بینالمللی را با هدف کسب منافع زودگذر جناحی فرصتی مغتنم شمردند آن هم به نام دفاع از ملت!
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
بازی ارزی دشمن برای آشفته کردن کشور
-
ورود بانک مرکزی برای تثبیت ارز
-
تهرانیها زیر پوشش ماسک
-
همراهان خاموش شب
-
آقای توکلی شما چرا؟
-
فیلتر اینستاگرام کسب و کارهای بسیاری را دچار صدمه می کند
-
صفحه ویژه ایران قرن
-
دعوای کرونایی
-
سوگ سیاوشان در زاگرس
-
شهید سلیمانی مردمی بود و مردمی زیست
-
سیاستگذار یا مجری سیاستهای نظام؟
-
ظریف در میانه میدان
-
تعاونیها شفافیت و نوآوری
-
تاریخ نشانخواهد داد
-
فریاد حریف - منطق ظریف
اخبارایران آنلاین