نگاهی موشکافانه به وضعیت جریان اصلاحات در عصر جدید
بیستو پنج سال بعد از «دوم خرداد»
جعفر حسنخانی
سیاست پژوه
از دوم خرداد 1376 بیش از دو دهه میگذرد اما در همه این سالها این خاتمی بوده که رهبری جریان دموکراسیخواه اصلاحات را بر عهده داشته، او هیچگاه تلاش نکرده روندهای مردمسالارانه را در انتخاب رهبری جریان اصلاحات فعال کند و همواره خود را در جایگاه رهبری این حزب تثبیت کرده است.
مردی با عبای شکلاتی؛ عنوان برنامهای بود که هفته نامه چلچراغ در تاریخ پنجشنبه یکم دی ماه 1384 برای بدرقه رئیس جمهور اصلاحات برگزار کرد. از آن تاریخ به این سو با دوری رهبر جریان اصلاحات و جریان حامی او از قدرت تکاپو برای بازگشت به قدرت آغاز شد اما راه پر فراز و نشیبی را طی کرد.
سیدمحمد خاتمی که دوم خرداد 1376 توانسته بود با حمایت مخالفین رئیس جمهور وقت یعنی آقای هاشمی رفسنجانی، پیروز انتخابات شود حالا در سال 1384 قدرت را به مخالفین خود واگذار کرده بود و از آن زمان تا به امروز جریان اصلاحات در تمنای بازگشت خود بر مسند قدرت است. آنچه از پس سالها، امروز در جریان اصلاحات قابل مشاهده است حاصل زعامت آقای سید محمد خاتمی است که همواره در این سالها رهبری جریان اصلاحات را به عهده داشته است. او در پس این سالها در شرایط حاضر، روزهای سختی را پشت سر میگذارد و با بحرانهایی جدی رو به رو است که از جمله آنها می توان به موارد پیش رو اشاره کرد؛
بحران سرمایه انسانی
یکی از چالش های جدی اصلاحات نداشتن نسل جدید نیروهای دیوانسالار (بوروکرات) است. نیروهایی که تخصص حکمرانی و توان مدیریت کلان کشوری داشته باشند. از یک سو احزاب جریان اصلاحات به جای تربیت نیروی انسانی بوروکرات برای کشورداری و حکمرانی به عنوان یک وظیفه حزبی، همه سرمایه انسانی خود را تبدیل به روزنامهنگاران ایدهآلیست و پیکارجو نموده و از انجام این وظیفه مهم شانه خالی کردهاند و از دیگر سو وارد کردن همه نیروی انسانی اصلاحات در اقدامات قانون ستیزانه سال 88 عملاً جوانان این جریان را از کسب مناصب قانونی محروم کرد و راهی جز روزنامه نگاری نماند و این هزینه بزرگی بود که رهبر جریان اصلاحات در آن سال به آن فکر نکرده بود.
انتخابات 1400 و اعلام نامزدی مصطفی تاجزاده برای انتخابات ریاست جمهوری را میتوان سمبل بحران نیروی انسانی بوروکرات در جریان اصلاحات دانست.
ادبیات «موقعیت حساس کنونی» وبرساختهای رادیکال از عملکرد حاکمیت
این امکان را برای سید محمد خاتمی فراهم کرده تا همواره این جایگاه را برای خود توجیه و تثبیت کند و مانع تغییرات دموکراتیک در لایه رهبری این جریان شود . در کنار این مهم در این سالها با جایگزین شدن رویکرد جبههای به جای فعالیت حزبی در جریان اصلاحات، عملاً استقلال عمل احزاب اصلاح طلب از ایشان سلب شده و به واقع نوعی اقتدارگرایی درون تشکیلاتی شکل گرفته است. در این شرایط وقت آن است که نسل جدید اصلاح طلبان این پرسش را طرح کنند که آیا با وجود روندهای اقتدارگرایانه در تشکیلات و جریان اصلاحات، می توان دموکراسی را در جامعه بسط داد؟
بحران سرمایه اجتماعی
رهبر جریان اصلاحات همواره در جلسات خصوصی و نامه نگاریهای محرمانه ادعای تقلب گسترده در انتخابات را رد کرده است. اما برای از دست نرفتن سرمایه اجتماعی خود هیچگاه حاضر نشده به صورت علنی موضع خود را طرح کند و همواره در ساحت عمومی به ادعای اثبات نشده تقلب گسترده وفادار مانده است.
او همه آن سرمایه اجتماعی را در سالهای 1392 و 1396 بدون هیچ دستاوردی صرف حمایت از حسن روحانی کرد و امروز همه آن سرمایه اجتماعی بر باد رفته است. آقای خاتمی با پذیرش اشتباهات 88 با صرف بخش اندکی از سرمایه اجتماعی خود میتوانست راه بازگشت خود و حامیانش را به حاکمیت باز کند و در انتخابات 92 و 96 بدون کاندیدای عاریتی و اجارهای به رقابت در انتخابات بپردازد. با این حال او ترجیح داد با حمایت از روحانی راهبرد بازگشت بدون پذیرش اشتباه را دنبال کند.
نتیجه آن که دولت روحانی همه تخم مرغهای سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان را با ناکارآمدی خود یکجا شکست و مردم به حق، ناکارآمدی روحانی را ناکارآمدی اصلاح طلبان قلمداد کردند. روحانی در طول دوران ریاست جمهوری در جهت آشتی اصلاحطلبان با حاکمیت هم گام مؤثری برنداشت چراکه از این شرایط ذینفع بود چون علت وجودیاش وجود همین شکاف بود و منتفی شدن این شکاف معنای وجودی او را از بین می برد. احتمالاً بخش مؤثری از علت حل نشدن مسأله حصر در دولت اعتدال را باید در نتیجه همین مهم دانست.
بحران هویت
در درون جریان اصلاحات گرایشها و گروه هایی با تفاوت های چشمگیر دیده می شود. در یک سوی این جریان سوسیالیست ها با لیبرالهای طرفدار بازار آزاد با هم در کشمکش هستند. در سوی دیگر توسعه گرایان با دموکراسی خواهان در رقابتند و گروه اول اولویت کشور را توسعه می دانند و گروه دیگر دموکراسی. آن طرفتر عملگرایان منفعتطلب با ایدهآلیست ها و آرمانخواهان تندرو در حال منازعه هستند . کمی دورتر نیروهای در قانوناصلاحطلب با نیروهای بر قانون این جریان که دیگر نمی توان به ایشان عنوان اصلاح طلب را اطلاق کرد با هم مجادله دارند. همه این شکاف ها مؤید وجود بحران چیستی و هویتی در این جریان است. فرایند مجدد معنا بخشی به خود و معنا یابی از خود در جریان اصلاحات از جمله دشواری های پیش روی این جریان است.
بحران شکسته شدن انحصار انتقاد
شاید مهم ترین مزیت نسبی جریان اصلاحات داشتن انحصار انتقاد از نظام و دولت در میان همه گروه های سیاسی بوده است. اما امروز شاهد آن هستیم که این انحصار شکسته شده و بخشی از نیروهای مدافع اسلام سیاسی و مخالف اصلاحات نظیر عدالتخواهان ویا احمدی نژادی ها خود دارای تریبونهای بزرگ انتقاد از روندهای حکمرانی در کشور شدهاند. این وضعیت معنای مشخصی دارد و آن اینکه حمایت بدنه اجتماعی منتقدین نظام دیگر به جریان اصلاحات منحصر نمیشود . دیگر همچون گذشته جریان اصلاحات نمی تواند به حمایت همه جانبه منتقدین نظام امیدوار باشد دیگر اصلاحطلبی تنها کانال گفت و گوی منتقدین نظام با نظام نیست.
فرجام سخن
در ابتدای قرن جدید مردی با عبای شکلاتی در میانه بحرانها در حال برداشت همه آن چیزی است که در این سال ها کاشته است. او در بیشتر مواقع با گرفتن تصمیمات سخت همه چیز را به تعلیق و تعویق انداخته با امید به اینکه زمان خود مسائل را حل خواهد کرد اما هر چه گذشته بر عمق مشکلات و مسائل جریان اصلاحات افزوده است. (منبع : رسانه بهمن)
«ایران» از پشت پرده تحولات اخیر سوریه گزارش میدهد
دیداری که صهیونیستها را به وحشت انداخت
یاسین شاهمرادی
پژوهشگر
تحولات اخیر سوریه حاکی از آن است که با توجه به غلبه دولت و ملت سوریه بر تروریسم بینالملل و بعد از سفر بشار اسد به تهران، بار دیگر این کشور به کانون تحولات در منطقه غرب آسیا بازخواهد گشت. بسیاری از کشورهای عربی در سال 2020 و بعد از آن، موج عادیسازی روابط خود را با دولت سوریه آغاز کردند؛ کشورهایی که در این بحران در خط مقدم جبهه تروریسم علیه دولت سوریه قرار گرفته بودند. بعد از روند عادیسازی روابط کشورهای مرتجع عربی با رژیم صهیونیستی، یکی از محورهای اصلی این کشورها، وعده بازسازی سوریه در ازای سردی روابط تهران - دمشق در وهله اول و خارج کردن سوریه از محور مقاومت در مرحله دوم بود. بازگشت سوریه به اتحادیه عرب در مقابل سردی روابط با محور مقاومت هم از گزینههای پیشنهادی بود.
در ماههای اخیر هم روزنامههای صهیونیستی در گزارشهای مختلفی از پیشنهاد صهیونیستها به دولت بشار اسد بهواسطه امارات مبنی بر اینکه رژیم صهیونیستی حاکمیت دولت سوریه بر جولان اشغالی را خواهد پذیرفت و منطقه جولان بار دیگر در اختیار دولت سوریه قرار میگیرد. البته صهیونیستها این روند را بهطور تدریجی اعلام کرده بودند. در مقابل دولت سوریه هم خود را از محور مقاومت خارج بسازد و حتی صحبت از این بود که امریکا بهصورت تدریجی از شمال شرق سوریه خارج خواهد شد. این پیشنهادات در دوره نخستوزیری «بنیامین نتانیاهو» به دولت سوریه عرضه شده بود. پاسخ دولت سوریه به هر کدام از پیشنهادات این بود که جولان اشغالی دیر یا زود به خاک سوریه باز خواهد گشت و ما درمورد سرزمین خود معامله نخواهیم کرد، امریکاییها هم از شرق سوریه خارج خواهند شد.
بعد از شکست طرحهای پیشنهادی صهیونیستی، عربی و امریکایی و بخصوص بعد از سفر آقای بشار اسد به تهران، تحولات در سوریه از چند جهت قابل بررسی است؛
افزایش حملات رژیم صهیونیستی به سوریه: بررسی تحولات اخیر سوریه بخصوص در یک ماه اخیر نشاندهنده افزایش حملات رژیم صهیونیستی به سوریه است، به گونهای که در یک هفته اخیر دو حمله به ارتش سوریه، توسط رژیم صهیونیستی صورت گرفت که در آخرین حمله این رژیم، سه نظامی سوری به شهادت رسیدند. سؤال اینجاست که چرا رژیم صهیونیستی حملات خود را افزایش داده است؟ عوامل متعددی برای افزایش حملات رژیم صهیونیستی به سوریه را میتوان ذکر کرد که مهمترینها آنها عبارتند از:
1- دستاورد بیرونی برای پوشش شکستها در جبهه داخلی
2- بالا نگه داشتن روحیه تروریستها در ادلب سوریه
3- فضاسازی برای حفظ توازن قوا در سوریه و پیام به جمهوری اسلامی و حزب الله
4- سوءاستفاده از صبر دولت سوریه در خصوص هرگونه عدم پاسخ به تجاوزات رژیم صهیونیستی
چراغ سبز امریکاییها برای سرمایهگذاری در شرق سوریه (تحت کنترل کردها): امریکاییها بعد از ناامیدی از دولت سوریه، بهدنبال حفظ حضور خود در شمال شرق سوریه و ایجاد فضای امن برای کردهای جداییطلب در این منطقه هستند. از این روی وزارت خزانهداری امریکا با سرمایهگذاری در ۱۲ بخش از جمله کشاورزی، ساختوساز و امور مالی سوریه موافقت کرده است. ایالات متحده از سویی دیگر، یک نشست امنیتی با ترکها در منطقه اشغالی جرابلس سوریه که تحت اشغال تروریستهای تحت حمایت ترکیه قرار دارند، برگزار کرد. این نشست امنیتی برای تقسیم قدرت در منطقه شمال شرق سوریه بین کردهای جداییطلب و تروریستهای مورد حمایت اردوغان است.
بازطراحی داعش در صحرای دیر الزور و بیابانها مشترک سوریه و عراق: چراغ سبز بازطراحی داعش توسط حامیان آن در سوریه و عراق فعال شده است. داعش در طی مدت اخیر چندین حمله به گشتیهای ارتش سوریه داشته است که منجر به شهادت نظامیان سوریه شده و همچنین محور تجاری القائم-البوکمال را ناامن کرده بودند.
بازگرداندن سوریه به قبل از سال 2015: شکستهای مکرر تروریستها و حامیان آنها بخصوص ترکیه و ایالات متحده در طول سالهای اخیر باعث شده است که بعد از توقف عملیات علیه تروریستها در استان ادلب از سال 2018، ترکیه بهدنبال بازطراحی تروریستها و همچنین بازگرداندن شبکه آنها در قالب آوارگان سوری به مناطق شمال غرب سوریه از جمله، ادلب، شمال غرب حلب و منطقه عفرین و جرابلس است. شاکلهای جدید از تروریستها چند ملیتی که به صورت مستقیم تحت حمایت رجب طیب اردوغان میباشند. ترکیه بهدنبال این است که تحت هر شرایطی وضعیت توازن قوا در شمال شرق سوریه حفظ و از تروریستها استفاده ابزاری شود. امری که در جنگ اخیر قرهباغ و جنگ دوم لیبی، گروههای تروریستی در آنها نقشآفرینی کردند.
سخن پایانی
جمعبندی تحولات اخیر سوریه این را نشان میدهد که ایالات متحده از یکسو و ترکیه و رژیم صهیونیستی بعد عادیسازی مجدد روابط با همدیگر، فعالیتهای خود را در سوریه آغاز کردند. این فعالیتها در پیوند با تروریسم چندملیتی بهدنبال بازگرداندن سوریه به قبل از تحولات سال 2105 است. جایی که ارتش سوریه به همراه متحدین خود توانست از سال 2015 کفه ترازو را به نفع خود بالا ببرد. از سویی دیگر ترس و وحشت صهیونیستها، امریکا و ترکیه از سفر بشار اسد به تهران و ایفای نقش بیشتر تهران در سوریه بخصوص بعد از بحران اوکراین، بار دیگر سوریه را به کانون تحولات باز گردانده است. به گونهای که به نظر میرسد در روزها و ماههای آینده سوریه آبستن تحولات مهمی خواهد بود.