امریکا هیچ گاه وارد گفتوگوی جدی با ایران نخواهد شد
سیاست منزوی کردن ایران
بهادر نوکنده
دانشجوی دکترای روابط بینالملل
روابط ایالات متحده با ایران همواره در طول تاریخ پس از جنگ جهانی دوم بر اساس مداخله و نزاع بوده است که نمونه بارز آن را در کودتا علیه دولت مردمی مصدق میتوان مشاهده کرد. اساساً ایالات متحده در مورد ایران همواره رویکرد خصمانه خود را حفظ کرده و آنچه در ایران برای امریکا مهم است، تأمین منافع ملی این کشور است.
سیاست خارجی ایالات متحده امریکا در قبال جمهوری اسلامی در دهههای اخیر همواره خصمانه بوده اما با تغییر ریاست جمهوری در امریکا و تغییر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تاکتیک سیاست خارجی امریکا تغییر کرده اما هدف همه دورهها منزوی کردن جمهوری اسلامی ایران در منطقه بوده است. در دوره 10 ساله 1990میلادی تا سال 2000 دکترین مهاردوگانه با تصویب قوانینی چون داماتو در پی مهار جمهوری اسلامی و کنترل نقش منطقهای ایران در دستور کار ایالات متحده امریکا بوده است.با وقوع حادثه 11 سپتامبر 2001 دکترین سیاست خارجی بوش به شکل تهاجمی با جمهوری اسلامی بوده تا جایی که او در نطق ژوئن 2002 سیاست جنگ بازدارنده در مقابل کشورهای سرکش را سرلوحه کار خود دانست و در ادامه سیاستهای خود در قبال ایران کشور ما را در لیست کشورهای شرور قرار داد. بوش با دکترین کشورها یا با ما هستند یا بر ما به حمله به کشورهای سرکش از منظر خود رفت و در اولین اقدامات به افغانستان و عراق حمله نظامی انجام داد تا بتواند دموکراسی را از طریق زور در این کشورها رواج دهد. با حمله بوش در مارس 2003 به عراق یکی از اضلاع محور اهریمنی منطقه از بین رفت و با حمایت نئومحافظه کاران در مراکز تحقیقاتی و حمایت وزیر دفاع وقت امریکا دونالد رامسفلد که در آن زمان نقش بسیار پر رنگی در تبیین سیاست خارجی امریکا داشته تئوری حمله به دیگر ضلع مهم محور اهریمنی یعنی جمهوری اسلامی با دکترین حمله پیشگیرانه در دست اقدام قرار گرفت. این ایده نیاز به همراهی سازمان ملل داشت که کاخ سفید پرونده هستهای ایران را در نشست 26 خرداد 1382 به سازمان ملل فرستاد تا به بهانه این پرونده مانند عراق به ایران حمله کند که این ایده بهدلیل عدم موفقیت در عراق به علت عدم مقبولیت مدل امریکایی با شکست مواجه شد. پس از دانستن عدم حمله نظامی به جمهوری اسلامی از سال 2005 سیاست امریکا در قبال جمهوری اسلامی بر اساس سه گزاره تشویش و ترویج تغییر نظام جمهوری اسلامی به شکل نرم از طریق اعتراضات مدنی، انزوای اقتصادی سیاسی جمهوری اسلامی به منظور جلوگیری از نفوذ ایران در منطقه و اقدامات اطلاعاتی در زمینههای مختلف به جهت کشیدن ترمز ایرانی قوی دنبال شده است.این برنامهها با پشتوانههای مالی که در کنگره امریکا با عنوان قانون حمایت از آزادی ایران است پشتیبانی میشود به طوری که در سال 2006 کنگره امریکا با درخواست 66 میلیون دلاری کاخ سفید موافقت کرد. با بررسی سیر سیاست خارجی ایالات متحده در زمانهای مختلف پی به عدم علاقه سیاستمداران امریکایی به قوی شدن جمهوری اسلامی میبریم اما در سالهای اخیر دکترین سیاست خارجی اصلاحطلبان و عصاره آنها، اعتدالگرایان برخلاف واقعگرایی نجات کشور درارتباط با امریکا است. آنها با حمله به سیاستهای منطقهای دولتهای مخالف خود سیاست آنها را آرمانگرایی و هدفی دست نیافتنی میدانند و در بازه زمانی مختلف سعی در دادن امتیازها و پالسهای مثبت به سمت دستگاه دیپلماسی امریکا دارند تا بتوانند تحریمها را خنثی کنند اما تاریخ این ادعا را رد میکند، زیرا در ماه مه سال 2003 مقامات عالی رتبه اصلاحطلب وقت ایران که پست ریاست جمهوری را در کشور در دست داشتند، پیشنهادی به کاخ سفید دادند که بعدها به grand bargain معروف شد. در این معامله ایران به امریکا پیشنهاد داد که در مقابل لغو همه تحریمهای اقتصادی، ضمانتهای امنیتی در پی تلاش نکردن برای سرنگونی جمهوری اسلامی توسط ایالات متحده و به رسمیت شناختن نقش جمهوری اسلامی در منطقه، ایران حاضر است حماس و حزبالله را کنترل کند، غنیسازی را متوقف و روابطش با امریکا را عادی کند اما در مقابل امریکا این پیشنهاد را قبول نکرد.تز سیاست خارجی رئیس جمهور اصلاحطلب وقت با مطرح کردن تئوریهایی چون گفت گوی تمدنها و سعی در نزدیکی با امریکا از طریق سیاست تنش زدایی خود به جهت رسیدن به هدف لغو تحریمهای اقتصادی امریکا و نجات کشور با شکست مواجه شد زیرا با همه این نرمشها در حوزه داخلی و بینالمللی جواب امریکا و بوش، رئیسجمهور وقت ایالات متحده این بوده است که ایران محور شرارت است. رئیس جمهور اصلاحطلب وقت حتی برای اعتمادسازی امریکا در پیمانهای سعدآباد، بروکسل و پاریس حاضر به دادن امتیازاتی چون تعلیق داوطلبانه غنیسازی و گسترش آن، امضای پروتکل الحاقی حتی از تأسیسات نظامی ایران و بازرسی سرزده بازرسان شد، اما در مقابل حاصلی جز تحریمهای بیشتر نصیب جمهوری اسلامی نشد. شواهد تاریخی نشان میدهد سیاست خارجی جمهوری اسلامی هرچه نرمش در مقابل سیاستهای ایالات متحده نشان دهد، بهدلیل مخالفت محتوایی امریکا با انقلاب اسلامی و ترس از نفوذ ایدئولوژی انقلاب در منطقه مؤثر واقع نمیشود و امریکا خواهان هرگونه بیثباتی در جمهوری اسلامی است.عدهای معتقد هستند دلیل نه گفتن به معامله بزرگ سیاست خصمانه بوش بوده است و معتقدند بهدلیل روانشناسی سیاسی بوش که فردی جنگطلب بود آن معامله با پاسخ خصمانه بوش همراه شد و اگر رئیس جمهور نرمتری در امریکا باشد قطعاً در مقابل پیشنهاد جمهوری اسلامی واکنش متفاوتی خواهد داشت، اما با تحلیل نمونه مذاکرات با امریکا در دوره اوباما به این نکته پی میبریم که سیاست مثلاً نرم اوباما هم به پالسهای مثبت جمهوری اسلامی در مقابل روابط بین دو کشور، سیاست منفی نسبت به جمهوری اسلامی است و حاصل قدم زدن با جان کری هیچ است.سیاست ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران که بسیار نزدیک سیاست بوش بوده به پاره شدن برجام و شهادت سردار سلیمانی در مقابل سیاست نرم دوره اعتدال منجر شد. در دوره جدید مذاکرات در دولت بایدن که سیاستی شبیه سیاست اوباما دارد تمام تلاشش این است با آشوب در حوزه داخلی قدرت چانهزنی جمهوری اسلامی در مذاکرات برجامی را بگیرد و ایران را مجبور به دادن امتیازات در این مذاکرات در قبال تأمین منافع امریکا کند زیرا بهدلیل بحران اوکراین و تحریمهای انرژی روسیه از طریق کشورهای هم پیمان امریکا، اروپا نیاز به انرژی جمهوری اسلامی دارد و باید امریکا برجام را تأیید نماید تا از طریق این مکانیسم امریکایی انرژی اروپا تأمین شود که روش بایدن برای حل کردن این مشکل 1-تغییر نظام جمهوری اسلامی یا انتخاب فردی نزدیک به تفکرات امریکایی از طریق اعتراضات مدنی چون مدل جنبش تشرین عراق 2- در صورت عدم تحقق گزینه اول فشار به جمهوری اسلامی از سوی معترضان در مجامع بینالمللی به جهت کوتاه آمدن ازمواضع خود در مذاکرات برجامی است، اما آن چیزی که جمهوری اسلامی را از تئوری نرم سیاست امریکا نجات میدهد این است که بدانیم بهدلیل ایدئولوژی منفی امریکا به جمهوری اسلامی معاملهای صورت نمیگیرد و باید توجهمان به قدرتمندتر کردن کشور در حوزه داخلی و تأکید بر حمایت از قدرتهای هم ایدئولوگ منطقهای در حوزه سیاست خارجی باشد و باید سیاست خارجی خود را مانند زمان جنگ بر اساس سیاست آرمانگرایی بسط محور که دقیقاً منطبق با واقعیت ومنافع ملی کشور است بچینیم تا از این برهه به سلامت عبور کنیم، زیرا اگر دست بالاتر را نداشته باشیم چون دستاورد نرم اصلاحطلبان «هیچ» حاصل سیاستمان میشود.