گزارش خبری



دیدار با «جمشید مشایخی» که 58 سال است
با تئاتر و سینما سر و کار دارد
تئاتر جای بی‌تجربه‌ها نیست

  پریسا احدیان

صبح روز پنجشنبه، هفدهم دی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار در چهل و دومین نشست از مجالس کتابفروشی آینده با همراهی مجله  بخارا میزبان «جمشید مشایخی» بود. مشایخی در ابتدای صحبت‌هایش گفت: در سال ۱۳۳۶ خدمت من در ارومیه به پایان رسید و به تهران بازگشتم. پدرم که افسر مهندس ارتش بود بخوبی می‌دانست که علاقه زیادی به تئاتر دارم. وقتی کلاس پنجم ابتدایی بودم هر وقت ما را به تهران می‌آوردند برای دیدن تئاتر می‌رفتیم و از همان زمان به بازیگری علاقه‌مند شدم. به من گفتند اداره‌ای با عنوان اداره هنرهای دراماتیک به مدیریت دکتر مهدی فروغ تأسیس شده است. پدر از طریق یکی از دوستانش مرا به آقای فروغ معرفی کرد. وقتی نزد ایشان رفتم. کتاب نمایشنامه‌ای به من دادند و دیالوگی را انتخاب کردند و گفتند که بخوان! حتی امتحان خط از من گرفتند. اولین کسی که در اداره هنرهای دراماتیک استخدام شد من بودم! آقای فروغ ریاست اداره را در دست داشتند و احمد آقا ولی تلفنچی و بنده بودیم! پس از آن به دنبال میز و صندلی و تجهیز اداره رفتیم. بعدها عزیزان و دوستان دیگر در اداره استخدام شدند.  این سال‌ها تا سال ۱۳۳۹ اینچنین گذشت. در سال  ۱۳۳۹ سالنی برای اجرای تئاتر و چهره شناخته شده‌ای نداشتیم. تئاتر‌های لاله زار تعطیل شده بود.
وی ادامه داد: بنابراین بیشتر نمایش‌های ما به صورت زنده در تلویزیون در کانال دو فعلی که آن زمان یک شبکه خصوصی بود، پخش می‌شد. یکی از شخصیت‌های مؤثر زندگی من حمید سمندریان بود. ایشان در آلمان کارگردانی خوانده بودند. من از همه آموختم اما بیش از همه استاد حمید سمندریان؛ او استاد من در تئاتر بود و در دو کار نمایشی، افتخار همکاری با او را داشتم که «مرده‌های بی‌کفن و دفن» اثر ژان پل سارتر   و «آندورا» اثر ماکس فریش بود. به هر صورت به این کار ادامه دادیم تا تالاری با عنوان «بیست و پنج شهریور» تأسیس شد. اسمش تغییر کرد و شد اداره تئاتر و دیگر نمایش‌ها در آنجا اجرا می‌شد. این زمانی بود که کم کم چهره‌های ما شناخته شده بودند و مردم ما را قبول داشتند. برخی وقت‌ها هم در تئاتر شهر اجرا داشتیم. مردم احترام زیادی برای تئاتر قائل بودند و بازیگری در تئاتر به مراتب سخت تر از سینما بود. در دنیای سینما شاید بشود شخص غیر حرفه‌ای را جلوی دوربین برد اما در تئاتر چنین چیزی امکان پذیر نیست. به یاد دارم سیزده سال پیش  بازی در نمایش«شب روی سنگفرش خیس» که اثر جناب اکبر رادی بود، به من پیشنهاد شد.  به ایشان گفتم سال‌ها از تئاتر دور بودم. شما باید یک ماه جدا از گروه با من تمرین کنید تا بتوانم به سطح دیگر بازیگران برسم و این کار هم انجام شد.  تئاتر شوخی نیست و این را بارها گفته ام. برای من جای سؤال دارد که چگونه شخصیتی بنام در عرصه ورزش برای بازی تئاتر دعوت می‌شود؟! گرچه به ایشان به عنوان یک ورزشکار احترام می‌گذارم. شاید من خیلی پیر شده ام و نمی‌فهمم! در گذشته شخصی که وارد تئاتر می‌شد باید استعدادی در این زمینه می‌داشت و سال‌ها شاگردی می‌کرد تا شاید بتواند در این بخش به فعالیت بپردازد. آیا شخص خود بنده می‌توانم در مؤسسه ای، زبان فرانسه یا انگلیسی تدریس کنم؟
او در پاسخ به این پرسش که به کدامیک از نقش هایش بیشتر نزدیک بوده است، اظهار داشت: در فیلم سینمایی «یک بوس کوچولو» اثر بهمن فرمان آرا، شخصیت نویسنده را دوست داشتم. در هنگام بازی این نقش به یاد غلامحسین ساعدی و آقای هوشنگ گلشیری، نویسنده شازده احتجاب بودم. به هر ترتیب احساس خاصی در طول بازی این نقش داشتم. نقش کمال الملک هم از نقش‌های مورد علاقه ام بود. به جز این‌ها در بخش سینما در فیلم سینمایی «خانه عنکبوت» نقش منفی ایفا کردم که البته خیلی‌ها انتقاد کردند و گفتند که دیگر نقش منفی بازی نکن!
 


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/6121/24/355121/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها