مرا معلم عشق تو شاعری آموخت




ادامه از صفحه 7
خانم پرتو اصرار بسیاری داشتند من تدریس موسیقی انجام بدهم اما همان دوران هم در حوصله‌ام نمی‌گنجید، اما آقای ظریف علاقه بسیاری به آموزش داشتند و معلم بزرگی بودند و به مدت 60 سال، ثمره علم و دانش خود را به هنرجویان آموختند.» هوشنگ ظریف سبک متفاوتی در تارنوازی داشت، استناد او در تدریس به ردیف استادش موسی خان معروفی است. ردیفی که  موسی خان طی
۳۰ سال و با بهره‌گیری از ردیف میرزا عبدالله و  آقاحسینقلی و برخی دیگر از قدما نوشته است. استاد ظریف معتقد است این شیوه کامل‌ترین ردیف است و خود را به‌عنوان یک شاگرد موظف می‌داند که آن را تدریس کند. کتاب «دستور مقدماتی تار و سه تار» نوشته زنده یاد روح‌الله خالقی که در میان هنرجویان موسیقی با نام کتاب اول و دوم معروف است سال‌هاست در هنرستان‌ها و آموزشگاه‌های موسیقی به‌عنوان کتاب مقدماتی نوازندگی این دو ساز تدریس می‌شود. این کتاب در ابتدا به‌صورت جزوه‌هایی بود که استادان هنرستان آن را تدریس می‌کردند. اما هوشنگ ظریف تمامی این جزوه‌ها را جمع‌آوری و تصحیح کرد و به‌صورت یک کتاب منتشر شد که یکی از پرکاربردترین کتاب‌های موسیقی ایرانی است. آثار صوتی بسیاری هم دارد که مربوط است به برنامه‌های متعدد گلها که ضبط و پخش شده است و تکنوازی‌های زیبایی از خود به یادگار گذاشته است اما کاست «اصفهان دشتی» یکی از بهترین نمونه‌های تکنوازی تار در ایران است.
هوشنگ ظریف و پروین صالح هر دو از چهره‌های بنام و شناخته شده موسیقی ایران هستند و درکنار زندگی مملو ازعشق خود، هنر موسیقی را هم عاشقانه دنبال کردند؛ آنها آموختند و آموزش دادند تا آیندگان هم رهرو راه آنها باشند و سال‌ها شاگردی در محضر بزرگان موسیقی چون روح‌الله خالقی، ابوالحسن صبا، موسی معروفی، جواد معروفی و... و تعلیم و تربیت از منش و هنر این بزرگان را به نسل جوان هم انتقال دادند اما سرنوشت آن هنرستان موسیقی ملی و آنچه امروز با عنوان هنرستان موسیقی شناخته شده است دنیای دیگری است و همین اتفاقات تلخ و فشارهای عصبی هوشنگ ظریف را بیمار کرد و با بیماری آلزایمرهمه آن روزهای تلخ و شیرین زندگی به فراموشی سپرده شد تا دیگر نداند چه بر سر نسل جوان موسیقی آمد و سرنوشت آن همه تعلیم و تربیت چه شد؟ همان سرنوشتی که گریبان زنده یاد حسین دهلوی را هم گرفت و هیچ گاه به آرزویش نرسید و سرانجام به گفته شاگردانش دق کرد؛ حسین دهلوی و هوشنگ ظریف نتوانستند رنجی را که بر سر موسیقی آمده است را تاب آورند و چون صدایشان به جایی نمی‌رسید به یکباره به سکوت نشستند اما سینه‌شان پر درد بود، دهلوی که رفت اما مرهمی هم برای زخم‌های هوشنگ ظریف پیدا نشد. براستی چه چیزی سبب شد مسیر هنر، موسیقی و آموزش تغییرکند و نگاه‌های فرمایشی و سفارشی بتوانند به مراکز‌ آموزشی بویژه هنرستان موسیقی ملی که یادگار کلنل علینقی وزیری و روح‌الله خالقی است راه پیدا کنند!
خانم صالح نقش استاد بزرگی چون هوشنگ ظریف در تربیت و آموزش موسیقی را اینگونه نقل می‌کند: «متأسفانه در حال حاضر فضای آموزشی بسیار تغییر کرده نه شاهد تدریس استادان و معلمان موسیقی خوب هستیم و نه هنرجوها دل به کار می‌دهند. بهتر است بگوییم موسیقی را تفننی و از سرتفریح و سرگرمی دنبال می‌کنند. مدرس خوب ابتدا باید یک هنرمند عاشق و با اخلاق و منش درست باشد و مانند یک پدر دلسوزانه رفتار کند تا بتواند شاگردانش را با جان و دل آموزش بدهد.از آقایان حسین علیزاده، ارشد طهماسبی یا دیگران سؤال کنید روش تدریس آقای ظریف چگونه بود و با موسیقی چه کرد!؟ آقای ظریف موسیقی را نت به نت تدریس می‌کرد و برای آموزش صحیح ساعت‌ها وقت می‌گذاشت تا هنرمندان نخبه را در اجتماع پرورش بدهد. من همچنان تأکید می‌کنم مدرس واقعی باید شاگردانش را مانند فرزند خود دوست بدارد تا از طریق این ارتباط عاطفی، احساسش را به آنها انتقال دهد. متأسفانه باید بگویم در حال حاضر مسائل مالی و خیلی مسائل دیگر به همه هنرهای ما نفوذ پیدا کرده و واژه هنر و هنرمند را کاملاً تغییر داده است. فراموش نکنیم رسانه ملی هم نقش بسیاری دارد؛ آن دوران از ساعت 8 شب برنامه رادیو پخش آثار هنرمندانی چون دلکش، فاخته‌ای، بنان و... بود اما امروز تلویزیون به جای نشان دادن ساز شهناز، گل و بلبل نشان می‌دهد و این فاجعه بزرگی است؛ واقعاً نمی‌دانم سیاست کاری رسانه ملی چیست! موسیقی نوازشگر روح انسان است نه تخریب جامعه.
بی‌تردید همین بی‌احترامی‌ها و برخورد‌های نادرست سبب شد بعد از انقلاب هیچ یک از آن هنرمندان در تلویزیون حضور نداشته باشند و اوضاع روز به روز بدتر از گذشته می‌شود. شرایط موسیقی بانوان هم که مشخص است من و خانم‌ها افلیا پرتو، ارفع اطرایی و گیتی وزیری تبار از بازمانده‌های نسل گذشته هستیم که در صحنه امروز حضوری نداریم. البته من بعد از انقلاب به‌دلیل بیماری آرتروز بازنشسته شدم و درواقع نخستین کسی بودم که از ارکستر ملی کناره‌گیری کردم و تا به امروز نه تدریسی دارم و نه‌سازی می‌نوازم.»
هوشنگ ظریف و پروین صالح در این سال‌ها مشوق یکدیگر بودند و در کنار هم و در سفرهای متفاوت، روزگارخود را بدون کمترین حاشیه و مسأله‌ای گذراندند و در این سال‌های میانسالی هم همچنان کنار یکدیگر به سرمی برند؛ هیچ گاه ابراز گلایه و دلخوری نداشتند اما تنها گلایه استاد اجحاف در حق هنرجویان بود و پذیرش آن را نداشت. او از اعضای هیأت انتخاب دانشکده موسیقی دانشگاه هنر و هنرستان موسیقی بود و نمی‌توانست به خود بقبولاند کسی که شناختی از موسیقی ندارد در دانشگاه تحصیل کند و در مقابل فردی که با عشق و دانش موسیقی را انتخاب کرده براحتی کنار گذاشته شود و در آخر تصمیم خود را گرفت و از دانشگاه استعفا کرد. خانم صالح می‌گوید: «آقای ظریف بعد از استعفا از دانشگاه، آموزش موسیقی را به‌صورت خصوصی برگزار کرد، بدون آنکه وجهی از شاگردانش دریافت کند. اما آنقدر غصه خورد و غصه‌هایش را در سینه حبس کرد تا آرام آرام افسردگی گرفت و بیماریش شدت یافت و در این مدت جز دوستان و شاگردان صمیمی‌اش کسی حالی از او نمی‌پرسد. سه سال است که در این خانه نشسته‌ام و جز برای رفتن دکتر از منزل خارج نشده‌ام؛ البته وظیفه‌ام است آن زمان که عقدنامه‌مان را امضا کردیم تعهد دادیم در خوشی و ناخوشی در کنار هم باشیم و همدیگر را فراموش نکنیم. هوشنگ ظریف بزرگترین افتخار زندگی من است او برای من استاد، همسر و یک رفیق مهربان است. در این سال‌ها کوچکترین بی‌احترامی از ایشان ندیدم چرا که او پرورش یافته روح‌الله خالقی بود و انسانیت مهم‌ترین درسی بود که از او آموخت. همین چند روز پیش به‌دلیل کبودی انگشتانش حلقه ازدواج‌مان را از دستش درآوردم، در پشت این حلقه تاریخ ازدواجمان حک شده، یادگار آن روزهای خوب هنرستان موسیقی ملی و.... بیان این همه خاطرات زیبا و تلخ و شیرین از استاد «هوشنگ ظریف» دنیای دیگری از او برایم می‌سازد به دیدارش می‌روم، در گوشه‌ای از اتاقش روی تخت دراز کشیده و نگاهش به نقطه‌ای خیره مانده. موهای لخت و سفیدش صورت او را همچنان زیبا و دلنشین نشان می‌دهد اما انگشتان دستش دیگر رمق در دست گرفتن تار و در شور نواختن را ندارد. عاقبت آنهایی که او را خانه‌نشین کردند چه خواهد شد؟ استاد با همان چشمان پر مهرش که یک دنیا حرف در آن نهفته است نگاهش را به من می‌دوزد. با خودم می‌گویم چه خوب است که در روزگار چنین مردی زندگی می‌کنم.



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7283/8/536470/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها