آرامش زیر ردای همبستگی
ادامـــــه از
صفحه اول
واقعیت این است که «اعتماد به رسانهها» یک مسأله است و «اعتماد مردم به نهادهای جامعه» مسأله دیگری است که برآیند این دو «اعتماد اجتماعی» را میسازد که اگر چنین اعتمادی در جامعهای وجود داشته باشد میتوان بدرستی در مواقع بحران، اضطراب اجتماعی را هم مدیریت کرد.
مادامی که یک جامعه بهدنبال بروز بحرانهای اجتماعی به ورطه اضطراب کشیده میشود، نمیتوان صرفاً بر نقش رسانههای جریان اصلی متمرکز شد؛ چراکه امروزه شبکه ها و رسانههای اجتماعی سهم قابلتوجهی از فضای رسانهای را به خود اختصاص دادهاند. از آنجایی که در رسانههای اجتماعی هر فرد میتواند دیدگاه و نظر خود را براحتی ابراز کرده و انتشار دهد، این گردش اطلاعات گسترده میتواند به شکلگیری افکار عمومی نادرست منجر شود؛ چراکه هیچ معیار و ضابطهای در پالایش اخبار رسانههای اجتماعی وجود ندارد و گردش اطلاعات نادرست در این رسانهها میتواند به اضطراب اجتماعی دامن بزند. البته برای مدیریت رسانههای اجتماعی در وضعیتی که یک جامعه با بحرانهای اجتماعی مواجهه است، راهکار، فیلترینگ نیست؛ چراکه نفس این کار خود اضطراب و بیاعتمادی اجتماعی را افزایش میدهد. بنابراین، راه در کنترل نیست بلکه رسانههای جریان اصلی باید بتوانند با اطلاعرسانی و مدیریت درست اعتماد جامعه را به خود جلب کنند تا بحران را پشت سر گذارند.
4. پرسش دیگری که میتوان در این زمینه طرح کرد و به آن اندیشید این است که رسانههای جریان اصلی در مقایسه با رسانههای اجتماعی در شکلدهی به افکار عمومی از چه نقش و سهمی برخوردارند؟ واقعیت این است که افکارعمومی تنها حول یک موضوع خاص شکل نمیگیرد و ممکن است نسبت به هر مسأله اجتماعی یک فکر عمومی شکل بگیرد. بنابراین، رسانههای جریان اصلی ممکن است در شکلدهی افکار عمومی در برخی از مسائل اجتماعی، قوی و در برخی ضعیف عمل کنند. یا رسانههای جریان اصلی در برخی جریانهای خبری، مورد اعتماد مردم واقع شوند و در برخی از امور نتوانند اعتماد جامعه را جلب کنند و نتوانند محل رجوع و استناد قرار گیرند. به این اعتبار، باید گفت نمیتوان بهطور کلی در خصوص سهم رسانههای جریان اصلی و رسانههای اجتماعی در شکلدهی به افکار عمومی اظهار نظر کرد. ولی در مجموع به نظر میرسد که یک دو قطبی بین رسانههای جریان اصلی و شبکههای اجتماعی به وجود آمده است و مردم در مجموع اعتماد بیشتری به شبکههای اجتماعی دارند تا رسانههای جریان اصلی.
دلایل این امر، میتواند متعدد باشد شاید به پیشینه و عملکرد رسانههای اصلی بازگردد که طی زمان، افراد بتدریج متوجه میشوند که اخبار نادرست و محدود یا حتی تحریف و دستکاری شده به آنان منتقل میشود.
دوم اینکه از آنجا که کاربران در رسانههای اجتماعی، «خود» جریان خبری را پیش برده و در آن سهیم میشوند، به این فضا بیشتر اعتماد میکنند. به عبارت دیگر، در رسانههای اجتماعی مردم در حال ساختن افکار عمومی خودشان هستند؛ طبیعتاً به این فضا بیش از رسانههای جریان اصلی اعتماد دارند و دلبستگی بیشتری به آن پیدا میکنند چرا که خود را هم در آن سهیم میبینند.
5. مهمترین نقص رسانههای جمعی در مدیریت اخبار جامعه ما این است که آنگونه که از آنها انتظار میرود ایفای نقش نمیکنند. هر چند که در هر کشوری برای رسانههای جمعی محدودیتهایی از نظر اخلاقی و امنیتی وجود دارد اما رسانههای جمعی در ایران قدرت حقیقی برای انجام وظایفی که برعهدهشان گذاشته شده است، ندارند. البته به این واقعیت هم واقفم که در این مورد نمیتوان حکم کلی داد و همه را با یک رأی و نظر قضاوت کرد؛ چراکه در بعضی از موارد بویژه مطبوعات، وظایف خود را با همه موانع و سختیها انجام دادهاند. ولی در بیشتر موارد بهدلیل محدودیتها و عدم آموزش حرفهای و به دلایلی که در سنت رسانههای جریان اصلی در ایران وجود دارد، به انجام وظایف خود برای جلب حداکثری اعتماد عمومی موفق نشدهاند بنابراین متعاقب آن هم، در مواقع بحرانی بدرستی نمیتوانند «اضطراب اجتماعی» را مدیریت کنند چرا که زمینهسازی و بسترسازیهای این امر را بدرستی شکل ندادهاند تا در مواقع بحرانی بتوانند از این اعتماد عمومی بهره بگیرند و اضطراب اجتماعی را به کنترل درآورند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه