خانواده های شماری از پزشکان شهدای خدمت به گفت و گو با «ایران» نشستند

آنها از جان خود برای مردم گذشتند




ادامه از صفحه اول
نتوانستم در مراسم خاکسپاری همسرم شرکت کنم!
دکتر نیرومنش همسر دکتر حبیب‌الله پیروی جراح عمومی و مدیر بخش جراحی بیمارستان طالقانی است. این استاد نمونه و فوق تخصص جراح عروق و پیوند کبد و کلیه در همان روزهای نخست اپیدمی کرونا به‌دلیل تماس با بیماران مبتلا به نارسایی تنفسی در همان روزهای آخر بهمن ماه به ویروس کرونا مبتلا شد. علائم وی از 12 اسفند ماه با ضعف و بی‌حالی و بی‌اشتهایی کم‌کم بروز پیدا کرد. همسرش می‌گوید: «دکتر مدام با بیماران تنفسی در ارتباط بود. آن زمان هنوز به‌طور رسمی ویروس کرونا را در کشور اعلام نکرده بودند. از سوم اسفند ماه نسبت به بیماری اش مشکوک شد و خودش را در خانه قرنطینه کرد. کم‌کم اشتهایش را از دست داد تا اینکه یک هفته بعد ضعف شدید، تنگی نفس و تعریق فوق‌العاده و تب بالای 38 درجه علائم بیماری‌اش بدتر شد.» دکتر نیرومنش می‌گوید: تب جزو علائم دیررس کرونا است. آخر از همه علائم ظهور می‌کند. همان زمان  در تلویزیون فیلم‌هایی از چینی‌ها را می‌دیدم که یک مرتبه وسط خیابان روی زمین می‌افتادند. این اتفاق برای همسرم افتاد. با افت ناگهانی فشار خون و اکسیژن پایین خون روی تخت افتاد. او را با آمبولانس به بیمارستان منتقل کردیم. بعد از آنکه همسرم را به اتاق آی‌سی‌یو بردند دیگر او را ندیدم. تنگی نفسش شدید شده بود و سی‌تی‌اسکن ریه نشان داد ریه‌اش درگیر شده است و در نهایت اینتوبه شد. این پیش آگهی خوبی برای وضعیت جسمانی‌اش نبود. و در نهایت علی‌رغم همه تلاش‌های کادر درمان ساعت 11 و نیم شب اول عید نوروز فوت کرد. همسر و خانواده دکتر پیروی خبر فوت پدرشان را از پیامک‌های تسلیتی که نیمه شب به تلفن همراه دکتر ارسال می‌شد متوجه شدند. همسرش می‌گوید: نیمه شب تا صبح پیامک تسلیت به گوشی همسرم می‌فرستادند. ما اینگونه متوجه مرگ همسرم شدیم. و این خبر وحشتناکی برای ما بود. او درباره اینکه آیا در طول مدت بستری توانستند با دکتر پیروی در تخت بیمارستان ارتباط برقرار کنند، عنوان می‌کند: به‌خاطر احتیاط وارد اتاق بستری نمی‌شدیم. باید گان و ماسک می‌پوشیدیم  و دم در اتاق می‌ایستادیم و از دور برایش دست تکان می‌دادیم. البته زمانی که در آی سی یو بود گفتند دیگر نباید ایشان را ببینیم. برای خانواده سخت بود. احساس می‌کردیم هر روز یکی را از دست می‌دهیم. حتی خواهش کردیم از همسرم فیلم بگیرند که  گفتند ممنوع است. این دوری برای ما وحشتناک بود. دکتر نیرومنش که خودش نیز به کرونا مبتلا شده است، می‌گوید: من در 6 روز حدود 10 کیلو وزنم را از دست دادم و به‌خاطر شدت ضعف و بی‌حالی نتوانستم در مراسم خاکسپاری همسرم شرکت کنم. اوضاع جسمی‌ام در آی‌سی‌یو آن چنان بد بود که فکر می‌کردم دیگر به زندگی بر نمی‌گردم. نیمه شب به حالت خفگی از خواب بیدار می‌شدم. کسی چهره همسرم را بعد از بستری در اتاق آی‌سی‌یو ندید. در مراسم خاکسپاری دوستان واقوام دم در ایستاده بودند و با صدای بلند گریه می‌کردند. این فضا خیلی ما را اذیت کرد. دوستان و آشنایان با پیام صوتی و فرستادن دسته گل با ما همدردی می‌کردند.
کرونا عید ما را عزا کرد
دکتر صمد بابازاده 53 ساله، پزشک عمومی، اهل بابل؛ علت ابتلا: سرایت بیماری در درمانگاه. وی هفته اول اسفند با علائم سرماخوردگی مشکوک به بیماری کرونا در خانه خودش را قرنطینه می‌کند و سپس به‌دلیل وخامت اوضاع جسمانی‌اش در بیمارستان بستری می‌شود و سپس فوت می‌کند. همسرش خانم پناهتی می‌گوید: در روزهای اول اپیدمی کرونا زمانی که اغلب مطب‌های سرپایی تعطیل شده بودند همسرم بیماران را در درمانگاه پذیرش می‌کرد. چند روز بعد از اعلام ویروس متوجه علائم مشکوک در خودش شد و در خانه قرنطینه شد. بعد از 12 روز اوضاع جسمی‌اش به قدری وخیم شد که بعد از بستری در اورژانس به‌ آی‌سی‌یو منتقل شد تا اینکه به‌دلیل افت اکسیژن خون اینتوبه شد. خانم پناهتی درباره اینکه آیا خانواده‌ها می‌توانستند بیماران را در بخش‌های بستری ببینند؟ می‌گوید: در روزهای نخست که همسرم بخش جراحی مردان بود برای ملاقاتش می‌رفتم حتی یک بار از من خواست برایش ماهی‌پلو درست کنم. اما در اتاق‌ آی‌سی یو اجازه ملاقات نداشتیم. من تا آخرین لحظه امید داشتم. به هر حال دو دختر 20 و 16 ساله داشتیم و مدام روحیه می‌دادم اما استرس وحشتناک بیماری ناشناخته بسیار جو خانه را سنیگن کرده بود. می‌ترسیدم بچه‌هایم درگیر بیماری شوند. مدام پیگیر حال همسرم بودیم اما خبرها خوب نبود. سال‌ها طول می‌کشد تا یک فرد پزشک شود، تجربه کسب کند و یک شهر به او اعتماد کنند و حالا داشت پر پر می‌شد و کاری از دست ما ساخته نبود. من یک ماه تا صبح نخوابیدم. مدام چشمم به گوشی‌ام بود تا از دکتر خبر بگیرم و در نهایت ایشان شب عید یعنی یک فروردین فوت کردند. او به برگزار نشدن مراسم خاکسپاری همسرش هم اشاره می‌کند: خدا خواست کسی جمع نشود و گریه نکنند این تصاویر تا آخر عمر برای بچه‌ها ثبت می‌شد و از یادشان نمی‌رفت. خاکسپاری در روستای پدری دکتر بود و همه اهالی روستا جلوی در خانه‌های‌شان جمع شده بودند تا پیکر دکتر بابازاده را بدرقه کنند.
نمی‌خواست بیمارانش پشت در مطب بمانند
دکتر حسین جوهری، متخصص گوش و حلق و بینی، اهل قم، 54 ساله علت فوت: ویزیت بیماران بدحال تنفسی در مطب. همسر این پزشک خاطره تلخ آن روزها را اینگونه برای‌مان روایت می‌کند: دکتر یک ماه در بیمارستان بستری بود ما خیلی اذیت شدیم. می‌گفت نمی‌خواهم بیماران بیایند و پشت در مطب بمانند. در نهایت کرونا گرفت و در بیمارستان شهید بهشتی قم بستری شد. آنجا می‌گفتند چون بیمار کرونایی است دیگر کارش تمام است اما این رسمش نبود متأسفانه روزهای اول بود و پرسنل ماسک و گان نداشتند. می‌ترسیدند به بیماران نزدیک شوند امکانات خیلی کم بود و حتی کپسول اکسیژن در بیمارستان به ندرت پیدا می‌شد. اتاق‌های ایزوله هنوز تجهیز نشده بودند حتی یخچال‌شان به برق نبود تا زمانی که مریض آب سرد می‌خواهد بدهیم اوضاع به قدری بد بود که بیماران زیادی روزانه از دست می‌رفتند. مریض‌ها نامید شده بودند و دکتر جوهری هم نامید شده بود. او در ادامه حرف‌هایش به همدردی بیماران همسرش بعد از فوت دکتر جوهری اشاره می‌کند در مراسم خاکسپاری اش یکی از بیمارانش چنان اشک می‌ریخت که تعجب ما را در پی داشت.: من شب‌ها و روزها کابوس می‌بینم. نمی‌دانم کی شب است و کی روز است. فکر می‌کنم دکتر بر می‌گردد.
برای دکتر مرگ زود بود
دکتر محمود ایروانی محمدآبادی 61 ساله، متخصص بیهوشی، شاغل در بیمارستان مادران و.... علت ابتلا؛جراحی زایمان مادر مبتلا به کرونا. برای مصاحبه با خانواده این پزشک با مادرش در اصفهان تماس می‌گیرم. می‌گوید: دخترم، همه چیز را از من پنهان کردند. شماره تماش پسرش را می‌دهد. آقای ایروانی هم می‌گوید: برادرش در اتاق عمل هنگام زایمان خانم باردار مبتلا به کرونا بیماری گرفت. او 35 روز در کما بود و در نهایت به‌دلیل عوارض کرونا یعنی از کار افتادن کلیه و کبد و ریه‌ها فوت می‌کند. برادرم مرتب به ما زنگ می‌زد و با مادرم صحبت می‌کرد و مدام تأکید می‌کرد که مراقب مادر باشیم. یک روز قبل از آنکه به کما برود به خواهرم زنگ می‌زند و می‌گوید حالش خوب نیست. به قول ما اصفهانی‌ها جانی در تنش نمانده بود. از پشت در اتاق شیشه‌ای برای خواهرم دست تکان می‌داد. بعد از آن روز هر چه به تلفن همراهش زنگ زدیم. کسی جواب نداد. متأسفانه قسمتش این بود. کسی این کار را کرد که ما نمی‌توانیم گله‌ای کنیم. خیلی سخت است. او هم پدر بود هم برادر و هم محرم اسرار خانواده. وجودش خیلی در خانواده ما پر رنگ بود. می‌دانم مرگ حق است اما برای محمود خیلی زود بود و ما همه‌مان به او احتیاج داشتیم. جایش خیلی خالی است.
مثل طاعون زده‌ها به ما نگاه می‌کردند
رامین عزیزی، 25 ساله، پرستار، شاغل در بخش اورژانس بیمارستان بهارلو. پدرش روزهای بیماری فرزندش را اینگونه روایت می‌کند: رامین اواخر بهمن ماه به‌دلیل لوله‌گذاری در دهان مریض مبتلا شده بود. هر چند حالش بد بود و در منزل مانده بود استراحت کند اما مادربزرگش تعریف می‌کند که از بیمارستان زنگ زدند نیرو نداریم و برای کمک برود. رامین هم برای اینکه همکارانش دست تنها نمانند خودش را به اورژانس بیمارستان می‌رساند. چند روز بود خانه نیامده بود و ما فکر می‌کردیم شیفت‌اش طولانی شده است. گویا خودش کرونا گرفته بود و در تخت بیمارستان بستری شده بود جوری که ریه‌هایش سفید شده بود و تنگی نفس شدید داشت. باورتان نمی‌شود روزی که رامین بستری شد هزار بار مردم و زنده شدم و بیرون اتاق با خدا راز و نیاز کردم و او را طلب کردم. اگرچه رامین خودش روی تخت بیمارستان بود اما باز او از من مراقبت می‌کرد و دلداری‌ام می‌داد و از آمادگی برای مراسم عقدش در خرداد ماه حرف می‌زد. پولش برای خرید حلقه کم بود. به او قول دادم کمکش می‌کنیم ونگران هیچ چیزی نباشد. اما عمرش به دنیا نبود و زود رفت و ما و نامزدش را برای همیشه تنها گذاشت. پدر این پرستار از رفتار مردم گله می‌کند و می‌گوید: زمانی که برای پسرم حجله گذاشتیم همه به ما مثل طاعون‌زده‌ها نگاه می‌کردند. می‌ترسیدند به ما نزدیک شوند و تسلیت بگویند. البته مردم حق دارند.
گفت‌و‌گوی ما با خانواده کادردرمان گویای این واقعیت است که سربازان این جنگ نابرابر با کم‌ترین امکانات به دل دشمن رفتند و تصویر زیبایی از خودگذشتگی را به نمایش گذاشتند. پرستاران و پزشکانی که با عشق به وطن بیماران را لمس کردند، در آغوش گرفتند و برای روحیه از دست رفته‌شان امید  آنها شدند. بی‌شک مردم پرپر شدن این پروانه‌های از جان گذشته را فراموش نخواهند کرد.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7351/7/543669/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها