مرا از خواب غفلت و جهل، بیدار کن


سید حبیب حبیب‌پور
ای نامت شیرینی روان ها !
ای کاش شوریدگی مرا نیز به ذکر خویش پایان می بخشیدی.
ای کاش می دانستم پاسخ العفوهای مرا می دهی یا نه.
ای کاش قلبم را با غنچه های یادت زیبا می ساختی و روانم را به بوی دل انگیز ذکرت معطر می کردی.
ای کاش تشنگی ام را به جرعه ای از مهر خویش به فرجام می رساندی .
چه می شود که به من هم نگاهی بیندازی مانند نگاه پرمهری که بر یونس نبی کردی. وقتی در درون ظلمت تو را می خواند و عرض کرد: من به خود ستم کردم که از تو غافل شدم . او را از آن وحشت و هراس، رهایی بخشیدی و دعایش را به اجابت رساندی که اهل ایمان و توبه را اینگونه نوازش می کنی.
چه می شد که مرا بر کشتی خوشبختی و رستگاری می نشاندی و از موج های غفلت و جهالت به ساحل فلاح  می رساندی ؟
ای محبوب من !
لب از آب و طعام گرفته ام و ای کاش دل از شک و شرک ، دور می کردم.
ای کاش زخم زبانم ، مؤمنی را نمی آزرد و تهمت و غیبتم آبرویی را خدشه دار نمی کرد.
 ای بزرگ!
مرا ببخش اگر با تکبر و خود خواهی ام ، دیگران را خوار ساختم و با عجب و غرورم  بندگان تو را بی مقدار شمردم . اما هنوز فرصت باقی است. پس به حرمت این لحظه های نورانی که فرشتگانت فوج فوج فرو می آیند و بر چهره روزه دارانت بوسه می زنند بر من عنایتی کن که فردا را بهتر از امروز در خدمتت باشم و حرمت مهر تو را پاس بدارم.
پنهان شده ام بیا و پیدایم کن
یک صبح ، رها ز خواب و رؤیایم کن
از بس که گرفتار دل خود شده ام
مرداب شدم ، بیا و دریایم کن

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7351/16/543685/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها