دعای دلشکستگان را بشنو
سید حبیب حبیبپور
وقتی همه میروند تو میمانی. وقتی همه میرانند تو به خود میخوانی. وقتی همه رهایم میکنند تو در آغوشم میفشاری. تشنه که میشوم باران میبخشی. وقتی همه با من قهر میکنند دستان کریم تو سایه سار محبت میشود. در ظلمت شب تنهایی، تنها چراغ یاد توست که دلم را به تو پیوند میزند. در اوج ناامیدی امیدم میبخشی و در هر غربت، یارم میشوی. وقتی بغض میکنم به درد دلهایم گوش میدهی و وقتی درد دل میکنم به نوازشی، مرهم به زخم هایم میگذاری. و اکنون باز هم تو را میخوانم با هزاران امید. به سوی تو رو کردهام در اوج خواستن. به خانه تو پناه آوردهام که میدانم مرا از خویش نمیرانی. با امید به یاری تو «نفس» میکشم و به باور اینکه پاسخ میدهی با تو سخن میگویم. پس ناامیدم مکن که تنها به تو امیدوارم و فقط تویی که مرا به فردایی سراسر طراوت و شادی بشارت میدهی. در این روزهای سراسر اضطراب، تنها تویی که دلها را آرامش میدهی و تنها آغوش گرم تو پناه این جانهای خسته و دلهای شکسته است. اینک به حرمت لحظههای آبی افطار، به پاکی دلهای روزه داران، به نجوای یارب یارب سحرخیزان، به اشکهای معطر توبهکنندگان، به سرمستی معرفت یافتگان، بیش از این ما را امتحان مکن و از آنچه از ما دیدی درگذر که تو را به مهربانی شناختهایم. دعای دلشکستگان را بشنو و دستمان را بگیر ای دوست خوبی که نام زیبایت «خدا» است.
در اوج طلب به سوی تو برگشتم
در این دل شب به سوی تو برگشتم
الغوث کنان به خانهات رو کردم
العفو به لب به سوی تو برگشتم
وقتی همه میروند تو میمانی. وقتی همه میرانند تو به خود میخوانی. وقتی همه رهایم میکنند تو در آغوشم میفشاری. تشنه که میشوم باران میبخشی. وقتی همه با من قهر میکنند دستان کریم تو سایه سار محبت میشود. در ظلمت شب تنهایی، تنها چراغ یاد توست که دلم را به تو پیوند میزند. در اوج ناامیدی امیدم میبخشی و در هر غربت، یارم میشوی. وقتی بغض میکنم به درد دلهایم گوش میدهی و وقتی درد دل میکنم به نوازشی، مرهم به زخم هایم میگذاری. و اکنون باز هم تو را میخوانم با هزاران امید. به سوی تو رو کردهام در اوج خواستن. به خانه تو پناه آوردهام که میدانم مرا از خویش نمیرانی. با امید به یاری تو «نفس» میکشم و به باور اینکه پاسخ میدهی با تو سخن میگویم. پس ناامیدم مکن که تنها به تو امیدوارم و فقط تویی که مرا به فردایی سراسر طراوت و شادی بشارت میدهی. در این روزهای سراسر اضطراب، تنها تویی که دلها را آرامش میدهی و تنها آغوش گرم تو پناه این جانهای خسته و دلهای شکسته است. اینک به حرمت لحظههای آبی افطار، به پاکی دلهای روزه داران، به نجوای یارب یارب سحرخیزان، به اشکهای معطر توبهکنندگان، به سرمستی معرفت یافتگان، بیش از این ما را امتحان مکن و از آنچه از ما دیدی درگذر که تو را به مهربانی شناختهایم. دعای دلشکستگان را بشنو و دستمان را بگیر ای دوست خوبی که نام زیبایت «خدا» است.
در اوج طلب به سوی تو برگشتم
در این دل شب به سوی تو برگشتم
الغوث کنان به خانهات رو کردم
العفو به لب به سوی تو برگشتم
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه