امریکا- چین؛ یک جنگ سرد تازه
خاویر سولانا / دبیرکل سابق ناتو
اسکار فرناندز / محقق ارشد مرکز مطالعات جهانی ژئوپلیتیک
مترجم: وصال روحانی
جهان به این باور رسیده که جنگ سرد تازهای آغاز شده و این بار در دو سوی صحنه امریکا و چین ایستادهاند و روسیه پای ثابت جنگ سرد قبلی غایب است. ستیز امریکا و چین با مسائل اقتصادی آغاز شد و حالا تبعات هولناک شیوع بیماری «کووید19» در سطح جهان منشأ ستیزهای جدید بین این دو کشور شده است. امریکا مدعی است این بیماری که از چین آغاز و از آنجا به جهان منتقل شد، با سهلانگاری چینیها تبدیل به یک بحران عظیم جهانی شده تا آنها از آبگلآلود ماهیهای درشت بگیرند. شاید چین کنونی با اتحاد جماهیر شوروی تحت سلطه کمونیستها برابری نکند و در ظاهر هماوردی پایاپای برای امریکاییها نباشد اما تمامی اسناد رسمی که دولت امریکا در این زمینه طی ماههای اخیر تهیه و ابلاغ کرده، بوی همان ستیز دهههای پیشین منتها با قرار داشتن چین در آن سوی نردبان مبارزه را میدهد. کاخ سفید در جدیدترین بیانیه خود مدعی شده است که حزب کمونیست چین تمامی ایدهآلهای جهانی و راهبردهای مورد استناد سایر کشورها را فقط در صورتی منصفانه میانگارد که به نفع خودش باشد و در غیراینصورت آن را نافی عدالت توصیف میکند. بهنظر میرسد این گونه ترسیم کردن چین در انظار جهانی ریشه در همان سلطهجوییهایی دارد که دونالد ترامپ و اسلاف وی همیشه داشتهاند و همانطور که برانکو میلانوویچ متخصص امور اقتصادی آسیا- اروپا متذکر شده است انگارههای چین چه خوب و چه بد ریشه در سالیان متمادی دارد و چیز تازهای نیست که ترامپ آن را یک سلطهجویی جدید از سوی رقیب شرقیاش تلقی کند. غربیها فراموش کردهاند که مبارزه ایدئولوژیک را خود آنها با چین بخصوص پس از تغییرات صورت گرفته توسط دنگشیائوپینگ آغاز کرده و کوشیدند رفرم طراحی شده توسط وی را عملی ریاکارانه برای فریفتن غربیها و خنجرزنی از پشت به اروپاییها در لوای یک مدرنگرایی مدل غربی در چین جلوه بدهند. سه دهه پیش از آن انقلاب مائوتسه تونگ افسانهای در چین نیز یک خیزش کهنه کمونیستی نامیده شده بود اما حقیقت امر این است که چین کنونی با رویکرد به ایدهآلهای نوین در زمینههای اقتصادی، امریکا و سایر قدرتهای جهانی و بزرگان اروپای غربی را در زمینه بازارهای اقتصادی پشت سر گذاشته و در این خصوص نیازی به کرونا هم نداشته تا در سایه آن توان اقتصادی دیگران را کمرنگتر کند. اروپا از سالها پیش کوشیده با تشکیل اتحادیهای فراگیر (اتحادیه اروپا) مقابل زیادهخواهیهای امریکا و روسیه و چین بایستد اما از یکسو فقط کشورهای اروپای غربی را در برگرفت (و بهتدریج چند کشور درجه دوم اروپای شرقی هم جذب این اتحادیه شدند) و از جانب دیگر در همان جمع نیز شکافهایی افتاد و برگزیت (جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا) تبدیل به یک آفت برای ساقط شدن تدریجی کل اتحادیه شد. در میان تمامی این لرزشها و انشعابها چین ریتم ثابت حرکت خود را حفظ کرده و کوشیده تحت لوای هیچ کشور دیگری نرود و اگر با آنها نمیجنگد، تسلیم اهداف سیاسی آنان نیز نشود. در حالی که امریکا بر اثر خسرانهای حاصل از بسط کرونا فروغ اقتصادی دو سه سال نخست زمامداری دونالد ترامپ را از دست داده و یک سال فاجعهوار (2020) را به نیمه آن رسانده و اتحادیه اروپا بهرغم تفرق شدید در میان اعضایش شریک اول حداقل 89 کشور دنیا در تبادلهای اقتصادی است، اجناس پرتولید و آسان مصرف چین تمامی بازارها را در سطح پنج قاره درنوردیده و هرچند کارشناسان اقتصادی دوروبر ترامپ مایل به اعتراف نیستند اما اگر قرار باشد نکته و اسلحهای اضافی جنگ سرد بین امریکا و چین را از شرایط کنونی آن رها نکند، آنها را باید بازنده این تقابل دانست. این در حالی است که جنگهای سیاسی داخلی در امریکا بخصوص در سال برگزاری انتخابات جدید این کشور حواسها را از صحنه پیکار بزرگتر با چین دور کرده و فکر و ذهن ترامپ آشفته، غلبه بر جوبایدن رقیب آرامش از حزب دموکرات در انتخابات آبانماه امریکا است.
اندرو موراوچیک تحلیلگر سیاسی شاخص اروپایی چند سال پیش «اتحادیه اروپا» را «قدرت نامرئی» صحنه سیاست و اقتصاد دنیا نامید ولی امروز این وصف بیشتر برای چینیها به درد میخورد. برای کشوری که هیاهو نمیکند، تولید انبوه دارد، اجناسش را ارزان میفروشد، ماهیت جنگ افروز ندارد و خوب میداند مقابل غرشهای ظاهری امریکا چگونه عمل کند تا بهانهای برای افزایش تقابل و بداخلاقیهای بیشتر بهدست این دشمن ندهد، با این تدابیر برنده جنگ سرد تازه جهان نه روسیهای که دیگر پای یک تقابل دائمی با امریکاییها نیست بلکه چینی است که رهبرانش با لبخند خود بر ابروهای گرهخورده ترامپ سایهای سنگین انداختهاند.
منبع: project syndicate
اسکار فرناندز / محقق ارشد مرکز مطالعات جهانی ژئوپلیتیک
مترجم: وصال روحانی
جهان به این باور رسیده که جنگ سرد تازهای آغاز شده و این بار در دو سوی صحنه امریکا و چین ایستادهاند و روسیه پای ثابت جنگ سرد قبلی غایب است. ستیز امریکا و چین با مسائل اقتصادی آغاز شد و حالا تبعات هولناک شیوع بیماری «کووید19» در سطح جهان منشأ ستیزهای جدید بین این دو کشور شده است. امریکا مدعی است این بیماری که از چین آغاز و از آنجا به جهان منتقل شد، با سهلانگاری چینیها تبدیل به یک بحران عظیم جهانی شده تا آنها از آبگلآلود ماهیهای درشت بگیرند. شاید چین کنونی با اتحاد جماهیر شوروی تحت سلطه کمونیستها برابری نکند و در ظاهر هماوردی پایاپای برای امریکاییها نباشد اما تمامی اسناد رسمی که دولت امریکا در این زمینه طی ماههای اخیر تهیه و ابلاغ کرده، بوی همان ستیز دهههای پیشین منتها با قرار داشتن چین در آن سوی نردبان مبارزه را میدهد. کاخ سفید در جدیدترین بیانیه خود مدعی شده است که حزب کمونیست چین تمامی ایدهآلهای جهانی و راهبردهای مورد استناد سایر کشورها را فقط در صورتی منصفانه میانگارد که به نفع خودش باشد و در غیراینصورت آن را نافی عدالت توصیف میکند. بهنظر میرسد این گونه ترسیم کردن چین در انظار جهانی ریشه در همان سلطهجوییهایی دارد که دونالد ترامپ و اسلاف وی همیشه داشتهاند و همانطور که برانکو میلانوویچ متخصص امور اقتصادی آسیا- اروپا متذکر شده است انگارههای چین چه خوب و چه بد ریشه در سالیان متمادی دارد و چیز تازهای نیست که ترامپ آن را یک سلطهجویی جدید از سوی رقیب شرقیاش تلقی کند. غربیها فراموش کردهاند که مبارزه ایدئولوژیک را خود آنها با چین بخصوص پس از تغییرات صورت گرفته توسط دنگشیائوپینگ آغاز کرده و کوشیدند رفرم طراحی شده توسط وی را عملی ریاکارانه برای فریفتن غربیها و خنجرزنی از پشت به اروپاییها در لوای یک مدرنگرایی مدل غربی در چین جلوه بدهند. سه دهه پیش از آن انقلاب مائوتسه تونگ افسانهای در چین نیز یک خیزش کهنه کمونیستی نامیده شده بود اما حقیقت امر این است که چین کنونی با رویکرد به ایدهآلهای نوین در زمینههای اقتصادی، امریکا و سایر قدرتهای جهانی و بزرگان اروپای غربی را در زمینه بازارهای اقتصادی پشت سر گذاشته و در این خصوص نیازی به کرونا هم نداشته تا در سایه آن توان اقتصادی دیگران را کمرنگتر کند. اروپا از سالها پیش کوشیده با تشکیل اتحادیهای فراگیر (اتحادیه اروپا) مقابل زیادهخواهیهای امریکا و روسیه و چین بایستد اما از یکسو فقط کشورهای اروپای غربی را در برگرفت (و بهتدریج چند کشور درجه دوم اروپای شرقی هم جذب این اتحادیه شدند) و از جانب دیگر در همان جمع نیز شکافهایی افتاد و برگزیت (جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا) تبدیل به یک آفت برای ساقط شدن تدریجی کل اتحادیه شد. در میان تمامی این لرزشها و انشعابها چین ریتم ثابت حرکت خود را حفظ کرده و کوشیده تحت لوای هیچ کشور دیگری نرود و اگر با آنها نمیجنگد، تسلیم اهداف سیاسی آنان نیز نشود. در حالی که امریکا بر اثر خسرانهای حاصل از بسط کرونا فروغ اقتصادی دو سه سال نخست زمامداری دونالد ترامپ را از دست داده و یک سال فاجعهوار (2020) را به نیمه آن رسانده و اتحادیه اروپا بهرغم تفرق شدید در میان اعضایش شریک اول حداقل 89 کشور دنیا در تبادلهای اقتصادی است، اجناس پرتولید و آسان مصرف چین تمامی بازارها را در سطح پنج قاره درنوردیده و هرچند کارشناسان اقتصادی دوروبر ترامپ مایل به اعتراف نیستند اما اگر قرار باشد نکته و اسلحهای اضافی جنگ سرد بین امریکا و چین را از شرایط کنونی آن رها نکند، آنها را باید بازنده این تقابل دانست. این در حالی است که جنگهای سیاسی داخلی در امریکا بخصوص در سال برگزاری انتخابات جدید این کشور حواسها را از صحنه پیکار بزرگتر با چین دور کرده و فکر و ذهن ترامپ آشفته، غلبه بر جوبایدن رقیب آرامش از حزب دموکرات در انتخابات آبانماه امریکا است.
اندرو موراوچیک تحلیلگر سیاسی شاخص اروپایی چند سال پیش «اتحادیه اروپا» را «قدرت نامرئی» صحنه سیاست و اقتصاد دنیا نامید ولی امروز این وصف بیشتر برای چینیها به درد میخورد. برای کشوری که هیاهو نمیکند، تولید انبوه دارد، اجناسش را ارزان میفروشد، ماهیت جنگ افروز ندارد و خوب میداند مقابل غرشهای ظاهری امریکا چگونه عمل کند تا بهانهای برای افزایش تقابل و بداخلاقیهای بیشتر بهدست این دشمن ندهد، با این تدابیر برنده جنگ سرد تازه جهان نه روسیهای که دیگر پای یک تقابل دائمی با امریکاییها نیست بلکه چینی است که رهبرانش با لبخند خود بر ابروهای گرهخورده ترامپ سایهای سنگین انداختهاند.
منبع: project syndicate
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه