فتح 33 ساعته تهران رؤیایی که با همت دلیرمردان مدافع مرزهای ایمان و ایران در عملیات مرصاد به واقعیت نپیوست

کمین‌گاه غرور




اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
همه ساله در سالروز عملیات مرصاد، در پی تحرک نظامی منافقین با عنوان«فروغ جاویدان» این سؤال تاریخی تکرار می‌شود که چگونه ممکن است جمعی بازیچه هوس‌های هیجانی یک نفر شده و جان خود را بهای آن قرار دهند؟! حال آنکه منطق جنگ درعرصه واقعیت‌ها رخ نموده و نیروی ضعیف در شرایط متعارف هرگز نخواهد توانست بر نیرویی قوی تر از خود پیروز شود. چه رسد به آنکه حریف، از روحیه و ابتکارعمل برتر به دلیل حقانیت دفاع سرزمینی نیز برخوردار باشد. با درکی استراتژیک از پیامدهای این اقدام نسنجیده می‌توان به این نتیجه رسید که مسعود رجوی با  توهم پیروزی درعمق بیش از 600‌کیلومتری، آن هم ظرف 48 ساعت، گروه خود را به مثابه نیروهای یک بارمصرف به مسلخ کشانده و جنگ سرنوشت را رقم زد. چرا که جمع حداکثر 5 هزار نفره‌ای که اغلب آنان را زنان و مردانی تشکیل می‌دادند که تجربه جنگی نداشته و توده‌وار ارتشی وصله پینه‌ای را به وجود آورده بودند، هرگز قادر به اجرای عملیاتی که لازمه آن تداوم زنجیره‌ای در چندین مرحله تا دستیابی به هدف و تأمین آن بود، نبودند و به نحو آشکاری جنگ کلاسیک را با شورش شهری اشتباه گرفته بودند. این بود که گروه رجوی در نتیجه این عملیات ضربه نهایی را دریافت کرد و دیگر نتوانست درعرصه عملیاتی ولو محدود و ایذایی خودنمایی کند.‌

ارتش رجوی از سه ضعف اساسی ناباوری به اهداف خود، سازمان گریزی و هرج ومرج طلبی رنج می‌برد. در نتیجه خیزش مردم ایران و برتری مطلق فرزندان ملت درجریان حمله ارتش منافقین در پایان جنگ و در میدان عمل، پیروزی غرورآفرین دیگری را که شایسته مردم ایران بود به آنان ارزانی داشته و کتاب جنگ 8 ساله را با پیروزی بزرگ دیگری به پایان برد.
همپیمانی با دشمن اشغالگر
منافقین از خرداد ۱۳۶۳ و بنا به تصمیم مسعود رجوی سرکرده این گروه در عراق مستقر شدند. ورود آنان به عراق انتقادهای زیادی را حتی در میان اپوزیسیون خارج نشین برانگیخت، اما رجوی پس ‌از استقرار نیروهایش درعراق، به زمینه چینی جنگ مسلحانه جدی با جمهوری اسلامی ایران پرداخت و این اقدامات را، توجیه حضور خود درعراق اعلام کرد. انتقال نیروهای گروه رجوی به عراق، از سال ۱۳۶۳ تا یک سال بعد به ‌طول انجامید و این نیروها پس ‌از آموزش‌های اولیه آماده اقدامات نظامی شدند. بر اساس اطلاعاتی که از سوی منابع نظامی منتشر شده، از اواخر سال ۱۳۶۴ تا اوایل سال ۱۳۶۶ این گروه ۱۰۴ مورد اقدام نظامی – اغلب ایذایی - علیه مواضع نیروهای ایران انجام داد. اواخر خرداد ۱۳۶۶، منافقین تشکیل «ارتش آزادیبخش ملی» را اعلام و از این زمان تحرکات نظامی آنان گسترش بیشتری یافت، به‌طوری که طی چهار ماه پس از تشکیل این ارتش، ۸۴ عملیات کوچک و بزرگ توسط آنها علیه مواضع رزمندگان صورت پذیرفت.
با پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، صدام و رجوی با تصور ضعف توان دفاعی کشور، استراتژی بقای بر اراده جنگی و تداوم عملیات آفندی را پیش گرفته و به تدارک حمله پرداختند. از این‌رو بلافاصله بعد از اعلام پذیرش قطعنامه از سوی مسئولان کشورمان، جلسه‌ای با حضور صدام ، دیکتاتورعراق و مسعود رجوی و چند نفر از ژنرال‌های ارتش عراق در کاخ ریاست جمهوری بغداد برگزارشد تا طرح عملیاتی مشترک را پی‌ریزی کنند.
در این طرح پیش‌بینی شده بود، نیروهای سازمان مجاهدین با حمایت ارتش عراق از خانقین به سمت تهران حرکت کنند و ظرف 48 ساعت با پشتیبانی عراق قدرت را در ایران به‌دست آورند. در این جلسه رجوی به صدام می‌گوید:«مطمئن باشید من ظرف چند ساعت وارد همدان در 250 کیلومتری مرز خواهم شد!» صدام هم با ابراز رضایت از این اطمینان و با آشکار کردن انگیزه خود پاسخ می‌دهد:«شاید این یک فرصت طلایی برای نابودی رژیم فعلی ایران باشد».
براین اساس رجوی عملیات «فروغ جاویدان» را که از پیش طراحی و بنا بود همان سال در سالگرد جنگ به اجرا درآید جلو انداخته و نیروهایش را از سراسر اروپا و امریکا جهت حضور در این عملیات فرا می خواند. هدف از این عملیات تسخیر تهران و ساقط کردن حکومت ایران اعلام می‌شود. مسعود رجوی در شب عملیات، پیش‌بینی کرد که نیروهای سازمان مجاهدین ظرف ۴۸ ساعت به تهران خواهند رسید.
نمایشنامه توهمات جنگی در اشرف
وی قبل از آغاز عملیات با هدف روحیه بخشی به نیروهایش برنامه‌ای  را در قرارگاه اشرف ترتیب می‌دهد که تا پاسی از شب ادامه می‌یابد. در این مراسم رجوی با شگردهای روانشناختی پس از نیم ساعت سخنرانی ناگهان سخنان خود را قطع و به‌گونه‌ای که درمخاطب اثرگذار باشد، می‌گوید: «ما کارهای بزرگی در پیش داریم. مگر نگفته بودیم که «اول مهران بعداً تهران»؟ حضار که به هیجان آمده‌اند، شعار می‌دهند«امروز مهران، فردا تهران» در همین زمان دو نفر نقشه‌ای بزرگ از ایران را روی سن می آورند.
آنگاه رجوی مقابل نقشه ایستاده و این‌گونه ادامه می‌دهد:  « دیگر وقت آن رسیده که به ایران برویم. طرح عملیات بزرگی را کشیده‌ایم که در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم می‌شود، دراین عملیات احتیاج به ماکت و کالک منطقه‌ای نداریم، چون قرار است به تهران برویم.... از این جهت گفتیم خود نقشه ایران را بیاورند، (و در حالی که با چوب دستی مسیر قصرشیرین، کرمانشاه، همدان وتهران را نشان می‌‌داد، ادامه می‌دهد) بایستی همانند شهاب به تهران برویم. از لحظه‌ها، حتی کوچکترین لحظه‌ها باید استفاده کرد، نباید هیچ لحظه‌ای را از دست بدهیم زیرا در این عملیات لحظه‌ها تعیین کننده و سرنوشت سازند.... این عملیات باید ظرف 2 الی 3 روز انجام شود چون فقط اگر عملیات با این سرعت انجام شود رژیم فرصت بسیج نیرو پیدا نخواهد کرد؛ اصلاً به فکرش هم نمی‌رسد که ما بتوانیم در عرض این مدت به تهران برسیم و احتمالاً نمی‌تواند هیچ عکس‌العمل مؤثری انجام دهد....»
رجوی در توجیه این طرح محیرالعقول خود می‌گوید: «پس ‌از عملیات قبلی که مهران بود با فرماندهان نشستیم و به جمع‌بندی و بررسی پرداختیم که عملیات بعدی چه باشد؟ پس از بحث و بررسی‌های زیاد دیدیم که همیشه در عملیات‌ها به‌صورت تصاعدی عمل کرده‌اید، یعنی وسعت هر عملیات تان از قبلی بیشتر بوده است ـ عملیات آفتاب از عملیات پیرانشهر وسیع‌تر و عملیات مهران از عملیات آفتاب ـ حالا باید این عملیات هم نسبت به چلچراغ تفاوت کیفی داشته باشد. بنابراین فکر کردیم که در عملیات بعدی ـ هر چه که باید باشد ـ حداقل این است که باید یک مرکز استان را بگیریم. در این صورت مگر ما دیوانه‌ایم که پس از گرفتن مرکز استان آن را ول کنیم و برگردیم؟ خوب، یا همان جا می‌‌مانیم، یا به طرف تهران حرکت می‌کنیم. ولی باز در مقایسه با کار قبلی دیدیم استان خیلی کم و کوچک است و (با لحن طنز‌آلود) آخر شما دیگر بچه نیستید که بروید یک شهر را بگیرید! اگر بخواهید وسیع‌تر از عملیات‌های قبلی عمل کنید هیچ راهی غیر از فتح تهران ندارید! جمعیت حاضر در سالن یک باردیگر به هیجان آمده و شعار «امروز تهران، فردا مهران» را سرمی دهد.»
سرکرده منافقین در ادامه سخنانش ضمن اعتراف به حمایت ارتش عراق واضمحلال سازمان می‌گوید:«البته یک عده می‌گفتند برویم اهواز را بگیریم و یک سری می‌گفتند برویم کرمانشاه را بگیریم. ما نشستیم فکر کردیم و دیدیم باید از طریق کرمانشاه برویم تا تهران، زیرا اولاً تا حدودی وضع و شرایط مسیری که انتخاب کرده‌ایم نسبت به قبل مناسب‌تر و بهتر است، چون عراق تا قصرشیرین و سرپل ذهاب پیش رفته است و نیاز به خط شکنی نداریم و به راحتی می‌توانیم تا کرمانشاه برویم.
ثانیاً نزدیک‌ترین نقطه مرزی برای رسیدن به تهران کرمانشاه است. از آن به بعد بر اساس تقسیمات انجام شده ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید. البته اگر موقعیت سیاسی مثل قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت از طرف ایران پیش نمی‌آمد، شاید فقط در همان جا (کرمانشاه) عمل می‌کردیم ولی حالا ایران خیلی ضعیف شده است و ما یک راست می‌رویم تهران را می‌گیریم..... تصمیمی که ما گرفتیم تصمیم بسیار حساس و مشکلی بود و ما چاره‌ای جز عمل نداریم و اگر الان اقدام نکنیم فرصت از دست خواهد رفت. زیرا بعد از اینکه بین ایران و عراق صلح شود ما در اینجا قفل می‌شویم و دیگر نمی‌توانیم کاری انجام دهیم و از لحاظ سیاسی تبدیل به فسیل می‌شویم. پس بایستی آخرین تلاش خودمان را بکنیم و یک بار دیگر کل سازمان را به صحنه بفرستیم و مطمئن هستیم که پیروزیم...» (اسناد مربوط به عملیات مرصاد منتشره از سوی مرکز اسناد وانتشارات سپاه پاسداران)
سرکرده فرقه رجوی با این نمایش و با برانگیختن احساس وهیجان در نیروهای خود، عرصه عقل و منطق را به‌طور کامل مسدود و رقابت را به میدان جنگ و خشونت می‌کشاند و درهمکاری آشکاری با دشمن بعثی و قرار گرفتن در طول اهداف تجاوزکارانه دیکتاتور بغداد علیه منافع ملی، افسار خود و گروهش را کاملاً به‌دست دشمن سپرده و دست به خون پیر وجوان و زن ومرد بی‌گناه آلوده می‌آلاید. اینکه مسعود رجوی و گروهش که زمانی داعیه نجات کشور و مجاهدت در راه مردم ایران را داشتند چگونه به راه ذلت و خیانت کشیده شدند؟ سؤالی است که پاسخ آن در روانشناسی شخصیت رجوی و تابو‌سازی تشکیلات نهفته است. رجوی به تصریح افراد بسیاری که با او از نزدیک آشنایی دارند فردی دارای کیش شخصیت و جاه طلب است. همین خصلت به‌همراه تابو‌سازی از تشکیلات موجب شده تا وی در مرکزیت باقی بماند و سرنوشت این گروه را با خیانت و جنایت گره بزند.
صورتحساب جنگ از کیسه دیکتاتور بغداد
فرقه  رجوی طی دهه 1980 تا 1990 ماهانه مبلغ 20 میلیون دینار از رژیم بعث عراق دریافت می‌کرد و از سوی این رژیم به انواع جنگ افزارهای سبک وسنگین از جمله؛ تفنگ خودکار، ، مسلسل‌های متوسط و سنگین، موشک‌انداز آر.پی.جی، خمپاره‌اندازهای 82 و120 میلی متری، زره پوش، نفربر زرهی، تانک، تفنگ 106، موشک‌های هدایت شونده و...مجهز شده بود و در جریان عملیات موسوم به فروغ جاویدان با بیش از هزار خودرو نظامی، 70‌خودرو زرهی، 100 قبضه تفنگ 106 میلیمتری، 300‌قبضه انواع خمپاره انداز، 100 قبضه توپ ضد هوایی، 80 قبضه مسلسل سنگین دوشکا و 50 قبضه موشک دوش پرتاب به میدان آمد و ارتش عراق نیز تا نزدیکی گیلانغرب و اسلام آباد نیروهای منافقین را همراهی کردند. این درحالی بود که دستگاه‌های اطلاعاتی عراق در خدمت ارتش رجوی قرار داشته و توپخانه دوربرد عراق آتش تهیه سنگینی را روی مواضع نیروهای خودی اجرا و هواپیماهای میگ 23 و میراژ اف-1 عراقی مسیر نیروهای رجوی را پوشش هوایی می‌دادند تا  امر پیشروی را برای آنان تسهیل کنند که با حمله به پایگاه نوژه و لشکر 28 سنندج اقدامات خود را تکمیل کردند.
رژیم عراق که به نیروهای منافقین امید زیادی داشت با سخاوت آنان را با تانک‌های سبک و نفربرهای پرسرعت تجهیز کرده بود تا خود را زودتر به تهران برسانند. بر اثر تبلیغات رجوی و سران منافقین، بعثیان باور کرده بودند که مردم از آنان استقبال کرده و در شهرها و روستاها به استقبالشان خواهند آمد. آنان نیز وعده داده بودند تا پیروزی خود را ظرف 33 ساعت در میدان آزادی تهران جشن بگیرند. اما برخلاف انتظار آنان به رغم غافلگیری نیروهای خودی، نیروهای رجوی که بنا بود در 4 مرداد پایان عملیات را اعلام کنند، تنها دو گردان از نیروهای بدر که به‌طور اتفاقی در منطقه حضور داشتند توانستند از پیشروی نیروهای منافقین در تنگه چهار زبر جلوگیری کرده و زمینه عملیات مرصاد را که طی آن شکست سختی به واحد‌های ارتش رجوی وارد آمد شکل دهند. نیروهای رجوی با کمک نیروی هوایی ارتش عراق تلاش زیادی را برای خروج از تنگه به کار گرفتند اما قدرت برتر نیروهای خودی اجازه این کار را به آنان نداد و نفرات رجوی با برجای گذاشتن تلفات سنگین به‌صورت گروهی یا فردی به سوی کوهستان‌های منطقه متواری شدند.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7398/16/548898/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها