اکبر صحرایی:

توقع کارخانه نویسنده‌سازی نداشته باشیم




ویژگی قابل‌ توجه آثار شما تألیف مجموعه داستان‌ها و رمان‌هایی با بهره‌گیری از طنز است؛ از چرایی توجهی که به طنزنویسی در خلق آثاری با مضمون جنگ نشان داده‌اید بگویید.
دلیل استفاده‌ از طنزنویسی برای تألیف برخی مجموعه داستان‌ها و رمان‌ها  به خود جنگ بازمی‌گردد؛ حتماً از تلفیق جنگ و طنز تعجب کرده‌اید که این سؤال را می‌پرسید! اما جالب است بدانید برخلاف آن تصاویر اغلب تکراری که از هشت سال دفاع مقدس‌مان ارائه‌ شده، همه این جنگ و مراودات میان رزمندگان بر مبنای اتفاقات تلخ نبوده است. بگذارید با جزئیات بیشتری سؤالتان را پاسخ بگویم؛ وجود برخی شاخص‌ها، دفاع مقدس‌مان را متفاوت از دیگر جنگ‌هایی کرده که نه‌تنها طی تاریخ جهان، بلکه حتی در سال‌های اخیر در دیگر کشورها شاهد بوده‌ایم؛ همان ویژگی خاصی که فردوسی هم در سرایش شاهنامه به آن توجه کرده و با توجه به روحیه ایرانیان اثری حماسی خلق کرده و پیش روی آیندگان خود گذاشته است. درصد قابل‌ توجهی از رزمندگان را در آن هشت سال نیروهای داوطلب تشکیل می‌دادند؛ آنهایی که خودشان یا بستگانشان در جنگ حضورداشته‌اند گفته من را بهتر درک می‌کنند؛ حضور درصحنه دفاع و نبرد علیه دشمنی که طی هشت سال جنگ قصد زیر سؤال بردن تمامیت ارضی‌مان را داشته برخلاف دیگر جنگ‌هایی که در عرصه جهانی به وقوع پیوسته‌اند به‌هیچ‌وجه براساس اجبار نبوده است، حتی آنهایی که به سبب خدمت سربازی در جنگ حاضرشده بودند هم باوجود اجبار ظاهری اما از دل‌ وجان ماندند و جنگیدند. دفاع از این آب‌ و خاک آنقدر برای رزمندگان مهم بود که حتی حاضر به استفاده از مرخصی‌های هرازگاهی که نصیبشان می‌شد هم نبودند. عمده این تفاوت هم نشأت گرفته از نگاه ملی‌مان است؛ شرایط سنگرهایمان هم برخوردار از حال و هوایی متفاوت از آن چیزی بوده که از جنگ دیگر کشورها سراغ داریم؛ اینجا دیگر بحث نظامی بودن به‌عنوان یک شغل درمیان نبوده یا حتی ضرورت اجبار، مردم را به صحنه نبرد نمی‌کشانده، بلکه برگرفته از روحیه خاصی است که از گذشته‌های دور تا به امروز ایرانیان را از دیگر ملت‌های جهان متمایز کرده؛ از همین رو عجیب نیست که روحیه متفاوت هم بر سنگرهایمان حاکم بوده باشد.
 پس بحث استفاده از طنز به‌عنوان ابزاری در راستای جذب بیشتر مخاطب در میان نبوده، بلکه تلاش کرده‌اید بخش مغفول مانده فضای سنگرها را به مخاطبان نشان بدهید!
بله، دلم می‌خواست مخاطبان، بویژه نوجوانان بدانند که صحنه‌های خشن و غم‌آلودی که درباره جنگ شنیده‌اند همه آن چیزی نیست که در سنگرهای ما و میان رزمندگان رخ می‌داده است،البته نه اینکه بگویم کار راحتی بوده، تردیدی نیست که برای همیشه مدیون عزیزانی هستیم که جان خود را فدای این مرزوبوم کردند؛ عِرق به وطن و از سویی روحیه دلاورانه آنان را بر این می‌داشت تا از هر امکانی برای بهتر کردن فضای سنگرها استفاده کنند؛ یکی از این راهکارها بهره‌گیری از طنز و رواج چنین روحیه‌ای میان رزمنده‌ها بود. وگرنه شما کجای دنیای سراغ دارید که نوجوانی کم سن و سال، خانواده‌اش را به هزار ترفند راضی کند که تنها برای سی- چهل روز به جبهه برود اما به‌ یکباره چند سال باقی بماند و عجیب اینکه حتی مشاهده خطرات و تلخی‌های آن‌هم او را قانع به بازگشت نکند. یکی از دلایلی که کمک می‌کرد روحیه‌شان را نبازند همین رواج شوخ‌طبعی بود. اینها را گفتم تا مخاطبانی که اطلاع چندانی از پشت‌صحنه جنگ ندارند اطلاعات بیشتری پیدا کنند. گاهی پیش می‌آمده که طی یک ماه چند روز جنگ سنگین برقرار شود و در مابقی آن میان رزمندگان زندگی در جریان بوده؛ هرچند که با شرایطی بسیار متفاوت از زندگی معمول. جان‌مایه این زندگی هم طنزی بوده که به آن اشاره دارم. اصلاً مجموعه چند جلدی طنز دفاع مقدس «دارو دسته‌  دارعلی» را با همین هدف نوشتم.
 البته شخصیت دارعلی مجموعه شما قدری فراتر از چیزی است که بر آن تأکید دارید!
من شخصیت دارعلی را با بهره‌گیری از شخصیتی واقعی به تصویر کشیدم؛ البته تغییراتی در آن دادم و با تخیل خودم به آن پروبال دادم؛ بااین‌ حال در جبهه‌های ما شبیه او کم نبودند؛ خیلی از سوژه‌های ناب داستانی در خلال همین دورهم بودن‌ها و تلاش برای شاد ماندن و شاد شدن بود که شکل می‌گرفت. ادبیات جنگ از همان سال‌های نبرد با عراقی‌ها آغاز شد؛ هرچند که ابتدا قدری شعارزده به نظر می‌رسید که آن‌هم برای تقویت روحیه جنگاوری رزمندگان لازم بود، هر چند جنگ که تمام شد، نویسندگان از اتفاقات جبهه‌ها فاصله گرفتند و تنها به نوشتن درباره حوادث ناشی از آن همچون شهادت و جانباز شدن دست زدند. انعکاس وقایع تلخ بیش از جنبه‌های این‌چنینی مورد توجه قرار گرفت که اتفاقاً همین سبب شد برخی طور دیگری از جنگ بنویسند که سراسر سیاهی محض بود؛ درصورتی‌ که در کنار وقایع آن، رزمندگان به شیوه‌ای از زندگی که خاص خودشان به شمار می‌آمد مشغول بودند. این مسأله تنها خاص خاطره نویسان نبود؛ متأسفانه حتی عده‌ای از بزرگان و آنهایی هم  که خودشان ازجمله بنیانگذاران این حوزه هستند  در ابتدا به سراغ بزرگنمایی و توجه به موضوع‌های تلخ رفتند. هدف من از تألیف داستان‌های جنگی به قلم طنز و از سویی اشاره به اتفاقاتی که رخ می‌داد این بود که جلوه‌های تازه‌ای از جنگ را به خوانندگان نشان بدهم؛ اشاره به این بخش از حال و هوای جبهه‌های ما در حالی مغفول مانده بود که اغراق نیست اگر راز ماندگاری دلاوری‌ها را در همین مسأله بدانیم.
  چرا ادبیات جنگ به‌ جای تأکید بر همه جنبه‌های حاکم بر جبهه‌ها بیشتر به‌ سوی انعکاس جنبه‌های دیگر آن رفت؟
بخشی تحت تأثیر شرایط حاکم بر آن سال‌ها بود؛ قسمتی هم تحت تأثیر سمت و سویی است که ناشران به تألیف آثار این حوزه داده‌اند. نکته دیگری که نمی‌توان از آن غافل شد تمایل طیف روشنفکر ادبیات به انتشار آثاری ازاین‌دست بود که اغلب خاکستری و برخی موارد هم سیاه به شمار می‌آمدند، حتی برای مخاطبان هم اطلاع از بخش‌های آن‌ جذابیت بیشتری داشت.
 و همین سبب مهجور ماندن بخش‌های دیگر جنگ شد؟
بله و این بخش‌هایی که مختصر اشاره‌ای به آنها شد مغفول ماندند. من به‌عنوان فردی که تقریباً از همان ابتدا وارد نویسندگی درباره جنگ شدم، طنزنویسی را انتخاب کردم تا بلکه آن بخش‌ها را هم تا حدی با مخاطبان در میان بگذارم، حتی در زمان خود جنگ هم مردم اطلاع چندانی از آن نداشتند؛ بنابراین تصمیم گرفتم در این رابطه تلاش کنم؛ شاید باورتان نشود اما از همان ابتدا مقاومت‌هایی در این رابطه بود، حتی بعد ازآن هم عده‌ای معتقد بودند که باید تلخی‌های جنگ ملاک نوشته‌های نویسندگان باشد. مجموعه طنز «خمپاره‌های خواب آلود»  به همین دلیل شکل گرفت؛ مجموعه کتاب‌های طنز دارعلی که تلاش کردم شخصیتی بهلول‌گونه به قهرمان اصلی آن ببخشم هم این‌چنین بود.
 در این ‌بین چقدر از واقعیت بهره گرفته‌اید؟
همین شخصیت دارعلی، برگرفته از آدمی واقعی است. دارعلی نماد شخصیت‌هایی است که در هر گردان و سنگری حضور داشتند و اینها بودند که در کنار نشاط بخشیدن به فضا، رزمنده‌ها را تشویق به حفظ روحیه می‌کردند؛ باوجود تأثیری که از واقعیت در خلق او گرفته‌ام اما برای غنی کردن ویژگی‌های اخلاقی‌اش به سراغ شخصیت‌هایی همچون ملانصرالدین، در ادبیات کهن هم رفتم؛ افزون بر این حتی تلاش کردم دست به مطالعه آثار طنز کلاسیک‌مان و همچنین آثار برتر طنز خارجی در حوزه‌های مشابه بزنم تا تصاویری پخته‌تر پیش روی مخاطبان بگذارم.
 چرا برای انعکاس بخش مغفول مانده  جنگ از طنز استفاده کردید؟بویژه درباره مخاطب نوجوان این سبب نمی‌شود که گمان کنند حضور در جنگ آنقدرها هم که گفته می‌شود  سخت نبوده؟ جدیت جنگ او را تحت تأثیر قرار نداده؟
در این کتاب نه‌تنها به آن بخش شاد و تلاش برای روحیه بخشی رزمندگان اشاره‌ کرده‌ام بلکه حتی از قلم طنز هم بهره گرفته‌ام تا اثرگذاری پیامی که مد نظر داشته‌ام بیشتر شود. بااین‌ حال اینگونه نبوده که گمان کنید حالا که بحث طنزنویسی مطرح است با اثری روبه‌رو هستید که شمارا فقط می‌خنداند. یکی از ویژگی‌های طنز، قدرتی است که به نویسنده در انعکاس تلخی‌ها می‌دهد؛ کتاب‌ها را که بخوانید گاهی همراه با شخصیت‌ها و وقایعی که بر سر آنها می‌آید گریه خواهید کرد؛ اتفاقاً در این آثار هم تلخی‌های جنگ پیش روی مخاطبان قرارگرفته است، تلاش کرده‌ام این کتاب‌ها را به گونه ای بنویسم که هم مخاطب را به فکر فرو ببرد و هم از سویی سبب آشنایی بیشتر آن با بخش‌های مغفول مانده جنگ شود. طنز واقعی تلفیق اشک و خنده است؛ وگرنه کاری که صرفاً طنز باشد که بیشتر به جوک می‌ماند تا یک کار جدی. برخلاف آنچه به‌ظاهر می‌رسد حتی برخی دوستان که این آثار را خوانده‌اند معتقدند بیش‌ ازحد تلخ نوشته‌ام.
 در دهه ابتدایی بعد از پایان جنگ برخی به تصور اینکه نوشتن درباره چنین اتفاقی کار ساده‌ای است به سراغ ادبیات جنگ رفتند؛ حالا وضعیت به چه شکل است؟
نتیجه آن نگاه ساده انگارانه تألیف بی شمار آثاری است که تنها خاطره نگاری به شمار می‌آیند؛ از همین رو حتی حالا هم که زمان قابل‌ توجهی از پایان جنگ گذشته  ما همچنان شاهد غلبه خاطره‌نویسی‌ها به مصداق‌های واقعی ادبیات داستانی که همانا داستان کوتاه و رمان است، هستیم. متأسف هستم  که بگویم  باوجود سوژه‌های بی‌شماری که مطالعه وقایع جنگ در اختیار نویسندگان می‌گذارد اگر بررسی کنیم خواهیم دید که تعداد نویسندگان حرفه‌ای ادبیات داستانی در حوزه جنگ به انگشتان دودست هم نمی‌رسد. دلیل توجه بیشتر به خاطره‌نویسی هم از سادگی آن برمی‌آید؛ در خاطره‌نویسی نیاز چندانی به بهره‌مندی از دانش و قدرت نویسندگی نیست، اما در رمان و بویژه داستان کوتاه‌نویسی به نویسنده‌ای با سطح متوسط به بالا نیاز است و هرکسی از پس آن برنمی‌آید. نکته دیگری که نباید فراموش کرد این است که طیف گسترده‌ای از مردم ما کتابخوان حرفه‌ای نیستند و از همین رو مطالعه آثار ساده خوان، همچون خاطره نگاری‌ها را ترجیح می‌دهند؛اتفاقی که درباره دیگر حوزه‌های ادبیات هم صادق است و می‌بینیم که خوانندگان به طیف کتاب‌هایی که داستان‌های عامه‌پسند خوانده می‌شوند اقبال بیشتری نشان می‌دهند؛خاطره‌نگاری وقایع را بدون هیچ پیچیدگی خاصی در اختیار خواننده می‌گذارد و طبیعی است که برای خواندن آنها نیاز چندانی به مطالعه عمیق نیست.
 با این تفاسیر چه آینده‌ای برای داستان‌نویسی جنگمان قائل هستید؟
باوجود برقراری برخی موانع و از سویی نگاه‌های اشتباه معتقدم که همین تعداد انگشت‌شمار نویسندگان حرفه‌ای که به‌ نام برخی از آنها  هم اشاره شد  برای ادامه راه کافی هستند. کافی است تا نویسندگان جوانی که خواهان فعالیت در این عرصه هستند از نوشته‌های آنان سرمشق گرفته و از آموزش‌های مستقیم و غیرمستقیم‌شان بهره بگیرند تا شاهد افزایش سطح کیفی نوشته‌های داستانی با موضوع جنگ در آینده نه‌چندان دورباشیم. طی یکی- دو دهه اخیر ازنظر کمی با افزایش قابل‌ توجهی در حوزه کتاب‌های داستان جنگی روبه‌رو شده‌ایم؛ هرچند که در بحث کیفی به برنامه‌ریزی و ورود بیشتر نویسندگان حرفه‌ای به این عرصه نیاز است. خود من سال‌هاست، به‌غیراز چند مورد به مجموعه داستان کوتاه جنگی شاخصی برنخورده‌ام ،چراکه کار بسیار سختی است. بااین‌ حال ناامید نیستم و اطمینان دارم که همان معدود نویسندگان خوبی که در این عرصه فعالیت می‌کنند قادر به هدایت راه داستان‌نویسی در این بخش هستند، البته از حضور برخی نویسندگان حرفه‌ای هم برخوردار بودیم که به دلایلی ازجمله مشکلات موجود از جنگ‌نویسی خارج شدند؛ داستان‌نویسی در حوزه جنگ، نه‌فقط در ایران، بلکه در عرصه جهانی هم کاری دشوار است و هر چه‌کار سخت‌تر شود طبیعی است که افراد کمتری به آن ورود پیدا کنند.
 و چه توقعی می‌توان از نویسندگان این حوزه داشت؟
نباید توقع کارخانه نویسنده‌سازی از هیچ حوزه ادبیات داشته باشیم که بگوییم چرا ادبیات جنگ اینگونه شده یا آن‌طور نشده! اگر بحث تربیت نویسنده به میان آید نتیجه خوبی نصیبمان نمی‌شود و نتیجه‌اش رشد حرکت نویسندگان به‌ سوی سفارشی نویسی می‌شود. اتفاقاً این‌ یکی از اشتباهاتی است که در حوزه ادبیات دفاع مقدس به خرج داده‌ایم که منجر به رشد هرچه بیشتر ادبیات شفاهی و به‌ تبع آن خاطره نگاری شد. افرادی دست‌ به‌ قلم شدند که برخی از آنها حتی دانش نویسندگی ندارند، هرچند که بازهم تأکید می‌کنم همان تعداد اندک هم می‌توانند منجر به وقوع اتفاقات خوبی شوند، یک مرکز به‌ تنهایی کافی بود تا کشوری را مشهور سازد. بنابراین ناامید نباشیم؛ ضعف‌ها را در نظر داشته باشیم و برای بهبود و رفع  آنها بکوشیم ،اما دنبال نویسنده‌سازی هم نباشیم.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7450/17/555305/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها