یادداشتی بر رمان «دشتبان» اثر احمد دهقان
کشف حقیقت در گرداب آتش
شهاب شهرزاد
منتقد ادبی
مطالعه تاریخ، پیوسته برای عموم مخاطبان، در قالب داستان و خاطره، گواراتر بوده است، بویژه برای مخاطب کمسنوسالتر - که در اثر شیوه تدریس تاریخ در نظام آموزشی- خواندن تاریخ را در مقایسه با داستان، خشک و حوصلهسربر میداند. آشنایی با وقایع و شخصیتهای تاریخی از رهگذر بیان دراماتیک، خصوصاً برای مخاطبان نوجوان که در مرحله درک و داوری و تصمیماند، در کنار سرگرمکنندگی، میتواند راهی برای کشف هویت و تشخص فردی و اجتماعی آنان نیز باشد. شوربختانه در عرصههایی همچون ساخت فیلم سینمایی، تولید مجموعههای تلویزیونی و حتی تئاتر و موسیقی در مواجهه با نیاز این گروه سنی، سالها جز در موارد کمشمار، با سکوت و انفعال همراه بودهایم. حال آنکه در ادبیات داستانی، گامهای بلندتر و شمردنیتر برداشته شده است.
رمان دشت بان که از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده، روایتی باورنشین و تکرارپذیر از سرنوشت یک نوجوان، در پی آوارگی بازآمده از جنگ است. او داستان را از زمان گذشته روایت میکند و پیوسته به توصیف طبیعت و عناصر روستایی همچون درختان ، کوه ، رودخانه و احشام میپردازد و روستا و روستایی زیستن و ملزومات آن را برای خواننده نوجوان تشریح میکند. در بخشی از کتاب میخوانیم:
«آمد کنارمان و از خستگی همان جا روی زمین نشست. گلنار ـ از خدا خواسته ـ تندی پا شد و چسبید به بابا. بابا یک دستی گلنار را بغل زد و مدتی طولانی زل زد به قوشی که با بالهای باز، در دل آسمان پرواز میکرد. بعد با صدای گرفته و خشدار گفت:«بیپیر گرازها دوباره سر و کلهشان پیدا شده. از سر شب تا صبح پیشان بودم. از طرف سیاهبیشه آمدهاند. صد راه اینور و آنور شدم ولی....»
پایبندی به لحن و ادبیات حسی مناسب برای گروه سنی نوجوانان – همراه با جسارت بکارگیری گزارهها و توصیفاتی که طبیعت روستایی را در قامت کلمات رایج در زیستبومی که با آن روبهروایم- به تصویر میکشند، از ویژگیهای زبانی داستان است. به گزاره دیگر، یکی از مهمترین امتیازها برای کتاب، بهرهگیری و کاربرد زبانزدها و اصطلاحات اصیل و محلی در یک بستر سالم و جذاب زبانی است. نویسنده، جاذبههای زبان مادری را بدرستی میشناسد و میکوشد فارسی را درست و راحتخوان و پویا بنویسد. به کار بردن گزارههایی چون رومبیدن دیوار، خنده زیرجلکی یا تلم شدن انجیرها و... مخاطب نوجوان را درگیر کشف معنی این توصیفات با در نظر داشتن فضای ترسیمشده در داستان میکند و به نوعی مشارکتجویی مخاطب نوجوان را در کشف لایههای متن، تحریک و تشویق میکند.
دشتبان ماجرای روبهرویی غیرمنتظره یک خانواده روستایی با جنگ تحمیلی است؛ جنگی که با وجود پیشبینی و تصور آنها سالها به درازا میکشد... و خانوادهای که پدر و پدربزرگ در آن دشتبان بودهاند و نزدیک قصرشیرین زندگی میکردند؛ اما ماشین غولآسای جنگ به آنها هجوم میآورد و مجبور به فرار میشوند. در طول این فرار و ترک دیار، حوادثی پیش میآید که سبب میشود تا آنها به یک دره و غار پناه ببرند، مدتی آنجا میمانند و پس از پشت سر گذاشتن حوادثی، داستان در اواسط فصل زمستان پایان مییابد. راوی و شخصیت اصلی این رمان همچون داستانهای قبلی دهقان، «ناصر» نام دارد که اتفاقات را در ۱۶ فصل روایت میکند:
بعد از هجوم بیرحمانه بعثیها، با شدت گرفتن حملات هواپیماهای عراقی و قتل عام مردم و فرار خانوادههای جنگزده به سمت دشت ذهاب، پدر ناصر، خانواده را در «غار سرخ» پناه میدهد و خودش برای کمک به مردم، به صحنههای خونین رویارویی با دشمن متجاوز برمیگردد، اما بعد از مدتی، فرمانده، پدر را - که زخمی و تیر خورده است - به غار میآورد. مادر با محلول برگ بلوط به شستوشوی زخمها و مداوای گیاهی جراحت پدر میپردازد. پدربزرگ و ناصر برای آوردن وسایل مورد نیازشان با به جان خریدن همه خطرات، به خانه برمیگردند و با دشواریهای فراوان وسایل مورد نیاز را بار چهارپایی کرده و بسختی در میان آتش دشمن به غار سرخ میآورند. پدر که حالش خوب میشود، فرمانده دوباره به سراغش میآید و او را برای کمک به مردم با خود همراه میکند. فرمانده به او میگوید: «تو همه جا را میشناسی. کسی را نداریم که کوره راهها را بلد باشد. باید بیایی کمک مردم.» و به این ترتیب، فصلی تازه از رخدادها رقم میخورد.
«دشتبان» خواننده کتابخوان را به یاد سرنامه یکی از آثار «سلینجر» هم میاندازد: ناتور دشت. که آنهم دقیقاً به معنای نگهبان دشت یا همان دشت بان است. آنجا هم یک نوجوان است که داستان را پیش میبرد و دغدغهای برای مراقبت از کودکان؛ هنگامی که بیم فرو افتادنشان از پرتگاه میرود. از نگاه نویسنده، دشتبان روایت تلاش آدمها برای زنده ماندن است: «در داستان، آدمهایی هستند که از یک طرف، با طبیعت مبارزه میکنند تا زنده بمانند و از یکسو با دشمن پیش رو و این نکته تا پایان کتاب مورد توجه بوده و شاخصه اصلی آن محسوب میشود. خالق اثر دراین مورد میگوید«... در این کار میخواستم جنگ را از منظری که تا به حال دیده نشده است، ببینم.»
احمد دهقان، زاده سال ۱۳۴۵ در کرج، سالها بهعنوان کارشناس ادبی در دفتر ادبیات و هنر مقاومت و مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری فعالیت کرده است. اولین رمانش با عنوان «سفر به گرای
۲۷۰ درجه» در سال ۱۳۷۵ منتشر شد. دو سال بعد همین رمان ابتدا بهعنوان یکی از آثار برگزیده ۲۰ سال داستاننویسی انتخاب و مدتی بعد، همین کتاب، اثر برگزیده ۲۰ سال ادبیات پایداری شد. «پال اسپراکمن» نایب رئیس مرکز مطالعات دانشگاهی خاورمیانه در دانشگاه راتجرز نیوجرسی امریکا این رمان را به زبان انگلیسی برگردانده است. در حال حاضر دانشگاه جرج واشنگتن دی سی، دانشگاه هاروارد (کتابخانه دانشکده هاروارد) کتابخانه کنگره، واشنگتن دی سی، کتابخانه UCLA ، دانشگاه برکلی کالیفرنیا، دانشگاه ماریلند (دانشکده پارک کالج) و دانشگاه ورمونت (کتابخانه بیلی هوو برلینگتن) از جمله مراکزیاند که این کتاب را در دسترس علاقهمندان قرار دادهاند. گامی سودمند برای معرفی ادبیات مقاومت امروز ایران و حرکتی در شکلگیری نهضت ترجمه ادبیات معاصر. «ستارههای شلمچه»، «گردان چهار نفره»، «پرنده و تانکـ»، «روزهای آخر»، «من قاتل پسرتان هستم»، «ناگفتههای جنگ»، «نگین هامون» و «هجوم» از دیگر آثار نویسندهاند.
دشتبان، روایتی است که در عین دارا بودن ویژگیهای بومی، در بستر یک اینهمانی جمعی شکل گرفته است. به گزاره دیگر، از یک سو، هر نقطه جنگزده از جهان میتواند جغرافیای وقوع ماجرای آن باشد و از دیگر سو، واژهها و تصاویر، مقاومتی جانانه را گواهی میدهند که پیداست از باوری ژرف و ریشه گرفته در خاکی سرخ جان گرفتهاند. از اینرو ترجمه کتاب میتواند برای خواننده غیر ایرانی نیز گوارا باشد؛ یعنی که نوجوانانی از سراسر جهان میتوانند مخاطبان این اثر باشند.
نویسنده از دردی مشترک حکایت میکند که خاکریزهای دفاع مقدس را تا کرانههای دورتر گسترده میکند. دست برقضا میتواند در برابر نوجوان عراقی یا سوری، فلسطینی و یمنی و... نیز آیینگی کند.
با این حال در مقایسه با برخی آثار غربی که به موضوع مشابه پرداختهاند میتوان بسادگی دریافت که اینجا روشنایی قلب و نوری در ژرفای جان، مانع از دست رفتن امید و سقوط به سرخوردگی و درماندگی محض میشود. یعنی امید ایرانی به جای سیاه نمایی و بلاتکلیفی غربی، نوری تازه به سیمای خشن زندگی و مرگ از جنس دیگر میاندازد.
شاید خواننده گمان ببرد که نویسنده با او از در فلسفه وارد شده و ابتدا با نشانههایی به خلقت آدمی و رشد و تعالی او در زیرمتن داستان اشاره دارد. مثلاً بهنظر میرسد نویسنده تلمیحی به روز نخست خلقت آدمی در عریانی و در دل طبیعت نابیوسان دارد و قهرمانش را گمگشته و عریان به صحنه دنیا میفرستد، تا اینکه در امن خانه و در بطن خانواده آرام میگیرد.
شروع جنگ و آوارگی خانوادهای که سر به کوه گذارده و به غارنشینی در گرسنگی و سرمای استخوانسوز پناه بردهاند، مادر باردار و پدری که برای کمکرسانی و راهنمایی، همراه رزمندگان میشود و عذابی که بر کودکان میرود، در کنار یکدیگر، تکههای سبز و روشنی از تابلوی زیبای مقاومت باورمند یک خانواده در برابر تجاوز و تحمیل دشمن را به گونهای درسآموز و دلپذیر ترسیم کرده است.
کتاب در دل توحش ناگوار جنگ، به یک مکاشفه مهم و کلیدی در برابر بحران اشاره دارد و آن حفظ روحیه است. نویسنده به کشف حقیقت در زیر آتشفشانی از دلهره پرداخته است. بر سر این خانواده درد میخروشد و در دل یکایک آنها روحیه میجوشد؛ چنان که بر دل مخاطب هم از میان تنگی و تیرگی سطرها، نور میتاباند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه