ماجرای مک فارلین چه بود؟
ادامه از صفحه 2
علایی با اشاره به اینکه کنگرلو به پیشنهاد میرحسین موسوی، نخست وزیر، موضوع را با هاشمی مطرح میکند که فرمانده جنگ بود، افزود: بنابراین، این هاشمی نبود که دنبال امریکاییها برود تا جنگ را تمام کند، بلکه موضوع به ایشان ارجاع شد و ایشان سعی کرد موضوع را مدیریت کند، مضافاً اینکه این استراتژی خوبی است که هر مسئولی در هر زمانی از هر فرصتی مقابل دشمنان استفاده کند. علایی با بیان اینکه امریکایی ها از سال 64 دنبال آزادی گروگانهای خود در لبنان بودند، اضافه کرد: کنگرلو گفت از لحظه اول که مذاکرات شروع شد تا آخرین لحظه، امام در جریان بود. بنابراین اگر استراتژی هاشمی بود، امام تأیید کردند و قبول داشتند، کلیات را امام و سران قوا در جریان بودند، تنها کسی که در جریان نبود، آیتالله منتظری قائم مقام رهبری بود و اتفاقاً کاش ایشان در جریان میبود و مسأله افشا شدن آن اتفاق نمیافتاد. این فرمانده سپاه در دفاع مقدس، تأثیر تسلیحات گرفته شده از این مذاکرات را در زمان جنگ در سال 65 کاملاً رد کرد و آن را بی تأثیر دانست و در پاسخ به سلیمی نمین که استراتژی هاشمی در این مذاکرات را پایان جنگ میدانست، افزود: امام بعد از فتح خرمشهر گفتند نیروها از مرزها عبور نکنند و این یعنی که امام میخواستند جنگ را تمام کنند. او با بیان اینکه امام همیشه دنبال خاتمه جنگ بود، گفت: قرار نبود بجنگیم تا نابود شویم، بلکه میخواستیم بجنگیم تا پیروز شویم. بنابراین اگر آقای هاشمی در سال 62 به باوری مبنی بر پایان دادن به جنگ رسیده بود، باید به او آفرین گفت. آیا این خوب است که سال 65 بیش از 40 هزار شهید داشته باشیم، اما هیچ دستاوردی نداشته باشیم؟ بعد بگوییم امام گفت جنگ جنگ تا پیروزی. یعنی همین طوری باید بجنگیم؟ بنابراین جنگ را باید خاتمه داد، همانطور که امروز در رابطه با امریکا هم باید راه حلی پیدا کرد، یعنی باید از تجربه مک فارلین استفاده کرد و راهی برای حل مسأله امریکا پیدا کرد.
شیرعلینیا: هدف امریکا تداوم جنگ بود
جعفر شیرعلینیا، پژوهشگر دفاع مقدس مسأله مذاکرات مک فارلین را از این زاویه ارزیابی کرد که اسرائیلیها، به دنبال طولانیتر شدن جنگ بودند تا از این طریق، دو دشمن آنان یعنی ایران و صدام، تضعیف شوند. او با بیان اینکه ماجرای خرید سلاح در ماجرای مک فارلین، بیسابقه بود و حتی تا امروز هم سابقه نداشته که سه کشور ایران، امریکا و اسرائیل در سطح کلان کشور خود با هم درگیر و در ارتباط باشند، گفت: مسأله خرید سلاح از سوی ایران در سال 64 جدی میشود، زیرا در این سال و اساساً بعد از عملیات خرمشهر ایران در شرایط خیلی سخت قرار میگیرد، پشتسر هم شکست میخورد تا جایی که توازن به سمت عراق تغییر میکند. شیرعلینیا با اشاره به اینکه بنبست سال 64 میتوانست زمینهساز پایان دادن به جنگ باشد، افزود: اما یکی از محوریترین کشورهای مخالف پایان جنگ و تداوم آن اسرائیل بوده است، و استراتژی این کشور این بود که دو کشور ایران و عراق به عنوان دو کشور دشمن اسرائیل توان هم را تقلیل بدهند و برای همین میخواهند از طریق مذاکرات مک فارلین این امیدواری را در ایران به وجود بیاورند که میتواند به پیروزی دست یابد تا از این طریق جنگ بیشتر تداوم یابد.
تفرشی: مک فارلین، مسألهای ذو ابعاد
مجید تفرشی، تاریخ پژوه هم ابتدا این مسأله را از جنبه تاریخی و روایت تاریخی بررسی کرد، به این معنی که به باور او، بررسی اسناد و مطالب مطرح شده درباره ماجرای مک فارلین نشان میدهد که ایرانی اهمیت بسیار کمتری نسبت به ثبت وقایع تاریخی از خود نشان میدهد. او گفت: در مورد ایرانیها افرادی که در این زمینه خاطرات نوشتند، یا خاطرات واقعی را ننوشتند یا افرادی که خاطره گفتند، روایتهایشان خواسته و ناخواسته تغییر کرده است و با واقعیت سازگاری ندارد، اما در جناح امریکا گفتوگوهای زیادی در این باره انجام شده، کتابهای زیادی نوشته شده و اتفاقاً مسأله نبود خاطرات شفاهی در بخش ایرانی، باعث شده است تا روایت امریکایی از این ماجرا غالب شود. تفرشی با طرح این سؤال که آیا این مذاکرات مسألهای موقتی برای مبادله سلاح بود یا تغییر پارادایم و رویکرد دو کشور ایران و امریکا نسبت یه یکدیگر؟ اضافه کرد: در هر دو طرف ایرانی و امریکایی هر دوی این دیدگاهها وجود داشت. یعنی در هر دو کشور کسانی بودند که این موضوع مذاکرات را مقطعی میدیدند و بعضیهای دیگر مسألهای برای تغییرات راهبردی مناسبات ایران و امریکا میدانستند. او تأکید کرد که امریکا میخواست از این طریق پول کمک به مخالفان دولت نیکاراگوئه را تأمین و گروگانهای خود را در لبنان آزاد کند و از سوی دیگر، ایران هم برای تغییر موازنه جنگ به سلاح نیاز داشت.
علایی با اشاره به اینکه کنگرلو به پیشنهاد میرحسین موسوی، نخست وزیر، موضوع را با هاشمی مطرح میکند که فرمانده جنگ بود، افزود: بنابراین، این هاشمی نبود که دنبال امریکاییها برود تا جنگ را تمام کند، بلکه موضوع به ایشان ارجاع شد و ایشان سعی کرد موضوع را مدیریت کند، مضافاً اینکه این استراتژی خوبی است که هر مسئولی در هر زمانی از هر فرصتی مقابل دشمنان استفاده کند. علایی با بیان اینکه امریکایی ها از سال 64 دنبال آزادی گروگانهای خود در لبنان بودند، اضافه کرد: کنگرلو گفت از لحظه اول که مذاکرات شروع شد تا آخرین لحظه، امام در جریان بود. بنابراین اگر استراتژی هاشمی بود، امام تأیید کردند و قبول داشتند، کلیات را امام و سران قوا در جریان بودند، تنها کسی که در جریان نبود، آیتالله منتظری قائم مقام رهبری بود و اتفاقاً کاش ایشان در جریان میبود و مسأله افشا شدن آن اتفاق نمیافتاد. این فرمانده سپاه در دفاع مقدس، تأثیر تسلیحات گرفته شده از این مذاکرات را در زمان جنگ در سال 65 کاملاً رد کرد و آن را بی تأثیر دانست و در پاسخ به سلیمی نمین که استراتژی هاشمی در این مذاکرات را پایان جنگ میدانست، افزود: امام بعد از فتح خرمشهر گفتند نیروها از مرزها عبور نکنند و این یعنی که امام میخواستند جنگ را تمام کنند. او با بیان اینکه امام همیشه دنبال خاتمه جنگ بود، گفت: قرار نبود بجنگیم تا نابود شویم، بلکه میخواستیم بجنگیم تا پیروز شویم. بنابراین اگر آقای هاشمی در سال 62 به باوری مبنی بر پایان دادن به جنگ رسیده بود، باید به او آفرین گفت. آیا این خوب است که سال 65 بیش از 40 هزار شهید داشته باشیم، اما هیچ دستاوردی نداشته باشیم؟ بعد بگوییم امام گفت جنگ جنگ تا پیروزی. یعنی همین طوری باید بجنگیم؟ بنابراین جنگ را باید خاتمه داد، همانطور که امروز در رابطه با امریکا هم باید راه حلی پیدا کرد، یعنی باید از تجربه مک فارلین استفاده کرد و راهی برای حل مسأله امریکا پیدا کرد.
شیرعلینیا: هدف امریکا تداوم جنگ بود
جعفر شیرعلینیا، پژوهشگر دفاع مقدس مسأله مذاکرات مک فارلین را از این زاویه ارزیابی کرد که اسرائیلیها، به دنبال طولانیتر شدن جنگ بودند تا از این طریق، دو دشمن آنان یعنی ایران و صدام، تضعیف شوند. او با بیان اینکه ماجرای خرید سلاح در ماجرای مک فارلین، بیسابقه بود و حتی تا امروز هم سابقه نداشته که سه کشور ایران، امریکا و اسرائیل در سطح کلان کشور خود با هم درگیر و در ارتباط باشند، گفت: مسأله خرید سلاح از سوی ایران در سال 64 جدی میشود، زیرا در این سال و اساساً بعد از عملیات خرمشهر ایران در شرایط خیلی سخت قرار میگیرد، پشتسر هم شکست میخورد تا جایی که توازن به سمت عراق تغییر میکند. شیرعلینیا با اشاره به اینکه بنبست سال 64 میتوانست زمینهساز پایان دادن به جنگ باشد، افزود: اما یکی از محوریترین کشورهای مخالف پایان جنگ و تداوم آن اسرائیل بوده است، و استراتژی این کشور این بود که دو کشور ایران و عراق به عنوان دو کشور دشمن اسرائیل توان هم را تقلیل بدهند و برای همین میخواهند از طریق مذاکرات مک فارلین این امیدواری را در ایران به وجود بیاورند که میتواند به پیروزی دست یابد تا از این طریق جنگ بیشتر تداوم یابد.
تفرشی: مک فارلین، مسألهای ذو ابعاد
مجید تفرشی، تاریخ پژوه هم ابتدا این مسأله را از جنبه تاریخی و روایت تاریخی بررسی کرد، به این معنی که به باور او، بررسی اسناد و مطالب مطرح شده درباره ماجرای مک فارلین نشان میدهد که ایرانی اهمیت بسیار کمتری نسبت به ثبت وقایع تاریخی از خود نشان میدهد. او گفت: در مورد ایرانیها افرادی که در این زمینه خاطرات نوشتند، یا خاطرات واقعی را ننوشتند یا افرادی که خاطره گفتند، روایتهایشان خواسته و ناخواسته تغییر کرده است و با واقعیت سازگاری ندارد، اما در جناح امریکا گفتوگوهای زیادی در این باره انجام شده، کتابهای زیادی نوشته شده و اتفاقاً مسأله نبود خاطرات شفاهی در بخش ایرانی، باعث شده است تا روایت امریکایی از این ماجرا غالب شود. تفرشی با طرح این سؤال که آیا این مذاکرات مسألهای موقتی برای مبادله سلاح بود یا تغییر پارادایم و رویکرد دو کشور ایران و امریکا نسبت یه یکدیگر؟ اضافه کرد: در هر دو طرف ایرانی و امریکایی هر دوی این دیدگاهها وجود داشت. یعنی در هر دو کشور کسانی بودند که این موضوع مذاکرات را مقطعی میدیدند و بعضیهای دیگر مسألهای برای تغییرات راهبردی مناسبات ایران و امریکا میدانستند. او تأکید کرد که امریکا میخواست از این طریق پول کمک به مخالفان دولت نیکاراگوئه را تأمین و گروگانهای خود را در لبنان آزاد کند و از سوی دیگر، ایران هم برای تغییر موازنه جنگ به سلاح نیاز داشت.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه