ایران، ترکیه، بایدن
محمدعلی دستمالی
کارشناس مسائل سیاسی منطقه
انتخابات ریاست جمهوری امریکا، هنوز هم در موقعیتی است که تردید در به دار بودن و به بار بودن پیروزی جو بایدن، تماماً رفع نشده است و دو قدرت و بازیگر مهم خاورمیانه یعنی ایران و ترکیه همچون دیگر کشورهای جهان، بر فرجام رقابت زوم کردهاند. در این ماجرا، یکی از شباهتهای تهران و آنکارا، این است که مسئولین هر دو سو، میگویند برایشان فرقی نمیکند چه کسی به کاخ سفید برود، اما کیست که نداند بین این موضع اعلامی و دغدغههای حقیقی، فاصله بسیار است. چرا که با وجود لایتغیر بودن برخی مبانی معدود سیاسی و امنیتی امریکا، بین دونالد و جو، توفیر هست و بلاشک، هر کدام از آنان، ساز را از پردهای دیگر مینوازند. پس همچنان که نتیجه، برای اتحادیه اروپا، چین، روسیه، ناتو و بسیاری از کشورهای عربی اهمیت دارد، برای ایران و ترکیه نیز مهم است.
گفتیم؛ شباهت. آری مواضع وانمودی تهران و آنکارا در مورد نتایج انتخابات امریکا، مانند هم بود. اما تفاوت بزرگ در این است که مجموع شرایط سیاسی و اقتصادی داخلی و پیرامونی هر دو کشور، نشان میدهد که ترجیح نهایی و درونی این دو، یکی نیست. بنا به دلایل بسیار، تصور میشود که ترکیه و دولت اردوغان، با پیروزی دونالد ترامپ حال و روز بهتری خواهند داشت و آمدن بایدن برای آنکارا نویدبخش روزهای خوب و خوش نیست. در همین حال، باز هم بنا به دلایل بسیار، تصور میشود که تداوم اقتدار ترامپ، شرایط را برای مردم ایران دشوارتر میکند و یحتمل با آمدن بایدن، امید به گذار از گردنه، بیشتر خواهد بود.
در ادامه، باید این نکته را هم به میان آوریم که ورای تمام تفاوتهایی که میتوان با آسودگی خاطر، آنها را تنازع منافع ایران و ترکیه نام نهاد؛ باز هم دو شباهت و اشتراک مهم، در منافع این دو کشور وجود دارد: نخست اینکه با تداوم اقتدار دونالد ترامپ، عربستان سعودی و امارات، که هم در چشمان ایران و هم در دیدگان ترکیه، بسی گوشت تلخ و آزاررسان شدهاند؛ برای تحقق آمال، روزگار بهتری خواهند داشت. دوم اینکه در دوران ترامپ و با تلاشهای ویژه داماد او کوشنر، اسرائیل بیش از هر دوران دیگری، ملت مظلوم فلسطین را تحت فشار گذاشت و به آرزوهای بسیاری رسید. بدون شک، هم ترکیه و هم ایران، در این 4 سال سخت، بیش از تمام دورانهای پیشین، نگران فلسطین شدند. اما با وجود اهمیت این دو موضوع پیرامونی مهم، از باب درجهبندی اولویتهای حیاتی و استراتژیک، باز هم جمعبندی نهایی و مورد توافق گسترده، این است که به قدرت رسیدن جو بایدن، از برخی جهات له ایران و در پارهای موارد، علیه ترکیه خواهد بود. اما پرسش مهم اینجاست: چرا چنین است؟ آیا اهمیت اثرگذاری آمدن و نیامدن جو بر موقعیت ایران و ترکیه، صرفاً به خاطر این است که امریکا، قدرت نخست نظامی و اقتصادی عالم است؟ البته که خیر. در مورد هر دو کشور، مسأله حیاتی و مهم در این است که اولاً دو دولت و دو حکومتی که میراثداران دو امپراطوری عظیم عالم هستند و زمانی که آنها برای جهان تعیین تکلیف میکردند، امریکایی نبود، نتوانستهاند چنان نظامهای اقتصادی و سیاسی کارآمد و بتُن مسلحی بسازند که با یک تهدید لفظی لیره بر خاک نیفتد و با یک تحریم تازه، ریال از حال نیفتد. ممکن است در برابر این دیدگاه، چنین پرسشی مطرح شود: کدام قدرت اقتصادی در برابر امریکا تاب و توان دارد که ایران و ترکیه داشته باشند؟ چنین پاسخی میتوان داد: حق با شماست! حتی قدرتهای اقتصادی بزرگی همچون چین و هند، در برابر حملات اقتصادی امریکا دچار دردسر میشوند. این قاعده، برای اغلب اعضای اتحادیه اروپایی و بسیاری از کشورهای دیگر نیز صادق است. چنین چیزی، دلایل پیچیده و چندلایه ندارد. مسأله، نه توان تسلیحاتی و نفوذ منطقهای است نه آمادگی مقابله عمومی. موضوع سادهتر از این چیزهاست: اهمیت حیاتی و استراتژیک ذخایر ارزی.
به گواه نوشتههای تحلیلگران اقتصادی و آمارهای رسمی اعلام شده در رسانههای ترکیه، این کشور در یک سال اخیر، برای جلوگیری از پرواز نرخ دلار امریکا و به کما رفتن لیره، مبلغی بیش از یکصد میلیارد دلار از منابع ارزی بانک مرکزی، با نرخ پایین به بازار تزریق کرد تا دلار به 7 لیره نرسد. اما تدبیر کارگر نیفتاد و نه تنها 7 که 8 را هم از سر گذراند. اما در تمام این دوران سخت، دولت برآمده از حزب عدالت و توسعه با برجسته کردن موضوعاتی همچون «دکترین وطن آبی» در شرق مدیترانه، مشارکت در جنگ قرهباغ و چندین و چند پرونده دیگر، نشان داد که احتمالاً نزد مقامات حزب مزبور، هدف مهمی به نام تبدیل شدن به دولت کارآمد، توسعه محور و حقوق محور، نمیتواند به اندازه تبدیل شدن به قدرت نظامی اثرگذار، اهمیت داشته باشد. این سوتر و در ایران نیز، وضعیت تحریم، نداشتن امکان فروش نفت، نرخ دلار، ته کشیدن منابع ارزی و دشواریهای مشهود معیشت مردم، پیداتر از خورشید است و بینیاز از قیل و قال. پس شاید لازم باشد در چنین شرایطی، هم ایران و هم ترکیه، به عنوان دو قدرت مهم منطقه، به جای آنکه وقت خود را صرف نگارش انشا در مورد بیرحمی و بیانصافی نظام بینالملل و جهانخواری امریکا کنند، در اندیشه این باشند که در دیدگاههای سیاسی، حقوقی، اقتصادی و اجتماعیشان، چه نسبتی بین سیاست خارجی، توازن، ظرفیتهای داخلی و ویژگیهای عینی و واقعی اثرگذاری امریکا بر منطقه و جهان وجود دارد. شاید بهتر است به این بیندیشیم که در مشی سیاسی و اجرایی هر دو کشور و همچنین در تعریف کنش و واکنش موافق و مخالف، چه گلوگاهها و گیر و گورهایی وجود دارند که باعث میشوند آمدن یا نیامدن جو، برای آنها تا این اندازه مهم و اثرگذار باشد.
ذکر این نکته خالی از لطف نیست که بیتعارف، هر دو حالت نتیجه نهایی رقابت در واشنگتن، برای ایران و ترکیه، معادل تنازع منافع است. اما خوشبختانه در چند سال گذشته، تهران و آنکارا نشان دادهاند که با وجود برخی غرزدنها و گلایهها، به درجهای از درایت و ظرافت سیاسی دست یافتهاند که رخصت ندهند سیر تحولات، بر اصل رابطه، اثر منفی ماندگار بگذارد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه