تروریسم و ناتوانی سازمان ملل متحد
ندا حاجیلو
کارشناس حقوق بینالملل
عمل تروریستی یک عمل سازمانیافته است که باعث مرگ یا صدمه فیزیکی شدید میشود.
این عمل یا به طور شخصی یا گروهی با برنامهای از پیش طراحی شده صورت میگیرد که عاملان آن با قصد و منظور مشخص دست به عملیاتی میزنند که پیامد آن موجب جنگ روانی و ایجاد جو وحشت در میان مردم، اشخاص، گروههای خاص و دولتمردان میگردد. پس میتوان گفت وجود یک دیدگاه سیاسی و ایدئولوژیک محرک گروه تروریستی است. در خیلی از موارد قربانیان بهصورت تصادفی مورد هدف قرار میگیرند.(مانند انواع بمبگذاریها) پس هرگونه تعمدی که برای حیات انسانی خطرناک است چه در مورد اشخاص خاص (از پیش تعیین شده) و چه در مورد افراد بهصورت تصادفی(بمبگذاری) نقص آشکار حقوق بشر است.
حال با سؤالهایی مواجهیم:
۱- کدام مرجع حق رسیدگی قانونی به این جنایت بشری را که آشکارا ناقض حقوق بشر است، دارد؟
۲- آیا این مرجع توانسته است نقش فعال و عملی در برابر این تهدید بینالمللی ایفا کند یا خیر؟
در جواب میتوان گفت:
شورای امنیت سازمان ملل متحد بهعنوان تنها مرجع، حق استفاده قانونی از زور در تعاملات بینالمللی را دارد که نتایج حاصله نشانگر ناتوانی آن در برابر مقابله با تروریسم بینالمللی است.
براساس بند ۴ ماده ۲ منشور ملل متحد، این سازمان هرگونه استفاده از زور در روابط بینالملل را ممنوع کرده است مگر در موارد خاص.
از آنجایی که اقدام تروریستی هم سلامت و جان افراد و هم امنیت و منافع حیاتی نظام سیاسی دول را هدف قرار میدهد مشخص نیست که یک اقدام داخلی است یا بینالمللی؟
در جواب میتوان گفت اولین تعریف جامعه بینالمللی از اقدام تروریستی به کنوانسیون ۱۹۳۷ ژنو برمیگردد، این کنوانسیون اقدام تروریستی را اقدامات کیفری علیه یک دولت با هدف ایجاد وحشت در اشخاص و گروههای خاص یا در سطح جامعه تعریف میکند.
سازمان ملل متحد، تروریسم را اصلیترین عامل تهدیدکننده قرن نسبت به ارزشهای محوری سازمان، نظیر حقوق بشر، حاکمیت قانون، حفاظت از غیرنظامیان، احترام متقابل ادیان و فرهنگها و حل و فصل مسالمتآمیز منازعات عنوان میکند.
با این تفاسیر چرا سازمان ملل متحد تمام تلاش خود را جهت مبارزه با این پدیده شوم بینالمللی که اصلیترین تهدید قرن محسوب میشود نمیکند؟
در جواب میتوان گفت: استراتژیهای آن کافی نبوده و تلاشش برای انصراف از اقداماتی که زمینههای تروریسم را فراهم یا تسهیل میکند بینتیجه مانده است و نتوانسته ابزارهای مناسب برای مبارزه جهانی با تروریسم در چارچوب قانونی و آزادیهای مدنی و حقوق بشر اتخاذ کند تا بتواند با کنترل شرایط ،سلامت دفاعی جوامع را تضمین کند.
هر چند با وضع ۱۲ کنوانسیون اصلی علیه تروریسم و با امضای کشورهای عضو که داعیه دارا بودن مسئولیت جهانی در مبارزه علیه تروریسم را دارند، هیچ یک از نهادهای این سازمان تعریف مشخص و فراگیر که با اجماع بینالمللی همراه باشد ارائه ندادهاند و این ضعف باعث شده است طیف وسیعی از پدیدههای بینالمللی در چارچوب تروریسم تعریف شود، در صورتی که دبیر کل سازمان ملل میتواند اقداماتی را که باعث نقض حقوق بشر و نقض حاکمیت یک کشور باشد ، مصداق بارز تروریسم محسوب کند.
پس میتوان گفت رفتارهای دوگانه سازمان ملل متحد با تروریسم عملاً با اصل حاکمیت و استقلال دولتها در تعارض قرار دارد . این سازمان بارها و بارها با نشان ندادن واکنشهای منفی در قالب مبارزه با تروریسم بهصورت رسمی اینطور به نظر میرسد که تروریسم را بهعنوان یک رویه پذیرفته شده بینالمللی قبول کرده است.
با وجود این باید بیشتر از همیشه گسترش جنگ میان کشورها را شاهد باشیم و هیچ جای تعجبی وجود ندارد که دست دول را در انجام اقدامات ضد انسانی بویژه نسلکشی باز ببینیم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه