کتاب‌ خواندن و چند توصیه ساده

هادی حسینی‌نژاد
خبرنگار
میل به آگاهی، یکی از امیال فطری انسان محسوب می‌شود اما اگر بخواهیم تنها با تکیه بر این اصل، کتابخوانی را شروع کنیم و امیدوار باشیم که به فردی کتابخوان تبدیل می‌شویم، حتماً در آغاز یا در میانه راه، از هدفمان باز می‌مانیم. معتقدم اصلی‌ترین عاملی که می‌تواند ما را به کتاب‌ و کتابخوانی سوق دهد و در فراز و نشیب‌های احتمالی، همچنان ما را به ادامه راه امیدوار نگه دارد، علاقه و میل به لذت بردن است. بی‌راه نیست اگر بگوییم؛ حتی میل به‌ آگاهی هم در سایه علاقه و لذت است که میسر می‌شود. پس مراقب حال خوش و علاقه‌مندی‌تان به کتاب و کتابخوانی باشید. این یعنی کاری نکنید که خواندن دلتان را بزند. انتخاب‌های اشتباه و دست گرفتن کتاب‌هایی که با علاقه‌مندی‌، حوصله و درک‌ شما همخوانی ندارد، ممکن است ذوق‌ مطالعه را در شما زائل کند اما حتی اگر کتاب مناسبی را برای خواندن انتخاب کرده باشید نیز مخاطرات و موانعی وجود دارد که باید در طول مطالعه از آنها برحذر باشید.
عجله نکنید! پیش‌ از اینکه خواندن کتاب را آغاز کنید خوب است کمی برای شناختن و آشنایی با آن وقت صرف کنید. کار را با بررسی فیزیک کتاب و لمس آن، دقت به طرح‌جلد، فکر کردن به‌عنوان کتاب و... شروع کنید. درباره نویسنده کتاب کمی تحقیق کنید. دانستن اینکه کتاب مورد نظرتان در چه زمانه‌ای نوشته شده است نیز اهمیت دارد. مقدمه نویسنده و مترجم را هم از دست ندهید؛ چراکه معمولاً اطلاعات مناسبی در اختیارتان می‌گذارد که در مسیر خواندن به‌ کارتان می‌آید.
 صفحات ابتدایی کتاب اهمیت زیادی دارد. معمولاً نطفه تمام مطالب کتاب در همین صفحات اول بسته می‌شود. این صفحات حکم معارفه و آشنایی شما با قلم و تفکر نویسنده را نیز بازی می‌کند؛ پس این صفحات را با دقت و آهستگی بخوانید.
 اینکه سرعت خواندن شما چقدر است، اهمیت ندارد. یادتان باشد سرعت مطالعه، تابع عوامل مختلف و بعضاً پیچیده‌ای است. مثلاً اینکه چه ساعتی از روز را برای مطالعه انتخاب کرده‌اید، متن کتاب تا چه اندازه روان است، محتوای کتاب چقدر کشش و جاذبه در شما ایجاد کرده و... ازجمله عوامل تأثیرگذار در سرعت مطالعه‌‌اند. تازه یادمان نرود که قرارمان بر این بود که لذت مطالعه برایمان اصلی‌ترین ملاک باشد!
 کتابخوانی، عرق‌ریزان ذهن و روح است؛ بنابراین طبیعی است که از یک‌جایی خستگی بر شما غلبه کند. به محض احساس خستگی، نشانگر را لای کتاب بگذارید و خلاص... نگران نباشید؛ در نوبت بعدی، با مرور چند پاراگراف آخری که خوانده‌اید، همه ماجرا یادتان می‌آید و می‌توانید به خواندن ادامه دهید.
 نیمه‌کاره رها کردن یک کتاب شاید برایتان حکم یک شکست را داشته باشد اما بگذارید خیالتان را راحت کنم، هیچ لزومی ندارد که تمام کتاب‌ها را تا آخر بخوانیم! خیلی‌وقت‌ها در میانه راه متوجه می‌شویم که انتخاب درستی نداشته‌ایم، یا متن کتاب دلمان را می‌زند و هزار و یک دلیل احتمالی دیگر که به ما اجازه می‌دهد از ادامه خواندن، منصرف شویم. به‌هرحال همه کتاب‌ها هم آن‌قدر خوب نیستند که ما را تا صفحه آخر، مشتاق و علاقه‌مند نگه دارند. بنابراین بدون احساس شکست، خودتان را برای یک انتخاب بهتر آماده کنید.