سعدی، حافظ و دیگران


بهاءالدین مرشدی
داستان‌نویس
چند وقت پیش بود که یک نمایش عروسکی سیاه دیدم که درباره حضور سعدی بود در جزیره کیش. ماجرا هم این‌طور بود که سعدی و کریستف کلمب بر سر دختری از اهالی کیش رقابت می‌کردند و در نهایت هم پیروز میدان راوی قصه بود که دل دختر بازرگان را ربود و از دنیای واقعی به دنیای عروسک‌ها رفت و راوی زندگی تازه‌ای آغاز کرد. همان وقت بعد از دیدن نمایش بود که رفتار مدیران با این اثر برایم جالب شد. همه‌شان یک‌جور مانده بودند که چطور می‌شود با سعدی شوخی کرد؟ اما اثر آنقدر لطیف با سعدی شوخی کرده بود که رقصیدن او در میان عروسک‌ها هم جذاب شده بود. انگار که یک فرد عادی باشد که دلش در پی کسی افتاده و حالا دارد برای عشق تلاش می‌کند. حالا این مطلب را گفتم که به روز سعدی برسم که امروز است. درست در یکم اردیبهشت وقتی هوا دیگر دارد بهاری بودن خودش را به رخ می‌کشد. البته بهاری بودنش در قدیم‌هایی که باران بیش‌تر می‌‌آمد بیش‌تر رخ می‌نمود. اما حقیقتاً می‌شود با سعدی شوخی کرد یا با حافظ و دیگرانی چون فردوسی و عطار و خیام؟ شما اگر با شوخی با این دوستان روبه‌رو بشوید چه کار می‌کنید؟ واکنش‌تان راجع به آنها چیست؟ وقتی کلمه مفاخر فرهنگی را به کار می‌بریم این شاعران را کجای ذهن‌مان می‌نشانیم؟
یک وقتی بود که اپرای عروسکی سعدی را از نزدیک دیدم. همه چیز در همان فاخر بودن پیش می‌رفت. حتی دوستی می‌گفت چطور است این عروسک‌های به این کوچکی اینقدر با ابهت هستند؟ من هم گفتم یکی از دلایلش نوع نورپردازی است. او هم گفت خب پس جوری روی خودمان نورپردازی کنیم که با ابهت به نظر بیاییم. اما حقیقتاً سعدی با ابهت است. نه در تصویری که از او سراغ داریم بلکه در شعرها و حکایت‌هایی است که از سعدی می‌خوانیم. وقتی پند و اندرز می‌دهد و وقتی عاشقانه‌هایش را رو می‌کند و حتی وقتی هزل می‌گوید هم با ابهت است. اما فکر می‌کنید سعدی در زمان زندگی‌اش این‌طور با ابهت به نظر می‌آمده؟
نمی‌توان پاسخ صریحی به این پرسش بدهم اما وقتی به حافظ و سعدی و دیگران نگاه می‌کنیم می‌شود تصور کرد که آنها چطور آدم‌هایی بوده‌اند. اگر حافظ کنایه می‌زده سعدی رک حرفش را می‌‌گفته. خیام بی‌خیالی‌ای چاشنی زندگی‌اش بوده و فکر می‌کنم با عطار نمی‌شده شوخی زیادی کرد و فردوسی هم که شأنش اجل بر این چیزهاست. حتی اگر شوخی‌ای می‌خواسته بکند خیلی فاخر شوخی می‌کرده. همه اینها تخیل‌های بی‌پایه هستند. اصلاً تخیل خیلی وقت‌ها بی‌پایه است. نمی‌شود بعضی وقت‌ها برای تخیل چارچوب ایجاد کرد. این است که اگر بخواهم خیلی تخیل به کار ببرم اصلاً سعدی را جزو مفاخر حساب نمی‌کنم. او را مثل دوست شاعری می‌بینم که همیشه در سفر است و هر روز صفحه اینستاگرامش را به روز می‌کند و توئیت می‌زند و از جذابیت‌های سفر می‌گوید و این‌ روزها هم در مباحث سیاسی در کلاب‌هاوس شرکت می‌کند. هنوز صفحه قدیمی فیس‌بوکش را به روز می‌کند و به آن وفادار است. شعرهایش را به اشتراک می‌گذارد و با دیگران تعامل می‌کند و اهل معاشرت است. او از آن دست رفیق‌هایی است که در بزم‌های شبانه قبل از این ویروس یکی از میهمان‌های اصلی بوده که همه را می‌خندانده. به گمان من تصویری که در عکس‌ها از سعدی می‌بینیم غریب‌ترین تصویری است که می‌شود از او در ذهن داشت.



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7609/16/575060/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها