فرهنگ شهادت پشتوانه معنویت جبههها
غلامعلی رجایی
از اعضای ستاد تبلیغات در دوران دفاع مقدس
آنهایی که گذرشان به جبهههای نبرد در دوران دفاع مقدس افتاده است به یاد میآورند که برفضای جبههها روحیه خاصی حاکم بود که از آن با عنوان فرهنگ جبهه یاد میشد. در ایام نزدیک به عملیات این روحیه اوج میگرفت و مناظر بدیعی از روح متعالی انسانی را به نمایش میگذاشت. مناظر شوق انگیزی که تکرار آنها به ندرت اتفاق میافتد. حاملان این فرهنگ و معنویت جوانهایی بودند که دراخلاص، ایمان، صفای باطن و نورانیت بیبدیل بودند و در میعادگاه جبههها خود را در محضر الهی یافته و با مراقبه و خودسازی مراحل کمال را طی کرده و در آستانه شهادت و عروج به جوار الهی برایشان ممکن شده بود. حال عجیب آنان هنگام نمازهر بینندهای را به حسرت وا میداشت. در ایام معنوی ماه مبارک رمضان برآن شدیم تا به این موضوع کمتر پرداخته شده، بپردازیم.در ادامه یادداشت دو تن از دستاندرکاران تبلیغات جنگ و طراحان و مجریان برنامههای معنوی دوران دفاع مقدس، سردار علیرضا مزینانی و دکتر غلامعلی رجایی را در این خصوص ملاحظه می نمائید.
موضوع معنویت در جنگ یک موضوع گسترده است و من در تألیفاتی که درخصوص شهدا داشتم به این موضوع بسیار پرداختهام.
اساساً جنگ ما در مقابل عراق یک دفاع مشروع بود بهدلیل آنکه عراقیها به خاک ما حمله کرده بودند و ما باید در مقابل این حمله از خودمان دفاع میکردیم. درباور دینی ما تصریح شده کسانی که در راه دفاع ازمال و ناموسشان اقدام کنند و کشته شوند، شهید حساب میشوند. رهبر کشورنیز که یک مجتهد و فقیه برجستهای - امام خمینی(ره)- بود، با فتوا نیروهای مردمی را بسیج میکرد تا مقابله با تجاوز دشمن عینیت یابد. البته نیروهای نظامی نیز وظیفه دفاع از مرزهای کشور را برعهده داشتند اما نیروهای مردمی که وظیفهای قانونی دراین ارتباط نداشتند بر اساس تکلیفی که مجتهد یا رهبر معنوی کشور بر عهده آنها میگذاشت، حرکت میکردند و معتقد بودند باید خاک شان را از دست متجاوزان پس بگیرند. آن هم متجاوزی که قصد جدایی بخشی از خاک کشورمان را داشت وبراین قصد شوم خود اعتراف می کرد.
از سوی دیگر وجود فرهنگ عاشورا در میان مردم عامل شور آفرینی برای حضور در جبههها ودفاع از حقانیت جبهه خودی بود. بن مایه بسیاری از نطقهای جبهه و وصیت نامههای شهدا، همچنین اشعار نوحهها و شور آفرینیها، حول موضوع کربلا بوده و حماسه آفرینیهای اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش در راه مقابله با ظلم را تداعی می کرد. لذا در دوران دفاع مقدس تمرکز روی واقعه کربلا بهعنوان نماد مقاومت و مظلومیت در مقابل ظالمان و متجاوزان قرار گرفت.
فرهنگ عاشورا برای دستاندرکاران تبلیغات جبهه دستاوردها و سرمایههای ارزشمندی آفرید. تا آنجا که روحانیونی که از حوزه علمیه قم به جبههها میآمدند، همواره بر این موضوع تأکید داشتند. این نکته بسیار مهم و پررنگی است که در یک بررسی کلان در وضعیت معنوی ما نمیشود از آن غافل شد.
آن ایام زیارت عتبات آرزوی دست نیافتنی اغلب ایرانیانی بود که شوق و شور زیادی برای آن داشتند. این موضوع در جای خود میتوانست جنگیدن با رژیمی که مانع از سفر به عتبات شده و مظلومیت کربلاییان را استمرار میدهد، ابعاد تازهای بخشد و رزمندگان را با مفهوم مظلومیت که قرابت زیادی با معنویت دارد، همراه کند. این موضوع درعین آنکه غمی در میان رزمندگان ایجاد میکرد، جان باختن آنان را در راستای جانفشانی در راه دفاع از آرمانهای عاشورایی قلمداد می نمود. آنها میگفتند؛ ما از دنیا می رویم و شهید میشویم اما کربلا را ندیدهایم. این حسرت به وضوح در شعرهایی که در جبههها خوانده میشد، دیده میشود. همچنین الگوگیری ازشخصیتهای کربلایی همچون علی اکبر، علی اصغر، حبیب بن مظاهر، تشبیه فرماندهان به پرچمدار کربلا، تشبیه صبر مادران شهدا به صبر حضرت زینب(س) و... که همه الگوهای عاشورایی بودند در شکلگیری فرهنگ معنوی جبههها مؤثر بودند.
مرگ عامل مقوم معنویت جبههها
نکته دیگری که نمیتوان از آن غفلت کرد آنکه جدا از ماهیت دفاع مقدس که ماهیتی عقیدتی و مذهبی داشت، کسانی که از شهر و دیار خود عازم جبههها میشدند، چون از منزل، یا محل تحصیل، یا محل کار و... خارج میشدند، از آن جایی که در راه رضای خدا حرکت کرده بودند و خود را درمعرض کشته شدن در این سفر هجرت گونه میدیدند، خودشان را برای مرگی متعالی آماده میکردند. بدین سبب اغلب آنان برای بهرهمندی از بقیه عمر در ایام حضوردر منطقه یا در زمان مرخصی سعی میکردند بررفتار خود کنترل داشته و با احساس سایه مرگ در کنار خود به معنویت گرایش بیشتری نشان می دهند. از اینرو نماز شبهای خالصانه و با سوزوگداز عارفانه یکی از جلوههای دائمی سنگرهای رزمندگان در ایام جنگ بود و صحنههای عجیبی را بهوجود آورده بود. جالب آنکه این افراد نماز شب را همانند نمازهای روزانه خودشان واجب میدانستند. برخی نذرمی کردند زیارت عاشورا را مستمر تلاوت کنند و اگر قضا میشد بهدنبال این بودند که چگونه قضای آن را بهجا آورند.
دعای توسل هم یکی از برنامههای همیشگی پیش ازعملیاتها بود. همچنان که مراسم شکرگزاری بعد از عملیاتهای مهم وجه همت رزمندگان قرار داشت وبرای غنا بخشیدن به اینگونه برنامهها همواره گروهی از مداحان در سنگرهای جمعی رزمندگان حضور مییافتند. در همین جهت اگر منطقهای آزاد میشد بلافاصله با اهتمام تشکیلات تبلیغات جبههها مراسم دعا وثنای الهی در مناطق آزاد شده برگزار میشد. تلویزیون هم این مراسم را پخش میکرد.
اهتمام امام نسبت به گسترش معنویت جبههها
عامل دیگری که درنفوذ و گسترش فرهنگ معنوی در میان رزمندگان مؤثر بود اهتمام امام نسبت به این موضوع بود. امام(ره) ضمن توجه هوشمندانه به این موضوع با برجسته کردن حالات معنوی رزمندگان بدان دامن زده و عمق میبخشید. به طور مثال میگفت:«.... آن پاسداری که در سنگر نماز شب میخواند من در مقابلش چه کسی هستم؟....» یا زمانی که رزمندگان با ایشان ملاقات داشتند و شعار «روح منی خمینی / بت شکنی خمینی» را سرمی دادند، خود را در مقابل عظمت روحی رزمندگان ناچیز شمرده و با تعابیری بلند از رزمندگان تجلیل بهعمل میآوردند.
این جملات اغلب بهصورت تابلونوشتههایی در محل تردد رزمندگان در جبههها نصب میشد و بهتقویت سمتوسوی معنوی رزمندگان کمک میکرد. یکی از جملات امام با عنوان (عالم محضر خداست) در جبههها زیاد مورد استفاده قرار میگرفت. برخی از روحانیون خوش ذوق این دست جملات را از سخنان امام در میآوردند و محور سخنرانیهای خود خطاب به رزمندگان قرار میدادند. بهطور نمونه حجت الاسلام رستگاری اینگونه جملات را اما با اشعاری همسو برای رزمندگان میخواندند که محفلی سرشار از معنویت ایجاد میشد کتابی در ۶ جلد با همکاری ایشان تهیه شده که بهعنوان کتاب سال جنگ معرفی شده است.
بههر حال وجود شخصیتهای معنویت گستردر کنار اینگونه برنامهها بهمنظور تقویت بنیه معنوی رزمندگان وشکلگیری فرهنگی با عنوان فرهنگ جبهه تا پایان جنگ ادامه یافت. حتی برای تقویت آن ستادهایی نیزایجاد و آغاز به فعالیت کردند که از جمله آنها ستادی در قرارگاه کربلا و بعد از آن ستادی در قرارگاه خاتم تحت عنوان «ستاد دعا» است که مداحان جنگ از آنجا ساماندهی شده و به مناطق مرزی و محل تجمع رزمندگان اعزام میشدند. اغلب کتابهایی نیز با موضوع معاد در پایان برنامههای مداحی بین رزمندگان توزیع میشد. ۳ برنامه ثابت در جبههها وجود داشت؛ یکی دعای توسل که شبهای چهارشنبه بود، یکی دعای کمیل که شبهای جمعه و دعای ندبه که جمعهها صبح برگزار میشد. همچنین درایام خاص اعیاد و وفیات برنامههای مولودی خوانی و سینه زنی هم بود. درایام محرم وصفرو ماه مبارک رمضان هم برنامههای ویژهای به اجرا در میآمد که به دامن زدن به فضای معنوی جبههها کمک بسیاری میکرد. گاهی درایام محرم و صفر با استفاده از سنتهای معمول در شهرستانها شور وحال خاصی در حین اجرای برنامهها بهوجود میآمد. مانند اجرای مراسم«شاخسی، واخسی» ترک ها یا مراسم سینه زنی خوزستانیها به سبک دایره و... بود. این مراسم بازپرداخت نمادهای عاشورا بود که درونمایهای سرشار از معنویت داشت و میتوانست در ایجاد فضای معنوی کمک مؤثری باشد.
سیر و سلوک معنوی رزمندگان
اغلب کسانی که بهعنوان رزمنده داوطلب اعزام به جبهه بودند شور و حال خاصی داشتند. آنان چون از شهر خودشان کنده شده بودند، همین کنده شدن یک حس و حال معنوی در آنان ایجاد می کرد. برخی از آنها در ابتدای زندگی بودند و تازه ازدواج کرده یا در آستانه امتحانات دانشگاهی قرار داشتند. در چنین شرایطی فرد دچار یک جهش معنوی میشود. وقتی فردی بریده از دنیا بود و ارتباطی با شهر محل زادگاهش نداشت، همانند کسی که از دنیا کنده شده موجب میشد تا مستعد معنویت طلبی شود. همانگونه که در مراحل سیر و سلوک هم به این موضوع اشاره شده است. براساس آموزههای سیر وسلوکی کنده شدن از وابستگیهای دنیایی بسیار اهمیت داشته و جزء مراحل نهایی سیر و سلوک به حساب میآید. در واقع یک رزمنده با کنده شدن از زندگی روزمره یک سیر معنوی را طی میکرد و متناسب با سیرو سلوک معنوی خودش را با شرایط تازه وفق میداد. مانند کسی که آماده کوهنوردی شود و قبل از آن ملزم به رعایت رژیم غذایی و برنامه ورزشی خاصی باشد. افرادی که آماده اعزام به جبهه میشدند پیش از آن با یکسری ازبرنامههای معنوی خود را آماده برای زندگی در شرایط ومحیط جدید میکردند. به طور مثال روزی چند صفحه قرآن میخواندند یا حال ذکر گویی پیدا میکردند و... در بعضی از مناطق در بین داوطلبان اعزام به جبهه مسابقه برگزار میشد و یا به یکدیگر تذکر میدادند که کار مکروه انجام ندهند. از این رو از زمانی که فردی برای اعزام به جبهه خود را مهیای کنده شدن از شهر ودیار و خانه و خانواده میکرد در واقع خود را در قامت یک مجاهد در راه خدا دیده و آماده ملاقات با خداوند با مرگ به شیوه شهادت میشد، زیرا خود را در آستانه جنگیدن با دشمنان خدا و دین حق و عمل به فتوای مرجع خویش مییافت.
وصیتنامه شهدا؛ آیینه معنویت رزمندگان
باور به مهدویت دربهوجود آمدن جو معنویتگرایی رزمندگان نقش مهمی داشت. این باور در افزایش معنویت جبههها بسیار مؤثر بود. بهطوری که میتوان گفت میان معنویت وامدادهای غیبی یک ارتباط ناگسستنی وجود داشت. حتی گاهی اتفاقات معجزه گونه در جبههها به تقویت بنیه باورهای معنوی رزمندگان منجر میشد. اتفاقاتی همچون وزیدن باد مخالف هنگام بمبارانهای شیمیایی یا باریدن باران در مقاطع حساس که برتری ادوات دشمن را خنثی میکرد. اینگونه اتفاقات آسمان را به زمین وصل کرده و به مدد رزمندگان در اوج استیصال میآمد، که براثر آن گاهی تانکهای دشمن زمینگیر شده و از کارآیی ادوات دشمن بشدت کاسته می شد.
نقل و روایت اینگونه اتفاقات معجزگونه، خود به خود موجب تقویت روحیه معنوی رزمندگان شده و باورهای آنان را مستند می کرد. تأثیر این اتفاقات به قدری بود که امروز هم نقل آنها به روایت رزمندگان یا در فیلمهای به یادگار مانده از شهدا انسان را به تأمل وا میدارد. ما اوج معنویتگرایی در جبههها را میتوانیم در وصیتنامه شهدا ببینیم. این موضوع نیاز به یک پژوهش گسترده دانشگاهی دارد که بلاشک به سرفصلهای جدیدی ازمعنویت در جبههها دست خواهد یافت. وصیت نامه شهدا چکیده و عصاره معنویت رزمندگان در دوران جنگ است که همانند تیتر یک مقاله، خبر از محتوای دوران جنگ دارد. محال است در وصیت نامه شهدا به اطاعت از خدا، ترک گناه، نماز شب، نیکی به پدر و مادر، دفاع از اسلام و کشور اشاره نشده باشد.
به هر حال معنویت در جبهه یکی از ویژگیها و برتریهای رزمندگان ما نسبت به دشمن بعثی در دوران دفاع مقدس بود که ما به آن میبالیم و در تاریخ ماندگار خواهد شد. خوشبختانه بر خلاف جنگهای دوران قاجار، در جنگ هشت ساله با عراق آثار ارزشمند به حد کافی موجود است که میتواند درهمه بررسیهای محققانه موضوع در اختیار پژوهشگران قرار گیرد. لذا من از محققین دعوت میکنم که وارد این حوزه شوند، زیرا به این موضوع کمتر توجه شده و موضوع معنویت در جبههها مورد بیمهری قرار دارد. متأسفم که بگویم علاقه برخی افراد نسبت به ساخت پل در اروند جذابتر از موضوع به این اهمیت با عمق فرهنگی است.
پرداختن به این موضوع به حوزههای علمیه برمی گردد که ساختار لازم برای تبیین این گونه موضوعات را دارا میباشند، زیرا یکی از بخشهای این موضوع، اعزام مبلغ از سوی حوزههای علمیه است که با هدف توسعه معنویت درجبهه انجام میگرفت.
سرفصل دیگری که در این ارتباط میتوان به آن اشاره کرد موضوع معنویت در میان اسراست. من یک فرهنگ سه جلدی در مورد آزادگان نوشتهام و آنجا بحثهایی را در این مورد مطرح کردهام. برخی از آزادگان زیر شکنجههای وحشیانه عراقیها خالق صحنههای باشکوهی بودند که در کتابها و خاطرات اسرا بهخوبی به این موضوع اشاره شده است. همچنین امدادهایی که در دوران اسارت به رزمندگان شده و یا خوابهای صادقه رزمندگان و...
به همین سیاق میتوانیم به بعد دیگری از معنویت دردوران دفاع مقدس یعنی معنویت موجود درخانوادههای شهدا اشاره کنیم. همسران و فرزندان شهدا حامل فرهنگ معنویتاند و دریچههایی به سوی ذخایر اصیل معنوی که میتوانند صفحات تازهای را روی جویندگان بگشایند و جامعه را از برکات آن برخوردار سازند. زندگی و وصیت شهدا و خانوادههای آنان بارقههای معنویاند که امروز در میان ما حضور دارند.
از اعضای ستاد تبلیغات در دوران دفاع مقدس
آنهایی که گذرشان به جبهههای نبرد در دوران دفاع مقدس افتاده است به یاد میآورند که برفضای جبههها روحیه خاصی حاکم بود که از آن با عنوان فرهنگ جبهه یاد میشد. در ایام نزدیک به عملیات این روحیه اوج میگرفت و مناظر بدیعی از روح متعالی انسانی را به نمایش میگذاشت. مناظر شوق انگیزی که تکرار آنها به ندرت اتفاق میافتد. حاملان این فرهنگ و معنویت جوانهایی بودند که دراخلاص، ایمان، صفای باطن و نورانیت بیبدیل بودند و در میعادگاه جبههها خود را در محضر الهی یافته و با مراقبه و خودسازی مراحل کمال را طی کرده و در آستانه شهادت و عروج به جوار الهی برایشان ممکن شده بود. حال عجیب آنان هنگام نمازهر بینندهای را به حسرت وا میداشت. در ایام معنوی ماه مبارک رمضان برآن شدیم تا به این موضوع کمتر پرداخته شده، بپردازیم.در ادامه یادداشت دو تن از دستاندرکاران تبلیغات جنگ و طراحان و مجریان برنامههای معنوی دوران دفاع مقدس، سردار علیرضا مزینانی و دکتر غلامعلی رجایی را در این خصوص ملاحظه می نمائید.
موضوع معنویت در جنگ یک موضوع گسترده است و من در تألیفاتی که درخصوص شهدا داشتم به این موضوع بسیار پرداختهام.
اساساً جنگ ما در مقابل عراق یک دفاع مشروع بود بهدلیل آنکه عراقیها به خاک ما حمله کرده بودند و ما باید در مقابل این حمله از خودمان دفاع میکردیم. درباور دینی ما تصریح شده کسانی که در راه دفاع ازمال و ناموسشان اقدام کنند و کشته شوند، شهید حساب میشوند. رهبر کشورنیز که یک مجتهد و فقیه برجستهای - امام خمینی(ره)- بود، با فتوا نیروهای مردمی را بسیج میکرد تا مقابله با تجاوز دشمن عینیت یابد. البته نیروهای نظامی نیز وظیفه دفاع از مرزهای کشور را برعهده داشتند اما نیروهای مردمی که وظیفهای قانونی دراین ارتباط نداشتند بر اساس تکلیفی که مجتهد یا رهبر معنوی کشور بر عهده آنها میگذاشت، حرکت میکردند و معتقد بودند باید خاک شان را از دست متجاوزان پس بگیرند. آن هم متجاوزی که قصد جدایی بخشی از خاک کشورمان را داشت وبراین قصد شوم خود اعتراف می کرد.
از سوی دیگر وجود فرهنگ عاشورا در میان مردم عامل شور آفرینی برای حضور در جبههها ودفاع از حقانیت جبهه خودی بود. بن مایه بسیاری از نطقهای جبهه و وصیت نامههای شهدا، همچنین اشعار نوحهها و شور آفرینیها، حول موضوع کربلا بوده و حماسه آفرینیهای اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش در راه مقابله با ظلم را تداعی می کرد. لذا در دوران دفاع مقدس تمرکز روی واقعه کربلا بهعنوان نماد مقاومت و مظلومیت در مقابل ظالمان و متجاوزان قرار گرفت.
فرهنگ عاشورا برای دستاندرکاران تبلیغات جبهه دستاوردها و سرمایههای ارزشمندی آفرید. تا آنجا که روحانیونی که از حوزه علمیه قم به جبههها میآمدند، همواره بر این موضوع تأکید داشتند. این نکته بسیار مهم و پررنگی است که در یک بررسی کلان در وضعیت معنوی ما نمیشود از آن غافل شد.
آن ایام زیارت عتبات آرزوی دست نیافتنی اغلب ایرانیانی بود که شوق و شور زیادی برای آن داشتند. این موضوع در جای خود میتوانست جنگیدن با رژیمی که مانع از سفر به عتبات شده و مظلومیت کربلاییان را استمرار میدهد، ابعاد تازهای بخشد و رزمندگان را با مفهوم مظلومیت که قرابت زیادی با معنویت دارد، همراه کند. این موضوع درعین آنکه غمی در میان رزمندگان ایجاد میکرد، جان باختن آنان را در راستای جانفشانی در راه دفاع از آرمانهای عاشورایی قلمداد می نمود. آنها میگفتند؛ ما از دنیا می رویم و شهید میشویم اما کربلا را ندیدهایم. این حسرت به وضوح در شعرهایی که در جبههها خوانده میشد، دیده میشود. همچنین الگوگیری ازشخصیتهای کربلایی همچون علی اکبر، علی اصغر، حبیب بن مظاهر، تشبیه فرماندهان به پرچمدار کربلا، تشبیه صبر مادران شهدا به صبر حضرت زینب(س) و... که همه الگوهای عاشورایی بودند در شکلگیری فرهنگ معنوی جبههها مؤثر بودند.
مرگ عامل مقوم معنویت جبههها
نکته دیگری که نمیتوان از آن غفلت کرد آنکه جدا از ماهیت دفاع مقدس که ماهیتی عقیدتی و مذهبی داشت، کسانی که از شهر و دیار خود عازم جبههها میشدند، چون از منزل، یا محل تحصیل، یا محل کار و... خارج میشدند، از آن جایی که در راه رضای خدا حرکت کرده بودند و خود را درمعرض کشته شدن در این سفر هجرت گونه میدیدند، خودشان را برای مرگی متعالی آماده میکردند. بدین سبب اغلب آنان برای بهرهمندی از بقیه عمر در ایام حضوردر منطقه یا در زمان مرخصی سعی میکردند بررفتار خود کنترل داشته و با احساس سایه مرگ در کنار خود به معنویت گرایش بیشتری نشان می دهند. از اینرو نماز شبهای خالصانه و با سوزوگداز عارفانه یکی از جلوههای دائمی سنگرهای رزمندگان در ایام جنگ بود و صحنههای عجیبی را بهوجود آورده بود. جالب آنکه این افراد نماز شب را همانند نمازهای روزانه خودشان واجب میدانستند. برخی نذرمی کردند زیارت عاشورا را مستمر تلاوت کنند و اگر قضا میشد بهدنبال این بودند که چگونه قضای آن را بهجا آورند.
دعای توسل هم یکی از برنامههای همیشگی پیش ازعملیاتها بود. همچنان که مراسم شکرگزاری بعد از عملیاتهای مهم وجه همت رزمندگان قرار داشت وبرای غنا بخشیدن به اینگونه برنامهها همواره گروهی از مداحان در سنگرهای جمعی رزمندگان حضور مییافتند. در همین جهت اگر منطقهای آزاد میشد بلافاصله با اهتمام تشکیلات تبلیغات جبههها مراسم دعا وثنای الهی در مناطق آزاد شده برگزار میشد. تلویزیون هم این مراسم را پخش میکرد.
اهتمام امام نسبت به گسترش معنویت جبههها
عامل دیگری که درنفوذ و گسترش فرهنگ معنوی در میان رزمندگان مؤثر بود اهتمام امام نسبت به این موضوع بود. امام(ره) ضمن توجه هوشمندانه به این موضوع با برجسته کردن حالات معنوی رزمندگان بدان دامن زده و عمق میبخشید. به طور مثال میگفت:«.... آن پاسداری که در سنگر نماز شب میخواند من در مقابلش چه کسی هستم؟....» یا زمانی که رزمندگان با ایشان ملاقات داشتند و شعار «روح منی خمینی / بت شکنی خمینی» را سرمی دادند، خود را در مقابل عظمت روحی رزمندگان ناچیز شمرده و با تعابیری بلند از رزمندگان تجلیل بهعمل میآوردند.
این جملات اغلب بهصورت تابلونوشتههایی در محل تردد رزمندگان در جبههها نصب میشد و بهتقویت سمتوسوی معنوی رزمندگان کمک میکرد. یکی از جملات امام با عنوان (عالم محضر خداست) در جبههها زیاد مورد استفاده قرار میگرفت. برخی از روحانیون خوش ذوق این دست جملات را از سخنان امام در میآوردند و محور سخنرانیهای خود خطاب به رزمندگان قرار میدادند. بهطور نمونه حجت الاسلام رستگاری اینگونه جملات را اما با اشعاری همسو برای رزمندگان میخواندند که محفلی سرشار از معنویت ایجاد میشد کتابی در ۶ جلد با همکاری ایشان تهیه شده که بهعنوان کتاب سال جنگ معرفی شده است.
بههر حال وجود شخصیتهای معنویت گستردر کنار اینگونه برنامهها بهمنظور تقویت بنیه معنوی رزمندگان وشکلگیری فرهنگی با عنوان فرهنگ جبهه تا پایان جنگ ادامه یافت. حتی برای تقویت آن ستادهایی نیزایجاد و آغاز به فعالیت کردند که از جمله آنها ستادی در قرارگاه کربلا و بعد از آن ستادی در قرارگاه خاتم تحت عنوان «ستاد دعا» است که مداحان جنگ از آنجا ساماندهی شده و به مناطق مرزی و محل تجمع رزمندگان اعزام میشدند. اغلب کتابهایی نیز با موضوع معاد در پایان برنامههای مداحی بین رزمندگان توزیع میشد. ۳ برنامه ثابت در جبههها وجود داشت؛ یکی دعای توسل که شبهای چهارشنبه بود، یکی دعای کمیل که شبهای جمعه و دعای ندبه که جمعهها صبح برگزار میشد. همچنین درایام خاص اعیاد و وفیات برنامههای مولودی خوانی و سینه زنی هم بود. درایام محرم وصفرو ماه مبارک رمضان هم برنامههای ویژهای به اجرا در میآمد که به دامن زدن به فضای معنوی جبههها کمک بسیاری میکرد. گاهی درایام محرم و صفر با استفاده از سنتهای معمول در شهرستانها شور وحال خاصی در حین اجرای برنامهها بهوجود میآمد. مانند اجرای مراسم«شاخسی، واخسی» ترک ها یا مراسم سینه زنی خوزستانیها به سبک دایره و... بود. این مراسم بازپرداخت نمادهای عاشورا بود که درونمایهای سرشار از معنویت داشت و میتوانست در ایجاد فضای معنوی کمک مؤثری باشد.
سیر و سلوک معنوی رزمندگان
اغلب کسانی که بهعنوان رزمنده داوطلب اعزام به جبهه بودند شور و حال خاصی داشتند. آنان چون از شهر خودشان کنده شده بودند، همین کنده شدن یک حس و حال معنوی در آنان ایجاد می کرد. برخی از آنها در ابتدای زندگی بودند و تازه ازدواج کرده یا در آستانه امتحانات دانشگاهی قرار داشتند. در چنین شرایطی فرد دچار یک جهش معنوی میشود. وقتی فردی بریده از دنیا بود و ارتباطی با شهر محل زادگاهش نداشت، همانند کسی که از دنیا کنده شده موجب میشد تا مستعد معنویت طلبی شود. همانگونه که در مراحل سیر و سلوک هم به این موضوع اشاره شده است. براساس آموزههای سیر وسلوکی کنده شدن از وابستگیهای دنیایی بسیار اهمیت داشته و جزء مراحل نهایی سیر و سلوک به حساب میآید. در واقع یک رزمنده با کنده شدن از زندگی روزمره یک سیر معنوی را طی میکرد و متناسب با سیرو سلوک معنوی خودش را با شرایط تازه وفق میداد. مانند کسی که آماده کوهنوردی شود و قبل از آن ملزم به رعایت رژیم غذایی و برنامه ورزشی خاصی باشد. افرادی که آماده اعزام به جبهه میشدند پیش از آن با یکسری ازبرنامههای معنوی خود را آماده برای زندگی در شرایط ومحیط جدید میکردند. به طور مثال روزی چند صفحه قرآن میخواندند یا حال ذکر گویی پیدا میکردند و... در بعضی از مناطق در بین داوطلبان اعزام به جبهه مسابقه برگزار میشد و یا به یکدیگر تذکر میدادند که کار مکروه انجام ندهند. از این رو از زمانی که فردی برای اعزام به جبهه خود را مهیای کنده شدن از شهر ودیار و خانه و خانواده میکرد در واقع خود را در قامت یک مجاهد در راه خدا دیده و آماده ملاقات با خداوند با مرگ به شیوه شهادت میشد، زیرا خود را در آستانه جنگیدن با دشمنان خدا و دین حق و عمل به فتوای مرجع خویش مییافت.
وصیتنامه شهدا؛ آیینه معنویت رزمندگان
باور به مهدویت دربهوجود آمدن جو معنویتگرایی رزمندگان نقش مهمی داشت. این باور در افزایش معنویت جبههها بسیار مؤثر بود. بهطوری که میتوان گفت میان معنویت وامدادهای غیبی یک ارتباط ناگسستنی وجود داشت. حتی گاهی اتفاقات معجزه گونه در جبههها به تقویت بنیه باورهای معنوی رزمندگان منجر میشد. اتفاقاتی همچون وزیدن باد مخالف هنگام بمبارانهای شیمیایی یا باریدن باران در مقاطع حساس که برتری ادوات دشمن را خنثی میکرد. اینگونه اتفاقات آسمان را به زمین وصل کرده و به مدد رزمندگان در اوج استیصال میآمد، که براثر آن گاهی تانکهای دشمن زمینگیر شده و از کارآیی ادوات دشمن بشدت کاسته می شد.
نقل و روایت اینگونه اتفاقات معجزگونه، خود به خود موجب تقویت روحیه معنوی رزمندگان شده و باورهای آنان را مستند می کرد. تأثیر این اتفاقات به قدری بود که امروز هم نقل آنها به روایت رزمندگان یا در فیلمهای به یادگار مانده از شهدا انسان را به تأمل وا میدارد. ما اوج معنویتگرایی در جبههها را میتوانیم در وصیتنامه شهدا ببینیم. این موضوع نیاز به یک پژوهش گسترده دانشگاهی دارد که بلاشک به سرفصلهای جدیدی ازمعنویت در جبههها دست خواهد یافت. وصیت نامه شهدا چکیده و عصاره معنویت رزمندگان در دوران جنگ است که همانند تیتر یک مقاله، خبر از محتوای دوران جنگ دارد. محال است در وصیت نامه شهدا به اطاعت از خدا، ترک گناه، نماز شب، نیکی به پدر و مادر، دفاع از اسلام و کشور اشاره نشده باشد.
به هر حال معنویت در جبهه یکی از ویژگیها و برتریهای رزمندگان ما نسبت به دشمن بعثی در دوران دفاع مقدس بود که ما به آن میبالیم و در تاریخ ماندگار خواهد شد. خوشبختانه بر خلاف جنگهای دوران قاجار، در جنگ هشت ساله با عراق آثار ارزشمند به حد کافی موجود است که میتواند درهمه بررسیهای محققانه موضوع در اختیار پژوهشگران قرار گیرد. لذا من از محققین دعوت میکنم که وارد این حوزه شوند، زیرا به این موضوع کمتر توجه شده و موضوع معنویت در جبههها مورد بیمهری قرار دارد. متأسفم که بگویم علاقه برخی افراد نسبت به ساخت پل در اروند جذابتر از موضوع به این اهمیت با عمق فرهنگی است.
پرداختن به این موضوع به حوزههای علمیه برمی گردد که ساختار لازم برای تبیین این گونه موضوعات را دارا میباشند، زیرا یکی از بخشهای این موضوع، اعزام مبلغ از سوی حوزههای علمیه است که با هدف توسعه معنویت درجبهه انجام میگرفت.
سرفصل دیگری که در این ارتباط میتوان به آن اشاره کرد موضوع معنویت در میان اسراست. من یک فرهنگ سه جلدی در مورد آزادگان نوشتهام و آنجا بحثهایی را در این مورد مطرح کردهام. برخی از آزادگان زیر شکنجههای وحشیانه عراقیها خالق صحنههای باشکوهی بودند که در کتابها و خاطرات اسرا بهخوبی به این موضوع اشاره شده است. همچنین امدادهایی که در دوران اسارت به رزمندگان شده و یا خوابهای صادقه رزمندگان و...
به همین سیاق میتوانیم به بعد دیگری از معنویت دردوران دفاع مقدس یعنی معنویت موجود درخانوادههای شهدا اشاره کنیم. همسران و فرزندان شهدا حامل فرهنگ معنویتاند و دریچههایی به سوی ذخایر اصیل معنوی که میتوانند صفحات تازهای را روی جویندگان بگشایند و جامعه را از برکات آن برخوردار سازند. زندگی و وصیت شهدا و خانوادههای آنان بارقههای معنویاند که امروز در میان ما حضور دارند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه