خاطرات منتشرنشده هاشمی رفسنجانی




چهار‌شنبه 9 اردیبهشت 1377
ساعت نُه‌ونیم صبح به سوى سد اهر حرکت کردیم. از مُغان تا مشکین‌شهر در کنار ساحل رودخانه قَرَه‌سو و از مشکین‌شهر تا اهر، در ساحل رودخانه اهرچاى عبور‌ کردیم. جلگه‌ها سبز و معمور است. روى رودخانه قَرَه‌سو، سد سبلان و براى اهرچاى، سد [ستارخان] اهر در دست اجراست. از شهرهاى مشکین‌شهر و اهر هم ناشناس‌گذشتیم.
ظهر به محل سد [ستارخان] رسیدیم. مهندس [رسول] زرگر، [معاون امور آب وزیر نیرو] و مهندس [محمد] کیافر، [مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب آذربایجان‌ شرقی] توضیحات دادند. از برنامه مهار آب‌ها در آذربایجان ‌شرقى و اردبیل و سدهاى در دست اجرا و مشخصات سد اهر که حدود 100 میلیون  مترمکعب آب را مهار مى‌کند. با حدود 9 میلیارد تومان هزینه و نزدیک به تکمیل است. آبگیرى شروع شده و 10 میلیون مترمکعب آب جمع شده است. برنامه‌ای در جهت کم‎کردن هزینه دارند؛ با کم‌کردن تونل‌ها و کوچک‌کردن سرریز.  ممکن است در سدهاى دیگر هم به‌کارآید.
ناهار و استراحت آنجا بودیم. [آقای ابوطالب صدرایی]، امام جمعه اهر، پس از ناهار، از خدمات فراوان من براى کشور و منطقه اهر قدردانى‌کرد. ساعت چهار بعدازظهر، به سوى مشکین‌شهر و کوه سبلان حرکت کردیم. [آقای عبادالله کامکار]، فرماندار مشکین‌شهر، براى توضیحات در ماشین من بود. با اینکه به‌تازگى فرماندار شده، اطلاعاتش خوب بود؛ معاون آقاى [عباسعلی] وکیلى، رئیس [ستاد رسیدگی به امور] آزادگان و قبلاً افسر همافر از نهاجا [= نیروی هوایی ارتش] بوده است.
یکسره به ارتفاعات سبلان رفتیم. تا ارتفاع 2700 متر با اتومبیل رفتیم. نقطه‌ای که محیط‌زیست ساختمانى دارد. چند صد متر هم به سوى قله، به صورت پیاده و دسته‌جمعى رفتیم تا به برف‌ها رسیدیم. رفتن مشکل شد. عکس گرفتیم و مراجعت‌کردیم. لانه بلدرچینی را دیدیم که تخم گذاشته بود. گوسفندى ذبح کرده بودند؛ کبابى صرف شد.
به آب‌گرم «قُوتور سویی» رفتیم. ساختمان‌هایى براى اقامت مسافران دارد، ولى با کیفیت نامطلوب. براى امکانات بیشتر، استمداد کردند. آب‌گرم گوگردى است. عشایر با احشام خود، کم‌کم حضور پیدا مى‌کنند. در پایه کوه، شهر تازه‌تأسیس لاهرد واقع است. مردم قدردانى کردند که آنجا را شهرکرده‌ام. بخشدار آن، براى حل مشکل کمبود آب آشامیدنى، استمداد کرد؛ فعلاً با لوله از بالاى سبلان مى‌آورند، ولی کم است.
در مسیر از روستاى فخرآباد عبور کردیم. کنار امامزاده‌اى، براى نماز مغرب و زیارت پیاده شدیم. مردم شناختند؛ اجتماع پُرشورى تشکیل شد. با من نماز جماعت خواندند. چند جمله‌اى برایشان صحبت کردم. آنها هم خواستار شهر شدن بودند. با لاهرد رقابت دارند. به سرعین رفتیم. [آقای علی‌اکبر طاهایی]، استاندار، [آقای بیوک مُروج]، امام ‌جمعه و گروهی از مدیران اردبیل هم آمده بودند. شام خوردیم. خوابیدم و بچه‌ها از آب‌گرم استفاده‌کردند.
پنجشنبه 10 اردیبهشت 1377
بعد از نماز صبح، از تأسیسات رفاهى آب‌گرم [گاومیش‌گُلی] سرعین بازدیدکردم. به منطقه‌اى در شهر نمین، در جنوب جاده، به‌نام «فندق‌لو» رفتیم. جمعى از مدیران و نمایندگان مجلس استان اردبیل هم بودند. صبحانه را آنجا صرف کردیم. با حدود هزار هکتار اشجار فندق، جنگلى بسیار باصفاست.
به خواست و اصرار آقاى [فخرالدین] موسوى ننه‌کرانی، [نماینده اردبیل]، به منطقه ننه‌کران رفتیم. سد کوچکى و مدرسه‌اى براى طلاب ساخته؛ بخشى از اراضى، وقفى است. گفت دو زن، 10 پسر و پنج دختر دارد. به‌ خواست فرماندار نمین، از این شهرها عبور کردیم. استاندار و مدیران تا مرز استان گیلان بدرقه‌کردند. از طریق گردنه حیران، به سوى آستارا رفتیم. بالاى گردنه، مه شدیدى بود. با احتیاط حرکت‌کردیم. در نقطه‌اى کنار مرز [جمهوری] آذربایجان، پیاده شدیم و کلاس‌هاى مدرسه‌اى را بازدیدکردیم. بچه‌ها از درون جنگل از راه دور مى‌آیند؛ قرار شد به مدرسه کمک کنم.
در هنگام توقف در گردنه حیران، جمعى از رانندگان جمع شدند و گفتند شما پاى خود را عقب کشیدید و وضع کشور به‌هم خورده. از نداشتن بار شکایت داشتند. مدیران شهر آستارا در آنجا به ما رسیدند و همراه‌شان، براى دیدن بندر در دست ساخت، به آستارا  رفتیم. کار مهمى است و  به خاطر تصویب و ساخت این بندر در دوران سازندگی، ممنون‌اند و نگرانند که دولت جدید حمایت لازم را نکند و گله داشتند که امسال بودجه طرح کم شده است. در مسیر، در امامزاده‌اى پیاده شدیم؛ جاى باصفایى است. متولى گفت، دو برادر در کنارهم دفن شده‌اند. صحن و ضریح و مسجد خوبى دارند. جمع زیادى دانش‌آموز و مردم هم آنجا بودند؛ احساسات گرمى ابراز کردند و عکس‌گرفتند. به کارخانه چوکا رفتیم. مدیرعامل توضیح داد. با دو هزار پرسنل که می‌گویند بیش از نیاز است. با ظرفیت تولید 160 هزار تُن کاغذ مقوا براى بسته‌بندى و اخیراً به جاى استفاده کامل از چوب‌هاى جنگلى، نیمى از خمیر کاغذ را با استفاده از کاغذهاى باطله، تولید مى‌کنند. از خطوط تولید بازدید کردیم.
ساعت چهار بعدازظهر، به استراحتگاه کارگران، متعلق به وزارت کار و امور اجتماعی، در نزدیک بندرانزلى رفتیم. عفت و همراهانش قبل از ما رسیده بودند. خلوت بود و ناهار تهیه کرده بودند. ظرفیت پذیرش 300  نفر را دارد و قابل توسعه است. کارگران از سراسر کشور به نوبت براى استفاده از دریا به اینجا  مى‌آیند. واحد دیگرى در محمودآباد مازندران دارند. آقاى عابدى، مدیر آن توضیحاتی داد. به فرودگاه رشت رفتیم و بلافاصله به تهران پرواز کردیم. ساعت هفت بعد از ظهر به تهران رسیدیم.

 


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7618/2/575983/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها