روی کاغذ با ذات کلمات
پوریا ذوالفقاری
منتقد
شهریار مندنیپور همیشه یکی از بهترین نویسندگانی بوده که خواندن داستانهایش را در زندگی تجربه کردهام و این مسأله همیشه برایم لذتبخش بوده و باعث شده او را از اولین داستانهایش تا امروز دنبال کنم. آخرین کتابی که از او خواندم هم «هفت ناخدا» بود که در واقع تازهترین کتابی است که از مندنیپور در ایران توسط نشر مرکز منتشر شده است، اگر بخواهیم قیاسی بین مجموعه داستانها و رمانهای پیشین مندنیپور داشته باشیم میتوانیم بگوییم که این کتاب البته به آن درخشانی و باشکوهی آثاری مثل «مومیا و عسل» و «شرق بنفشه» نیست ،اما رها از این مقایسهها اگر کسی به دنبال مجموعه داستانی خوب برای خواندن باشد، بیهیچ شکی میشود «هفت ناخدا» را به او معرفی کرد. «هفت ناخدا» مجموعه داستانی است که علاوهبر اثری به همین نام، عناوین «بانوی باغ»، «مینا»، «دستور فارسی مرگ»، «خودکشی نهنگ»، «نجوای سربازان»، «رویین تنی» و «گندمزار پاییزی» را هم در خود جای داده است، بهعنوان مثال این داستان آخری، در واقع روایتی است که در آن مندنیپور چرایی نویسنده شدن خودش و مسیر آن را برای خواننده، با زبانی که مخصوص خودِ مندنیپور است، بازگو میکند؛ مندنیپور که در سالهای متوالی و متمادی نویسندگیاش، همواره قلم فعال و خلاقانهای داشته، هرگز از آفرینش داستانهایی که کلام ویژهای را با زبانی ویژهتر به مخاطب منتقل میکنند، دست نکشیده و «هفت ناخدا» هم تلاش دیگری در همین راستاست که قلم شیوای او را به خواننده باز نشان میدهد و صدای رسای اندیشهاش، از سطرِ سطر این داستانها به گوش و چشم میرسد؛ باید به این نکته هم اشاره کرد که یکی از مهمترین عناصری که نویسنده در داستانهای «هفت ناخدا» به کار گرفته، استفاده فعالانه از عنصر خشونت است؛ خشونت در جایجای قصهها، حتی در آن عاشقانهترین قصه «هفت ناخدا» هم دیده میشود. با این حال مندنیپور چنان این خشونت را در بافت قصه، با مهارت جاسازی کرده، که وجودش ذوق را خدشهدار نمیکند و مثل یک پدیده طبیعی نظیر موجی در آب رودخانه، در پس زمینه قصه جریان دارد. این خشونت گاه با سنگسار شدن یک زن همراه است، گاه در قامت اسارت بر هیکل سرباز عراقی سایه میاندازد و گاهی هم مدیری بیرحم را زنده به گور میکند؛در اکثر قصههای این مجموعه، بیشتر افراد، سمت خشونت ایستادهاند و اگر کسی هم با این وضع مخالفتی کند، اقلیت به حساب میآید و این عریانی ویژهترین کار مندنیپور است؛ خشونتی که علیه خشونت به تصویر کشیده میشود و در قالب کلمات روایت میشوند تا خواننده در اعماق روح و جسم خود، خشونتی را درک کند که باید از آن تبری بجوید و بداند سرنوشت خشونت چیست. مندنیپور از زبان نه بهعنوان یک وسیله، که بهعنوان یک هدف استفاده میکند تا آنچه را میخواهد با ذات نهاییاش به کاغذ منتقل کند.
منتقد
شهریار مندنیپور همیشه یکی از بهترین نویسندگانی بوده که خواندن داستانهایش را در زندگی تجربه کردهام و این مسأله همیشه برایم لذتبخش بوده و باعث شده او را از اولین داستانهایش تا امروز دنبال کنم. آخرین کتابی که از او خواندم هم «هفت ناخدا» بود که در واقع تازهترین کتابی است که از مندنیپور در ایران توسط نشر مرکز منتشر شده است، اگر بخواهیم قیاسی بین مجموعه داستانها و رمانهای پیشین مندنیپور داشته باشیم میتوانیم بگوییم که این کتاب البته به آن درخشانی و باشکوهی آثاری مثل «مومیا و عسل» و «شرق بنفشه» نیست ،اما رها از این مقایسهها اگر کسی به دنبال مجموعه داستانی خوب برای خواندن باشد، بیهیچ شکی میشود «هفت ناخدا» را به او معرفی کرد. «هفت ناخدا» مجموعه داستانی است که علاوهبر اثری به همین نام، عناوین «بانوی باغ»، «مینا»، «دستور فارسی مرگ»، «خودکشی نهنگ»، «نجوای سربازان»، «رویین تنی» و «گندمزار پاییزی» را هم در خود جای داده است، بهعنوان مثال این داستان آخری، در واقع روایتی است که در آن مندنیپور چرایی نویسنده شدن خودش و مسیر آن را برای خواننده، با زبانی که مخصوص خودِ مندنیپور است، بازگو میکند؛ مندنیپور که در سالهای متوالی و متمادی نویسندگیاش، همواره قلم فعال و خلاقانهای داشته، هرگز از آفرینش داستانهایی که کلام ویژهای را با زبانی ویژهتر به مخاطب منتقل میکنند، دست نکشیده و «هفت ناخدا» هم تلاش دیگری در همین راستاست که قلم شیوای او را به خواننده باز نشان میدهد و صدای رسای اندیشهاش، از سطرِ سطر این داستانها به گوش و چشم میرسد؛ باید به این نکته هم اشاره کرد که یکی از مهمترین عناصری که نویسنده در داستانهای «هفت ناخدا» به کار گرفته، استفاده فعالانه از عنصر خشونت است؛ خشونت در جایجای قصهها، حتی در آن عاشقانهترین قصه «هفت ناخدا» هم دیده میشود. با این حال مندنیپور چنان این خشونت را در بافت قصه، با مهارت جاسازی کرده، که وجودش ذوق را خدشهدار نمیکند و مثل یک پدیده طبیعی نظیر موجی در آب رودخانه، در پس زمینه قصه جریان دارد. این خشونت گاه با سنگسار شدن یک زن همراه است، گاه در قامت اسارت بر هیکل سرباز عراقی سایه میاندازد و گاهی هم مدیری بیرحم را زنده به گور میکند؛در اکثر قصههای این مجموعه، بیشتر افراد، سمت خشونت ایستادهاند و اگر کسی هم با این وضع مخالفتی کند، اقلیت به حساب میآید و این عریانی ویژهترین کار مندنیپور است؛ خشونتی که علیه خشونت به تصویر کشیده میشود و در قالب کلمات روایت میشوند تا خواننده در اعماق روح و جسم خود، خشونتی را درک کند که باید از آن تبری بجوید و بداند سرنوشت خشونت چیست. مندنیپور از زبان نه بهعنوان یک وسیله، که بهعنوان یک هدف استفاده میکند تا آنچه را میخواهد با ذات نهاییاش به کاغذ منتقل کند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه