روایتی از گزارش عملیات «فرماندهی کل قوا - خمینی روح خدا»
شهادت پاداش آخرین مأموریت خبرنگار شهید احمد سگوندی
سردار محمدباقر نیکخواه
پیشکسوت دفاع مقدس
عصر روز بیستم خرداد ماه سال ۱۳۶۰ بعد از مدتی رکود در جبهههای جنوب خبر آمد قرار است در محور دارخوین عملیات انجام بگیرد. دو اکیپ تصویربرداری از مرکز اهواز با مسئولیت برادران احمد سگوندی و مجتبی عالمشاه به طرف منطقه عملیاتی حرکت کردیم. ابتدا از آمادگی نیروهای رزمنده در دارخوین و انرژی اتمی گزارشی تهیه کردیم و از آنجا به همراه نیروهای عمل کننده به خطوط اولیه نبرد در روستای محمدیه مشهور به خط شیر عازم شدیم و از کانالی به طول ۲ کیلومتر که توسط نیروها در اوج گرما و با تلاش فراوان تا نزدیکی دشمن حفر شده بود به نزدیکی خط اول دشمن رسیدیم. با آغاز حمله رزمندگان و شکستن خطوط مستحکم دشمن و روشن شدن هوا موفق شدم از گزارشهای احمد آقا از خطوط اولیه، اسرا و امکانات زرهی و لجستیکی دشمن که در حال سوختن یا به غنیمت گرفتن بود تصویربرداری کنم.
روز بیستم خرداد ماه بود. قبل از شروع عملیات بهخاطر عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا توسط حضرت امام(ره) این عملیات به نام فرماندهی کل قوا- خمینی روح خدا نام گرفت و بههمین خاطر رزمندگان اسلام ضمن ابراز خوشحالی از عزل بنی صدر تلاش زیادی از خود نشان دادند تا به اهداف نهایی عملیات برسند. بعد از تهیه گزارش و هماهنگی با اکیپ آقا مجتبی عالمشاه قرار شد تا آخرین محل پیشروی نیروها اکیپ ما هم جلو برود.
پاتک سنگین دشمن شروع شده بود و تلاش میکرد که مواضع از دست داده را مجدداً تصرف کند. ما در مسیر حرکت هم از طرف پل مارد و هم از غرب کارون بشدت زیر آتش بودیم. با تلاش زیاد، خود را به آخرین نقطه درگیری رساندیم. چند نفر از نیروهای سپاه حمیدیه با یک دستگاه موشکانداز تاو تانکهای عراقی را مورد هدف قرار میدادند. هوا بشدت گرم بود و از زمین و آسمان آتش میبارید و به علت آتش شدید دشمن امکان پشتیبانی از نیروها وجود نداشت.
در این وضعیت من تا آنجا که ممکن بود از انهدام تانکها و تلاش نیروها برای دفع پاتک و گزارشهای احمد تصویربرداری میکردم. چون کاست فیلمها بیست دقیقهای بود، بعد از اتمام، کاستهای ضبط شده را داخل کوله پشتی احمد میگذاشتم. در همین حین احمد به من گفت روی برچسب کاستها (فیلم ها) بنویس مرکز صدا وسیمای اهواز که اگر برای خودمان مشکلی پیش آمد امشب روی آنتن گزارشی از عملیات داشته باشند.
همچنان در حال تهیه گزارش و تصویربرداری بودیم که محل استقرار ما مورد هدف تیر مستقیم تانک قرار گرفت و چند نفری که در آن موضع مستقر بودند شهید یا مجروح شدند. من هم بهعلت موج انفجار شدید مدتی بیهوش بودم و زمانی که به هوش آمدم دیدم بدنم خیلی میسوزد. نگاه کردم دیدم کاملاً زیر جیپ موشکانداز تاو قرار گرفتهام و جیپ در حال سوختن است! با سختی از زیر جیپ بیرون آمدم. از ناحیه گوش، دهان و دیگر اعضای بدنم خونریزی شدید داشتم. یک باره دیدم دوربین فیلمبرداری و دستگاه ضبط ویدئومان هم در حال سوختن است. به اطرافم نگاه کردم هیچکدام از نیروها سالم نمانده بودند. تانکهای عراقی از طرف پل مارد تقریباً به دویست متری ما رسیده بودند و هیچکس هم برای کمک در منطقه حضور نداشت. در همین وضعیت به یاد آخرین صحبتهای احمد افتادم که تأکید داشت فیلمها هر طور شده به مرکز اهواز برسد. بنابراین به طرف احمد رفتم و کوله پشتی را که فیلمها در داخل آن بود برداشتم. احمد سگوندی روی سینهاش به زمین افتاده بود و من بهعلت ضعف زیاد و تشنگی نتوانستم او را همراه خودم به عقب برگردانم.
ترک احمد برایم مشکل بود. دوباره آن خواستهاش به یادم افتاد و تصمیم گرفتم که رسالت احمد را که تهیه خبر و گزارش مصور از این عملیات غرورآفرین و پخش از شبکه سراسری بود با هر قیمتی شده به پایان برسانم. کوله پشتی احمد را برداشتم و با زحمت زیاد زیر آتش سنگین دشمن به عقب برگشتم و خبر شهادت احمد را به مجتبی عالمشاه که بهعنوان اکیپ پشتیبان ما بود، دادم. مجتبی هم چند بار سعی کرد تا پیکر شهید احمد و بقیه شهدا را به عقب انتقال بدهد اما به علت پیشروی عراق امکان انتقال پیکر آنها میسر نشد تا اینکه بعد از چهار ماه در عملیات شکست حصر آبادان پیکر مطهر خبرنگار شهید و راوی عملیات فرماندهی کل قوا خمینی روح خدا به اهواز انتقال و با شکوه تمام تشییع شد.
ناگفته نماند که گزارش تهیه شده شهید احمد سگوندی از عملیات همانطور که میخواست، در شب شهادتش ۲۱ خرداد ۱۳۶۰ از شبکه سراسری پخش شد.
پیشکسوت دفاع مقدس
عصر روز بیستم خرداد ماه سال ۱۳۶۰ بعد از مدتی رکود در جبهههای جنوب خبر آمد قرار است در محور دارخوین عملیات انجام بگیرد. دو اکیپ تصویربرداری از مرکز اهواز با مسئولیت برادران احمد سگوندی و مجتبی عالمشاه به طرف منطقه عملیاتی حرکت کردیم. ابتدا از آمادگی نیروهای رزمنده در دارخوین و انرژی اتمی گزارشی تهیه کردیم و از آنجا به همراه نیروهای عمل کننده به خطوط اولیه نبرد در روستای محمدیه مشهور به خط شیر عازم شدیم و از کانالی به طول ۲ کیلومتر که توسط نیروها در اوج گرما و با تلاش فراوان تا نزدیکی دشمن حفر شده بود به نزدیکی خط اول دشمن رسیدیم. با آغاز حمله رزمندگان و شکستن خطوط مستحکم دشمن و روشن شدن هوا موفق شدم از گزارشهای احمد آقا از خطوط اولیه، اسرا و امکانات زرهی و لجستیکی دشمن که در حال سوختن یا به غنیمت گرفتن بود تصویربرداری کنم.
روز بیستم خرداد ماه بود. قبل از شروع عملیات بهخاطر عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا توسط حضرت امام(ره) این عملیات به نام فرماندهی کل قوا- خمینی روح خدا نام گرفت و بههمین خاطر رزمندگان اسلام ضمن ابراز خوشحالی از عزل بنی صدر تلاش زیادی از خود نشان دادند تا به اهداف نهایی عملیات برسند. بعد از تهیه گزارش و هماهنگی با اکیپ آقا مجتبی عالمشاه قرار شد تا آخرین محل پیشروی نیروها اکیپ ما هم جلو برود.
پاتک سنگین دشمن شروع شده بود و تلاش میکرد که مواضع از دست داده را مجدداً تصرف کند. ما در مسیر حرکت هم از طرف پل مارد و هم از غرب کارون بشدت زیر آتش بودیم. با تلاش زیاد، خود را به آخرین نقطه درگیری رساندیم. چند نفر از نیروهای سپاه حمیدیه با یک دستگاه موشکانداز تاو تانکهای عراقی را مورد هدف قرار میدادند. هوا بشدت گرم بود و از زمین و آسمان آتش میبارید و به علت آتش شدید دشمن امکان پشتیبانی از نیروها وجود نداشت.
در این وضعیت من تا آنجا که ممکن بود از انهدام تانکها و تلاش نیروها برای دفع پاتک و گزارشهای احمد تصویربرداری میکردم. چون کاست فیلمها بیست دقیقهای بود، بعد از اتمام، کاستهای ضبط شده را داخل کوله پشتی احمد میگذاشتم. در همین حین احمد به من گفت روی برچسب کاستها (فیلم ها) بنویس مرکز صدا وسیمای اهواز که اگر برای خودمان مشکلی پیش آمد امشب روی آنتن گزارشی از عملیات داشته باشند.
همچنان در حال تهیه گزارش و تصویربرداری بودیم که محل استقرار ما مورد هدف تیر مستقیم تانک قرار گرفت و چند نفری که در آن موضع مستقر بودند شهید یا مجروح شدند. من هم بهعلت موج انفجار شدید مدتی بیهوش بودم و زمانی که به هوش آمدم دیدم بدنم خیلی میسوزد. نگاه کردم دیدم کاملاً زیر جیپ موشکانداز تاو قرار گرفتهام و جیپ در حال سوختن است! با سختی از زیر جیپ بیرون آمدم. از ناحیه گوش، دهان و دیگر اعضای بدنم خونریزی شدید داشتم. یک باره دیدم دوربین فیلمبرداری و دستگاه ضبط ویدئومان هم در حال سوختن است. به اطرافم نگاه کردم هیچکدام از نیروها سالم نمانده بودند. تانکهای عراقی از طرف پل مارد تقریباً به دویست متری ما رسیده بودند و هیچکس هم برای کمک در منطقه حضور نداشت. در همین وضعیت به یاد آخرین صحبتهای احمد افتادم که تأکید داشت فیلمها هر طور شده به مرکز اهواز برسد. بنابراین به طرف احمد رفتم و کوله پشتی را که فیلمها در داخل آن بود برداشتم. احمد سگوندی روی سینهاش به زمین افتاده بود و من بهعلت ضعف زیاد و تشنگی نتوانستم او را همراه خودم به عقب برگردانم.
ترک احمد برایم مشکل بود. دوباره آن خواستهاش به یادم افتاد و تصمیم گرفتم که رسالت احمد را که تهیه خبر و گزارش مصور از این عملیات غرورآفرین و پخش از شبکه سراسری بود با هر قیمتی شده به پایان برسانم. کوله پشتی احمد را برداشتم و با زحمت زیاد زیر آتش سنگین دشمن به عقب برگشتم و خبر شهادت احمد را به مجتبی عالمشاه که بهعنوان اکیپ پشتیبان ما بود، دادم. مجتبی هم چند بار سعی کرد تا پیکر شهید احمد و بقیه شهدا را به عقب انتقال بدهد اما به علت پیشروی عراق امکان انتقال پیکر آنها میسر نشد تا اینکه بعد از چهار ماه در عملیات شکست حصر آبادان پیکر مطهر خبرنگار شهید و راوی عملیات فرماندهی کل قوا خمینی روح خدا به اهواز انتقال و با شکوه تمام تشییع شد.
ناگفته نماند که گزارش تهیه شده شهید احمد سگوندی از عملیات همانطور که میخواست، در شب شهادتش ۲۱ خرداد ۱۳۶۰ از شبکه سراسری پخش شد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه