برخوانی دفتر «به انضمام نادری»/ سعید سروشراد/ نشر نگاه
شاعر وقت ندارد بایستد
ارمغان بهداروند
شاعر
آگاهی وقتی اتفاق میافتد که منطق پرسشگری در چرخه مواجهات و ملاحظات مؤلف دخالت داده شود و آنچه که از آن بهعنوان «فلسفه» یاد میکنیم مطرح باشد. اگر زادگاه ادبیات را احوال عصر زایشش محسوب کنیم، قاعدتاً باید این پدیده، رونوشتی از جامعه خویش باشد. بنابراین شباهت شاعران به موقعیت زمانیمکانی خود امری ناگزیر است. این شباهت همیشه البته نمیتواند فضیلت شاعر شمرده شود که گاهی به ضرورت، مسئولیت مدنی شاعر ایجاب میکند که فقدانِ مؤلفههای اجتماعی را فراتر از وضعیت مستقر جبران کند و در مقام یک پیشنهادورز جسور، هوشمندانه هشدار دهد.
«به انضمام نادری» دومین دفتر شعر «سعید سروشراد» است. دو مشخصه غالب این مجموعه، یکی وجه معاصرت رویدادها و دیگر، وجه پرسشگری است. اگر وجه نخست را نتوان گزارهای متمایز در این مجموعه گزارش کرد اما به تأکید مطمئن هستم که شاعر با اعتراض به تمکین و تسلیم جمعی، به جامعهای فکر میکند که قدرت تمییز خود را از دست داده است و هر چه بادا باد را در پیش گرفته است. بسیاری از شاعران، از ترسِ تاریخ مصرفدار شدن شعر، ترجیح میدهند رویدادهای روزگاری خود را در نمایی محو و موهوم گزارش کنند ،اما نباید از این نکته نیز غافل شد که «وجه یا وجوهی از سویههای متکثر و نامتناهی هستی» در شعر باقی میماند که به زمان و مکان منوط نیست و در هر بار دوبارهخوانی متن منظری نو پیش چشم مخاطب میگشاید. شعر سعید سروشراد، به مسأله مردم در ادبیات متکی است و خود نیز به صراحت به این رویکرد معترف است: «اعتقاد من این است که ما در شعر اگر خودمان نباشیم بازندهایم. خیلی شعرها را دیدهام که از نظر تکنیک عالی هستند اما کم دارند. برای شعر شدن چیزی کم دارند. همیشه باید از مؤلف در متن چیزی باشد که متن اصالت داشته باشد. من در شعرم خودم هستم. حوادث، حوادث زندگی خودم هستند. مکانها مکانهایی هستند که بودهام. ممکن است کسی با تخیل به جایی برود و آن را بنویسد. من به درون خودم میروم و با شعر، خودم را به خودم نشان میدهم. شعر من تجربه من از زندگی است با تمام تلخیها و احیاناً شیرینیهایی که ندیدهام.»
«به انضمام نادری» از سرگذشت و سرنوشت انسان مستأصل امروز میگوید و شاعر در این گفتوگو نه امیدوار است و نه نومید. با انتخاب شعری از این دفتر، مطالعه و مواجهه این جهان را پیشنهاد میدهم:
برای عطسههای زیادی صبر کردیم/ اما با دستمالهای کاغذی گناه کسی پاک نمیشود/ هزار بار هم گفتهام/ ما نمک گیر اشکها هستیم/ پس لطفاً صدای این چاه را در نیاورید/ که به گریه عادت دارد/ ای کتابهای خسته که دهان خمیازهتان باز است/ چه میخواهید از چشمهای دوندهام/ پرسشها گودالهای عمیقی هستند/ هر چه بیشتر فکر کنی بیشتر فرو میروی/ و عشق مسکنی که خماری تلخی به جا میگذارد/ تنها شاعران میدانند تقصیر آیینه شکستهای است/ که ما را کنار هم مینشاند/ ما هر روز از زندگی شکست میخوریم/ و شب برای شکستی تازه/ ما را تا صبح تیمار میکند
شاعر
آگاهی وقتی اتفاق میافتد که منطق پرسشگری در چرخه مواجهات و ملاحظات مؤلف دخالت داده شود و آنچه که از آن بهعنوان «فلسفه» یاد میکنیم مطرح باشد. اگر زادگاه ادبیات را احوال عصر زایشش محسوب کنیم، قاعدتاً باید این پدیده، رونوشتی از جامعه خویش باشد. بنابراین شباهت شاعران به موقعیت زمانیمکانی خود امری ناگزیر است. این شباهت همیشه البته نمیتواند فضیلت شاعر شمرده شود که گاهی به ضرورت، مسئولیت مدنی شاعر ایجاب میکند که فقدانِ مؤلفههای اجتماعی را فراتر از وضعیت مستقر جبران کند و در مقام یک پیشنهادورز جسور، هوشمندانه هشدار دهد.
«به انضمام نادری» دومین دفتر شعر «سعید سروشراد» است. دو مشخصه غالب این مجموعه، یکی وجه معاصرت رویدادها و دیگر، وجه پرسشگری است. اگر وجه نخست را نتوان گزارهای متمایز در این مجموعه گزارش کرد اما به تأکید مطمئن هستم که شاعر با اعتراض به تمکین و تسلیم جمعی، به جامعهای فکر میکند که قدرت تمییز خود را از دست داده است و هر چه بادا باد را در پیش گرفته است. بسیاری از شاعران، از ترسِ تاریخ مصرفدار شدن شعر، ترجیح میدهند رویدادهای روزگاری خود را در نمایی محو و موهوم گزارش کنند ،اما نباید از این نکته نیز غافل شد که «وجه یا وجوهی از سویههای متکثر و نامتناهی هستی» در شعر باقی میماند که به زمان و مکان منوط نیست و در هر بار دوبارهخوانی متن منظری نو پیش چشم مخاطب میگشاید. شعر سعید سروشراد، به مسأله مردم در ادبیات متکی است و خود نیز به صراحت به این رویکرد معترف است: «اعتقاد من این است که ما در شعر اگر خودمان نباشیم بازندهایم. خیلی شعرها را دیدهام که از نظر تکنیک عالی هستند اما کم دارند. برای شعر شدن چیزی کم دارند. همیشه باید از مؤلف در متن چیزی باشد که متن اصالت داشته باشد. من در شعرم خودم هستم. حوادث، حوادث زندگی خودم هستند. مکانها مکانهایی هستند که بودهام. ممکن است کسی با تخیل به جایی برود و آن را بنویسد. من به درون خودم میروم و با شعر، خودم را به خودم نشان میدهم. شعر من تجربه من از زندگی است با تمام تلخیها و احیاناً شیرینیهایی که ندیدهام.»
«به انضمام نادری» از سرگذشت و سرنوشت انسان مستأصل امروز میگوید و شاعر در این گفتوگو نه امیدوار است و نه نومید. با انتخاب شعری از این دفتر، مطالعه و مواجهه این جهان را پیشنهاد میدهم:
برای عطسههای زیادی صبر کردیم/ اما با دستمالهای کاغذی گناه کسی پاک نمیشود/ هزار بار هم گفتهام/ ما نمک گیر اشکها هستیم/ پس لطفاً صدای این چاه را در نیاورید/ که به گریه عادت دارد/ ای کتابهای خسته که دهان خمیازهتان باز است/ چه میخواهید از چشمهای دوندهام/ پرسشها گودالهای عمیقی هستند/ هر چه بیشتر فکر کنی بیشتر فرو میروی/ و عشق مسکنی که خماری تلخی به جا میگذارد/ تنها شاعران میدانند تقصیر آیینه شکستهای است/ که ما را کنار هم مینشاند/ ما هر روز از زندگی شکست میخوریم/ و شب برای شکستی تازه/ ما را تا صبح تیمار میکند
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه