نگاهی به رمان «الفبای لازاروس» نوشته هادی تقی‌زاده

تنها گذاشتن مخاطب با جالیز بادمجان


آیدین مظفری
نویسنده
چنــــــد شمــــــــاره پراکنده‌گویی درباره داستان‌ سفر در جهان خشکسالی، شاعر باران‌زا و پیامبر ماشین‌ها:
تصویر کلی جغرافیای جهان داستانی هادی تقی‌زاده، سرزمین‌هایی است خشک و تفتیده. و دیوارها که در هیچ برهه تاریخ کارساز نبوده‌اند بخش‌های خیالی و حقیقی این سرزمین دگرگون‌شده را از هم جدا می‌کند. داستان، آینده‌ای تاریک‌تر از نابودی بشر را به تصویر می‌کشد: ‌انسان‌ها و موجودات دیگر در نبود آب نابود نشده‌اند بلکه به رقت‌بارترین، کریه‌ترین و وحشیانه‌ترین شکل ممکن «تکامل» یافته‌اند.
روایت «الفبای لازاروس» بی‌واهمه و جنون‌آمیز، از سنت قصه‌گویی شرقی در شکستن زمان و مکان روایت بهره برده. در فصل‌های کوتاه و متعدد کتاب، گاه پرداخت به نکات فرعی به ظاهر بی‌اهمیت و بی‌ربط به داستان اصلی چنان دقیق و پرجزئیات روایت می‌شود که خواننده را به سرگیجه وامی‌دارد که تشخیص خط اصلی از روایت‌های جنبی غیرممکن می‌نماید و گاه اتفاقات، مکان‌ها و شخصیت‌های حیاتی داستان چنان برق‌آسا روایت می‌شوند که دنبال‌کننده کتاب، شوک‌زده و غافلگیر به فصل کوتاه بعدی می‌غلتد. سفر از معبد، مرداب، دریای بنطس و شهر سوخته با شهامت و بی‌رحمانه، کوتاه و گذرا است.
کشف خودکارآگاه‌پندارانه و کودکانه خواننده از یافتن علایق «هادی تقی‌زاده» با استفاده او از داستان‌ها، موسیقی‌ها، تصاویر، مکان‌ها و نوشته‌های آشنا - در عریان‌ و مستقیم‌ترین شکل ممکنش- ارضا می‌شود و مخاطب را به شعف وامی دارد. از عشق یکی از قهرمانان به خواننده‌ای قدیمی تا بازی نیمه‌خواندن «خداحافظ گاری کوپر» اثر «رومن گاری».
انگاری که نویسنده به کشف دوباره حقیقتی دست یافته که سال‌ها پیش «سهراب سپهری» فهمیده بود. شاعری که بی‌رعایت و بی محابا از بقال نقل قول می‌کرد و مرگ پدر، بی‌خوابی مادر و نام برادرش را در شعر خود می‌آورد؛‌ حقیقتی که پیشینیان ادبیات شرقی ما با فاصله گذاشتن بین زندگی و تجربیات دقیق شخصی خود و مخاطبانشان روی آن پرده‌ای ضخیم کشیده بودند.
 «الفبای لازاروس» با وجود نوسان‌های گوناگون جغرافیا، فضای حاکم بر داستان و شخصیت‌ها و خرده‌روایت‌های غریب، با زیرکی از خط کلاسیک و جواب‌پس‌داده «سفر قهرمان» بهره جسته و ما را با غریب‌ترین گروه این جهان عجیب همراه می‌کند. «کاپیتان جاوا» مرغ مینای هوشمند از نوادگان مرغان دزدان دریایی، ابن فرناس اندلوسی، نسخه جالب‌توجهی از لئوناردو داوینچی با تجربه پرواز و آشنا به علم نقشه‌برداری، سمیع ارسنجانی، پیامبر ماشین‌ها که شاید نماینده تمام پذیرندگان آینده محتوم ما و هم‌زیستی‌مان با روبات‌ها و ماشین‌های آینده است و شهید علی شاعر که دهن‌کجی نویسنده به آرمان‌شهر فلاسفه یونان است؛ تنها کسی که قدرت باراندن ابرها را بر جهان خشک آینده دارد، آن هم با شعرهای باران‌زا!
شهید علی شاعر یکی از ده‌ها گریز داستان است به شاعرانگی و گریز از روایت صرف داستان و توصیف یک‌دست جهان آن. شاعری که خریداری ندارد. سحر شعرهای او و قدرت باران‌زایی را از دست داده و بالهایش! از بین رفته و به کنجی خزیده.
 «اچ.پی.لاوکرفت» نویسنده دیوانه و مرموز امریکایی اوایل قرن بیستم، متخصص ارجاعات به تاریخ‌ها، جغرافیاها و دیگر علوم خیالی و غیرواقعی است. او حتی پیش از «خورخه لوئیس بورخس» نویسنده بیشترشناخته‌شده دنیاهای وهم‌انگیز، از اشارات و ارجاعات خیالی برای پیشبرد داستان خود بهره می‌برده است. دنیای «الفبای لازاروس» تنها به این حربه لاوکرفتی بسنده نکرده و علاوه بر ترسیم نقشه‌ای مرکب از واقعیت و خیال از جغرافیای جهان ما و وقایع تاریخی آن، از منابع شرقی سحر و جادو و «علوم غریبه» بهره برده و چنان آثار ادبیات مدرن و کلاسیک شرق و غرب را با خیال نویسنده چفت و جفت و جور کرده که تمام این خطوط داستانی بدیهی و واقعی می‌نماید. «هادی تقی‌زاده» در این بازیگوشی دوست‌داشتنی به ظرافت از پرگویی‌های رایج ادبیات ژانر ایرانی عبور کرده، با زبانی ساده و به روز تا حد نیاز توجیهات روایتش را بازگو می‌کند و حتی در آغاز کتابش ما را به اشتباه رویارویی با کتابی علمی تخیلی می‌اندازد؛ اشتباهی که خواننده در طول خوانش کتاب بارها مرتکب آن می‌شود. تعبیر علمی تخیلی‌وار از مفهوم «جن شرقی» در ابتدای داستان - با وجود اشاره به یکی از اجنه به‌نام تعالیم شرقی- آغاز این بازی سردرگم‌کننده، شوک‌آور و سراسر خنده و لذت است.
 پی‌نوشت:
در نگارش این چند شماره درباره کتاب «الفبای لازاروس» اثر «هادی تقی‌زاده» از اشارات مستقیم به داستان‌های کتاب و شخصیت‌هایش ابایی نداشتم؛ «الفبای لازاروس» لو‌ نرفتنی است و تا لحظات آخر این داستان دیوانه‌وار و شوخ‌طبعانه مخاطب را به هر سو می‌کشد و درست در لحظه‌ای که خواننده به تصور رسیدن به «بهشت عدن» از آخرین در عبور می‌کند، نویسنده با شیطنت به او می‌خندد و او را با نمای یک «جالیز بادمجان» تنها می‌گذارد.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7691/8/583565/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها