حق با کسی است که میبیند
محمد مخبرزاده
داستاننویس
یکی از اسلوب و اساسهای نوشتن مشاهدهگری است.این مشاهده میتواند به تجربه باشد یا به حس و این اساس همان چیزی است که فروغ فرحزاد از آن حرف میزند وقتی که میگوید: «حق با کسیست که میبیند» یعنی آن کسی که خوب میبیند و نگاهش و شاخکهای حسیاش توأمان بر هر چیزی میلغزد و آن را به گوشهای از ذهن میفرستد تا زمان نوشتن، از آن تغذیه کند همان چیزی است که اثر و آثار نویسندگان را از هم متمایز میکند و زاویه دیدی به آنها میدهد که مختص به خود آنها است.
اصلاً خود این مشاهدهنویسی حتی به یک ژانر هم تبدیل میشود و زمانی که با روایتی قصهمحور گره میخورد ژانری تازه را بنیان میگذارد به نام ناداستان، یا جستارنویسی و... رضا مهدیهزاوه یکی از این جستارنویسهای مشاهدهگر است که به تازگی کتابش با نام «دستهای من در همین نزدیکی است» منتشر شده است. جستارنویسی در ادبیات ایران سابقه دارد و به تعبیر محمد قائد «نویسنده جستار در واقع هدفش نه ارائه راه حلهاست و نه رویکرد تاریخی محض دارد.
جستار نوشتهای است مرکب از احساس و منطق نویسنده که در آن از دیدگاه او به دنیا و اتفاقات اطراف نگریسته میشود. جستار در واقع منبع و رفرنسی ندارد و خواننده بهدنبال استدلال نیست. آنچه برای خواننده جذابیت دارد و او را شیفته خود میکند، نگاه جدید نویسنده، روایت منحصر به فرد و خاصش است.» جستار قصههای این کتاب در واقع تلفیقی از روایتهای شخصی نویسنده از زندگی خود و محیط اطراف است به همراه عنصر تخیل. عنوان این اثر را محمد صالحعلاء پیشنهاد داده و چاپ نخست کتاب در ۱۱۳ صفحه توسط نشر دایره سفید پویا منتشر شده است.
مهدوی استاد دانشگاه و عضو هیأت علمی گروه هنر دانشگاه آزاد است و تاکنون چهار اثر به نامهای «قصههای هزاوه»، «اسبهای باغ ملی»، «عطر ریخته در اصفهان» و «خاطرات قابل حمل» در زمینه ادبیات داستانی منتشر کرده است.
داستاننویس
یکی از اسلوب و اساسهای نوشتن مشاهدهگری است.این مشاهده میتواند به تجربه باشد یا به حس و این اساس همان چیزی است که فروغ فرحزاد از آن حرف میزند وقتی که میگوید: «حق با کسیست که میبیند» یعنی آن کسی که خوب میبیند و نگاهش و شاخکهای حسیاش توأمان بر هر چیزی میلغزد و آن را به گوشهای از ذهن میفرستد تا زمان نوشتن، از آن تغذیه کند همان چیزی است که اثر و آثار نویسندگان را از هم متمایز میکند و زاویه دیدی به آنها میدهد که مختص به خود آنها است.
اصلاً خود این مشاهدهنویسی حتی به یک ژانر هم تبدیل میشود و زمانی که با روایتی قصهمحور گره میخورد ژانری تازه را بنیان میگذارد به نام ناداستان، یا جستارنویسی و... رضا مهدیهزاوه یکی از این جستارنویسهای مشاهدهگر است که به تازگی کتابش با نام «دستهای من در همین نزدیکی است» منتشر شده است. جستارنویسی در ادبیات ایران سابقه دارد و به تعبیر محمد قائد «نویسنده جستار در واقع هدفش نه ارائه راه حلهاست و نه رویکرد تاریخی محض دارد.
جستار نوشتهای است مرکب از احساس و منطق نویسنده که در آن از دیدگاه او به دنیا و اتفاقات اطراف نگریسته میشود. جستار در واقع منبع و رفرنسی ندارد و خواننده بهدنبال استدلال نیست. آنچه برای خواننده جذابیت دارد و او را شیفته خود میکند، نگاه جدید نویسنده، روایت منحصر به فرد و خاصش است.» جستار قصههای این کتاب در واقع تلفیقی از روایتهای شخصی نویسنده از زندگی خود و محیط اطراف است به همراه عنصر تخیل. عنوان این اثر را محمد صالحعلاء پیشنهاد داده و چاپ نخست کتاب در ۱۱۳ صفحه توسط نشر دایره سفید پویا منتشر شده است.
مهدوی استاد دانشگاه و عضو هیأت علمی گروه هنر دانشگاه آزاد است و تاکنون چهار اثر به نامهای «قصههای هزاوه»، «اسبهای باغ ملی»، «عطر ریخته در اصفهان» و «خاطرات قابل حمل» در زمینه ادبیات داستانی منتشر کرده است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه