خاطرات یک دیپلمات
روایت گمشده
فاروق الشرع / وزیر خارجه سابق سوریه
مترجم: حسین جابری انصاری
نشست مشورتی با ملک حسن دوم
با این تحولات پی در پی، سوریه؛ تنهاتر از همیشه شد و چنین به نظر میرسید که به کلی از نظام رسمی عربی و حتی پاره مهمی از حکومت لبنان، منزوی شده است. تأسیس «شورای همکاری عربی» به صورت چهارجانبه و بدون حضور سوریه، اوج کنار گذاشتن سوریه از روندهای رسمی عربی در آن دوره و برداشت ما این بود که بازآفرینی روابط عادی با مصر و پیشبرد سیاسی آن، به ما کمک میکند که راهبری شورای همکاری عربی توسط عراق را با چالش مواجه کنیم، زیرا محال بود مصر در نهایت رهبری نظام عربی را به رئیس جمهوری عراق واگذارد. اولین کسی که متوجه اهمیت برقراری دوباره روابط مصر و سوریه شد، اسحاق شامیر بود که اعلام کرد ازسرگیری روابط این دو کشور، درجه دشمنی آنها نسبت به اسرائیل را افزایش خواهد داد.
تشکیل کمیته سهجانبه
صدام در اجلاس سران عرب در دارالبیضا با «جنون عظمت» و همچون «قهرمان اعراب» رفتار میکرد که در جنگ علیه ایران پیروز شده است. صدام جلودار کوششها برای انزوای سوریه در نشست و فشار بر آن بویژه در موضوع لبنان بود. کشوری که عراق با تمامی ابزارهای در اختیار خود در آن فعال شده بود. صدام همچنین در پیامد دگرگونی نقشه سیاسی داخلی لبنان به نفع عراق، به دنبال فرمولی بود که زمینه را برای اعزام نیروهای نظامی عراق به این کشور فراهم کند؛ اما نتوانست در این زمینه موفقیتی کسب کند. در حاشیه نشست، ملک حسن دوم مرا به یک نشست فوری مشورتی به ریاست خود و با حضور سعود الفیصل و عبداللطیف الفیلالی، وزرای خارجه سعودی و مغرب دعوت کرد. پادشاه مغرب در این نشست تشکیل یک کمیته چهارجانبه را در سطح سران به ریاست خود پیشنهاد کرد که علاوه بر خود او و شاذلی بن جدید رئیس جمهوری الجزایر به نمایندگی از کشورهای مغرب عربی، رهبران دو کشور از کشورهای مشرق عربی در آن عضو باشند که از نظر او یکی میبایست ملک فهد بن عبدالعزیز و دیگری رئیس جمهوری حافظ اسد، باشد. احساس من این بود که پیشنهاد ملک حسن دوم، واقع گرایانه و در عین حال در خدمت حل مسأله لبنان است. سعود الفیصل در واکنش به پیشنهاد پادشاه مغرب، سکوت خود را شکست و گفت: سوریه خود یک طرف منازعه در لبنان است، در حالی که ما و مغرب و الجزایر به یک اندازه از همه طرفهای منازعه، فاصله داریم. ملک حسن دوم پاسخ داد: بی سوریه، رسیدن به راه حل محال است. در این باره بحث و مناقشهای در اجلاس درگرفت و در نهایت حسن دوم درخواست کرد، سران عرب تعیین ترکیب کمیته را به او بسپارند. کمیته بعداً با عضویت شاذلی بن جدید رئیس جمهوری الجزایر، ملک فهد پادشاه عربستان سعودی، و ملک حسن دوم پادشاه مغرب تشکیل شد. برای ما نیز عضویت سوریه در این کمیته چندان اهمیت نداشت، و همین قدر کافی بود که عضوی فتنهگر علیه سوریه؛ در کمیته نباشد. به همین خاطر نه تنها با تشکیل کمیته با این ترکیب مخالفت نکردیم، بلکه تشکیل آن را تسهیل نیز کردیم چون بر این باور بودیم که کشورهای عرب دوست سوریه، در آن عضو شدهاند. رئیس جمهوری اسد که معروف به تأکید بر ضرورت اجماع در این گونه تصمیمات بود، با توجه به نبود اجماع درباره عضویت سوریه؛ بر عضویت سوریه در کمیته اصرار نکرد. اسد تنها از من خواست شخصیتی عرب و مورد اعتماد را برای دبیری کمیته معرفی کنم. من هم اخضر ابراهیمی را معرفی کردم که تاریخ و ویژگیهای متوازن دیپلماتیک او را میشناختم.
مترجم: حسین جابری انصاری
نشست مشورتی با ملک حسن دوم
با این تحولات پی در پی، سوریه؛ تنهاتر از همیشه شد و چنین به نظر میرسید که به کلی از نظام رسمی عربی و حتی پاره مهمی از حکومت لبنان، منزوی شده است. تأسیس «شورای همکاری عربی» به صورت چهارجانبه و بدون حضور سوریه، اوج کنار گذاشتن سوریه از روندهای رسمی عربی در آن دوره و برداشت ما این بود که بازآفرینی روابط عادی با مصر و پیشبرد سیاسی آن، به ما کمک میکند که راهبری شورای همکاری عربی توسط عراق را با چالش مواجه کنیم، زیرا محال بود مصر در نهایت رهبری نظام عربی را به رئیس جمهوری عراق واگذارد. اولین کسی که متوجه اهمیت برقراری دوباره روابط مصر و سوریه شد، اسحاق شامیر بود که اعلام کرد ازسرگیری روابط این دو کشور، درجه دشمنی آنها نسبت به اسرائیل را افزایش خواهد داد.
تشکیل کمیته سهجانبه
صدام در اجلاس سران عرب در دارالبیضا با «جنون عظمت» و همچون «قهرمان اعراب» رفتار میکرد که در جنگ علیه ایران پیروز شده است. صدام جلودار کوششها برای انزوای سوریه در نشست و فشار بر آن بویژه در موضوع لبنان بود. کشوری که عراق با تمامی ابزارهای در اختیار خود در آن فعال شده بود. صدام همچنین در پیامد دگرگونی نقشه سیاسی داخلی لبنان به نفع عراق، به دنبال فرمولی بود که زمینه را برای اعزام نیروهای نظامی عراق به این کشور فراهم کند؛ اما نتوانست در این زمینه موفقیتی کسب کند. در حاشیه نشست، ملک حسن دوم مرا به یک نشست فوری مشورتی به ریاست خود و با حضور سعود الفیصل و عبداللطیف الفیلالی، وزرای خارجه سعودی و مغرب دعوت کرد. پادشاه مغرب در این نشست تشکیل یک کمیته چهارجانبه را در سطح سران به ریاست خود پیشنهاد کرد که علاوه بر خود او و شاذلی بن جدید رئیس جمهوری الجزایر به نمایندگی از کشورهای مغرب عربی، رهبران دو کشور از کشورهای مشرق عربی در آن عضو باشند که از نظر او یکی میبایست ملک فهد بن عبدالعزیز و دیگری رئیس جمهوری حافظ اسد، باشد. احساس من این بود که پیشنهاد ملک حسن دوم، واقع گرایانه و در عین حال در خدمت حل مسأله لبنان است. سعود الفیصل در واکنش به پیشنهاد پادشاه مغرب، سکوت خود را شکست و گفت: سوریه خود یک طرف منازعه در لبنان است، در حالی که ما و مغرب و الجزایر به یک اندازه از همه طرفهای منازعه، فاصله داریم. ملک حسن دوم پاسخ داد: بی سوریه، رسیدن به راه حل محال است. در این باره بحث و مناقشهای در اجلاس درگرفت و در نهایت حسن دوم درخواست کرد، سران عرب تعیین ترکیب کمیته را به او بسپارند. کمیته بعداً با عضویت شاذلی بن جدید رئیس جمهوری الجزایر، ملک فهد پادشاه عربستان سعودی، و ملک حسن دوم پادشاه مغرب تشکیل شد. برای ما نیز عضویت سوریه در این کمیته چندان اهمیت نداشت، و همین قدر کافی بود که عضوی فتنهگر علیه سوریه؛ در کمیته نباشد. به همین خاطر نه تنها با تشکیل کمیته با این ترکیب مخالفت نکردیم، بلکه تشکیل آن را تسهیل نیز کردیم چون بر این باور بودیم که کشورهای عرب دوست سوریه، در آن عضو شدهاند. رئیس جمهوری اسد که معروف به تأکید بر ضرورت اجماع در این گونه تصمیمات بود، با توجه به نبود اجماع درباره عضویت سوریه؛ بر عضویت سوریه در کمیته اصرار نکرد. اسد تنها از من خواست شخصیتی عرب و مورد اعتماد را برای دبیری کمیته معرفی کنم. من هم اخضر ابراهیمی را معرفی کردم که تاریخ و ویژگیهای متوازن دیپلماتیک او را میشناختم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه