اهمیت فرم در ساختن تجربه دینی
علیرضا نراقی
منتقد
نسبت تجربه دینی با اثر نمایشی، نسبت بسیار پیچیدهای است. تجربه دینی در حقیقت تجربهای درونی و انفسی(Subjective) است که در حالات شخصی، اغلب توضیحناپذیر و در مواجهه فرد با امر نامتناهی و عظمت خلقت رخ میدهد. به همین جهت هم تجربه دینی حاوی خصوصیاتی چون وارستگی، زهد و سکوت است.
در مقابل اما نمایش پدیده و تجربهای عینی(Objective) است. نمایش چه در قالب تئاتر و چه تلویزیون و سینما، وابسته به رخداد و کنش است، نه آنچه در درون و ذهن میگذرد. ذهن و درونیات در آن حدی بروز و ظهور نمایشی خواهند داشت که توضیح پذیر باشند، به زبان بیایند یا دیدنی باشند. اما یک تجربه درونی و معنوی را چگونه میتوان تصویر کرد؟ این مهمترین چالش در پرداخت و خلق یک اثر نمایشی دینی است.
پل شریدر فیلمنامه نویس و فیلمساز شهیر امریکایی در کتاب ارزشمند خود «سبک استعلایی در سینما» با بررسی آثار سه فیلمساز مهم تاریخ سینما یعنی ازو، برسون و درایر تلاش میکند تا به این تناقض و سؤال بسیار مهم در بازنمایی و بازآفرینی تجربه دینی پاسخ دهد. او در تعریف سبک استعلایی در سینما مینویسد: «نوعی شکل عام بازنمایی و تجسم در سینما که متعال را متجلی میسازد.» در طول این کتاب با برشماردن عناصر فرمی و تمهیدات نمایشی، شریدر نشان میدهد که چگونه متعال در ابزار تکنیکال سینما میتواند بروز و ظهور پیدا کند.
نکته مهم با این تعاریف و طرح بحث این است که الزاماً موضوع دینی یا تاریخ دین، به معنای پدید آوردن اثر نمایشی دینی و استعلایی نیست. اثر نمایشی دینی، تجربه دینی را بازآفرینی میکند در حالی که سریالی درباره تاریخ دین تنها تاریخ را به روایت دین و متون دینی بازنمایی میکند، اما الزاماً صاحب تجربه دینی و خلق امر استعلایی و متعال نیست. در مقابل ممکن است فیلم ارتباطی موضوعی یا تاریخی با دین نداشته باشد اما به سبب سبک، فرم، نگاه و پرداخت لحظات درونی شخصیت به تجربهای دینی دست پیدا کند و تجربهای متعالی و فراتر از نمایشی صرف را برای مخاطب ایجاد نماید.
نکته دیگر این است که مخاطب اغلب با پیش فرض و پیش شناختی فرهنگی و اعتقادی اثری درباب تاریخ دین را تماشا میکند، اما اثری که موضوع آن دینی نیست با پیش فرضهای دینی مخاطب کار ندارد، بلکه فارغ از پیش فرضها، امری جهانشمول و احساسی انسانی و مشترک را در مخاطب زنده میکند که منطقاً به سبب بداعت و ناب بودنش از اصالت و ارزش بسیار زیادی برخوردار است.
در نتیجه با این رویکرد میتوان پذیرفت که در ساختن تجربه دینی در اثر نمایشی فرم اثر از موضوع آن اهمیت بیشتری دارد. موضوع اغلب با بخش خودآگاه مخاطب ارتباط پیدا میکند و با داستان پیوند دارد. اما فرم و عناصری که آن را میسازد، مثل زاویه دوربین، نورپردازی، فضاسازی بصری و صوتی، در ناخودآگاه و درون مخاطب که جایگاه تجربه دینی است اثر میگذارد.
منتقد
نسبت تجربه دینی با اثر نمایشی، نسبت بسیار پیچیدهای است. تجربه دینی در حقیقت تجربهای درونی و انفسی(Subjective) است که در حالات شخصی، اغلب توضیحناپذیر و در مواجهه فرد با امر نامتناهی و عظمت خلقت رخ میدهد. به همین جهت هم تجربه دینی حاوی خصوصیاتی چون وارستگی، زهد و سکوت است.
در مقابل اما نمایش پدیده و تجربهای عینی(Objective) است. نمایش چه در قالب تئاتر و چه تلویزیون و سینما، وابسته به رخداد و کنش است، نه آنچه در درون و ذهن میگذرد. ذهن و درونیات در آن حدی بروز و ظهور نمایشی خواهند داشت که توضیح پذیر باشند، به زبان بیایند یا دیدنی باشند. اما یک تجربه درونی و معنوی را چگونه میتوان تصویر کرد؟ این مهمترین چالش در پرداخت و خلق یک اثر نمایشی دینی است.
پل شریدر فیلمنامه نویس و فیلمساز شهیر امریکایی در کتاب ارزشمند خود «سبک استعلایی در سینما» با بررسی آثار سه فیلمساز مهم تاریخ سینما یعنی ازو، برسون و درایر تلاش میکند تا به این تناقض و سؤال بسیار مهم در بازنمایی و بازآفرینی تجربه دینی پاسخ دهد. او در تعریف سبک استعلایی در سینما مینویسد: «نوعی شکل عام بازنمایی و تجسم در سینما که متعال را متجلی میسازد.» در طول این کتاب با برشماردن عناصر فرمی و تمهیدات نمایشی، شریدر نشان میدهد که چگونه متعال در ابزار تکنیکال سینما میتواند بروز و ظهور پیدا کند.
نکته مهم با این تعاریف و طرح بحث این است که الزاماً موضوع دینی یا تاریخ دین، به معنای پدید آوردن اثر نمایشی دینی و استعلایی نیست. اثر نمایشی دینی، تجربه دینی را بازآفرینی میکند در حالی که سریالی درباره تاریخ دین تنها تاریخ را به روایت دین و متون دینی بازنمایی میکند، اما الزاماً صاحب تجربه دینی و خلق امر استعلایی و متعال نیست. در مقابل ممکن است فیلم ارتباطی موضوعی یا تاریخی با دین نداشته باشد اما به سبب سبک، فرم، نگاه و پرداخت لحظات درونی شخصیت به تجربهای دینی دست پیدا کند و تجربهای متعالی و فراتر از نمایشی صرف را برای مخاطب ایجاد نماید.
نکته دیگر این است که مخاطب اغلب با پیش فرض و پیش شناختی فرهنگی و اعتقادی اثری درباب تاریخ دین را تماشا میکند، اما اثری که موضوع آن دینی نیست با پیش فرضهای دینی مخاطب کار ندارد، بلکه فارغ از پیش فرضها، امری جهانشمول و احساسی انسانی و مشترک را در مخاطب زنده میکند که منطقاً به سبب بداعت و ناب بودنش از اصالت و ارزش بسیار زیادی برخوردار است.
در نتیجه با این رویکرد میتوان پذیرفت که در ساختن تجربه دینی در اثر نمایشی فرم اثر از موضوع آن اهمیت بیشتری دارد. موضوع اغلب با بخش خودآگاه مخاطب ارتباط پیدا میکند و با داستان پیوند دارد. اما فرم و عناصری که آن را میسازد، مثل زاویه دوربین، نورپردازی، فضاسازی بصری و صوتی، در ناخودآگاه و درون مخاطب که جایگاه تجربه دینی است اثر میگذارد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه