کتیبه زخم




عبدالرحیم سعیدی‌راد
شاعر
غوغایی در قلب زمین برپا شده بود. همه کائنات چشم به لب‌های خورشید نینوا دوخته بودند. تمام کربلا تنها یک جمله شده بود: آیا کسی هست مرا یاری کند؟
در عالم بالا ولوله‌ای افتاده بود اما در زمین، سکوت بود و سکوت.
در سکوتی که همه مُلک عدم را برداشت
ناگهان کودک شش ماهه علم را برداشت
 و به ناگاه صدای نازک نوزادی به یاری آمد و از دستان حضرت خورشید بالا رفت.
صدای مهربانی در دشت طنین انداخت: اگر به من رحم نمی‌کنید، به این طفل رحم کنید. از سمت سیاهی؛ پاسخی به شکل تیری سه شاخه حرکت کرد. طفل شیرخواره پرپر شد و آنقدر بال و پر زد تا کبوتر شد.  ای شش ماهه‌ترین سرباز امام، تو کوچک‌ترین سرباز عاشورا لقب گرفته‌ای؛ اما کسی که سپر جان امام باشد بزرگ است. بزرگتر از آنهایی که دیدند و سکوت کردند. بزرگتر از همه آنهایی که به امام نامه نوشتند اما از دشمن امان نامه گرفتند. بزرگتر از آنهایی که می‌توانستند، اما به یاری نیامدند.
قربان گلوی پاره‌ات یا علی اصغر!





آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7700/16/584503/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها