ویژگیهای جامعهای که «حسینی» میاندیشد
رفتار عالـمانه؛ اخلاق کریمانه
حجتالاسلام مرتضی جوادی آملی
استاد علوم عقلی و نقلی اسلامی حوزه علمیه قم و ریاست بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسرا
یکى از جلوههاى برتر نهضت عاشورا و قیام کربلا اهتمام به احکام الهى و رعایت اخلاق انسانى و اسلامى است. گرچه روح حرکت و نهضت حسینى(علیهالسلام) را عرفان و تقرب به ساحت الهى تأمین مىنماید اما حدود و ثغور اجرایى آن را فقه و اخلاق احاطه نموده و هرگز از چارچوب آن خارج نشده است.نهضت حسینى(علیه السلام) گرچه علیه ظلم و بیدادگرى و طغیان و معصیت است لیکن به گونهاى طراحى و اجرا شد که مىتوان آن را در تراز اصل مکتب اسلامى ارزیابى و عمده نگرش الهى را در آن مشاهده نمود.
جامعهاى که حسینى مىاندیشد و خود را پیرو او دانسته و عشق و ارادت به او را براى خود اصل دانسته و به دل مىنشاند نه تنها نهضت آن حضرت را به لحاظ معرفتى و عقیدتى باور داشته بلکه در مقام عمل و رفتار نیز الگوى خود مىشمارد و تبعیت و اطاعت از او در میدان عمل را نیز براى خویش فرض و لازم مىداند، از قلمرو اخلاقى و فقهى که امام و مولایش براى او ترسیم نموده است تخطّى نمىنماید و دقیقاً بر همان موازین حرکت مىکند.
از جمله اصول بنیادى که بهعنوان یک «راهبرد» چه در مسائل اجتماعى و سیاسى و چه در مباحث عبادى و فرهنگی قابل تعریف است این است که کسانى که اصول و ارکان اعتقادى و ایمانى دین و مکتب را پذیرفته و بدان باور دارند هرگز از اطار و چارچوب آن خارج نشده و سعى بر آن دارند که تمام اقدامات و فعالیتهاى خویش را با آن سیاستها و اصول همسو و هماهنگ نمایند. یکى از عمدهترین اصول فقهى و اخلاقى اصلى که حسین بن على(علیهما السلام) از جد بزرگوارشان رسول مکرم اسلام(ص) نقل کردهاند این است که قال رسول الله(ص): لا طاعة لمخلوق فى معصیة الخالق. (المناقب ٤: ٧٣، نور الثقلین ٤: ٢٠٣، العوالم ١٧: ٣٥ ح ١، بحار الأنوار ٤٣: ٢٩٧ ح ٥٩، أسد الغابه ٣: ٣٥١، مجمع الزوائد ٩: ١٨٦ مع اختلاف، المیزان ١٦: ٢٢٠، کنز الدقائق ٨) ترجمه سطحى این حدیث شریف این است که «اطاعت و تبعیت از مخلوق و انسانى که در جهت نافرمانى خالق متعال فرمان مىدهد جایز نبوده و اطاعت و تبعیت از آن غیراخلاقى و غیرشرعى مىباشد.»
گرچه این سخن شریف در موارد فراوانى کاربرد دارد لیکن در سنت معصومین و امامان بزرگوار(ع) هم در کلمات سالار شهیدان حسین ابن على(ع) و هم در بیانات امام سجاد(ع) در مجلس شام (که موجب ویرانى حکومت غاصب امویان شد)، نقل شده است.
بیان تفصیلى این سخن اینگونه است که گرچه انسانها آزاد و مختار آفریده شدهاند و مىتوانند هر نوع اندیشهاى را آزادانه اختیار و هرگونه عملى را مختارانه انجام دهند ولی در حوزه شریعت و دیندارى لزوماً بایستى در نظام معرفتى و باورمندى حرکت کنند که از طرف خالق و پروردگارشان طراحى و ابلاغ شده وگرنه ابتدا از جرگه ایمانى و ثانیاً از وادى بندگى خارج شده و انسان رها و بیگانهاى محسوب خواهند شد.در همین زمینه معرفتى، یکى از نکات برجسته و بارز این است که نافرمانى و بىتوجهى به اراده، نظر و رأى پروردگار معصیت و طغیان محسوب شده و هیچگونه اعتبارى ندارد، خواه در مقابل آن اراده و نظرى باشد خواه اراده و نظرى نباشد.
این نکته بسیار مهم و خطیر است؛ چون تا زمانی که ارادهاى در برابر خواست و نظر الهى نباشد تبعیت از اراده الهى چندان دشوار نیست، لیکن اگر در برابر خواست و مشیت الهى ارادهاى وجود داشته و شخصى یا سلطان و پادشاهى فرمانى و امرى را صادر نموده باشد که در مقابل امر و حکم الهى تعریف شده و نافرمانى و معصیت خداوند شناخته مىگردد، قطعاً هیچگونه توجیهى وجود ندارد که سخن آن شخص یا آن پادشاه رجحان یافته و به رغم نافرمانى الهى انجام شود، به این بهانه و توجیه که نمىتوان سخن سلطان و ملک را بىتوجهى نمود یا با استدلال کردن به اینکه مأمور معذور است و نظایر آن در جهت نافرمانى امر الهى اقدام نمود.
بىاعتنایى و عدم اهتمام به این نکته اخلاقى و فقهى که کاربرد وسیع و فراوانى نیز دارد، در طول تاریخ فجایع و جنایاتى را آفریده که «جنگ صفین» و حتى «جریان عاشورا» نیز پرورده این اندیشه مسموم و امر متشابه خطرناک مىباشد.
امروز همه آحاد جامعه خصوصاً زمامداران حکومت اسلامى از این اصل اخلاقى و فقهى نبایستى غافل باشند که نمىتوان حکم و فرمان خالق را بىتوجهى کرده و سخنى یا اقدامى در جهت معصیت خالق برداشته شود. بجاست دو نمونه از آنچه در همین رابطه انجام شده است به تصویر ذهنى کشیده شود تا هم این نکته مهم فقهى و اخلاقى از اندیشه وحیانى ما ثابت بماند و هم درسآموز روزگار ما باشد.
نمونه اول: جنگ صفین، در این رابطه مناسب است ابتدا حدیث شریف حضرت نبوى(ص) را که به زبان حضرت سیدالشهدا حسین ابن على(ع)، تبیین شده بازخوانى شود؛
ترجمه این نمونه روشن، این است که؛ بعد از آنکه عبدالله بن عمرو بن العاص شنیده بود رسول گرامى اسلام(ص) در شأن حسین ابن على(ع) فرمودند: هر کسى دوست دارد محبوبترین انسان زمینى در پیشگاه فرشتگان و اهل آسمانها را ببیند به حسین ابن على(ع) بنگرد، وقتى حسین ابن على(ع) از مکانى عبور مىکرد همین سخن پیامبر اکرم(ص) را در ارتباط با امام حسین(ع) اظهار کرد که حضرت فرمود: اگر بخواهید به محبوبترین انسانى زمینى در نزد ملائک بنگرید همین شخص را بنگرید، این سخنان را زمانى بر زبان جارى مىساخت که در اوان جنگ صفین بود، ابوسعید خدرى، عبدالله بن عمرو العاص را نزد حضرت آورد، امام حسین(ع) به او گفت: اگر آگاهى و باور دارى که جایگاه من نزد فرشتگان آسمانها محبوبترین انسانها است پس چرا در مقابل من و پدرم على ابن ابیطالب که قطعاً از من برتر و والاتر است به جنگ و مقاتله برخاستى؟ او در جواب سیدالشهدا(ع) گفت: اولاً از شما معذرت مىخواهم، ثانیاً آنچه باعث این مقابله و مقاتله با شما و پدر شما شد گفته رسول خدا بود که به من فرمود از پدرت اطاعت کن.
اینجا سخن امام حسین(ع) درسآموز بوده و نکته فقهى و اخلاقى ویژه را براى همگان همراه دارد و آن اینکه فرمود: آیا سخن خداوند متعال را در قرآن نشنیدى که فرمود: اگر پدر و مادر تو تلاش کردند که تو را به شرک نسبت به من و آنچه بدان آگاه نیستى فرا بخوانند هرگز از آنها تبعیت نکن؟ و آیا از رسول خدا(ص) نشنیدى که فرمود: اطاعت فقط در مورد کارهاى معروف و خیر است و در غیر آن اطاعتى نیست؟ و آیا نشنیدى از رسول مکرم اسلام(ص) که فرمود هرگز سخن مخلوق را اگر در جهت معصیت الهى هست تبعیت نکرده که این عصیان محسوب شده و هرگز اطاعت خوانده نمىشود.
حسین ابن على(ع) این کلام راهبردى رسول مکرم اسلام(ص) را کاربردى نموده و به آحاد جامعه اسلامى و انسانى مىنمایاند که هرگز سخنى که در راستاى معصیت و نافرمانى خداوند متعال است را اطاعت نشمرده اگرچه فرمانده آن سخن پدر و مادر باشند یا فرمانده، لشکر و کشور باشد.
نمونه دوم: امام سجاد(ع) پس از آنکه خطیب دربار یزید به ناسزاگویی درباره امام علی(ع) پرداخت، خطبهای در معرفی اهل بیت پیامبر اکرم(ص) خواندند که باعث رسوایی دشمنان شد.
براساس روایتی، پس از آنکه خطیب دربار یزید، نسبت به امیرالمؤمنین علی(ع) و امام حسین(ع) ناسزا گفت، ناگهان امام سجاد فریاد برآورد: «وَیلَک اَیهَا الْخاطِبُ! لَقَدِ اشْتَرَیتَ مَرْضاةالَمخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخالِقِ، فَتَبَوَّاْ مَقْعَدَک مِنَ النّارِ»؛ «وای بر تو ای خطیب! خشنودی مخلوق را با خشم خالق بهدست آوردی؟ جایگاهت در آتش دوزخ مهیا باد!».
این نمونه روشن دیگر که برگرفته از سخن راهبردى حضرت نبوى(ص) است و امام سجاد(ع) آن را در مورد یکى از مهمترین صحنههاى مربوط به مکتب عزتبخش حسینى(ع) اظهار فرمودند نشانگر آن است که اقدامات خبیث و جنایات وحشتناک لشکر کوفه و شام و عناصر آلوده و خبیثى همچون عمرسعد، شمر یا دیگرانى که حتى با سابقه مثبت شرکت در جنگ صفین در رکاب على ابن ابیطالب(ع) بوده، تبعیت از دستور و حکم شخص آلودهاى بهنام یزید، مصحح و مجوزى براى جنگ و مقاتله با حسین ابن على(ع) نبوده و اطاعت از او چون در جهت معصیت الهى خوانده مىشود نه تنها هیچ ثواب و ارزشى نداشته بلکه موجب ذلت دنیایى و عقوبت اخروى خواهد بود.
باید پذیرفت که حکومتدارى بر مبناى مکتب اسلام و در تراز رضایتمندى اهلبیت که بر مبناى حق و عدل صورت مىپذیرد بویژه متأثر از نهضت و قیام حسینى نیازمند معرفت عمیق، اخلاق والا و کریمانه و رفتار شایسته است و معناى انقلابى همین است که اینگونه ارزشها و ملاحظات اخلاقى و فقهى مراعات شود.
نیمنگاه
جامعهاى که حسینى مىاندیشد و خود را پیرو او دانسته و عشق و ارادت به او را براى خود اصل دانسته و به دل مىنشاند نه تنها نهضت آن حضرت را به لحاظ معرفتى و عقیدتى باور داشته بلکه در مقام عمل و رفتار نیز الگوى خود مىشمارد و تبعیت و اطاعت از او در میدان عمل را نیز براى خویش فرض و لازم مىداند، از قلمرو اخلاقى و فقهى که امام و مولایش براى او ترسیم نموده است تخطّى نمىنماید.
باید پذیرفت که حکومتدارى بر مبناى مکتب اسلام و در تراز رضایتمندى اهلبیت که بر مبناى حق و عدل صورت مىپذیرد بویژه متأثر از نهضت و قیام حسینى نیازمند معرفت عمیق، اخلاق والا و کریمانه و رفتار شایسته است و معناى انقلابى همین است که اینگونه ارزشها و ملاحظات اخلاقى و فقهى مراعات شود.
استاد علوم عقلی و نقلی اسلامی حوزه علمیه قم و ریاست بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسرا
یکى از جلوههاى برتر نهضت عاشورا و قیام کربلا اهتمام به احکام الهى و رعایت اخلاق انسانى و اسلامى است. گرچه روح حرکت و نهضت حسینى(علیهالسلام) را عرفان و تقرب به ساحت الهى تأمین مىنماید اما حدود و ثغور اجرایى آن را فقه و اخلاق احاطه نموده و هرگز از چارچوب آن خارج نشده است.نهضت حسینى(علیه السلام) گرچه علیه ظلم و بیدادگرى و طغیان و معصیت است لیکن به گونهاى طراحى و اجرا شد که مىتوان آن را در تراز اصل مکتب اسلامى ارزیابى و عمده نگرش الهى را در آن مشاهده نمود.
جامعهاى که حسینى مىاندیشد و خود را پیرو او دانسته و عشق و ارادت به او را براى خود اصل دانسته و به دل مىنشاند نه تنها نهضت آن حضرت را به لحاظ معرفتى و عقیدتى باور داشته بلکه در مقام عمل و رفتار نیز الگوى خود مىشمارد و تبعیت و اطاعت از او در میدان عمل را نیز براى خویش فرض و لازم مىداند، از قلمرو اخلاقى و فقهى که امام و مولایش براى او ترسیم نموده است تخطّى نمىنماید و دقیقاً بر همان موازین حرکت مىکند.
از جمله اصول بنیادى که بهعنوان یک «راهبرد» چه در مسائل اجتماعى و سیاسى و چه در مباحث عبادى و فرهنگی قابل تعریف است این است که کسانى که اصول و ارکان اعتقادى و ایمانى دین و مکتب را پذیرفته و بدان باور دارند هرگز از اطار و چارچوب آن خارج نشده و سعى بر آن دارند که تمام اقدامات و فعالیتهاى خویش را با آن سیاستها و اصول همسو و هماهنگ نمایند. یکى از عمدهترین اصول فقهى و اخلاقى اصلى که حسین بن على(علیهما السلام) از جد بزرگوارشان رسول مکرم اسلام(ص) نقل کردهاند این است که قال رسول الله(ص): لا طاعة لمخلوق فى معصیة الخالق. (المناقب ٤: ٧٣، نور الثقلین ٤: ٢٠٣، العوالم ١٧: ٣٥ ح ١، بحار الأنوار ٤٣: ٢٩٧ ح ٥٩، أسد الغابه ٣: ٣٥١، مجمع الزوائد ٩: ١٨٦ مع اختلاف، المیزان ١٦: ٢٢٠، کنز الدقائق ٨) ترجمه سطحى این حدیث شریف این است که «اطاعت و تبعیت از مخلوق و انسانى که در جهت نافرمانى خالق متعال فرمان مىدهد جایز نبوده و اطاعت و تبعیت از آن غیراخلاقى و غیرشرعى مىباشد.»
گرچه این سخن شریف در موارد فراوانى کاربرد دارد لیکن در سنت معصومین و امامان بزرگوار(ع) هم در کلمات سالار شهیدان حسین ابن على(ع) و هم در بیانات امام سجاد(ع) در مجلس شام (که موجب ویرانى حکومت غاصب امویان شد)، نقل شده است.
بیان تفصیلى این سخن اینگونه است که گرچه انسانها آزاد و مختار آفریده شدهاند و مىتوانند هر نوع اندیشهاى را آزادانه اختیار و هرگونه عملى را مختارانه انجام دهند ولی در حوزه شریعت و دیندارى لزوماً بایستى در نظام معرفتى و باورمندى حرکت کنند که از طرف خالق و پروردگارشان طراحى و ابلاغ شده وگرنه ابتدا از جرگه ایمانى و ثانیاً از وادى بندگى خارج شده و انسان رها و بیگانهاى محسوب خواهند شد.در همین زمینه معرفتى، یکى از نکات برجسته و بارز این است که نافرمانى و بىتوجهى به اراده، نظر و رأى پروردگار معصیت و طغیان محسوب شده و هیچگونه اعتبارى ندارد، خواه در مقابل آن اراده و نظرى باشد خواه اراده و نظرى نباشد.
این نکته بسیار مهم و خطیر است؛ چون تا زمانی که ارادهاى در برابر خواست و نظر الهى نباشد تبعیت از اراده الهى چندان دشوار نیست، لیکن اگر در برابر خواست و مشیت الهى ارادهاى وجود داشته و شخصى یا سلطان و پادشاهى فرمانى و امرى را صادر نموده باشد که در مقابل امر و حکم الهى تعریف شده و نافرمانى و معصیت خداوند شناخته مىگردد، قطعاً هیچگونه توجیهى وجود ندارد که سخن آن شخص یا آن پادشاه رجحان یافته و به رغم نافرمانى الهى انجام شود، به این بهانه و توجیه که نمىتوان سخن سلطان و ملک را بىتوجهى نمود یا با استدلال کردن به اینکه مأمور معذور است و نظایر آن در جهت نافرمانى امر الهى اقدام نمود.
بىاعتنایى و عدم اهتمام به این نکته اخلاقى و فقهى که کاربرد وسیع و فراوانى نیز دارد، در طول تاریخ فجایع و جنایاتى را آفریده که «جنگ صفین» و حتى «جریان عاشورا» نیز پرورده این اندیشه مسموم و امر متشابه خطرناک مىباشد.
امروز همه آحاد جامعه خصوصاً زمامداران حکومت اسلامى از این اصل اخلاقى و فقهى نبایستى غافل باشند که نمىتوان حکم و فرمان خالق را بىتوجهى کرده و سخنى یا اقدامى در جهت معصیت خالق برداشته شود. بجاست دو نمونه از آنچه در همین رابطه انجام شده است به تصویر ذهنى کشیده شود تا هم این نکته مهم فقهى و اخلاقى از اندیشه وحیانى ما ثابت بماند و هم درسآموز روزگار ما باشد.
نمونه اول: جنگ صفین، در این رابطه مناسب است ابتدا حدیث شریف حضرت نبوى(ص) را که به زبان حضرت سیدالشهدا حسین ابن على(ع)، تبیین شده بازخوانى شود؛
ترجمه این نمونه روشن، این است که؛ بعد از آنکه عبدالله بن عمرو بن العاص شنیده بود رسول گرامى اسلام(ص) در شأن حسین ابن على(ع) فرمودند: هر کسى دوست دارد محبوبترین انسان زمینى در پیشگاه فرشتگان و اهل آسمانها را ببیند به حسین ابن على(ع) بنگرد، وقتى حسین ابن على(ع) از مکانى عبور مىکرد همین سخن پیامبر اکرم(ص) را در ارتباط با امام حسین(ع) اظهار کرد که حضرت فرمود: اگر بخواهید به محبوبترین انسانى زمینى در نزد ملائک بنگرید همین شخص را بنگرید، این سخنان را زمانى بر زبان جارى مىساخت که در اوان جنگ صفین بود، ابوسعید خدرى، عبدالله بن عمرو العاص را نزد حضرت آورد، امام حسین(ع) به او گفت: اگر آگاهى و باور دارى که جایگاه من نزد فرشتگان آسمانها محبوبترین انسانها است پس چرا در مقابل من و پدرم على ابن ابیطالب که قطعاً از من برتر و والاتر است به جنگ و مقاتله برخاستى؟ او در جواب سیدالشهدا(ع) گفت: اولاً از شما معذرت مىخواهم، ثانیاً آنچه باعث این مقابله و مقاتله با شما و پدر شما شد گفته رسول خدا بود که به من فرمود از پدرت اطاعت کن.
اینجا سخن امام حسین(ع) درسآموز بوده و نکته فقهى و اخلاقى ویژه را براى همگان همراه دارد و آن اینکه فرمود: آیا سخن خداوند متعال را در قرآن نشنیدى که فرمود: اگر پدر و مادر تو تلاش کردند که تو را به شرک نسبت به من و آنچه بدان آگاه نیستى فرا بخوانند هرگز از آنها تبعیت نکن؟ و آیا از رسول خدا(ص) نشنیدى که فرمود: اطاعت فقط در مورد کارهاى معروف و خیر است و در غیر آن اطاعتى نیست؟ و آیا نشنیدى از رسول مکرم اسلام(ص) که فرمود هرگز سخن مخلوق را اگر در جهت معصیت الهى هست تبعیت نکرده که این عصیان محسوب شده و هرگز اطاعت خوانده نمىشود.
حسین ابن على(ع) این کلام راهبردى رسول مکرم اسلام(ص) را کاربردى نموده و به آحاد جامعه اسلامى و انسانى مىنمایاند که هرگز سخنى که در راستاى معصیت و نافرمانى خداوند متعال است را اطاعت نشمرده اگرچه فرمانده آن سخن پدر و مادر باشند یا فرمانده، لشکر و کشور باشد.
نمونه دوم: امام سجاد(ع) پس از آنکه خطیب دربار یزید به ناسزاگویی درباره امام علی(ع) پرداخت، خطبهای در معرفی اهل بیت پیامبر اکرم(ص) خواندند که باعث رسوایی دشمنان شد.
براساس روایتی، پس از آنکه خطیب دربار یزید، نسبت به امیرالمؤمنین علی(ع) و امام حسین(ع) ناسزا گفت، ناگهان امام سجاد فریاد برآورد: «وَیلَک اَیهَا الْخاطِبُ! لَقَدِ اشْتَرَیتَ مَرْضاةالَمخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخالِقِ، فَتَبَوَّاْ مَقْعَدَک مِنَ النّارِ»؛ «وای بر تو ای خطیب! خشنودی مخلوق را با خشم خالق بهدست آوردی؟ جایگاهت در آتش دوزخ مهیا باد!».
این نمونه روشن دیگر که برگرفته از سخن راهبردى حضرت نبوى(ص) است و امام سجاد(ع) آن را در مورد یکى از مهمترین صحنههاى مربوط به مکتب عزتبخش حسینى(ع) اظهار فرمودند نشانگر آن است که اقدامات خبیث و جنایات وحشتناک لشکر کوفه و شام و عناصر آلوده و خبیثى همچون عمرسعد، شمر یا دیگرانى که حتى با سابقه مثبت شرکت در جنگ صفین در رکاب على ابن ابیطالب(ع) بوده، تبعیت از دستور و حکم شخص آلودهاى بهنام یزید، مصحح و مجوزى براى جنگ و مقاتله با حسین ابن على(ع) نبوده و اطاعت از او چون در جهت معصیت الهى خوانده مىشود نه تنها هیچ ثواب و ارزشى نداشته بلکه موجب ذلت دنیایى و عقوبت اخروى خواهد بود.
باید پذیرفت که حکومتدارى بر مبناى مکتب اسلام و در تراز رضایتمندى اهلبیت که بر مبناى حق و عدل صورت مىپذیرد بویژه متأثر از نهضت و قیام حسینى نیازمند معرفت عمیق، اخلاق والا و کریمانه و رفتار شایسته است و معناى انقلابى همین است که اینگونه ارزشها و ملاحظات اخلاقى و فقهى مراعات شود.
نیمنگاه
جامعهاى که حسینى مىاندیشد و خود را پیرو او دانسته و عشق و ارادت به او را براى خود اصل دانسته و به دل مىنشاند نه تنها نهضت آن حضرت را به لحاظ معرفتى و عقیدتى باور داشته بلکه در مقام عمل و رفتار نیز الگوى خود مىشمارد و تبعیت و اطاعت از او در میدان عمل را نیز براى خویش فرض و لازم مىداند، از قلمرو اخلاقى و فقهى که امام و مولایش براى او ترسیم نموده است تخطّى نمىنماید.
باید پذیرفت که حکومتدارى بر مبناى مکتب اسلام و در تراز رضایتمندى اهلبیت که بر مبناى حق و عدل صورت مىپذیرد بویژه متأثر از نهضت و قیام حسینى نیازمند معرفت عمیق، اخلاق والا و کریمانه و رفتار شایسته است و معناى انقلابى همین است که اینگونه ارزشها و ملاحظات اخلاقى و فقهى مراعات شود.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه