در اندوه درگذشت صفدر تقی‌زاده نویسنده، مترجم و پژوهشگر ایرانی


صفدر تقی‌زاده نویسنده و مترجم توانا و کهنه‌کار ایرانی، که سال 1311 در آبادان به دنیا آمد شنبه ۲۳ مردادماه 1400 در امریکا و در سن ۸۹ سالگی از دنیا رفت. او دانش‌آموخته مقطع کارشناسی ارشد زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران بود و مدتی در دانشکده نفت آبادان نیز زیر نظر آموزگاران انگلیسی به تحصیل پرداخت. تحصیل در دانشکده نفت موجب پیشرفت دانش زبان انگلیسی او شد. تقی‌زاده علاوه بر ترجمه انگلیسی به فارسی و ترجمه فارسی به انگلیسی، سال‌ها به تدریس زبان انگلیسی پرداخت و در دانشگاه‌های تهران، علامه طباطبایی و شهید بهشتی تدریس زبان انگلیسی تخصصی را بر عهده داشت. او در دوره‌هایی عضو هیأت داوران جایزه‌های ادبی بود و ترجمه را هم رها نکرد و در کنار دوستانش، ناصر تقوایی و نجف دریابندری نقش بسزایی در حوزه فرهنگ و ادبیات معاصر ایفا کرد.

فیدوس ها برای که به صدا در می آیند

خسرو نشان
فعال فرهنگی
 حتماً با صدای فیدوس از خواب بیدار شده بود و تا مدرسه رازی رفته بود که با علاقه از آن یاد می‌کرد. نواختن آژیر «فیدوس» بر فراز پالایشگاه‌ها و تأسیسات نفتی در اول صبح، زنگ بیدارباش بود. صدای فیدوس از هرکجای آبادان شنیده می‌شد و برای هر قشری معنای خاصی داشت. همه می‌دانستند آوای صبح‌گاهی آن زمان شروع کار پالایشگاه است و  نوای پسین‌گاهی آن‌هم پایان یک روز کاری. صدایی که این روزها دیگر چنین طنینی ندارد، اما آن هنگام برای اهالی قدیم آبادان صدایی آشنا بود که نه‌تنها کارکنان نفت که همه اهالی آن را می‌شنیدند و بسیاری در آن روزگار روز خود را با آن آغاز می‌کردند هرچند در دوران جنگ تحمیلی عراق بر ایران جای خود را به آژیر وضعیت قرمز در لحظات مرگ‌بار حملات هوایی ‌داد. تقی‌زاده گرچه سال‌ها پیش ‌از آن به تهران رفته بود اما همیشه آن لحظات را از سخت‌ترین دوران زندگی خود می‌دانست. مگر می‌شود یک آبادانی دوآتشه و عاشق مردم آن سرزمین و زندگی و  فوتبال آن باشی  و زمانی که حجم توپ و خمپاره بر سر شهر آوار می‌شود دلت نلرزد. صفدر تقی زاده آن‌قدر به فوتبال علاقه داشت که گاه حتی از دیدن تمرین‌ها هم نمی‌گذشت و برای دیدن آن در ورزشگاه حاضر می‌شد. خودش که این را می‌گفت، می‌خندید و از مادر خدابیامرزش یاد می‌کرد. هر بار که به آبادان دعوتش می‌کردیم باکمال میل می‌آمد. همواره دوست داشت برای این شهر جنگ‌زده و مردمان عزیزش کاری کند. وقتی‌که جشنواره فیلم‌های اجتماعی آبادان برگزار می‌شد به زادگاهش آمد. وجودش برای همه دلگرمی بود، چه فیلم‌سازان خوزستانی که دور و بر او را گرفته بودند و چه ما که از برگزارکنندگان این رویداد بودیم، دلمان به حضور او خوش بود. یک آبادانی تمام‌عیار که هرکسی او را می‌دید سر ذوق می‌آمد. از بهترین لحظات همیشگی دیدار ناصر تقوایی با صفدر تقی‌زاده بود. آنچنان صمیمیت و احترامی به هم داشتند که میان کمتر دوستی می‌توان یافت. تقوایی، صفدر تقی‌زاده را راهنمای خود می‌دانست و تقی‌زاده نیز همیشه از او به بزرگی یاد می‌کرد. او تقوایی را ذاتاً هنرمند می‌دانست و معتقد بود اگر کارگردان نمی‌شد، نقاش، خطاط و یا نویسنده می‌شد. از ناصر تقوایی که فاصله می‌گرفتیم، تقی‌زاده به تقوایی اشاره می کرد و می‌گفت: «من و ناصر تقوایی با هم سرگرم کار شدیم؛ کار من داستان‌نویسی و کار او چگونگی تبدیل داستان به فیلم بود.» خوب به خاطر دارم حتی آخرین مجالی که برای شنیدن صدای او داشتم مدام نگران دوست قدیمی‌اش ناصر تقوایی بود. مرتب از او و استعدادهای ذاتی تقوایی یاد می‌کرد. او علاقه بسیاری به نجف دریابندری داشت. تقی زاده با هیجانی خاص او را فردی تأثیرگذار معرفی می‌کرد و او را یک فیلسوف می‌دانست‌. زمانی که نجف دریابندری درگذشت می‌گفت: «نبودن نجف دریابندری برای فرهنگ ایران یک ضایعه بزرگ است.» با مرگ نجف، صفدر یکی از بهترین دوستان و همیاران خود را از دست داده بود. یک‌سال به بهانه برگزاری جایزه ادبی اصفهان که به‌همت علی خدایی و زاون قوکاسیان برگزار می‌شد افتخار حضور در این رویداد را داد. آنجا بود که درباره ترجمه خوب از او پرسیدم و تقی زاده گفت: «ترجمه شبیه نوشتن است. هر دو به قریحه ذاتی احتیاج دارند. مترجمان ادبی ما نقشی متفاوت با نقش همتایان خود در جوامع غربی یافته‎اند. در سرزمین ما، ترجمه که در مراحل آغازین، دامنه‎ای محدود داشت، رفته‎رفته گسترش یافت.» و ما این پیشرفت در ادبیات ایران را مدیون صفدر تقی زاده هستیم.
در نصف جهان هم سراغ از نیمه گم‌شده‌اش یعنی، آبادانی آبادان را گرفت و من نمی‌دانستم در جواب چه باید بگویم. نمی‌توانستم بگویم که فیدوس پرنشاط آبادان سال‌ها است که به صدا درنیامده است. چندی پیش‌تر هم که خانم فرنگیس فروزانیان همسر تقی زاده تماس گرفت که خبر از حال نامساعد او بدهد نمی‌دانستم اگر با خود تقی زاده حرف بزنم و سراغ از چرایی اعتراض‌های اهالی خوزستان و سرزمین مادری‌اش بگیرد چه باید بگویم. باید می‌گفتم مردم به بی‌آبی خوزستان گلایه دارند یا از دست رفتن دام‌هایشان یا که بیکاری جوان‌های رشیدشان و یا ... نمی‌دانستم اگر از اتفاق‌های افغانستان که دل هر ایرانی را به درد می‌آورد، بپرسد چه باید بگویم.

یادی و حسرتی

منوچهر جوکار
استاد دانشکده ادبیات چمران اهواز
۱) صفدر تقی‌زاده هم رفت. حیف! شوربختانه، دیگر از مترجمان نسل طلایی او کسی نمانده است. تقی زاده متولد آبادان و تحصیل کرده ادبیات انگلیسی در دانشگاه تهران و دانشگاه نفت آبادان بود و از دوستان هم مسلک نجف دریابندری و ناصر تقوایی و محمدعلی صفریان در نوشتن و ترجمه کردن. قلم توانا و ترجمه‌های روان و محکم تقی‌زاده از متون داستانی و تاریخی انگلیسی، کارنامه پر و پیمانی (بیش از ۳۰ اثر ترجمه و تألیف) از او به یادگار گذاشته است. بی‌گمان سهم قلم مترجمانی چون او در تقویت و غنای زبان فارسی و ایجاد علاقه در مخاطبان ادبیات فارسی و  انگلیسی از نویسندگان بزرگ کمتر نیست. از جمله آثار ترجمه شده به قلم او عبارتند از: آنا کریستی اثر یوجین اونیل؛ اهریمن پیر اثر پرل باک؛ چرخ فلک اثر آرتور شنیتسلر؛ مرگ در جنگل اثر شروود اندرسن (همه با همکاری محمدعلی صفریان) و... ؛ تاریخ تمدن: رنسانس اثر ویل دورانت؛ یاد و نگاه، چهره های هنر و فرهنگ معاصر ایران (ترجمه به انگلیسی)؛ ۲۲ شعر از رابیندرانات تاگور و...
۲) پانزدهمین گردهمایی بین‌المللی انجمن ترویج زبان و ادبیات فارسی بهمن ماه ۹۹ در دانشگاه شهیدچمران اهواز برگزار شد و در یکی از  برنامه‌های همایش قرار بود از او به عنوان یکی از مترجمان پیشکسوت خوزستانی تجلیل شود؛ از قبل با او ارتباطی داشتم و در چند برنامه توفیق همراهی و دیدارشان دست داده بود (آخرین بار  همراه همسرش سال ۹۵ در یک برنامه فرهنگی در بهبهان). تهران بودند. بهشان زنگ زدم و برنامه راگفتم. خیلی خوشحال شد و تشکر کرد. گفت با خانمم هماهنگ کنید. با خانم‌شان صحبت کردم. خیلی تشکر کرد. قرار شد خانم از آقای تقی‌زاده در حالی‌که از کارنامه و فعالیت‌های قلمی‌اش می‌گوید، ویدیویی کوتاه بگیرد. دو نفر را هم نام برد که در مورد آثارش صحبت کنند. مدتی گذشت. خبری نشد. دوباره تماس گرفتم. این بار حالش خوب نبود. همسرش گفت کمی کسالت دارد. مدتی قبل هم یکی از فرزندانش در خارج از کشور درگذشته بود. خانم گفت کار شما برای تغییر روحیه‌اش خیلی خوب است سعی می‌کنم فیلمی ازش بگیرم. هفته بعد اطلاع داد که تقی زاده بیمار شده و به خاطر کرونا بیرون هم نمی‌تواند برود و کسی هم نمی‌تواند اینجا بیاید و فیلم بگیرد؛ عذرخواهی و تشکر کرد... اکنون که این یادداشت را می‌نویسم خودم را سرزنش می‌کنم که چه اشکالی داشت بدون خواست و حضور مجازی او برنامه تجلیلش را برگزار می‌کردیم؟ گیرم که استاد تقی‌زاده نتوانست ویدیویی بفرستد و... اما این سرزنش دیگر سود و ثمری جز افسوس ندارد!
۳) احتمالاً استاد تقی زاده پس از بهبودی نسبی، همان روزها به امریکا نزد دخترش رفته و حالا دور از وطن در همان غربت درگذشته است. دریغ! روانش آرام و یادش گرامی و تسلیت به خانواده گرامی او بویژه همسر همراه و دوستداران قلمش.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7702/12/584687/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها