یک درام بی‌قصه


بهاءالدین مرشدی
داستان‌نویس
رفتن به سینما شده آرزو. این‌که برویم و بدون ترس بنشینیم روی صندلی‌های سینما و از دیدن فیلم لذت ببریم یا اصلاً آدم نمی‌داند تئاتری روی صحنه است یا کسی به سالن تئاتر می‌رود یا نمی‌رود. همه‌چیز به آینده نامعلوم موکول شده است. اما این روزها سینماها باز است و می‌توانید فیلم‌های اکران روز را ببینید. مثلاً اگر به سینما بروید با فیلمی مثل «درخت گردو» ساخته محمدحسین مهدویان روبه‌رو می‌شوید که محصول سال 1398 است و در جشنواره‌ فیلم فجر نیز هم نامزد شده و هم جایزه برده است. فیلم که بر تم رنج بمباران شیمیایی سردشت ساخته شده است از ابتدا تا انتها روایتی مستند به شما نشان می‌دهد؛ روایتی که چاشنی درام به خودش گرفته اما درام محکمی ندارد. بازی پیمان معادی در این فیلم بازی تأثیرگذاری است و از آن‌طرف هم مهدویان می‌داند چطور تماشاگرش را متقاعد کند که فیلم خوش‌ساختی ببیند اما چیزی که فراموش می‌کند چاشنی قصه در این فیلم است. این فیلم قصه ندارد. این فیلم تنها روایتگر یک اتفاق است که از ابتدا که به تماشای آن نشسته‌اید می‌دانید قرار است چه اتفاقی بیفتد. می‌دانید قصه‌ای شکل نمی‌گیرد و تعلیق و درامی هم که ایجاد می‌شود کافی نیست و شما از نظر قصه دست خالی از سینما بیرون می‌روید. این‌که شما یک قصه واقعی را بردارید و یک واقعه تلخ و آشنا را هم چاشنی آن کنید، درام و قصه محکمی شکل نگرفته است. شما به عناصر دیگری احتیاج دارید. شما روابط و آدم‌ها را باید در خلال این اتفاقات ببینید. اما شاید من مخاطب درستی برای سینمای مهدویان نباشم و اعتقاد به قصه داشته باشم و مهدویان روایت واقعه تاریخی را با رنگ و روی سینما بیشتر بپسندد. اما این حرف‌ها حرف اصلی من نیست. حرف اصلی آن وقتی است که به سینما رفتم و در میان گزینه‌های موجود دست به انتخاب زدم. انیمیشن می‌خواستم بر پرده سینما ببینم که به‌دلیل تکمیل نشدن ظرفیت اکران نشد و نزدیک‌ترین انتخاب همین درخت گردو بود. فیلمی که با شش نفر اکران شد؛ اکرانی خصوصی در یک سالن بزرگ. این‌طور پروتکل‌های بهداشتی خوب رعایت می‌شود و آدم با خیال راحت فیلم می‌بیند. دلم می‌خواهد به سینما برویم. دلم می‌خواهد فیلم‌ها را در سینما ببینم. دلم می‌خواهد حال سینما و تئاتر خوب باشد و فیلم ساخته شود و فیلم‌ها اکران شود. اما کاش آدم وقت انتخاب فیلم‌ها بداند چطور انتخاب کند. اجازه داشته باشد بداند حق انتخاب دارد. آن انیمیشن را دلم می‌خواهد در سینما ببینم. این است که باید برنامه بریزم و دوست‌ها را دور هم جمع کنم و بگویم برویم به سینما تا ظرفیت اکران تکمیل شود و با دوبله جذاب ایرانی انیمیشن ببینم. اینها آرزوهای من است. شاید سال‌ها بعد یادمان برود که چه روزهای تلخی را پشت سر گذاشته‌ایم؛ روزهایی که تفریح‌های ساده‌مان تبدیل شده است به تفریح‌های پر از استرس که ترجیح می‌دهیم به سراغ‌شان نرویم. حداقل می‌توانیم به کتابفروشی برویم. کتاب بخریم. با گرانی کتاب کنار بیاییم و سرمان را به خواندن کتاب گرم کنیم. این روزها کتاب «روایت و کنش جمعی» نوشته فردریک دبلیو میر با ترجمه الهام شوشتری‌زاده از نشر اطراف کتابی خواندنی است.



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7731/16/587564/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها