منابع نهضت عاشورا -37
ابن تیمیه و مقصر شمردن شیعیان در رخدادهای کربلا
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
«مِنهاجُ السُّنّة النَبَویُة فی نَقْضِ کلام الشّیعة و القَدَریة» یکی دیگر از منابع تاریخ عاشوراست که از این واقعه تصویری متضاد با آنچه اغلب مورخین روایت کردهاند ترسیم مینماید. مؤلف این کتاب ابن تیمیه حرانی (متوفای ۷۲۸ق)، از فقهای حنبلی قرن هفتم هجری و یکی از نظریهپردازان سلفیه است. او این کتاب را در ردّ بر کتاب «منهاج الکرامة فی معرفة الامامه» نوشته علامه حلی (۶۴۸ -۷۲۶ق)، فقیه و متکلم شیعه تألیف کرده است. منهاج السنه بر اساس ظاهرگرایی سلفیه تدوین شده و نقدهای آن بر مبانی کلامی شیعه، گاه با ادعاهای بیاساس و توهین همراه است. روش ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه موجب شده تا عدهای از علمای اهل سنت از بیانصافی و شدت توهینهای او به مذهب شیعه، انتقاد کنند.
ابنتیمیه از علمای شامات و به نحو افراطی شیعه ستیز بوده، حتی در فضایلی که در حقّ امیرالمومنین علی(ع) فریقین متفقالقولند تشکیک و گاهی با صراحت آنها را انکار میکند. وی در نقل و نقد تاریخ عاشورا دستکم به سه تحریف بزرگ دست زده است. نخست اینکه کار امام حسین(ع) را شورش و آشوب پنداشته و هیچ نیت خیر و مصلحتی برای آن قائل نیست. زیرا معتقد است، خروج بر حاکمی که در سرزمینهای اسلامی به حکومت رسیده و بر مسلمانان حکومت میکند، ولو حکومت جور، جایز نیست. چون باعث ضعف و دودستگی مسلمین میشود. او با این نگاه و با صراحت قیام امام حسین(ع) را زیر سؤال برده و با جانبداری از حاکم وقت -یزید- حق را به قاتلین امام حسین(ع) میدهد. وی بر این مطلب در اغلب کتابهایش از جمله در منهاج السنه تصریح و اصرار دارد. دومین تحریف بزرگ ابنتیمیه پیرامون حادثه عاشورا، این است که بنیامیه بویژه یزید را از جنایاتی که در کربلا رخ داده است، تبرئه میکند و همه گناهان را به گردن عبیدالله بنزیاد انداخته، حتی منکر آن است که سر امام حسین(ع) را به شام فرستاده باشند و میگوید: «این قضیه از اصل اصالت ندارد!» این در حالی است که همه تواریخ متفقالقول نوشتهاند؛ ابنزیاد سر امام حسین(ع) را از کوفه به شام فرستاد. به نظر میرسد چون در این سفر، یزید گستاخیهایی در مورد سر مقدس امام حسین(ع) مرتکب شده، ابن تیمیه نخواسته این مسائل اثبات شود و قضیه را از اصل منکر میشود. وی در رسالهای که با عنوان «رأس الحسین (ع)» منتشر کرده این مطلب را بر اساس «اصل عدالت صحابه و سلف صالح» رد میکند. همان اصلی که او بشدت به آن پایبند و معتقد است. ابنتیمیه میدانست اگر یزید را محکوم کند، بالطبع باب نقد رفتار کسانی که یزید را بر سر کار آوردند، مانند پدرش معاویه نیز مفتوح خواهد شد. از این رو وی اساساً خواندن مقتل امام حسین(ع) را نیز جایز ندانسته و فتوا به حرمتش داده است. البته ابنتیمیه در این اقدام موفق نشد و کسی نظر وی را نپذیرفت.
تحریف دیگر ابنتیمیه این است که میگوید؛ نهتنها بنیامیه و آلیزید، که حتی شامیها اعم از اینکه گرایش شامی داشته باشند و یا اهل شام باشند، هرگز دستی در وقایع پیش آمده در کربلا و عاشورا نداشتند، بلکه این مردم کوفه بودند که مرتکب اتفاقات آن هستند. یعنی همان مردمی که به پدرش علیبنابیطالب(ع) و برادرش حسن بن علی (ع)ابتدا اقبال نشان داده، آنگاه پشت کردند، همان مردم به حسین بن علی (ع) ابتدا نامه نوشته و وی (ع) را به کوفه دعوت کردند. سپس پشیمان شده و موضعشان را عوض کردند، بلکه فراتر از آن رو در روی امام خودشان ایستادند و او را به قتل رساندند. بعد از فاجعه عاشورا نیز عدهای از همان شیعیان کوفه قیام کردند و قاتلین حسین بن علی(ع) را به مجازات رساندند و انتقام او(ع) و یارانش را از کوفیان گرفتند. بنابراین دیگر چه معنا دارد که هر سال شیعیان جمع میشوند و دیگران را محکوم میکنند. وی در این تحریف آشکار گناه همه جنایات کربلا را متوجه کوفیان دانسته و مقصودش از اهل کوفه، شیعیان است. در حالی که ماجرا در اصل این طور نیست. اگرچه اهل کوفه مقصر بودند، چون پسر پیغمبر را دعوت کرده و به دلیل ترس از حاکم از او حمایت نکردند و ننگی ابدی را به خود گرفتند، ولی باید توجه داشت که اصل ماجرا به خلافت یزید بنمعاویه و پیروان او برمیگردد. بنابراین مقصر اصلی فاجعه عاشورا، یزید و پیروان یزید بودند.
دبیر گروه پایداری
«مِنهاجُ السُّنّة النَبَویُة فی نَقْضِ کلام الشّیعة و القَدَریة» یکی دیگر از منابع تاریخ عاشوراست که از این واقعه تصویری متضاد با آنچه اغلب مورخین روایت کردهاند ترسیم مینماید. مؤلف این کتاب ابن تیمیه حرانی (متوفای ۷۲۸ق)، از فقهای حنبلی قرن هفتم هجری و یکی از نظریهپردازان سلفیه است. او این کتاب را در ردّ بر کتاب «منهاج الکرامة فی معرفة الامامه» نوشته علامه حلی (۶۴۸ -۷۲۶ق)، فقیه و متکلم شیعه تألیف کرده است. منهاج السنه بر اساس ظاهرگرایی سلفیه تدوین شده و نقدهای آن بر مبانی کلامی شیعه، گاه با ادعاهای بیاساس و توهین همراه است. روش ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه موجب شده تا عدهای از علمای اهل سنت از بیانصافی و شدت توهینهای او به مذهب شیعه، انتقاد کنند.
ابنتیمیه از علمای شامات و به نحو افراطی شیعه ستیز بوده، حتی در فضایلی که در حقّ امیرالمومنین علی(ع) فریقین متفقالقولند تشکیک و گاهی با صراحت آنها را انکار میکند. وی در نقل و نقد تاریخ عاشورا دستکم به سه تحریف بزرگ دست زده است. نخست اینکه کار امام حسین(ع) را شورش و آشوب پنداشته و هیچ نیت خیر و مصلحتی برای آن قائل نیست. زیرا معتقد است، خروج بر حاکمی که در سرزمینهای اسلامی به حکومت رسیده و بر مسلمانان حکومت میکند، ولو حکومت جور، جایز نیست. چون باعث ضعف و دودستگی مسلمین میشود. او با این نگاه و با صراحت قیام امام حسین(ع) را زیر سؤال برده و با جانبداری از حاکم وقت -یزید- حق را به قاتلین امام حسین(ع) میدهد. وی بر این مطلب در اغلب کتابهایش از جمله در منهاج السنه تصریح و اصرار دارد. دومین تحریف بزرگ ابنتیمیه پیرامون حادثه عاشورا، این است که بنیامیه بویژه یزید را از جنایاتی که در کربلا رخ داده است، تبرئه میکند و همه گناهان را به گردن عبیدالله بنزیاد انداخته، حتی منکر آن است که سر امام حسین(ع) را به شام فرستاده باشند و میگوید: «این قضیه از اصل اصالت ندارد!» این در حالی است که همه تواریخ متفقالقول نوشتهاند؛ ابنزیاد سر امام حسین(ع) را از کوفه به شام فرستاد. به نظر میرسد چون در این سفر، یزید گستاخیهایی در مورد سر مقدس امام حسین(ع) مرتکب شده، ابن تیمیه نخواسته این مسائل اثبات شود و قضیه را از اصل منکر میشود. وی در رسالهای که با عنوان «رأس الحسین (ع)» منتشر کرده این مطلب را بر اساس «اصل عدالت صحابه و سلف صالح» رد میکند. همان اصلی که او بشدت به آن پایبند و معتقد است. ابنتیمیه میدانست اگر یزید را محکوم کند، بالطبع باب نقد رفتار کسانی که یزید را بر سر کار آوردند، مانند پدرش معاویه نیز مفتوح خواهد شد. از این رو وی اساساً خواندن مقتل امام حسین(ع) را نیز جایز ندانسته و فتوا به حرمتش داده است. البته ابنتیمیه در این اقدام موفق نشد و کسی نظر وی را نپذیرفت.
تحریف دیگر ابنتیمیه این است که میگوید؛ نهتنها بنیامیه و آلیزید، که حتی شامیها اعم از اینکه گرایش شامی داشته باشند و یا اهل شام باشند، هرگز دستی در وقایع پیش آمده در کربلا و عاشورا نداشتند، بلکه این مردم کوفه بودند که مرتکب اتفاقات آن هستند. یعنی همان مردمی که به پدرش علیبنابیطالب(ع) و برادرش حسن بن علی (ع)ابتدا اقبال نشان داده، آنگاه پشت کردند، همان مردم به حسین بن علی (ع) ابتدا نامه نوشته و وی (ع) را به کوفه دعوت کردند. سپس پشیمان شده و موضعشان را عوض کردند، بلکه فراتر از آن رو در روی امام خودشان ایستادند و او را به قتل رساندند. بعد از فاجعه عاشورا نیز عدهای از همان شیعیان کوفه قیام کردند و قاتلین حسین بن علی(ع) را به مجازات رساندند و انتقام او(ع) و یارانش را از کوفیان گرفتند. بنابراین دیگر چه معنا دارد که هر سال شیعیان جمع میشوند و دیگران را محکوم میکنند. وی در این تحریف آشکار گناه همه جنایات کربلا را متوجه کوفیان دانسته و مقصودش از اهل کوفه، شیعیان است. در حالی که ماجرا در اصل این طور نیست. اگرچه اهل کوفه مقصر بودند، چون پسر پیغمبر را دعوت کرده و به دلیل ترس از حاکم از او حمایت نکردند و ننگی ابدی را به خود گرفتند، ولی باید توجه داشت که اصل ماجرا به خلافت یزید بنمعاویه و پیروان او برمیگردد. بنابراین مقصر اصلی فاجعه عاشورا، یزید و پیروان یزید بودند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه