قلم تصحیح بر تصمیم تجمیع
ارمغان بهداروند
شاعر
ادبیات اگر چه فراتر از تکالیف اداری به کار خود مشغول است اما هر چه راه هموارتری را در پیش پای خویش ببیند؛ مشتاقتر و مؤثرتر خواهد بود و مصداق جامعه خویش خواهد شد. مهمترین تجلی حمایتی دولت، وجه مانعزدایی و ریلگذاری و رغبتآفرینی است که تأسیس سازمانهای قوامبخش و نظامهای هدایتی از آن جملهاند که خواهند کوشید با تسهیل امور تولید و توزیع ادبیات صادره، جریانساز باشند. درک این مسأله که اراده اداری نباید خود به دستاندازی بدل شود؛ حداقل توقعی است که جامعه ادبی از تولیت دولتی دارد و به ترویج و تسری آن تأکید می کند.
ناگفته پیداست که اعتباربخشی به ادبیات مبتنی بر استقرار پیشنیازهایی است که از آن جمله میتوان به سازمانهایی اشاره کرد که با مشارکت متخصصان ادبیات و استقبال شاعران و نویسندگان، زمینه تربیت هنرجو و استوارسازی بدنه ادبیات را فراهم میکنند و در بازتولید نسل و الگوسازیهای ادبی متمرکز میشوند. در ساختار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ تولیت ادبیات در شرح وظایف معاونت امور فرهنگی پیشبینی شده است که در چند دهه پشت سر بیشتر بر اساس سلیقهها و ضرورتهای زمانی مدیریت شده است و با وجود رویکردهای متعدد مبتنی بر آزمون و خطا؛ همچنان نیز از جایگاه تثبیتشدهای برخوردار نیست و پیوستگی و تجمیع ساختار حداقلی ایجاد شده نیز در دیگر ساختارها به تقلیل این وضعیت دامن زد که با وجود عدم استقبال اهالی ادبیات و اثرات اسفبار ملموس آن، بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان بهدلیل یک تصمیم صرفاً منبعث از نگاه اقتصادی منحل و در دل یک مؤسسه نامتوازن اداری تجمیع گردید که از آثار مشهود آن میتوان به خروج سرمایههای انسانی آموزشدیده و اجارهنشینی در ساختمانی ناموجه و رهاشدگیهای ناگزیر اشاره کرد که از منظر متولیان امر دوران گذار نام گرفته بود اما در واقعیت مستقر، تداوم جفای به ادبیات محسوب میشد.
در دور جدید و از پس انتخاب یکی از اهالی ادبیات در مقام معاونت امور فرهنگی انتظار میرود قلم «تصحیح» بر تصمیم «تجمیع» کشیده شود و به ادبیات به مثابه سرمایهای تصاعدی نگریسته شود. نشانههای امیدوارکنندهای در این روزها به وقوع پیوسته است که باید چشم انتظار در راه تحقق و تکمیل آنها باقی ماند.
بارزترین این اتفاقها؛ اظهارنظر غیرقابل پیشبینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مبنی بر احیای بنیاد شعر و ادبیات داستانی و انتخاب غلامرضا طریقی یکی از پویندگان صاحبنام شعر در تولیت مرکز گسترش ادبیات است که هر دو زاده اندیشه مشارکتخواهی از اهالی ادبیات و تأکید بر ماهیت مستقل ادبیات در منظر مدیریت فرهنگی مستقر هستند. قطعاً این تصمیم منبعث از گفتمان مبتنی بر مشورت فرهنگی و نظرخواهی از خیرخواهان ادبیات است و به هر دلیل؛ میتواند از علائم برنامهمحوری در عرصه تولید محتوا و اعتلای موقعیت تولیت دولتی ادبیات باشد.
شاعر
ادبیات اگر چه فراتر از تکالیف اداری به کار خود مشغول است اما هر چه راه هموارتری را در پیش پای خویش ببیند؛ مشتاقتر و مؤثرتر خواهد بود و مصداق جامعه خویش خواهد شد. مهمترین تجلی حمایتی دولت، وجه مانعزدایی و ریلگذاری و رغبتآفرینی است که تأسیس سازمانهای قوامبخش و نظامهای هدایتی از آن جملهاند که خواهند کوشید با تسهیل امور تولید و توزیع ادبیات صادره، جریانساز باشند. درک این مسأله که اراده اداری نباید خود به دستاندازی بدل شود؛ حداقل توقعی است که جامعه ادبی از تولیت دولتی دارد و به ترویج و تسری آن تأکید می کند.
ناگفته پیداست که اعتباربخشی به ادبیات مبتنی بر استقرار پیشنیازهایی است که از آن جمله میتوان به سازمانهایی اشاره کرد که با مشارکت متخصصان ادبیات و استقبال شاعران و نویسندگان، زمینه تربیت هنرجو و استوارسازی بدنه ادبیات را فراهم میکنند و در بازتولید نسل و الگوسازیهای ادبی متمرکز میشوند. در ساختار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ تولیت ادبیات در شرح وظایف معاونت امور فرهنگی پیشبینی شده است که در چند دهه پشت سر بیشتر بر اساس سلیقهها و ضرورتهای زمانی مدیریت شده است و با وجود رویکردهای متعدد مبتنی بر آزمون و خطا؛ همچنان نیز از جایگاه تثبیتشدهای برخوردار نیست و پیوستگی و تجمیع ساختار حداقلی ایجاد شده نیز در دیگر ساختارها به تقلیل این وضعیت دامن زد که با وجود عدم استقبال اهالی ادبیات و اثرات اسفبار ملموس آن، بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان بهدلیل یک تصمیم صرفاً منبعث از نگاه اقتصادی منحل و در دل یک مؤسسه نامتوازن اداری تجمیع گردید که از آثار مشهود آن میتوان به خروج سرمایههای انسانی آموزشدیده و اجارهنشینی در ساختمانی ناموجه و رهاشدگیهای ناگزیر اشاره کرد که از منظر متولیان امر دوران گذار نام گرفته بود اما در واقعیت مستقر، تداوم جفای به ادبیات محسوب میشد.
در دور جدید و از پس انتخاب یکی از اهالی ادبیات در مقام معاونت امور فرهنگی انتظار میرود قلم «تصحیح» بر تصمیم «تجمیع» کشیده شود و به ادبیات به مثابه سرمایهای تصاعدی نگریسته شود. نشانههای امیدوارکنندهای در این روزها به وقوع پیوسته است که باید چشم انتظار در راه تحقق و تکمیل آنها باقی ماند.
بارزترین این اتفاقها؛ اظهارنظر غیرقابل پیشبینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مبنی بر احیای بنیاد شعر و ادبیات داستانی و انتخاب غلامرضا طریقی یکی از پویندگان صاحبنام شعر در تولیت مرکز گسترش ادبیات است که هر دو زاده اندیشه مشارکتخواهی از اهالی ادبیات و تأکید بر ماهیت مستقل ادبیات در منظر مدیریت فرهنگی مستقر هستند. قطعاً این تصمیم منبعث از گفتمان مبتنی بر مشورت فرهنگی و نظرخواهی از خیرخواهان ادبیات است و به هر دلیل؛ میتواند از علائم برنامهمحوری در عرصه تولید محتوا و اعتلای موقعیت تولیت دولتی ادبیات باشد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه