اما واگرهای پاییزِ موزهها
لیلا زندی
کارشناس موزه
پاییز موزهها برای برخی تصویری است از برگهای زرد خزان زده، مقابل ساختمان یک عمارت موزه ای و برای بسیاری از موزه داران، سبزی و درخشانی نگاه محصلانی است که با شروع فصل مدرسه و دانشگاه، مثل بارش رحمت، در موزهها حضور داشتند، میپرسیدند، میدویدند، میخندیدند و حتی گاهی قانون موزه را رعایت نمیکردند. کرونا چه بماند چه برود، موزهها دین بزرگی به گردن نظام آموزشی کشور دارند. موزه داران به برداشتی از زمان رسیده اند، که خاص و ویژه موزههاست. برای موزهها، زمان یک مفهوم نمادین و پیوندخورده با مخاطبان پیدا کرده است، یعنی موزهها با برخی مخاطبان خود، در برهه ای از زمان پیوند بیشتری دارند. نوروز با مسافران، تابستان با شهروندان و مسافران و پاییز و فصل مدرسه با دانش آموزان و دانشجویان و معلمان و اساتید. هرچند که نظام آموزشی باید چهارفصل باشد اما همه موزه داران میدانند که با شروع پاییز و ماههای طلایی آن است که تلفن موزهها برای بازدیدهای گروهی محصلان به صدا درمیآید. در اینجا میخواهم متمرکز بشوم بر احوال پاییزی موزهها در دوره ای از زندگی جهان، که کرونا آن را دگرگون کرد. دو سال است مدرسهها و دانشگاهها در بن بست کرونا گرفتار شده اند و دیگر نه از بازدیدهای گروهی محصلان خبری هست نه از حضورشان در موزهها.
پاییز موزهها، دو سال است که از محصلان بی نصیب مانده است. کرونا، فیزیک فعالیتها را تغییر داد و در این تغییر، چگونه موزهها، تغییر را پذیرفتند؟! اگر نظام آموزشی و موزهها، در هماهنگی و ارتباط شبکه ای، جریان راهبردی را تدوین میکردند، همین دوران تعطیل کرونا میتوانست یکی از درخشان ترین متدهای آموزشی را در ارتباط با افزایش دانش و آگاهی دانش آموزان و محصلان و دانشجویان رقم بزند؟! اداره کل موزههای میراث فرهنگی و وزارت آموزش و پرورش، دو نقش کلیدی و اولیه در این جریان سازی را میتوانستند داشته باشند. این دوران فرصتی بود تا روشهای جدید با تکیه بر فرهنگ و موزهها و مستندات و اطلاعات موزهها، در رابطه با نظام آموزشی ما به منصه ظهور و اجرا برسد. ممکن است در این میان برخی موزهها و موزه داران به صورت مستقل ارتباطها و فعالیتهایی داشته باشند اما برای شرایط بحرانی آموزش و نه شرایط بحرانی سلامت، این فعالیتهای مستقل و تک نمیتواند یک جریان دانش افزا و سراسری را رقم بزند، هرچند که در جای خود بسیار مهم و ارزشمند است.
نمیدانیم کرونا تا چند وقت دیگر قرار است باشد، اما حتی اگر کرونا هم پایان یابد، سیستم آموزشی و موزهها باید در یک نظام جامع و سراسری به تفاهم فعالیتی و آموزشی برسند، با بهره از نظرات و راهبردهای متخصصان، کارشناسان و کاربلدان. اینها موضوعاتی است که باید در برنامه ریزیهای کلان کشور بدان توجه شود. ما در زمان زندگی میکنیم، نفس میکشیم و گاهی هم در انتظار به سر میبریم. منتظریم کرونا پایان یابد، اما آنچه که باید پایان دهیم، سردرگمیها و بی برنامگیها در ساختار فرهنگی کشور است.
آنچه میخواهم بگویم این است که کارگزاران و تصمیم گیرندگان، در کنار تمام فعالیتها و درگیریهای موزه ای، باید راهبرد مشخص و چهارفصلی برای دانشجویان و دانشآموزان داشته باشند. زمان با به دست دادن یا از دست دادن فرصتها، نقشی تعیین کننده در همه امور دارد اما موزهها و نظام آموزشی با بازنگری در زمان، فرصتها، چالشها و بحرانها، میتوانند عامل اثرگذار در ساحت گسترده فرهنگی جوامع باشند و از تنگنای تلخ زمان، محصول شیرین دانش را کاشت و برداشت کنند. اکنون موزهها به سبب برخی شرایط دچار مشکلات فعالیتی هستند و بسیاری از حرفه ایهای موزهها هر روز با هزار کاش و دغدغه و تعهد و ایده و راهکار راهی موزههایشان میشوند و میخواهند که حال موزهها خوب باشد، اما در اینجا یک نفر و یک موزه و چند نفر نمیتوانند همه کار را بکنند، نظام آموزشی در ارتباط موزهها یا اصلاً موزهها در فعالیتهای آموزشی خود، باید تمام خدمات و توان و تلاش خود را برای یافتن راهکارهای اصلی و منسجم و ممتد و مفید به کار گیرند و این مطالبه باید دوسویه و چندجانبه صورت بگیرد. وزارت میراث فرهنگی و اداره کل موزهها میتوانند نقش اثرگذار و برنامه ریزتری را در جهت اجرای متدهای آموزشی متکی بر دانش درون موزهها ایفا کنند. هیچ موزهای نباید بیتوجه به ساختار آموزش و پژوهش به زندگی خود ادامه دهد.
کارشناس موزه
پاییز موزهها برای برخی تصویری است از برگهای زرد خزان زده، مقابل ساختمان یک عمارت موزه ای و برای بسیاری از موزه داران، سبزی و درخشانی نگاه محصلانی است که با شروع فصل مدرسه و دانشگاه، مثل بارش رحمت، در موزهها حضور داشتند، میپرسیدند، میدویدند، میخندیدند و حتی گاهی قانون موزه را رعایت نمیکردند. کرونا چه بماند چه برود، موزهها دین بزرگی به گردن نظام آموزشی کشور دارند. موزه داران به برداشتی از زمان رسیده اند، که خاص و ویژه موزههاست. برای موزهها، زمان یک مفهوم نمادین و پیوندخورده با مخاطبان پیدا کرده است، یعنی موزهها با برخی مخاطبان خود، در برهه ای از زمان پیوند بیشتری دارند. نوروز با مسافران، تابستان با شهروندان و مسافران و پاییز و فصل مدرسه با دانش آموزان و دانشجویان و معلمان و اساتید. هرچند که نظام آموزشی باید چهارفصل باشد اما همه موزه داران میدانند که با شروع پاییز و ماههای طلایی آن است که تلفن موزهها برای بازدیدهای گروهی محصلان به صدا درمیآید. در اینجا میخواهم متمرکز بشوم بر احوال پاییزی موزهها در دوره ای از زندگی جهان، که کرونا آن را دگرگون کرد. دو سال است مدرسهها و دانشگاهها در بن بست کرونا گرفتار شده اند و دیگر نه از بازدیدهای گروهی محصلان خبری هست نه از حضورشان در موزهها.
پاییز موزهها، دو سال است که از محصلان بی نصیب مانده است. کرونا، فیزیک فعالیتها را تغییر داد و در این تغییر، چگونه موزهها، تغییر را پذیرفتند؟! اگر نظام آموزشی و موزهها، در هماهنگی و ارتباط شبکه ای، جریان راهبردی را تدوین میکردند، همین دوران تعطیل کرونا میتوانست یکی از درخشان ترین متدهای آموزشی را در ارتباط با افزایش دانش و آگاهی دانش آموزان و محصلان و دانشجویان رقم بزند؟! اداره کل موزههای میراث فرهنگی و وزارت آموزش و پرورش، دو نقش کلیدی و اولیه در این جریان سازی را میتوانستند داشته باشند. این دوران فرصتی بود تا روشهای جدید با تکیه بر فرهنگ و موزهها و مستندات و اطلاعات موزهها، در رابطه با نظام آموزشی ما به منصه ظهور و اجرا برسد. ممکن است در این میان برخی موزهها و موزه داران به صورت مستقل ارتباطها و فعالیتهایی داشته باشند اما برای شرایط بحرانی آموزش و نه شرایط بحرانی سلامت، این فعالیتهای مستقل و تک نمیتواند یک جریان دانش افزا و سراسری را رقم بزند، هرچند که در جای خود بسیار مهم و ارزشمند است.
نمیدانیم کرونا تا چند وقت دیگر قرار است باشد، اما حتی اگر کرونا هم پایان یابد، سیستم آموزشی و موزهها باید در یک نظام جامع و سراسری به تفاهم فعالیتی و آموزشی برسند، با بهره از نظرات و راهبردهای متخصصان، کارشناسان و کاربلدان. اینها موضوعاتی است که باید در برنامه ریزیهای کلان کشور بدان توجه شود. ما در زمان زندگی میکنیم، نفس میکشیم و گاهی هم در انتظار به سر میبریم. منتظریم کرونا پایان یابد، اما آنچه که باید پایان دهیم، سردرگمیها و بی برنامگیها در ساختار فرهنگی کشور است.
آنچه میخواهم بگویم این است که کارگزاران و تصمیم گیرندگان، در کنار تمام فعالیتها و درگیریهای موزه ای، باید راهبرد مشخص و چهارفصلی برای دانشجویان و دانشآموزان داشته باشند. زمان با به دست دادن یا از دست دادن فرصتها، نقشی تعیین کننده در همه امور دارد اما موزهها و نظام آموزشی با بازنگری در زمان، فرصتها، چالشها و بحرانها، میتوانند عامل اثرگذار در ساحت گسترده فرهنگی جوامع باشند و از تنگنای تلخ زمان، محصول شیرین دانش را کاشت و برداشت کنند. اکنون موزهها به سبب برخی شرایط دچار مشکلات فعالیتی هستند و بسیاری از حرفه ایهای موزهها هر روز با هزار کاش و دغدغه و تعهد و ایده و راهکار راهی موزههایشان میشوند و میخواهند که حال موزهها خوب باشد، اما در اینجا یک نفر و یک موزه و چند نفر نمیتوانند همه کار را بکنند، نظام آموزشی در ارتباط موزهها یا اصلاً موزهها در فعالیتهای آموزشی خود، باید تمام خدمات و توان و تلاش خود را برای یافتن راهکارهای اصلی و منسجم و ممتد و مفید به کار گیرند و این مطالبه باید دوسویه و چندجانبه صورت بگیرد. وزارت میراث فرهنگی و اداره کل موزهها میتوانند نقش اثرگذار و برنامه ریزتری را در جهت اجرای متدهای آموزشی متکی بر دانش درون موزهها ایفا کنند. هیچ موزهای نباید بیتوجه به ساختار آموزش و پژوهش به زندگی خود ادامه دهد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه