اگر به تکرار برسیم ...


 علیرضا نراقی
منتقد سینما
گاهی تغییر بدون از خودگذشتن حاصل نمی‌شود. همه موجودات از جمله انسان‌ها نیاز به تغییر دارند و این مهم اغلب خارج از اختیار ما و بنا به جبر طبیعت و زمان، خود به خود حاصل می‌شود. تغییر ما را با نهاد ناثابت جهان که مدام در حال شدن است همگام و هماهنگ می‌کند. انسان‌ها مجبورند در نقطه‌ای از زندگی متوقف شوند، به عقب نگاه کنند، حال را مراقبه کنند و دنده را، سرعت را، راه را و شاید وسیله حرکت و حتی مقصد را تغییر دهند. این بحران‌ها که در هر مقطع سنی از بلوغ تا جوانی، از میانسالی تا کهنسالی به سراغ آدمی می‌آید و گاه افسردگی و اضطرابی درونی را سبب می‌شود و روح و روان را زیر و رو می‌کند نشانه‌ای است از نیاز درونی و طبیعی انسان به تحول. اما اغلب ما در برابر این نیاز به نفع عادت‌ها و ترس‌ها مقاومت می‌کنیم.
هنرمند هم همین‌طور است، گاهی نیاز به تغییر دارد؛ نوعی پوست‌اندازی و تازه شدن. خاصه در هنر تکرار مداوم خود، کار را به شبه هنر بدل می‌کند، به کلیشه‌سازی و پیروی از الگوهای آزموده شده و از پیش روشن که نتیجه را که همان اثر هنری است کسل کننده، قابل پیش‌بینی و غیرجذاب می‌سازد. هنر همواره دعوت به نگاهی متفاوت و نو به پدیده‌ها بوده است، اما هنرمندی که همواره با کلیشه‌های خودساخته کار می‌کند به کارمند خود تبدیل می‌شود.
تکرار اغلب ساده‌تر و امن‌تر است،چون تغییر می‌تواند هراس آور و حتی دردناک باشد. به همین علت هم هست که تغییر گاه نیاز به ازخودگذشتگی دارد، پوست‌اندازی همین رها کردن خود قدیمی برای کشف خودی تازه است، خودی که ناشناخته است اما سفر زندگی انسان را شادتر و از لحظه‌های ناب غنی‌تر می‌کند.
آنچه در سینمای ایران به وفور دیده می‌شود همین است که بسیاری از فیلمسازان ما کارمند گذشته خود می‌شوند. خودارجاعی در سینمای ایران بیداد می‌کند چون بسیاری از سینماگران به بزرگداشت گذشته بیش از مشاهده حال و ماجراجویی‌های آینده دلبسته هستند؛ بله هنرمندانی وجود دارند که افکار منسجمی دارند و در نهایت منظومه کار آنها در نقطه‌ای واحد جمع می‌شود. در سینمای ایران عباس کیارستمی و بهرام بیضایی نمونه‌ای روشن از این نوع هنرمندان هستند. برای مثال کیارستمی در نقطه‌ای از کارش به بینشی رسید که در آن آرام گرفت. تفکر منسجم و دیدگاه روشن او نسبت به جهان پیرامون و هنرش، با خودارجاعی و کارمندی خود را کردن تفاوت داشت. کار او اصولاً در تفاوت‌ها و ماجراجویی‌های فردی هنرمندانه معنا می‌شد نه با داستانگویی مشابه و ساختن احساساتی همواره یکسان در درون مخاطب. مؤلف بودن به معنای خودارجاعی یا تکرار خود نیست. این روزها و پس از دیدن آخرین ساخته اصغر فرهادی حضور موذیانه عادت و نیاز به پوست‌اندازی و نه خودارجاعی را بیش از پیش می‌توان حس کرد. حتی بزرگترین جایزه‌های جهان هم بی‌ارزش است اگر به تکرار و کارمندی خود را کردن داده شود.



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7765/16/590991/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها