در لزوم معرفی و مرور کتابهای شعر
مناظر بیناظر
بهنود بهادری
شاعر و منتقد ادبی
سابقه بررسی کتاب و راههای دیده شدن متنها نزد مخاطب نشان میدهد یکی از مهمترین این راهها یادداشتها یا نقدهای منتقدان بوده است. یادداشتنویسی بر آثار تازه نشر داده شده، سنتی در ادبیات معاصر ما بوده که عامل جدلهای جذاب قلمی و معرفی چهرههای جدید در فضای ادبیات شده بود. این یادداشتها حتی ایجادکننده جریانهای ادبی هم شدهاند. مثلاً برنوشت مرحوم منوچهر آتشی بر شعر چند جوان که امروزه در ادبیات معاصر شناسان با عنوان جریان شعری «موج ناب» هستند. نام این جریان برآمده از لقبی بود که در برنوشت اشاره شده آمده بود. در دهه چهل شمسی در ایران نامهایی چون: اسماعیل نوریعلا، شمیم بهار، رضا براهنی، با نوشتن نقد درباره نویسندگان معاصر خود فضای ادبیات ایران را جدی کرده بودند. جدی از این نظر که نویسندگان و شاعران میدانستند اثرشان توسط نگاهی تیزبین با قلمی تراشخورده جراحی خواهد شد. به آن نوشتهها رجوع که میکنیم درخواهیم یافت علت نوشتن آن نقدها لزوماً خوشایند منتقد بودن نیست. نقدی حرفهای محسوب میشد که منتقد ورای علایق خود، خود را موظف میدانست آثار چاپ شده را بررسی و تحلیل کند. این دیدنهای دقیق، انرژی مضاعفی به نویسندگان و شاعران جوان میداد که متونشان خارج از مرکزنشینی و روابط چهره به چهره دیده خواهد شد. اهمیت این یادداشتها به صورتی بود که مؤلفان حتی در صورت شدیدترین نقدها، الزام آن را درک کرده بودند. بخشی از پویایی ادبیات آن سالهای ما و حتی تیراژ بالای کتابها بر میگردد به آن یادداشتها و کنجکاوی که منتقدان برای مخاطب ایجاد میکردند. اما امروزه متأسفانه با وجود امکانات فراوان و دسترسی راحتتر متنها به دست مخاطب ما به تیراژی تقریباً خمس دهه چهل رسیدهایم. بخشی از عدم استقبال مخاطب برمیگردد به نبود یا کمرنگتر شدن شارحین و منتقدانی که عامل حرکت متن به سمت مخاطب بودند. نبود سیال این حرکت از کیفیت متنها کاسته است و هم عامل دلسردی مؤلفان شده است. بازخوردهای متون محدود به جریانهای غیرمکتوب و شفاهی شده است. جدی ندیدن کتابها چرخه نوشتن و بعد از چاپ را دچار خللهای فراوان کرده است. محدوده بررسی کتب تازه منتشر شده برمیگردد به دوستان مؤلف. بماند که آیا این دوستان دانش یا صلاحیت بررسی دقیق جهت معرفی به مخاطب را دارند یا نه. صلاحیت را از حیث تخصصی بودن نقدنویسی آوردهام. این دوستینویسیهای بعضاً جریانی و محفلی در راستای توجیه متنهای مکتوب شده است تا باز کردن دریچههای جدید از متن مقابل دیدگان مخاطب و حتی مؤلف. البته اندک متنهای خارج از این قرارداد متداول شرح داده شده هستند اما چون منفرد هستند جریانی را نمیتوانند به راه بیندازند. ادبیات معاصر ما امروزه منظرگاههای زیبا و قابلاندیشه بسیار دارد اما معضل ندیدن این منظرهها و بازگشت به گذشتگان جهت بررسیهای هزاران باره و ندیدن نویسندگان و شاعران همروزگار، نبود ناظرانی است که این منظرهها را جهت تثبیت در اذهان به تصویربکشاند. مؤلف امروزه موکول به آینده است. آیندهای که در پردهای از ابهام قرار دارد.
شاعر و منتقد ادبی
سابقه بررسی کتاب و راههای دیده شدن متنها نزد مخاطب نشان میدهد یکی از مهمترین این راهها یادداشتها یا نقدهای منتقدان بوده است. یادداشتنویسی بر آثار تازه نشر داده شده، سنتی در ادبیات معاصر ما بوده که عامل جدلهای جذاب قلمی و معرفی چهرههای جدید در فضای ادبیات شده بود. این یادداشتها حتی ایجادکننده جریانهای ادبی هم شدهاند. مثلاً برنوشت مرحوم منوچهر آتشی بر شعر چند جوان که امروزه در ادبیات معاصر شناسان با عنوان جریان شعری «موج ناب» هستند. نام این جریان برآمده از لقبی بود که در برنوشت اشاره شده آمده بود. در دهه چهل شمسی در ایران نامهایی چون: اسماعیل نوریعلا، شمیم بهار، رضا براهنی، با نوشتن نقد درباره نویسندگان معاصر خود فضای ادبیات ایران را جدی کرده بودند. جدی از این نظر که نویسندگان و شاعران میدانستند اثرشان توسط نگاهی تیزبین با قلمی تراشخورده جراحی خواهد شد. به آن نوشتهها رجوع که میکنیم درخواهیم یافت علت نوشتن آن نقدها لزوماً خوشایند منتقد بودن نیست. نقدی حرفهای محسوب میشد که منتقد ورای علایق خود، خود را موظف میدانست آثار چاپ شده را بررسی و تحلیل کند. این دیدنهای دقیق، انرژی مضاعفی به نویسندگان و شاعران جوان میداد که متونشان خارج از مرکزنشینی و روابط چهره به چهره دیده خواهد شد. اهمیت این یادداشتها به صورتی بود که مؤلفان حتی در صورت شدیدترین نقدها، الزام آن را درک کرده بودند. بخشی از پویایی ادبیات آن سالهای ما و حتی تیراژ بالای کتابها بر میگردد به آن یادداشتها و کنجکاوی که منتقدان برای مخاطب ایجاد میکردند. اما امروزه متأسفانه با وجود امکانات فراوان و دسترسی راحتتر متنها به دست مخاطب ما به تیراژی تقریباً خمس دهه چهل رسیدهایم. بخشی از عدم استقبال مخاطب برمیگردد به نبود یا کمرنگتر شدن شارحین و منتقدانی که عامل حرکت متن به سمت مخاطب بودند. نبود سیال این حرکت از کیفیت متنها کاسته است و هم عامل دلسردی مؤلفان شده است. بازخوردهای متون محدود به جریانهای غیرمکتوب و شفاهی شده است. جدی ندیدن کتابها چرخه نوشتن و بعد از چاپ را دچار خللهای فراوان کرده است. محدوده بررسی کتب تازه منتشر شده برمیگردد به دوستان مؤلف. بماند که آیا این دوستان دانش یا صلاحیت بررسی دقیق جهت معرفی به مخاطب را دارند یا نه. صلاحیت را از حیث تخصصی بودن نقدنویسی آوردهام. این دوستینویسیهای بعضاً جریانی و محفلی در راستای توجیه متنهای مکتوب شده است تا باز کردن دریچههای جدید از متن مقابل دیدگان مخاطب و حتی مؤلف. البته اندک متنهای خارج از این قرارداد متداول شرح داده شده هستند اما چون منفرد هستند جریانی را نمیتوانند به راه بیندازند. ادبیات معاصر ما امروزه منظرگاههای زیبا و قابلاندیشه بسیار دارد اما معضل ندیدن این منظرهها و بازگشت به گذشتگان جهت بررسیهای هزاران باره و ندیدن نویسندگان و شاعران همروزگار، نبود ناظرانی است که این منظرهها را جهت تثبیت در اذهان به تصویربکشاند. مؤلف امروزه موکول به آینده است. آیندهای که در پردهای از ابهام قرار دارد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه