تئاتر؛ زبان گویای جامعه
نساء یوسفی
بازیگر تئاتر
یکی از نکتههایی که طی سالیان سال مورد تحقیق و پژوهش اهالی تئاتر بوده، جهانبینی نمایشهایی است که روی صحنه میروند و این مسأله که آیا تئاتر رسالتی در خود دارد یا نه بحثی ادامهدار و دنباله دار و همیشگی. بر اساس این پژوهشها و تئوریها هم کارهایی تولید و اجرا شد که گویای واقعیتی بودند که از نظر من، واقعیتهای مصداقی جهان و جامعه امروزی هستند و آن توجه و اقبال مردم به واقعنمایی و برخوردهای رئالیستی با موضوعات و سوژههای مختلف است.
بدیهی است که دنیا بسرعت در حال تغییر است و در این تغییرات و دگرگونیهای بیرونی، درون هنرمندان نیز دستخوش تغییر و تحولاتی میشود و جهانبینی و نوع نگاه و اندیشه آنها را شکل میدهد. در این رهگذر وقتی به هنری مثل تئاتر نگاهی تحلیلی داشته باشیم و بخواهیم از این منظر دربارهاش صحبت کنیم کار به تجربهپذیری و نگاه به جامعه میرسد و آنچه یک نویسنده، یک کارگردان یا یک بازیگر با آن برخورد مستقیم دارد.
نکته اول در این نوع نگاه آن است که به این سؤال پاسخ بدهیم که ضرورت پرداخت به تئاترهای اجتماعی و واقعگرا چقدر جدی گرفته میشود و تا چه اندازه درباره آن وسواس وجود دارد. به عقیده من در بزنگاهی که کرونا برای همه ما بهوجود آورد تئاتر میتوانست نقشی بسیار مهم در کنشهای اجتماعی از آموزش گرفته تا... ایفا کند و با همه سختیهایی که برای خانواده تئاتر به وجود آمد باز میشد از آن در این حوزه مدد گرفت. اگر بخواهیم ریز شویم و جزئیتر ببینیم؛ از طریق نمایش (که اینجا بحث تصویر و سینما هم میتواند دخیل شود) و از راه بصری، همیشه اثرگذارتر میتوان به جامعه هدف نزدیک شد و با آن ارتباط برقرار کرد اما درعین حال باید به این سؤالها هم جواب داد که یک اثر نمایشی «چه حرفی برای گفتن دارد؟ و آیا راهکاری که در آن برای حل مشکل اراده میشود راهکار درستی است یا خیر؟» اینجاست که نویسنده و قلم او میتواند نقشی بسزا ایفا کند.
در مورد نمایشهایی که شیوه رئال دارند و بخشی از مشکلات جامعه در آنها دیده میشود، به تجربه ثابت شده که استقبال بیشتری اتفاق میافتد و به نوعی تماشاگران با آنها همذاتپنداری میکنند. در تجربهای که اخیراً در نمایش «خاکسفید» داشتم بهعینه این استقبال را دیدم و متوجه شدم تماشاگران اکثراً راضی از سالن بیرون میروند؛ یا به دیدن کارهایی که هماکنون روی صحنهاند و مستندی از اتفاقات روی داده در جامعه هستند بیشتر اقبال نشان میدهند.
پس به نظر میرسد نمایشهایی که با محوریت رئال و موضوع روز جامعه به روی صحنه میروند، جذابیت بیشتری برای مردم دارند و به نظر جای اینگونه نمایشها در تئاتر ما بسیار خالی است که در آنها هم مشکل و معضل جامعه عنوان و هم راهکاری برای حل آن معضل ارائه شود. بحثی هم طی چند سال اخیر داغ شده با عنوان «پایان باز» که به اعتقاد من اگر متناسب با متن و شیوه روایت اجرایی نشود، کار را به بیراهه میکشاند و جز یک اثر فرمالیستی ناقص، ثمری نخواهد داشت.
به هر حال هنر، زبانی است برای بیان احساسات و مشکلات و درونیات هر فرد که این فرد تبدیل به افراد و کل جامعه میشود؛ و زبان هنر در هر بخش و بویژه در بخش نمایش، زبانی جذابتر و قابل فهمتر است؛ البته بهشرط داشتن متنی قابل قبول و اجرایی توانمند.
بازیگر تئاتر
یکی از نکتههایی که طی سالیان سال مورد تحقیق و پژوهش اهالی تئاتر بوده، جهانبینی نمایشهایی است که روی صحنه میروند و این مسأله که آیا تئاتر رسالتی در خود دارد یا نه بحثی ادامهدار و دنباله دار و همیشگی. بر اساس این پژوهشها و تئوریها هم کارهایی تولید و اجرا شد که گویای واقعیتی بودند که از نظر من، واقعیتهای مصداقی جهان و جامعه امروزی هستند و آن توجه و اقبال مردم به واقعنمایی و برخوردهای رئالیستی با موضوعات و سوژههای مختلف است.
بدیهی است که دنیا بسرعت در حال تغییر است و در این تغییرات و دگرگونیهای بیرونی، درون هنرمندان نیز دستخوش تغییر و تحولاتی میشود و جهانبینی و نوع نگاه و اندیشه آنها را شکل میدهد. در این رهگذر وقتی به هنری مثل تئاتر نگاهی تحلیلی داشته باشیم و بخواهیم از این منظر دربارهاش صحبت کنیم کار به تجربهپذیری و نگاه به جامعه میرسد و آنچه یک نویسنده، یک کارگردان یا یک بازیگر با آن برخورد مستقیم دارد.
نکته اول در این نوع نگاه آن است که به این سؤال پاسخ بدهیم که ضرورت پرداخت به تئاترهای اجتماعی و واقعگرا چقدر جدی گرفته میشود و تا چه اندازه درباره آن وسواس وجود دارد. به عقیده من در بزنگاهی که کرونا برای همه ما بهوجود آورد تئاتر میتوانست نقشی بسیار مهم در کنشهای اجتماعی از آموزش گرفته تا... ایفا کند و با همه سختیهایی که برای خانواده تئاتر به وجود آمد باز میشد از آن در این حوزه مدد گرفت. اگر بخواهیم ریز شویم و جزئیتر ببینیم؛ از طریق نمایش (که اینجا بحث تصویر و سینما هم میتواند دخیل شود) و از راه بصری، همیشه اثرگذارتر میتوان به جامعه هدف نزدیک شد و با آن ارتباط برقرار کرد اما درعین حال باید به این سؤالها هم جواب داد که یک اثر نمایشی «چه حرفی برای گفتن دارد؟ و آیا راهکاری که در آن برای حل مشکل اراده میشود راهکار درستی است یا خیر؟» اینجاست که نویسنده و قلم او میتواند نقشی بسزا ایفا کند.
در مورد نمایشهایی که شیوه رئال دارند و بخشی از مشکلات جامعه در آنها دیده میشود، به تجربه ثابت شده که استقبال بیشتری اتفاق میافتد و به نوعی تماشاگران با آنها همذاتپنداری میکنند. در تجربهای که اخیراً در نمایش «خاکسفید» داشتم بهعینه این استقبال را دیدم و متوجه شدم تماشاگران اکثراً راضی از سالن بیرون میروند؛ یا به دیدن کارهایی که هماکنون روی صحنهاند و مستندی از اتفاقات روی داده در جامعه هستند بیشتر اقبال نشان میدهند.
پس به نظر میرسد نمایشهایی که با محوریت رئال و موضوع روز جامعه به روی صحنه میروند، جذابیت بیشتری برای مردم دارند و به نظر جای اینگونه نمایشها در تئاتر ما بسیار خالی است که در آنها هم مشکل و معضل جامعه عنوان و هم راهکاری برای حل آن معضل ارائه شود. بحثی هم طی چند سال اخیر داغ شده با عنوان «پایان باز» که به اعتقاد من اگر متناسب با متن و شیوه روایت اجرایی نشود، کار را به بیراهه میکشاند و جز یک اثر فرمالیستی ناقص، ثمری نخواهد داشت.
به هر حال هنر، زبانی است برای بیان احساسات و مشکلات و درونیات هر فرد که این فرد تبدیل به افراد و کل جامعه میشود؛ و زبان هنر در هر بخش و بویژه در بخش نمایش، زبانی جذابتر و قابل فهمتر است؛ البته بهشرط داشتن متنی قابل قبول و اجرایی توانمند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه