گزارشی از رونمایی «جوانمرد»، درباره کتاب شهید هادی
ابراهیم یک تفکر بود
مریم سادات گوشه
خبرنگار
عملیات والفجر10 مقدماتی شروع شده بود، آن هم در جبهه میانی فکه. غافل از اینکه عملیات، قبل از شروع لو رفته بود. عصر بود. حجم آتش دشمن کم شده بود. ابراهیم بههمراه بچهها داخل کانال کمیل گیر افتاده بود. از محل کانال فقط دود بلند میشد. سه نفر زخمی و بیرمق به سمت عقب برمیگشتند... به سختی حرف میزدند. میگفتند به غیر از ما دیگر کسی زنده نمانده است. از ابراهیم گفتند که پنج روز تمام کانال را سرپا نگه داشته بود. یک طرف آرپی جی میزد و طرف دیگر تیربار شلیک میکرد. همه شهدا را ته کانال مرتب میچید. آذوقه و آب را پخش میکرد، به مجروحان میرسید و در یک کلام او با آن هیکل تنومند ورزشکارش اصلاً انگار خستگی نداشت. بعدها هم در آخرین صفحه خاطرات یک شهید از بچههای کانال نوشته شده بود:«امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم، آب و غذا را جیرهبندی کردیم، شهدا انتهای کانال کنارهم قرار دارند، دیگر شهدا تشنه نیستند. فدای لب تشنه ات پسر فاطمه(س)».
اکنون از سال 61 و آن واقعه نزدیک به 40 سال میگذرد. با اینکه ابراهیم دلش به گمنامی بود و اصلاً دوست نداشت مطرح شود، وهنوز هم پیکر مطهرش شناسایی نشده و در گمنامی خودخواسته ماند، اما اکنون دوستان و همرزمانش با گفتن خاطرات دلاوریها و جوانمردیهایش و بههمت نویسندگانی جوان، یاد و خاطره این شهید بزرگوار را گرامی داشتند و از کتاب «جوانمرد» نوشته علی اکبری مزدآبادی در فرهنگسرای گلستان با حضورغلامرضا هادی برادر شهیدهادی، سردار عباس نظیفی، سرگرد رحیمی جانشین فرمانده بسیج ناحیه شهید بهشتی، مرتضی پارساییان همرزم شهید و جمعی از خانوادههای معظم شهدا رونمایی شد.
در این مراسم سردار نظیفی درباره شهید هادی گفت: «بعد از ۵ روز در محاصره دشمن بودن در آن کانال تشنهتر از شهید ابراهیمهادی کسی نبود. او دنبال مسئولیت و نامش نبود. کسی بود که اگر یک قمقمه آب در آن شرایط داشت، آن را به همه بچههای حاضر در آنجا میداد ولی خود جرعهای از آن آب را نمینوشید. ابراهیم هادی یک تفکر بود، از مرام و معرفت و دست به سینه بودن و جوانمرد بودن او هرچه بگوییم کم گفتهایم.»
نظیفی که در والفجر10 مقدماتی با شهید هادی همرزم بوده است، درباره ماجرای شهادت هادی در گیلانغرب گفت:«شب قبل از عملیات بچهها دور هم نشستیم و شهید ابراهیم هادی گفتند بچهها بیایید با هم قرآن بخوانیم و دست در دست هم دادیم و قسم خوردیم که هر کس در عملیات شهید شد بقیه را شفاعت کند. روز عملیات به علت برخی مشکلات و پاتکهای دشمن نتوانستیم عملیات والفجر ۱۰ را انجام بدهیم و من به بچهها گفتم که به عقب برگردند ولی متأسفانه ابراهیم هادی در کانال ماند و نتوانست برگردد.»
مرتضی پارساییان از همرزمان شهید هم در این مراسم گفت: «شهید ابراهیم هادی یکی از اعضای گروه دستمال سرخها بود که بعد از شهادت شهید علی اصغر وصالی در گیلانغرب، گروه اندرزگو را تشکیل دادند. اخلاق و منش او را باید از کسانی شنید که شنیدهها را دیدهاند.»
غلامرضا هادی برادر شهید هادی در حاشیه مراسم درباره کتاب شهید هادی به «ایران» گفت:«کتاب شهدا هدایتگر مردم است. جوانها باید راه شهدا را ادامه دهند. چون آنها از جانشان گذشتند تا کشور دست اجنبی نیفتد. خانوادهای را میشناسم که وقتی کتاب شهید هادی را خواندند بسیار متحول شدند.» تحولی که اگر ما بخواهیم شهدا به زندگیمان تقدیم خواهند کرد.
خبرنگار
عملیات والفجر10 مقدماتی شروع شده بود، آن هم در جبهه میانی فکه. غافل از اینکه عملیات، قبل از شروع لو رفته بود. عصر بود. حجم آتش دشمن کم شده بود. ابراهیم بههمراه بچهها داخل کانال کمیل گیر افتاده بود. از محل کانال فقط دود بلند میشد. سه نفر زخمی و بیرمق به سمت عقب برمیگشتند... به سختی حرف میزدند. میگفتند به غیر از ما دیگر کسی زنده نمانده است. از ابراهیم گفتند که پنج روز تمام کانال را سرپا نگه داشته بود. یک طرف آرپی جی میزد و طرف دیگر تیربار شلیک میکرد. همه شهدا را ته کانال مرتب میچید. آذوقه و آب را پخش میکرد، به مجروحان میرسید و در یک کلام او با آن هیکل تنومند ورزشکارش اصلاً انگار خستگی نداشت. بعدها هم در آخرین صفحه خاطرات یک شهید از بچههای کانال نوشته شده بود:«امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم، آب و غذا را جیرهبندی کردیم، شهدا انتهای کانال کنارهم قرار دارند، دیگر شهدا تشنه نیستند. فدای لب تشنه ات پسر فاطمه(س)».
اکنون از سال 61 و آن واقعه نزدیک به 40 سال میگذرد. با اینکه ابراهیم دلش به گمنامی بود و اصلاً دوست نداشت مطرح شود، وهنوز هم پیکر مطهرش شناسایی نشده و در گمنامی خودخواسته ماند، اما اکنون دوستان و همرزمانش با گفتن خاطرات دلاوریها و جوانمردیهایش و بههمت نویسندگانی جوان، یاد و خاطره این شهید بزرگوار را گرامی داشتند و از کتاب «جوانمرد» نوشته علی اکبری مزدآبادی در فرهنگسرای گلستان با حضورغلامرضا هادی برادر شهیدهادی، سردار عباس نظیفی، سرگرد رحیمی جانشین فرمانده بسیج ناحیه شهید بهشتی، مرتضی پارساییان همرزم شهید و جمعی از خانوادههای معظم شهدا رونمایی شد.
در این مراسم سردار نظیفی درباره شهید هادی گفت: «بعد از ۵ روز در محاصره دشمن بودن در آن کانال تشنهتر از شهید ابراهیمهادی کسی نبود. او دنبال مسئولیت و نامش نبود. کسی بود که اگر یک قمقمه آب در آن شرایط داشت، آن را به همه بچههای حاضر در آنجا میداد ولی خود جرعهای از آن آب را نمینوشید. ابراهیم هادی یک تفکر بود، از مرام و معرفت و دست به سینه بودن و جوانمرد بودن او هرچه بگوییم کم گفتهایم.»
نظیفی که در والفجر10 مقدماتی با شهید هادی همرزم بوده است، درباره ماجرای شهادت هادی در گیلانغرب گفت:«شب قبل از عملیات بچهها دور هم نشستیم و شهید ابراهیم هادی گفتند بچهها بیایید با هم قرآن بخوانیم و دست در دست هم دادیم و قسم خوردیم که هر کس در عملیات شهید شد بقیه را شفاعت کند. روز عملیات به علت برخی مشکلات و پاتکهای دشمن نتوانستیم عملیات والفجر ۱۰ را انجام بدهیم و من به بچهها گفتم که به عقب برگردند ولی متأسفانه ابراهیم هادی در کانال ماند و نتوانست برگردد.»
مرتضی پارساییان از همرزمان شهید هم در این مراسم گفت: «شهید ابراهیم هادی یکی از اعضای گروه دستمال سرخها بود که بعد از شهادت شهید علی اصغر وصالی در گیلانغرب، گروه اندرزگو را تشکیل دادند. اخلاق و منش او را باید از کسانی شنید که شنیدهها را دیدهاند.»
غلامرضا هادی برادر شهید هادی در حاشیه مراسم درباره کتاب شهید هادی به «ایران» گفت:«کتاب شهدا هدایتگر مردم است. جوانها باید راه شهدا را ادامه دهند. چون آنها از جانشان گذشتند تا کشور دست اجنبی نیفتد. خانوادهای را میشناسم که وقتی کتاب شهید هادی را خواندند بسیار متحول شدند.» تحولی که اگر ما بخواهیم شهدا به زندگیمان تقدیم خواهند کرد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه