اندوه گمشده انسان در هستی
معصومه داودآبادی
شاعر
«قهوه قجری در پاریس» اولین مجموعه شعر فرامرز احمری است که توسط انتشارات ایهام در پاییز 1399 به چاپ رسیده وهم اکنون نامزد هفتمین دوره جایزه شعر احمد شاملو میباشد. این مجموعه روایت اندوه گم شده انسان در هستی است. اندوهی که نه مثل شعرهای احمدرضا احمدی مخاطب را دچار وهم میکند و نه مانند شعرهای شاملو تن به چارچوب یک ایدئولوژی خاص میدهد. این اندوه به نوعی هستیشناسانه به نقب در روابط بشر امروزی و جهان پیرامونش منجر میشود. دردی که شاعر در کنه وجودش با آن زیسته و سپس درلباس شعر عرضه کرده است. استفاده از المانهای سینمایی، تصویرسازیهای زنده و داینامیک، حرکت زبان در مسیر طبیعی خود و نزدیک شدن به زبان محاوره آنگونه که نیما میگفت و اندوه مختص شاعر از ویژگیهای شعرهای این مجموعه است که زبان را به سمت چندساحتی بودن پیش میبرد.
استفاده از واژهها و مفاهیم سینمایی مثل کاراکتر، صحنه، سکانس، آپاراتچی و... به کارگیری نام فیلم یا شخصیتهای سینمایی مثل سینما پارادیزو، مالنا و... همچنین استفاده از تکنیکهایی مثل دیالوگ، کاتهای موازی و تصاویر دارای حرکت، شعرهای این مجموعه را به پدیدهای به نام فعالیت میان رشتهای؛ ایجاد بینامتنیت و زیرمتنهای مختلف پیوند داده، تو گویی شعرها سکانسهای مختلف از یک فیلم بلندند. حتی استفاده از بار روانی رنگها که در سینما به کمک نورپردازی، ارجاعات مختلف میپذیرد نیز در این کتاب جایگاه ویژه خود را داراست... باران دربه در آن سوی شیشه را میشوید/با این طرف چه باید کرد... سرزده بیا پیش از آن که پدرم پاییز/میراث عریانی را برایم به چوب رخت زخم آویخته/ و مادرم باران/ حیاط را آب پاشی کرده باشد... و یا در کاتهای موازی: «کبریت بکش/ من چاه بابلم/ نستوه و عمیق/ لبریز باروت/ و زن ضجه میزند در میدان کوچک بین النهرین/ کبریت بکش/ از آخرین باری که با تو طهران را قدم زدم/ جهان زیباترشد...»
بسامد واژههایی مثل ایستگاه، قطار، چمدان و کلماتی که در این گروه واژه جای میگیرند شعرها را همواره در فضایی همیشه-مسافر قرار داده است: «تو رفتهای/ و اصلاً عین خیالت نیست/ قطاری که از ریل خارج شد/ تمام مرا به سمت تو میآورد» و در این میان، تنهایی ست که در فواصل این دوری به زخمی عمیق بدل میشود. «تنهایی/ زخم عمیقی ست/ که روی دست فاصله مانده است» و این نمود بصری فاصله که شاعر به عمد آورده تا عمق زخم را نشان دهد. زبان «قهوه قجری در پاریس» که در بستری از ساده نوشتن و به دور از پیچیدگیهای زبانی و زبان بازیها اتفاق میافتد کاملاً به اصالت شعری اش وفادار مانده و هرگز به دره ساده انگاری و سهلانگاری درنغلتیده است. رفتار شاعر با زبان در راستای تشخص زبانی خود روی میدهد. حتی آنجاها که شعر کاملاً محاوره است و یا تلفیقی از زبان معیار و محاوره، شعریت از دست نمیرود و صمیمیت ویژه زبان را نیز چاشنی خود میکند: «من میترسم/ اما از مسافرخانههای گمشده/ از جادههای اما بیته و سر/ از جنگلهای اما اره اره/ مادر خودش این جاده را تا آخر رفته است/ وگرنه پیراهنش این قدَر بوی دریا نمیداد..»
نگاه هستی شناسانه، اندوه و تغزل سه مؤلفه اصلی شعرهای این مجموعهاند که مخاطب را در ایستگاههای مختلف سوار و پیاده میکنند. احمری شاعری ست دردمند و شعرش «گلولهای است که عبورش سالها از جمجمه طول میکشد.»
شاعر
«قهوه قجری در پاریس» اولین مجموعه شعر فرامرز احمری است که توسط انتشارات ایهام در پاییز 1399 به چاپ رسیده وهم اکنون نامزد هفتمین دوره جایزه شعر احمد شاملو میباشد. این مجموعه روایت اندوه گم شده انسان در هستی است. اندوهی که نه مثل شعرهای احمدرضا احمدی مخاطب را دچار وهم میکند و نه مانند شعرهای شاملو تن به چارچوب یک ایدئولوژی خاص میدهد. این اندوه به نوعی هستیشناسانه به نقب در روابط بشر امروزی و جهان پیرامونش منجر میشود. دردی که شاعر در کنه وجودش با آن زیسته و سپس درلباس شعر عرضه کرده است. استفاده از المانهای سینمایی، تصویرسازیهای زنده و داینامیک، حرکت زبان در مسیر طبیعی خود و نزدیک شدن به زبان محاوره آنگونه که نیما میگفت و اندوه مختص شاعر از ویژگیهای شعرهای این مجموعه است که زبان را به سمت چندساحتی بودن پیش میبرد.
استفاده از واژهها و مفاهیم سینمایی مثل کاراکتر، صحنه، سکانس، آپاراتچی و... به کارگیری نام فیلم یا شخصیتهای سینمایی مثل سینما پارادیزو، مالنا و... همچنین استفاده از تکنیکهایی مثل دیالوگ، کاتهای موازی و تصاویر دارای حرکت، شعرهای این مجموعه را به پدیدهای به نام فعالیت میان رشتهای؛ ایجاد بینامتنیت و زیرمتنهای مختلف پیوند داده، تو گویی شعرها سکانسهای مختلف از یک فیلم بلندند. حتی استفاده از بار روانی رنگها که در سینما به کمک نورپردازی، ارجاعات مختلف میپذیرد نیز در این کتاب جایگاه ویژه خود را داراست... باران دربه در آن سوی شیشه را میشوید/با این طرف چه باید کرد... سرزده بیا پیش از آن که پدرم پاییز/میراث عریانی را برایم به چوب رخت زخم آویخته/ و مادرم باران/ حیاط را آب پاشی کرده باشد... و یا در کاتهای موازی: «کبریت بکش/ من چاه بابلم/ نستوه و عمیق/ لبریز باروت/ و زن ضجه میزند در میدان کوچک بین النهرین/ کبریت بکش/ از آخرین باری که با تو طهران را قدم زدم/ جهان زیباترشد...»
بسامد واژههایی مثل ایستگاه، قطار، چمدان و کلماتی که در این گروه واژه جای میگیرند شعرها را همواره در فضایی همیشه-مسافر قرار داده است: «تو رفتهای/ و اصلاً عین خیالت نیست/ قطاری که از ریل خارج شد/ تمام مرا به سمت تو میآورد» و در این میان، تنهایی ست که در فواصل این دوری به زخمی عمیق بدل میشود. «تنهایی/ زخم عمیقی ست/ که روی دست فاصله مانده است» و این نمود بصری فاصله که شاعر به عمد آورده تا عمق زخم را نشان دهد. زبان «قهوه قجری در پاریس» که در بستری از ساده نوشتن و به دور از پیچیدگیهای زبانی و زبان بازیها اتفاق میافتد کاملاً به اصالت شعری اش وفادار مانده و هرگز به دره ساده انگاری و سهلانگاری درنغلتیده است. رفتار شاعر با زبان در راستای تشخص زبانی خود روی میدهد. حتی آنجاها که شعر کاملاً محاوره است و یا تلفیقی از زبان معیار و محاوره، شعریت از دست نمیرود و صمیمیت ویژه زبان را نیز چاشنی خود میکند: «من میترسم/ اما از مسافرخانههای گمشده/ از جادههای اما بیته و سر/ از جنگلهای اما اره اره/ مادر خودش این جاده را تا آخر رفته است/ وگرنه پیراهنش این قدَر بوی دریا نمیداد..»
نگاه هستی شناسانه، اندوه و تغزل سه مؤلفه اصلی شعرهای این مجموعهاند که مخاطب را در ایستگاههای مختلف سوار و پیاده میکنند. احمری شاعری ست دردمند و شعرش «گلولهای است که عبورش سالها از جمجمه طول میکشد.»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه