نقـــد و نـــظر
ظهور و تطور جامعهشناسی
گروه اندیشه/ «طرح ملی گفتمان نخبگان علومانسانی» از سال ۱۳۹۴ کار خود را آغاز کرد و هرسال پذیرای نخبگان علومانسانی بسیاری بوده است. طرح مذکور توسط دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم با مشارکت شورای تحول و ارتقای علومانسانی، معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری، بنیاد نخبگان، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و نهاد نمایندگی رهبر معظم انقلاب در دانشگاهها در حال برگزاری است. دکترحسین کچوئیان، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران و عضو سابق شورای عالی انقلاب فرهنگی، از جمله سخنرانان ششمین دوره طرح ملی گفتمان نخبگان علومانسانی بود و در بحث خود کوشید به شرایط «ظهور و تطور علم جامعهشناسی» بپردازد. به زعم او، وقتی در باب چگونگی تأسیس و پیدایی علم سخن میگوییم باید توجه داشته باشیم که دو منطق و منظر برای فهم این مطلب وجود دارد:
۱- منطق درونی علم؛ که با نگاهی غیرتاریخی همه چیز را تابع مناسبات و منطق خود آن علم میکند. از نظر این منطق، علم در نسبتی همیشگی و مطلق با عقل قرار دارد ،بنابراین علوم همیشه در چهارچوب دستگاه عقلی شکل میگیرد. این منطق برای مثال نمیپرسد که چرا ما در دوره پیشامدرن با چیزی به نام جامعهشناسی مواجه نبودیم.
۲-منطق بیرونی علم؛ دراین رویکرد، به شرایط تاریخی پیدایی علم نظر میشود. در این منظر، تطور بیرونی علم لحاظ میشود. کچوئیان معتقد است تحولاتی که منجر به ظهور علم جامعهشناسی شد، نخست از سیاست به معنای فلسفه سیاسی آغاز شد و ماکیاولی نخستین جامعهشناسی بود که این کار را انجام داد. او مقدمات شکلگیری نظریه اجتماعی مدرن را فراهم و مدینه فاضلهای را که به ذکر زندگی اخلاقی و شایسته برای پادشاهان و افراد حکومت میپرداخت و ویژگی انسان پیشامدرن بود را تبدیل به «علم سیاست» واقعی کرد؛ یعنی بنیاد سیاست را متناسب با عمل نیروها تأسیس کرد و پس از او توماس هابز، کار ماکیاولی را به صورت فلسفی تئوریزه کرد.
کچوئیان در این زمینه تصریح کرد: در امتداد این روند، جامعهشناسی با آگوست کنت به ظهور میرسد. جامعه با کنت همچون سایر امور هستی، به مثابه یک واقعیت عینی و طبیعی که تابع خواست انسان نبوده بلکه منطق عمل نیروهای خود را داراست، وضع شد و در سه متفکر اصلی یعنی مارکس، دورکیم و وبر، تعین اصلی و عینی یافت.
۱- منطق درونی علم؛ که با نگاهی غیرتاریخی همه چیز را تابع مناسبات و منطق خود آن علم میکند. از نظر این منطق، علم در نسبتی همیشگی و مطلق با عقل قرار دارد ،بنابراین علوم همیشه در چهارچوب دستگاه عقلی شکل میگیرد. این منطق برای مثال نمیپرسد که چرا ما در دوره پیشامدرن با چیزی به نام جامعهشناسی مواجه نبودیم.
۲-منطق بیرونی علم؛ دراین رویکرد، به شرایط تاریخی پیدایی علم نظر میشود. در این منظر، تطور بیرونی علم لحاظ میشود. کچوئیان معتقد است تحولاتی که منجر به ظهور علم جامعهشناسی شد، نخست از سیاست به معنای فلسفه سیاسی آغاز شد و ماکیاولی نخستین جامعهشناسی بود که این کار را انجام داد. او مقدمات شکلگیری نظریه اجتماعی مدرن را فراهم و مدینه فاضلهای را که به ذکر زندگی اخلاقی و شایسته برای پادشاهان و افراد حکومت میپرداخت و ویژگی انسان پیشامدرن بود را تبدیل به «علم سیاست» واقعی کرد؛ یعنی بنیاد سیاست را متناسب با عمل نیروها تأسیس کرد و پس از او توماس هابز، کار ماکیاولی را به صورت فلسفی تئوریزه کرد.
کچوئیان در این زمینه تصریح کرد: در امتداد این روند، جامعهشناسی با آگوست کنت به ظهور میرسد. جامعه با کنت همچون سایر امور هستی، به مثابه یک واقعیت عینی و طبیعی که تابع خواست انسان نبوده بلکه منطق عمل نیروهای خود را داراست، وضع شد و در سه متفکر اصلی یعنی مارکس، دورکیم و وبر، تعین اصلی و عینی یافت.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه