آزادسازی بستان فتحالفتوح رزمندگان
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
نیمههای شب عملیات با رمز «یا حسین(ع)» شروع شد. یکی از محورهای اصلی به دو گردان از نیروهای اهوازی و کرمانی واگذار شده بود. گردان اهوازیها به فرماندهی حسین کلاهکج مأمور شکستن خط اول بود. بعد از آن و پس از پاکسازی خط اول، باید کرمانیها به فرماندهی قاسم سلیمانی وارد عمل میشدند و خط دوم دشمن را مورد هجوم قرار داده به سمت پل سابله پیشروی میکردند. اما بر اثر اشتباه بلدچی گروهان شهید باهنر، نیروهای اهوازی سر از میدان مین درآوردند و زمینگیر شدند. در همان دقایق اولیه چندین رزمنده اهوازی به شهادت رسیدند و تعداد بیشتری نیز بشدت زخمی شدند. فرصت و امکان باز کردن معبر نبود، نیروها زیر دید و آتش دشمن بودند و باید بسرعت آنجا را به سمت خاکریزهای دشمن ترک میکردند. ناگزیر برای ایجاد معبر باید چاره دیگری اندیشیده میشد. در این هنگام در تاریکی شب صدای پچپچهای پیچید. بچههای اهواز از بین خودشان چند نفر را انتخاب کردند تا روی مین بروند و راهی برای عبور گردان بگشایند. افرادی همچون مهدی حجت از بچههای کرمان وقتی متوجه موضوع شدند هرچه اصرار کردند که ما روی مین میرویم، ولی آن شب رزمندگان گردان بلالی اهواز فرصت انتخاب آگاهانه شهادت را به کرمانیها ندادند. نفرات داوطلب قرار شد به نوبت روی مین بروند تا راه کاملاً باز شود. ناگهان فریاد یاحسین(ع) به گوش رسید و بلافاصله صدای انفجار بلند شد. بچههای اهواز روی مین رفته بودند و متعاقب آن راه باز شده و ستون به حرکت درآمد. مجتبی مؤذنزاده یکی از رزمندگان حاضر در آن صحنه میگوید: «بالاخره معبر باز شد و فرمان حرکت دادند. از سیمخاردارها رد شدیم. هر دو تا سه متر، یکی از بچههای اهوازی افتاده بود. وضع دلخراشی بود. کنار یکی از آنها که هنوز زنده بود نشستم. قصد داشتم او را که دو پایش قطع شده بود، عقب ببرم ولی اجازه نداد. تأکید کرد که بسرعت خودت را به خاکریز برسان. ناچار حرکت کردم و بسرعت به سمت خاکریز دشمن ادامه مسیر دادم. مجروحان که هنوز شهید نشده بودند روی زمین مانده بودند. در آن تاریکی پاها و دستهای قطع شده به چشم میخورد. مجروحان ذکر میگفتند و گاهی ناله میکردند.»
نیروهای پیاده دشمن روی خاکریز اول و نیروهای زرهی آنها روی خاکریز دوم مستقر بودند. نبرد در محور جنوب کرخه به اوج رسیده بود. عراقیها قصد نداشتند حتی به یک نفر از رزمندگان اجازه نزدیک شدن به خاکریزشان را بدهند. هر لحظه یکی از افراد گردان روی زمین میافتاد. علاوه بر تیربارها، دشمن با انواع و اقسام سلاحهای کوچک و بزرگ منطقه را میکوبید. غلام فخاری، رزمنده هرمزگانی و فرمانده یکی از گروهانها در ارتباط با مشاهدات خود در آن شب میگوید: «در آن زمان که حدود ساعت 30 دقیقه بامداد بود کسی به کسی نبود. در شرایطی که تیربارها امکان پیشروی را از نیروهای گردان سلب کرده بودند و با گذشت زمان بر تعداد شهدا و مجروحان گردان افزوده میشد.» علی محمدی یکی دیگر از رزمندگان حاضر در صحنه در این رابطه میافزاید: «یک تانک مرتب شلیک میکرد. خیلی دلم میخواست بزنمش. یکی از بچهها فریاد زد: «بیا این را بزنیم» آتشی که این یک تانک میریخت عجیب بود. بهقدری شلیک کرده بود که لوله تانک جرقه میزد.» سرانجام با جانفشانیهای رزمندگان خط شکسته میشود و عملیات طریقالقدس در منطقه عمومی سوسنگرد به سمت بستان و با هدف انهدام قوای دشمن و بازپسگرفتن و آزادسازی شهر بستان و به عقب راندن دشمن متجاوز و تلاشی در جهت فاصله انداختن بین جبهه شمالی و جنوبی عراق در منطقه خوزستان صورت میگیرد.دشمن متجاوز در اوایل جنگ تحمیلی با اشغال بستان و 70 روستای اطراف آن جنایات بیشماری را در این منطقه مرتکب شد. نیروهای بعثی پس از تصرف بستان و ادامه پیشروی خود، شهر سوسنگرد را نیز برای مدت کوتاهی به تصرف درآوردند.تا اینکه ضمن عملیات طریقالقدس (8 آذر 1360)، بستان و 70 روستای تابعه آن به تصرف رزمندگان اسلام درآمده و منطقه بهطور کامل از لوث وجود دشمن اشغالگر پاکسازی شده و زمینه رهایی خرمشهر عزیز از اشغال حرامیان بعثی فراهم آمد. عملیات طریقالقدس از چنان اهمیتی برخوردار بود که امام خمینی(ره) در پیام تبریک خود آن را «فتحالفتوح» نامید.
دبیر گروه پایداری
نیمههای شب عملیات با رمز «یا حسین(ع)» شروع شد. یکی از محورهای اصلی به دو گردان از نیروهای اهوازی و کرمانی واگذار شده بود. گردان اهوازیها به فرماندهی حسین کلاهکج مأمور شکستن خط اول بود. بعد از آن و پس از پاکسازی خط اول، باید کرمانیها به فرماندهی قاسم سلیمانی وارد عمل میشدند و خط دوم دشمن را مورد هجوم قرار داده به سمت پل سابله پیشروی میکردند. اما بر اثر اشتباه بلدچی گروهان شهید باهنر، نیروهای اهوازی سر از میدان مین درآوردند و زمینگیر شدند. در همان دقایق اولیه چندین رزمنده اهوازی به شهادت رسیدند و تعداد بیشتری نیز بشدت زخمی شدند. فرصت و امکان باز کردن معبر نبود، نیروها زیر دید و آتش دشمن بودند و باید بسرعت آنجا را به سمت خاکریزهای دشمن ترک میکردند. ناگزیر برای ایجاد معبر باید چاره دیگری اندیشیده میشد. در این هنگام در تاریکی شب صدای پچپچهای پیچید. بچههای اهواز از بین خودشان چند نفر را انتخاب کردند تا روی مین بروند و راهی برای عبور گردان بگشایند. افرادی همچون مهدی حجت از بچههای کرمان وقتی متوجه موضوع شدند هرچه اصرار کردند که ما روی مین میرویم، ولی آن شب رزمندگان گردان بلالی اهواز فرصت انتخاب آگاهانه شهادت را به کرمانیها ندادند. نفرات داوطلب قرار شد به نوبت روی مین بروند تا راه کاملاً باز شود. ناگهان فریاد یاحسین(ع) به گوش رسید و بلافاصله صدای انفجار بلند شد. بچههای اهواز روی مین رفته بودند و متعاقب آن راه باز شده و ستون به حرکت درآمد. مجتبی مؤذنزاده یکی از رزمندگان حاضر در آن صحنه میگوید: «بالاخره معبر باز شد و فرمان حرکت دادند. از سیمخاردارها رد شدیم. هر دو تا سه متر، یکی از بچههای اهوازی افتاده بود. وضع دلخراشی بود. کنار یکی از آنها که هنوز زنده بود نشستم. قصد داشتم او را که دو پایش قطع شده بود، عقب ببرم ولی اجازه نداد. تأکید کرد که بسرعت خودت را به خاکریز برسان. ناچار حرکت کردم و بسرعت به سمت خاکریز دشمن ادامه مسیر دادم. مجروحان که هنوز شهید نشده بودند روی زمین مانده بودند. در آن تاریکی پاها و دستهای قطع شده به چشم میخورد. مجروحان ذکر میگفتند و گاهی ناله میکردند.»
نیروهای پیاده دشمن روی خاکریز اول و نیروهای زرهی آنها روی خاکریز دوم مستقر بودند. نبرد در محور جنوب کرخه به اوج رسیده بود. عراقیها قصد نداشتند حتی به یک نفر از رزمندگان اجازه نزدیک شدن به خاکریزشان را بدهند. هر لحظه یکی از افراد گردان روی زمین میافتاد. علاوه بر تیربارها، دشمن با انواع و اقسام سلاحهای کوچک و بزرگ منطقه را میکوبید. غلام فخاری، رزمنده هرمزگانی و فرمانده یکی از گروهانها در ارتباط با مشاهدات خود در آن شب میگوید: «در آن زمان که حدود ساعت 30 دقیقه بامداد بود کسی به کسی نبود. در شرایطی که تیربارها امکان پیشروی را از نیروهای گردان سلب کرده بودند و با گذشت زمان بر تعداد شهدا و مجروحان گردان افزوده میشد.» علی محمدی یکی دیگر از رزمندگان حاضر در صحنه در این رابطه میافزاید: «یک تانک مرتب شلیک میکرد. خیلی دلم میخواست بزنمش. یکی از بچهها فریاد زد: «بیا این را بزنیم» آتشی که این یک تانک میریخت عجیب بود. بهقدری شلیک کرده بود که لوله تانک جرقه میزد.» سرانجام با جانفشانیهای رزمندگان خط شکسته میشود و عملیات طریقالقدس در منطقه عمومی سوسنگرد به سمت بستان و با هدف انهدام قوای دشمن و بازپسگرفتن و آزادسازی شهر بستان و به عقب راندن دشمن متجاوز و تلاشی در جهت فاصله انداختن بین جبهه شمالی و جنوبی عراق در منطقه خوزستان صورت میگیرد.دشمن متجاوز در اوایل جنگ تحمیلی با اشغال بستان و 70 روستای اطراف آن جنایات بیشماری را در این منطقه مرتکب شد. نیروهای بعثی پس از تصرف بستان و ادامه پیشروی خود، شهر سوسنگرد را نیز برای مدت کوتاهی به تصرف درآوردند.تا اینکه ضمن عملیات طریقالقدس (8 آذر 1360)، بستان و 70 روستای تابعه آن به تصرف رزمندگان اسلام درآمده و منطقه بهطور کامل از لوث وجود دشمن اشغالگر پاکسازی شده و زمینه رهایی خرمشهر عزیز از اشغال حرامیان بعثی فراهم آمد. عملیات طریقالقدس از چنان اهمیتی برخوردار بود که امام خمینی(ره) در پیام تبریک خود آن را «فتحالفتوح» نامید.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه