چگونه «آقای قناصه؛ خانم گرینف» کتاب شد
سینا قنبرپور
روزنامهنگار
وقتی نوشتن را برمیگزینی خواسته یا ناخواسته منتشرشدن و در معرض قضاوت قرارگرفتن را هم با آن برگزیدهای. حالا در روزگار شبکههای اجتماعی و پیشرفت لحظهبهلحظه تکنولوژی که گوشی هوشمند، بیرقیب، دستان همه را ربوده است سخت است نوشتهای را آن هم روی کاغذ، چه روزنامه و چه کتاب به دستان مخاطب بسپاری. میدان سختی است رقابت میان هر چیزی با گوشی هوشمند. ما روزنامهنگاران در این سالها و بهویژه با گران و گرانتر شدن کاغذ این مسأله را لمس کردهایم و آرامآرام به حاشیه رفتن شغلمان را حس کردیم. حال تصور کنید از دنیای مطبوعات بخواهید وارد دنیای ادبیات بشوید. تیراژ کتاب هم هیچگاه بهتر از مطبوعات نبود. حال در روزگاری نفس میکشیم که در بهترین حالت اگر بتوانید از سد خیلی از موانع بگذرید در بهترین حالت کتاب را با تیراژ ۳۰۰ تا ۵۰۰ نسخه چاپ میکنند تا روانه بازار شود. حالا تصور کنید که این تعداد نسخه چگونه قرار است توزیع شود که احیاناً مخاطب در کتابفروشیها بتواند آن را میان عناوین مختلف ببیند و احیاناً انتخاب کند.
حکایت به چاپ رسیدن «آقای قناصه؛ خانم گرینف» فارغ از ماجرای چگونه گردآمدن ۱۱ داستان کوتاه درون آن، خود میتواند داستانی شود. داستانی که یک فصل آن آموختن چگونه داستان نوشتن و کسب تأیید آن است. تا همین جای کار وقتی داستانی را استادت تأیید میکند و دلت میخواهد همان یک داستان منتشر شود لذت انتشار آن در مجلههای «آزما» یا «کرگدن» قابل وصف نیست. نخستین داستان کوتاهی که تأیید استاد داشت و آزما منتشرش کرد همین داستان «آقای قناصه؛ خانم گرینف» بود که خاطرهاش سبب شد این مجموعه هم همین عنوان را به خود بگیرد. گرچه «علیرضا بهنام»، شاعر و نویسنده درباره عنوان این کتاب میگوید: «بهتر بود برخلاف تیتر در مطبوعات که ماهیت را نمایان میکند عنوان بهتری برای کتاب درنظر گرفته میشد که استعاره نهانتری میبود.» اما این داستان ادامه دارد. فصل دیگر، گردآوری و بعد فصل بسیار سخت یافتن ناشر و جلب رضایت اوست. تازه اگر ناشر بعد از پذیرش نوشتهها بر جدال حاکم بر بازار کاغذ که هر روز به تناسب بالا و پایین رفتن دلار غلبه کند فصل بسیار پیچیدهای پیش روست و آن این است که چنین تیراژی چگونه و کجا توزیع شود که به چشم مخاطب بیاید. آن هم مجموعه داستان کوتاه که به قول «آتوسا زرنگارزاده شیرازی» نویسنده رمان «حالم قرن چندم تو است»، مجموعه داستان برخلاف رمان مخاطب خاص دارد و در نتیجه بازار محدودتری دارد. یازده داستان «خورشت سبزی»، «چشمهایت»، «شب چهل و چهارم»، «مرد»، «آقای قناصه؛ خانم گرینف»، «فردای پیروزی»، «ساعت مچی»، «تسبیح شاهمقصود»، «پرونده»، «دادگاه» و «من و سپیده» مجموعهای کارگاهی است که در حدود ۳ سال نوشته و گردآوری شدند. به لطف روزنامهنگار بودن و آشنایی با افراد مختلف، آنها را پس از تأیید اولیه خانم زرنگارزاده برای خانم «پژند سلیمانی» مدیر انتشارات چارسو فرستادم و پس از تأیید او مدتی هم کسب مجوز و سپس انتشار آن بهطول انجامید. با وجودی که تقریباً حدود ۶ ماه این روند به طول انجامید حالا که کتاب روانه بازار شده وقتی قدم به کتابفروشیها میگذاری و در میان این همه عناوین مختلف نمیتوانی مجموعه داستان خودت را پیدا کنی تازه میفهمی نوشتن سادهترین بخش ماجرا بوده است!
آقای قناصه؛ خانم گرینف
سینا قنبرپور
نشر چارسو
روزنامهنگار
وقتی نوشتن را برمیگزینی خواسته یا ناخواسته منتشرشدن و در معرض قضاوت قرارگرفتن را هم با آن برگزیدهای. حالا در روزگار شبکههای اجتماعی و پیشرفت لحظهبهلحظه تکنولوژی که گوشی هوشمند، بیرقیب، دستان همه را ربوده است سخت است نوشتهای را آن هم روی کاغذ، چه روزنامه و چه کتاب به دستان مخاطب بسپاری. میدان سختی است رقابت میان هر چیزی با گوشی هوشمند. ما روزنامهنگاران در این سالها و بهویژه با گران و گرانتر شدن کاغذ این مسأله را لمس کردهایم و آرامآرام به حاشیه رفتن شغلمان را حس کردیم. حال تصور کنید از دنیای مطبوعات بخواهید وارد دنیای ادبیات بشوید. تیراژ کتاب هم هیچگاه بهتر از مطبوعات نبود. حال در روزگاری نفس میکشیم که در بهترین حالت اگر بتوانید از سد خیلی از موانع بگذرید در بهترین حالت کتاب را با تیراژ ۳۰۰ تا ۵۰۰ نسخه چاپ میکنند تا روانه بازار شود. حالا تصور کنید که این تعداد نسخه چگونه قرار است توزیع شود که احیاناً مخاطب در کتابفروشیها بتواند آن را میان عناوین مختلف ببیند و احیاناً انتخاب کند.
حکایت به چاپ رسیدن «آقای قناصه؛ خانم گرینف» فارغ از ماجرای چگونه گردآمدن ۱۱ داستان کوتاه درون آن، خود میتواند داستانی شود. داستانی که یک فصل آن آموختن چگونه داستان نوشتن و کسب تأیید آن است. تا همین جای کار وقتی داستانی را استادت تأیید میکند و دلت میخواهد همان یک داستان منتشر شود لذت انتشار آن در مجلههای «آزما» یا «کرگدن» قابل وصف نیست. نخستین داستان کوتاهی که تأیید استاد داشت و آزما منتشرش کرد همین داستان «آقای قناصه؛ خانم گرینف» بود که خاطرهاش سبب شد این مجموعه هم همین عنوان را به خود بگیرد. گرچه «علیرضا بهنام»، شاعر و نویسنده درباره عنوان این کتاب میگوید: «بهتر بود برخلاف تیتر در مطبوعات که ماهیت را نمایان میکند عنوان بهتری برای کتاب درنظر گرفته میشد که استعاره نهانتری میبود.» اما این داستان ادامه دارد. فصل دیگر، گردآوری و بعد فصل بسیار سخت یافتن ناشر و جلب رضایت اوست. تازه اگر ناشر بعد از پذیرش نوشتهها بر جدال حاکم بر بازار کاغذ که هر روز به تناسب بالا و پایین رفتن دلار غلبه کند فصل بسیار پیچیدهای پیش روست و آن این است که چنین تیراژی چگونه و کجا توزیع شود که به چشم مخاطب بیاید. آن هم مجموعه داستان کوتاه که به قول «آتوسا زرنگارزاده شیرازی» نویسنده رمان «حالم قرن چندم تو است»، مجموعه داستان برخلاف رمان مخاطب خاص دارد و در نتیجه بازار محدودتری دارد. یازده داستان «خورشت سبزی»، «چشمهایت»، «شب چهل و چهارم»، «مرد»، «آقای قناصه؛ خانم گرینف»، «فردای پیروزی»، «ساعت مچی»، «تسبیح شاهمقصود»، «پرونده»، «دادگاه» و «من و سپیده» مجموعهای کارگاهی است که در حدود ۳ سال نوشته و گردآوری شدند. به لطف روزنامهنگار بودن و آشنایی با افراد مختلف، آنها را پس از تأیید اولیه خانم زرنگارزاده برای خانم «پژند سلیمانی» مدیر انتشارات چارسو فرستادم و پس از تأیید او مدتی هم کسب مجوز و سپس انتشار آن بهطول انجامید. با وجودی که تقریباً حدود ۶ ماه این روند به طول انجامید حالا که کتاب روانه بازار شده وقتی قدم به کتابفروشیها میگذاری و در میان این همه عناوین مختلف نمیتوانی مجموعه داستان خودت را پیدا کنی تازه میفهمی نوشتن سادهترین بخش ماجرا بوده است!
آقای قناصه؛ خانم گرینف
سینا قنبرپور
نشر چارسو
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه